آیت الله امامی کاشانی: انسجام و وحدت کلمه در کشور بر محور ولایت است
- در ایام مقابله با کرونا که برای حفظ سلامت شهروندان نماز جمعه با حضور نمازگزاران اقامه نمیشود، هر هفته خطبای جمعه سخنرانی خود را که جایگزین خطبه محسوب میشود از طریق رسانه ملی (شبکه یک سیما و رادیو تهران) و بدون حضور نمازگزاران به سمع و نظر مردم میرسانند.
آیت الله امامیکاشانی سخنان خطبه گونه امروز را در برنامه «پیام جمعه» به سمع و نظر مردم رساند که با هم میخوانیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدالانبیاء و المرسلین ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین
قال الله العظیم «الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ»
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
بحثم پیرامون استغفار است. استغفار، یعنی طلب آمرزش و عفو و بخشش از طرف پروردگار، از درگاه خدای متعال. آیه مبارکهای که تلاوت شد، سوره شریفه آل عمران آیه مبارکه ۱۷، نشانههای بندگان خدا را بیان میکند. الصابرین در گرفتاریها صابر و با استقامت و الصادقین در سخن، راستگو در فکر راستگو، اعمال و کارهایش بر اساس صدق و صفا «الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ» آنان که به درگاه خدا قانتند، درگاه خدا دستها را بلند میکنند و از خدای متعال پوزش میطلبند. وَ الْمُنْفِقِینَ در جامعه اهل انفاقند، اهل احسانند. «وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» پنجم این که در سحرها استغفار میکنند. استغفار در سحرها انسان را به همین ارزشها بسیج میکند. به همین ارزشهای صابرین، به همین ارزش صادقین، قانتین، منفقین. نه اینکه فقط یک نمازی در صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا، این هم خیلی مختصر و بدون توجه. این انسان را نمیسازد. از چیزهایی که انسان ساز است، استغفار است. این هم استغفار در سحر «وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ»، چون ساعات سحر ساعاتی است لطیف، ساعات شب به سحر، انسان را متوجه میکند به فطرت و به خدای متعال لذا دارد «وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ».
حدیثی است از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که این را نقل کردهاند، کتب مختلف نقل کردهاند که پیغمبر اکرم فرمود: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی». از پیامبر اکرم نقل شده است: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی، إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی» من بر قلبم غین وارد میشود، حالت غین پیدا میکنم إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً غین معنا میکنند غین. غین یعنی "غ" و "ی" و "ن". معنا میکنند به "غ" و "ی" و "م". غین یعنی غیم، غیم یعنی ابرهای نازک. غین یعنی ابرهای خفیف، ابری که خیلی خفیف و باریک باشد، در آسمان، خورشید را پنهان نمیکند، خورشید را در حجاب قرار نمیدهد، ولی نور خورشید نمیرسد. این است که در لغت معنا کردهاند که الغین چیزیست که «یغشی الْقَلْبِ» یعنی قلب را محجوب میکند، قلب را پنهان میکند، قلب را در رابطه اش با آسمانها فاصله میاندازد، واسطه میشود «إِنَّ اَلْغَیْنِ شَیْ یُغْشَی الْقَلْبِ» قلب را دچار غشا میکند، یعنی یک چیزی روی قلب افتاده، آدم حق را خوب نمیبیند، «یُغْشی الْقَلْبِ» و قلب را میگیرد تقطیه میکند، «بعضَ التقطیه وَ هُوَ کالغَینٍ؛ الرّقیق» آن ابر رقیق که «یَعرِضُ فی الهوی فلایَحْجُبُ مِنَ اَلشَّمْسِ و لکن یمنع سُوءًها» اون ابر نازک و خفیف که خورشید را پنهان نمیکند، ولی نور خورشید را پنهان میکند، این به معنای غین است.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید که «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی». گاه چنین است که قلب من را غین میگیرد، این ابر میگیرد و من استغفار میکنم. در یک روایتی هر روز صد بار، در روایت دیگر هر روز هفتاد بار. این نکته از پیغمبر اکرم نکتهای مهم و قابل ملاحظه است. بیضاوی نقل میکند میگوید از اسمعی سوال شد که این حدیث یعنی چه اسمعی گفت کی گفته است این را؟ «مِن قلب مَن لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی» قلب کی؟ چه کسی گفته است «عَلَی قَلْبِی»؟ گفت «القلب نَبیٍ» قلب پیغمبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم. اسمعی گفت: «لو کان غیرَ قلب نبیّ لکنت اُفسره لک» اگر قلب غیر پیغمبر بود من راحت برات تفسیر میکردم که غین چیست، لایهای که روی قلب میگیرد چیست، چه حالتی دست میدهد، این را تفسیر میکردم و لکن چگونه من میتوانم تفسیر کنم که روی قلب پیغمبر اکرم غینی است و لایه است.
گاهی میگوید لایهای روی قلب من قرار میگیرد. این را من نمیتوانم، قلب پیغمبر اکرم را چنین تفسیر کنم. این نکتهای است که بسیار بزرگان به آن پرداختهاند و تفسیرها کردهاند. صدرالمتالهین در تفسیری که دارد در یک جا به این حدیث اشاره کرده و پنج وجه و پنج بیان متفاوت برای حدیث بیان کرده، ولی یک بیانش که به نظر بنده از همه بهتره عرض میکنم و آن این است که، پیغمبر اکرم هم قوس صعود داشت هم قوس نزول. قوس صعود، یعنی گهگاه به آسمانها میرفت، تمام خلقت و همه آسمانها گویا در دست او بود، در چنگ او بود، به اذن خدا، آن چنان به تمام نگاه میکرد، گاه میآمد سراغ زندگی، روی زمین، این قوس نزول است؛ یعنی زن و فرزند، خوردن غذا، کارهایی که طبیعت انسان بر آن است. آنجا که نزول کرد، خودش را از آن نقطه بلند، پایین افتاده میدیدید و استغفار میکرد. میگفت «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی». استغفار میکرد از اینکه چگونه از آن عالم تا شده، چگونه از آن بالاهای ارزشهای انسانی که نقطه معراج پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود که «دَنَا فَتَدَلّیَ فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینِْ أَوْ أَدْنیَ» چگونه از آنجا برگشته و به این طرف آمده، پایین آمده.
این نکته پیغمبر اکرم که میفرمایند «لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی» و من استغفار میکنم در هر روز ۱۰۰ بار یا ۷۰ بار، این برای این است که ما را متوجه بکند که، ما توجه به سحر داشته باشیم و به گناه توجه داشته باشیم، به استغفار به پوزش از درگاه خدای متعال. در کلمات امام عصر ارواحنا له الفداه هست که نقل میکنند که امام زمان علیه السلام توصیه میکرد: الهی یعنی به ما امام عصر کانَّه میفرمود با خدا صحبت میکرد امام عصر، ولی به ما میگفت شما هم چنین باشید. الهی «انت الذی تنادی فی انصاف کل لیله هل من سائل فاعطیه» خدایا تو خدایی هستی که در شبها ندا میکنی، میگویی آیا کسی هست که از من چیزی بخواهد، من به او عطا کنم در شب ها؟ دعا کند بگوید خدایا چنین مشکلی دارم، چه مشکل دنیا چه مشکل آخرت، من به او عطا کنم؟ «هل من داع فاجیبه» کسی هست که دعا کند و من دعایش را مستجاب کنم؟ یا همه در خوابند؟ کسی هستکه سحر برخیزد و دعا کند؟ «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ؟» آیا کسی هست که استغفار کند؟ میگوید تو خدا ندا میکنی ندای توست این ندای خدا را پیغمبر میشنود، حجت خدا و امام عصر میشنود، مقام عصمت میشنود، این صدا را، این ندا را که آیا کسی هست؟ شبها به یاد خدا بودن و پوزش از درگاه خدای متعال خواستن، این انسان را متوجه میکند. یک بحثی است در کلمه ادب و تفاوت ادب با اخلاق. ادب یعنی آن حالتی که انسان باید در پیشگاه خدا داشته باشد.
اخلاق یعنی ملکات، ملکات نفسانی، روحیات، خلق خوب، یعنی راستگویی، یعنی خیرخواهی، امانت، صداقت، عفت، آنچه مربوط است به صفات انسانی که به صورت ملکه است و در آدمی نقش میبندد این اخلاق است. ولی ادب آن چیزی است که انسان متوجه شود به خدا، از نظر ظاهر، مثل نماز، مثلاً نماز میخواند، ولی با ادب میخواند، مثلاً در وقت تشهد مستحب است متورّکاً بنشینید، متورّک و تورّک یعنی تکیه کردن به روی ران، بنشیند آدم تکیه کند روی ران، این تکیه کردن، دستها را هم درست گذاشتن روی زانو، این ادب است. یا سر پیش انداختن و ذکر گفتن، این ادب است. اینها حالتی است که انسان با ادب با خدا حرف میزند. کلام پیغمبر اکرم «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی» همین ادب است. یعنی من نقطه اوج رفتم، حالا آمدم در این زندگی مادی و نزول کردم. ما هم که مؤمن هستیم و مسلمانیم و پیرو پیغمبر اکرم هستیم و شیعه امیرالمؤمنین هستیم و معتقد به امام عصریم، البته تمام مسلمانان، اهل سنت هم همینطورند، اعتقاد دارند، اعتقاد به مهدی موعود دارند، اعتقاد به تحول جهانی به وسیله مهدی موعود علیه السلام دارند.
این حالت، این توجه، موجب میشود که انسان خودش را ملاحظه کند، توجه کند در اخلاق، در صفات. آن وقتی که نشسته تشهد میخواند، ولو اون حال تورّک، ادب است، ولی همان وقت هم در دل، خیرخواه مردم است. این حالت خیرخواهی، اخلاق است، امین است، اخلاقه، آبروها را حفظ میکند، اخلاق است، زبانش زبانی است عفیف، با ادب، زبان با ادب یعنی عفت کلام، روی الفاظ حساب میکند که این الفاظ، الفاظی لطیف باشد. اینها همه ادب است. این چیزهایی است که بایستی مسلمان داشته باشد. این روحیاتی است که باید مسلمان داشته باشد.
این که انسان بگوید من مسلمانم فقط و مؤمنم، با لفظ نیست. «الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ بِالْأَسْحارِ»؛ و به قول حافظ:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست، زبان عفیف، دست پاک، چشمها پاک، این خواسته اسلام است، برای یک مسلمان و یک جامعه اسلامی. این است که انسان را، انسان میکند و مستغفر است و متوجه به خداست.
در این جهت این دو نکته را عرض میکنم: نکته اول تقدیر و تشکر از کادر درمان کشور، پزشکان، پرستاران، زحماتشان در این بیماری که ان شاءالله به حق محمد و آل محمد، این بیماری و این گرفتاری، از مردم روی زمین ان شاءالله برداشته شود. تشکر و قدردانی و دعا برای این عزیزان برای خیر دنیا و آخرتشان که این همه در کشور جهاد میکنند، فداکاری میکنند، ایثار میکنند جزاهم اللَّه خیر الجزاء.
مطلب دوم اینکه در کشور اگر اخلاق بود، ادب بود، این حال استغفار و صدق بود، کبر آن محور وقتی حرکت کردند، این انسجام وقتی پیدا شد، دشمن هم که بر کشور طمع کرده، میفهمد نمیتواند. کشوری که منسجم است، کشوری که همه اش اخلاق و معنویت است این کشور کشوری است قوی، نیرومند، مثل ایران، این کشور عزت، اقتدار، استقلال، شکوه و این که نشان بدهد بر این که چگونه باید زندگی کرد در برابر استکبار، در برابر استعمار که همه کار آنها خونخواری است، انسجام داشته باشد، بایستد و عزت و استقلال اش را حفظ کند و یک مکتبی باشد برای دنیا که چگونه زندگی کند و چگونه راه برود، قدمهاشون، قلمهاشون، سخن هاشون همه براساس یک سلسله مسائل عقلی، ایمانی، فطری یعنی برسه پایه فطرت و عقل و ایمان. این خواستهای است که در این عصر و زمان، امام زمان ارواحنا له الفداه از ما میخواهد.
پروردگارا ما را به آنچه رضای توست موفق فرما. کشور را به همان راهی که راه امام عصر است و زمینه ظهور آن حضرت است به تحول جهانی موعود جهانی است، خدایا موفق بدار؛ و السلام علیکم و رحمه الله