سیاست بایدن در قبال خاورمیانه چگونه خواهد بود؟
رییس جمهور منتخب آمریکا در حالی به کاخ سفید وارد میشود که در موضوع سیاستهای خارجی آمریکا با خاورمیانه چالشهای فراوانی پیش رو دارد. برخی اعتقاد دارند او میتواند سیاست یکجانبهگرایی ترامپ در خاورمیانه را در پیش بگیرد و یا رو به سیاستهای چند جانبهگرایی آورد.
_ روزنامه ایران به نقل از Carnegie نوشت: «جو بایدن» یک ماه دیگر در حالی وارد کاخ سفید میشود که در بحث سیاست خارجی خود با خاورمیانهای سرشار از چالش و خالی از فرصت روبه رو است. اکنون سؤال این است با وجود همه اینها، خاورمیانه هنوز هم در دایره منافع امریکا جای دارد. اما در منطقهای که در دو دهه گذشته هیچ چیز جز ناکامی را برای امریکا در بر نداشته است، راهکار «بایدن» برای حفظ این منافع چه خواهد بود؟
دو راهکار پیش روی رئیس جمهوری منتخب امریکا دیده میشود. او هم میتواند مانند «دونالد ترامپ» به یکجانبهگرایی ادامه دهد و هم میتواند رو به سیاستهای چند جانبهگرایی آورد. شاید یکجانبهگرایی جذابیتهایی داشته باشد و چند جانبهگرایی هژمونی امریکا را به خطر اندازد. اما مخلوطی از این دو انتخابی شایستهتر برای دیپلماسی امریکا در هر نقطهای و بویژه در مناطق پر درگیری است. خاورمیانه هم با درگیریهای فراوانی که در سوریه، یمن و لیبی دارد، از این امر مستثنی نیست.
تجربه امریکا در مواردی که رو به چند جانبهگرایی آورده است، مفید بودن این رویکرد را نشان میدهد. پس از کنفرانس صلح مادرید در سال ۱۹۹۱ کشورهایی که حامی مالی این پروژه بودند، شامل روسیه و امریکا فرآیندی چند جانبه را برای حل بحران خاورمیانه آغاز کردند. در همین ارتباط ما (نویسندگان مقاله) به یک تیم امریکایی که جیمز بیکر، وزیر خارجه وقت امریکا را در سفر به مسکو همراهی میکرد، پیوستیم تا کارگروههایی درمورد وضعیت پناهندگان و توسعه اقتصادی و... تشکیل شود. این کارگروهها به موفقیتهای قابل توجهی دست یافتند، زیرا در تشکیل همه آنها کشورهای زیادی از خاورمیانه مشارکت داشتند و جزئیات آنها را بررسی میکردند.
چند سال بعد از آن امریکا دست به تجربهای دیگر زد و چهارکنفرانس در امان، قاهره، کازابلانکا و دوحه برگزار کرد. جایی که مقامات اسرائیلی، عربی، امریکایی و بینالمللی گرد هم آمدند تا در مورد چالشهای سرمایهگذاری و اقتصادی با یکدیگر مذاکره کنند.
در هر دو این تلاشها که با تکیه بر سیاست چندجانبهگرایی انجام شد، نتایج به دست آمده شاید در حد عالی نبود، اما مبتنی بر واقعیتها و تأثیرگذار بود. این روش باعث شد، امریکا به دستاوردهایی برسد که به تنهایی قادر نبود به آنها دست یابد. یکی از آنها این بود که اسرائیل بهعنوان متحد امریکا توانست ولو به طور غیرمستقیم وارد مذاکره با اعراب شود و زمینه آنچه که امروز در عادیسازی روابط تل آویو با اعراب شاهد هستیم و در راستای منافع و اهداف امریکا است، فراهم شود. در آن زمان ما از نزدیک شاهد بودیم که چگونه در یک جلسه کمیته راهبری در کانادا نمایندگان هیأت عربی و اسرائیلی در ساعتهای غیر کاری با هم تعامل داشتند و گاه درباره برخی مسائل فیمابین مثل مسأله پناهندگان و ماهیگیری صحبت میکردند. در مجموع هرگز نمیتوان از فواید چندجانبهگرایی چه اکنون و چه در آینده چشم پوشی کرد.
اگر نگاهی رو به جلو داشته باشیم، با چندجانبهگرایی میتوانیم تعداد بیشتری از این همکاریها و ائتلافها را تشکیل دهیم و به دستاوردهایی در موضوعاتی که برای امریکا مهم هستند، اما حیاتی نیستند، برسیم که با اقدامات یکجانبه امریکا هرگز به دست نمیآمدند. اما مسأله این است که مدیریت چنین تلاشهایی به زمان و صبر زیادی نیاز دارد.
مدل جدید چندجانبهگرایی چگونه باید باشد
در حال حاضر فرآیند چندجانبهگرایی در چند منطقه درگیری در جهان دنبال میشود و امریکا نیز میتواند به آنها بپیوندد. از جمله امریکا باید به فرآیند چند جانبهگرایی در سوریه، یمن و لیبی بپیوندد. دستور کار چندجانبهگرایی در هر کدام از اینها شاید متفاوت باشد، اما وجوه مشترک زیادی هم دارند. برای چندجانبهگرایی میتوان مدلهای مختلفی را در نظر گرفت. بلند پروازانهترین این مدلها میتواند مدلی خاورمیانهای از کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا باشد که در طول جنگ سرد شکل گرفت و به مدیریت روابط شرق و غرب در این دوره کمک کرد.
چنین گردهماییهایی در خاورمیانه میتوانند مسائل مختلف را در دستهبندیهای مختلف قرار دهند. برای مثال میتوان گروههایی مختلف را تشکیل داد تا به بررسی درگیریهای منطقهای، پتانسیل همکاریها در علم و فناوری و پیشرفتهای احتمالی در امور بشر دوستانه و حقوق بشر پرداخت. در رویکردی آرامتر نیز میتوان گردهماییهایی را درباره مسائل مورد مناقشه و بحرانها برگزار کرد. همانند آنچه که در نشستهای ژنو برای حل بحران سوریه شاهد بودیم.
حرکت بر مبنای طرحهای موجود
برنامه توسعه سازمان ملل که از توسعه انسانی اعراب حمایت میکند، برنامهای جدی را در این خصوص تدوین کرده، اما در آن به نتایج ملموسی دست نیافته است. اکنون میتوان با تکیه بر فرومهای چندجانبه به اصلاحات آموزشی و ارتقای توانمندیهای زنان برای ورود آنها به فعالیتهای اجتماعی پرداخت. در حال حاضر نیز زمان و نیروی زیادی صرف این کار شده است. اما با تلاشهای چند جانبه و مشارکت شمار بیشتری از دولتها، سازمانهای غیردولتی و آژانسهای مختلف سازمان ملل، میتوان بهره بیشتری از این سرمایهگذاری انسانی و زمانی برد.
در این راستا همکاریهای مختلفی میتواند شکل بگیرد. همکاریهای امنیتی منطقهای در خلیج فارس و مدیترانه شرقی که از سالها قبل دست نیافتنی به نظر میرسیدند، میتوانند یکی از اهداف مورد نظر برای آغاز همکاریهای چند جانبه باشند. در حال حاضر سه طرح همکاری در حوزه خلیج فارس با مشارکت ایران، روسیه و امریکا روی میز است. اما اگر این سه همکاری در کنار یکدیگر قرار گیرد، میتوان به اجماع بهتری رسید و بهترین ایدهها را از دل آن بیرون کشید. سایر همکاریهای منطقهای در زمینه بهداشت عمومی، دسترسی به آب، تغییرات جوی و محیط زیست نیز میتواند نتیجهای مشابه داشته باشد. ضمن آنکه اهمیت همکاریهای چند جانبه روی مسائل انسانی، کمتر از اهمیت چنین همکاریهایی روی مسائل امنیتی و نظامی نیست.
هیچ توهمی در این خصوص نداریم که با یک اقدام مؤثر چند جانبه بتوان هزاران چالش سخت منطقه را برطرف کرد. اما این باور را داریم که با تعامل چندجانبه میتوان به راهی برای پیشرفت منطقه در مقابله با مشکلات خود دست یافت.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *