باغ وحش یا مرکز حیوان آزاری؟
- روزنامه همشهری نوشت: باغوحشهای ایران خبر بد زیاد دارند؛ یکی از آنها، چهاردهم ماه جاری منتشر شد؛ ماده ببر باغوحش تهران بر اثر حمله ببر نر کشته شد. مسئولان باغوحش که ۴ روز بعد از حادثه، مسئولان سازمان حفاظت محیطزیست را در جریان گذاشته بودند، مدعیاند که «ببر نر پس از شکستن و تخریب حصار مجاور محل نگهداری ببر ماده، وارد محدوده نگهداری این حیوان شده و به نزاع با آن پرداخته است.»، اما عدهای از فعالان محیطزیست معتقدند که این اتفاق بهدلیل تلاش برای جفتگیری رخ داده است؛ چون اساسا این ۲ حیوان دور از هم نگهداری میشدند؛ البته مسئولان باغوحش ارم تهران این موضوع را رد کردهاند.
بروز اتفاقات ناخوشایند در باغوحشهای ایران سابقه بسیار دارد و تنها بخشی از آنها رسانهای میشود. چندی پیش «شمسی» شامپانزه ۱۸ ساله باغوحش ارم نیز بر اثر درگیری با برادر و پدرش کشته شد. او مادر باران است؛ شامپانزهای ۳ ساله که فعالان محیطزیست طی کارزار «انتقال باران به یتیمخانه شامپانزهها» از مسئولان سازمان حفاظت محیطزیست و باغوحش ارم خواستهاند وضعیت او بهبود یابد، ولی هنوز به نتیجه نرسیدهاند.
ماجرای مشمشه در باغوحش مشهد که باعث مرگ ۷ ببر شد نیز بدون برخورد قانونی با مسببان آن هنوز بیجواب مانده است. یا مرگ خرس در باغوحش شیراز بر اثر گزش مار ازجمله اتفاقاتی است که در باغوحشها رخ میدهد؛ اینها اتفاقاتی است که برای حیوانات بزرگجثه رخ میدهد و حیوانات کوچکتر شرایط مبهمتری دارند.
«قاچاق قانونی» پشت صحنه «باغوحش»های ایرانی
علیرضا شهرداری، فعال محیطزیست شرایط باغوحشهای کشور را بسیار نامطلوب توصیف میکند و میگوید: اساسا گونههایی از حیاتوحش که به دلایل مختلف امکان بازگشت به طبیعت را ندارند، برای فرهنگسازی سر از باغوحشها درمیآورند. از دیگر اهداف راهاندازی باغوحشهای استاندارد در جهان حفظ گونههای در معرض خطر انقراض است. برخی از باغوحشها توانستهاند گونههای کاملا منقرض شده در طبیعت را مثل پاندا و ارویکس عربی احیا کرده و به طبیعت بازگردانند. گونههای موجود در باغوحشها خریداری یا از یتیمخانههای مختلف اهدا میشوند؛ بهطور مثال شیر ایرانی که سال گذشته به باغوحش ارم آورده شد، تحت نظر اتحادیه باغوحشهای اروپا اهدا شد. اما شیر سفید، ببر سفید، زرافه، جگوار را خریداری کردهاند. به گفته او، در دنیا مراکزی وجود دارد که گربهسانانی را که بهراحتی تکثیر میشوند در فضای کوچک و غیراستاندارد تکثیر و نگهداری میکنند. عکسها و فیلمهایی که در شبکههای اجتماعی از بازی، شنا و کشتی انسان و شیر و ببر میبینید، ماحصل تربیت دستی این حیوانات است. نیت اول برای تکثیر در اسارت، باروری دوباره گونه ماده و نیت دوم، فروش تولهها در فرایند قاچاق یا قانونی است.
به اعتقاد این کارشناس، پشت صحنه خرید گونههای غیربومی در کشور که بعضا مجوز ورود هم دارد «قاچاق قانونی» است. او میگوید: تولهکشی برای دستی کردن حیوان غیراخلاقی است و ورود سلبریتیها برای نگهداری از برخی گونهها که اخیرا در برنامههای تلویزیونی نیز به یکی از آنها اشاره شد، از نظر حامیان حقوق حیوانات غیراخلاقی است و جنبه حفاظتی به هیچ عنوان ندارد.
به اعتقاد برخی کارشناسان، حیوانی که به وسیله انسان زادآوری و نگهداری میشود و اساسا حیاتش به انسان وابسته است، از زنجیره حیاتوحش خارج است، ولی با این وجود، علاقه به نگهداری از گونههای در اسارت دستآموز شده در مجموعههای شخصی رو به گسترش است.
به اعتقاد علیرضا شهرداری، فائق آمدن بر ترس از سلطان جنگل، باعث شده بسیاری از افراد خواهان نگهداری از گربهسانان بزرگجثه باشند تا بگویند چقدر شجاع و مهربان هستند. او میگوید: تکثیر این گونهها شرایط سختتری نسبت به مثلا نشخوارکنندگان دارد؛ ضمن اینکه تولههای گونههایی مانند خرس و گرگ و... بهدلیل صید از طبیعت در دسترستر است و باغوحشها عموما از این گونهها اشباع هستند.
حکایت باغوحشهای ایران کاملاً با استانداردهای جهانی متفاوت است. به اعتقاد این فعال محیطزیست، به جز ۲ باغوحش که امکانات بسیار محدود بهروزتری دارند، بقیه باغوحشها اوضاع بسیار نامطلوبی دارند و دلیل آن عدمنظارت بر عملکرد آنهاست؛ وظیفهای که برعهده سازمان حفاظت محیطزیست است؛ چون مجوز همه باغوحشها، مراکز نگهداری از حیاتوحش و باغهای پرندگان را سازمان حفاظت محیطزیست صادر میکند. علیرضا شهرداری، در اینباره میگوید: سازمان حفاظت محیطزیست کارشناس کافی و آگاه برای نظارت بر عملکرد باغوحشهای کشور و حتی ارزیابی چگونگی نگهداری حیوانات ندارد. تنها جایگاه استانداردی که تحت نظارت اتحادیه باغوحشهای اروپاست، جایگاه شیرهای ایرانی است.
بقیه به هیچ عنوان استاندارد نیستند و مقدار گونه و تناسب جایگاهها رعایت نشده است. بهطور مثال در بازدید سرزده به یکی از باغهای پرندگان مشخص شده که این مرکز فقط مجوز ۱۶ فلامینگو را دارد، ولی ۹۰ قطعه از این گونه را در یک جایگاه غیراستاندارد نگهداری میکند که باقی فلامینگوها نیز بهصورت قاچاق خریداری شدهاند. از آنجایی که هیچ نظارت درستی بر عملکرد باغوحشها صورت نمیگیرد، تخلف در آنها بسیار زیاد است. شرایط در باغوحشهای شهرستانها بهمراتب فاجعهبارتر است و گونهها تغذیه مناسبی هم ندارند.
یکی از اساسیترین مشکلات باغوحشها از بین رفتن گونههایی است که کمتر مورد توجه مخاطبان است؛ مثلا مرگ گونههایی مانند مار، سنجاب، گربه جنگلی، سوسمار خاردم، خارپشت و سایر گونههای کوچکجثه، مواردی است که عموما گزارش هم نمیشود. علیرضا شهرداری، فعال محیطزیست میگوید: بسیاری از این گونهها تراشهگذاری هم نشدهاند که مشخص شود اگر گونه بیمار شد یا بر اثر کهولت سن مرد، این همانگونه است یا جایگزین شده است.
سازمان حفاظت محیطزیست ناتوان در نظارت بر عملکرد باغوحشها
سپهر سلیمی، دیگر فعال محیطزیست نیز مشکل باغوحشها را در انفعال و بیعملی سازمان حفاظت محیطزیست میداند. او به همشهری میگوید: این سازمان که نهاد صادرکننده مجوز، مسئول و ناظر بر عملکرد باغوحشهاست، عملا به نهاد تماشاچی تبدیل شده و هیچ واکنشی در برابر تخلفات و اتفاقات رخ داده در باغوحشها نشان نمیدهد. سؤال اینجاست که چرا سازمانی که توان و اراده نظارت و پایش بر باغوحشهای کشور را ندارد، اجازه تاسیس حدود ۸۰ مرکز نگهداری از حیوانات را داده است؟
او در مورد پنهانکاری در تخلفات باغوحشها میگوید: هیچ وقت نشده است که سازمان حفاظت محیطزیست درباره تخلفات اطلاعرسانی کند. مرگ هیچ حیوانی، از دلفین دلفیناریوم تا زرافه باغوحش صفادشت، شیر نر ۶ ساله و سالم باغوحش مشهد و... از سوی نهاد ناظر دولتی اطلاعرسانی نشده است. حالا تصور کنید در باغهای پرندگان که تعداد گونهها بیشمار است و به چشم نمیآید یا باغوحش شهرستانها شرایط چگونه است؟
به گفته این فعال محیطزیست، مسئولان سازمان حفاظت محیطزیست اعلام کردهاند، حدود ۱۰۵شیر در باغوحشهای ایران وجود دارد، اما آیا این سازمان در مورد تولههایی که هر سال در باغوحشها به دنیا میآیند، اطلاعات دارد؟ فارغ از شرایط نگهداری این حیوانات، آیا سازمان میداند عاقبت بیش از ۱۰۰ توله شیر متولد شده در سال چیست؟ او با اشاره به اظهارات کارشناسان و فعالان حیاتوحش مبنی بر اینکه بخشی از پرندگان باغ پرندگان از طبیعت تهیه میشود، میگوید: وقتی نظارتی بر عملکرد این مراکز نباشد، آوردن پرنده جدید ارزانتر از نگهداری و تیمار پرندگان بیمار است.
سپهر سلیمی، فعال حقوق حیوانات معتقد است که در چنین شرایطی نیاز بهوجود ۸۰ مرکز نگهداری از حیوانات و این تعداد باغوحش در کشور وجود ندارد. او میگوید: باغوحشها به فضا و مدرسهای برای حیوانآزاری تبدیل شدهاند و هراندازه فعالان محیطزیست تلاش میکنند فرهنگ حمایت از حیوانات را ارتقا دهند، اما باغوحشها به مراکز حیوانات افسرده و مریض تبدیل شدهاند.
او تأکید میکند: سازمان حفاظت محیطزیست حتی باغوحشهایی که در شرایط آبوهوایی بسیار گرم قرار دارند و از حیواناتی که در دمای ۵۰ درجه نگهداری میکنند را هم تعطیل نمیکند؛ بنابراین جا دارد نهاد نظارتی به مسئله ورود پیدا کند. جالب آنکه حتی یک مرکز بازپروری مناسب برای حیاتوحش نداریم و حیواناتی که به هر دلیلی از طبیعت جدا میشوند، سر از باغوحشها درمیآورند و بعضا تکثیر میشوند.
او از مسئولان میخواهد که هیچ مجوز جدیدی برای راهاندازی باغوحش در کشور داده نشود و جلوی زادوولد گونهها در این مراکز نیز گرفته شود. سپهر سلیمی میگوید: شاید نتوان یکشبه باغوحشها را تعطیل کرد، ولی میتوان آنها را در مراکزی با کیفیت بهتر ادغام کرد و بر عملکرد آنها نظارت دقیق داشت.