صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«مالک زمان» روایتی تازه از زندگی «شهید سپهبد قاسم سلیمانی»

۰۶ آذر ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۰:۰۱
کد خبر: ۶۷۷۷۱۰
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
کتاب «مالک زمان» داستانهایی برگرفته از سخنان امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر و خاطرات سرباز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی است که با همت وتلاش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی تدوین و منتشر شده است.

-کتاب «مالک زمان» بیش از پنجاه داستان زیبا از زندگی و مجاهدت ‌های سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و داستانهایی از مالک اشتر را در خود جای داده است.

امیرالمومنین در نامه پنجاه و سه نهج البلاغه توصیه های مهمی به فرمانده سپاه خود جناب مالک اشتر نمود. این توصیه ها محدود به زمان و مکان خاصی نبود. در زمان ما مالک اشتر دیگری پا به عرصه نهاد و توصیه های مولای متقیان را عملی کرد. کتاب «مالک زمان» بیش از پنجاه داستان زیبا از زندگی و مجاهدت های سردار رشید اسلام مالک اشتر و حاج قاسم سلیمانی را در خود جای داده و زندگی این دو بزرگوار را با هم تطبیق کرده است.

در قسمتی از کتاب می‌ خوانیم:

هر چه فرماندهان به مالک اشتر گفتند: داخل شهر نرو، آن ‌ها از طرفداران معاویه هستند. اما مالک تصمیمش را گرفته بود، او وارد شهر شد و همه مردم را جمع کرد، مالک به آن ‌ها گفت: ای مردم نادان شهر رقه، اگر راه را برای مولایم علی باز نکنید با سپاهم به شما حمله می ‌کنم و همه را از لب تیغ می‌ گذرانم، مردم شهر مات و مبهوت به عظمت مالک خیره بودند و راه را برای علی علیه ‌السلام باز کردند. امیرالمومنین در وصف مالک فرمود: مالک اشتر کسی است که سستی در عزمش راه ندارد و بیم لغزش در او نمی ‌رود. در جایی که سرعت لازم است کندی نمی ‌کند و در جایی که ملایمت لازم است تندی نمی ‌کند ….

داعش هر لحظه حلقه محاصره شهر را تنگ و تنگ ‌تر می‌ کرد، نمی ‌دانستم قرار است چه بلایی بر ما نازل شود، روی دکل به مهتاب زیبای بیابان می‌ نگریستم و از خدا طلب کمک می‌ کردم، ناگهان صدای ملخ‌ های بالگرد حواسم را به خود جمع کرد، برخواستم و با دقت بیابان را نگاه کردم، صدا هر لحظه نزدیک و نزدیک تر می ‌شد. با خود گفتم یعنی چه کسی جرات کرده محاصره شهر را دور بزند و در این شهر از یاد رفته فرود بیاید، پیامی فوری از فرماندهی مخابره شد: هیچ کس حق شلیک به بالگرد را ندارد، کنجکاوی ام دو چندان شد، یعنی چه شخص مهمی درون بالگرد است؟



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *