صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

یادداشت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بر کتاب «سربلند»

۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۱:۵۹
کد خبر: ۶۸۹۶۶۷
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
کتاب «سربلند» روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی است که محمد علی جعفری نویسنده یزدی و خوش ذوق در حوزه روایتگری و داستانی از زندگی شهدا فعالیت می کند آن را به رشته تحریر در آورده است.

- سربلند؛ روایت زندگیِ زمینیِ یک جوانِ ۲۷ ساله است که در ابتدای جوانی بر ترس و غفلت چیره شد؛ او که راهی به روزنه‎های غیب عالم یافت تا خود را به آسمان رساند.

محسن را شاید دیده باشی و شاید هم با او زیسته باشی! شاید در مدرسه و کوچه و مسجد کنارت نشسته باشد و لحظاتی را با او سر کرده باشی. محسن در زندگی زمینی‌اش آدم خاصی نبود؛ بچه‌ای بود شرّ و شور. از آن‌ها که می‌خواهند همه چیز را تجربه کنند؛ از آن‌ها که می‎خواهند همه چیز را بدانند. آنچه محسن را خاص می‌کند، تجربۀ آخر زندگی‌اش در این دنیاست!

او برگزیده است که برگزیده باشد؛ او برگزیده است که انتخاب شود؛ و همه‌ی زندگی دنیا در این انتخاب خلاصه می‌شود؛ انتخابی که سرنوشت تو را نیز رقم می‌زند.

ما آن‌گونه می‌میریم که انتخاب و زیسته باشیم و محسن آن‌گونه رفت که برگزید و زیست.

«سربلــند» روایتی است از انتخاب‌های محسن در زندگی زمینی‌اش که او را به آنچه می‌خواست، رساند. روایتی به زبان آن‌ها که چندصباحی را با محسن بوده‌اند و در کنار محسن زیسته‌اند و با اشک‌ها و لبخندهایش گریسته یا خندیده‌اند.

در برشی از کتاب می‌خوانیم:
برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟» خیلی بهم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم. سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده‌بریده جواب می‌داد و حاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود...!»

***یادداشت سردار حاج قاسم سلیمانی بر کتاب «سربلند»

بسمه تعالی
سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن.
فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد.
دخترم آنها را الگو بگیر و مهمترین شادی آنها عفت و حجاب است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *