«ادواردو آنیلی»، مولتی میلیاردی که به حقیقت رسید
- روزنامه خراسان نوشت: پسر مالک کارخانههای خودروسازی فیات، فراری، اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارومئو، چندین کارخانه صنعتی، بانکهای خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس، فردی بود که در زندگیاش با وجود همه پول و امکاناتی که داشت، اما همیشه احساس میکرد گمشدهای دارد و بالاخره آن گمشده یعنی قرآن را در داخل کتابخانهای در نیویورک پیدا کرد و بعد هم مسلمان شد.
سپس به ایران آمد، به دیدار امام (ره) رفت، در نماز جمعه شرکت کرد و سفری به مشهد برای زیارت امام رضا (ع) هم داشت. ۲۰ سال پیش در چنین روزی یعنی ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰، او به طرز مشکوکی به شهادت رسید.
به همین بهانه و در پرونده امروز زندگیسلام، علاوه بر آشنایی با سبکزندگی پسر مولتی میلیاردر مشهور ایتالیایی که شیعه شد، به سراغ یک خبرنگار ایتالیایی هم رفتیم. در وضعیتی که سالها روایت رسمی رسانهها و منابع خبری انگلیسی و ایتالیایی زبان، خودکشی ادواردو بوده، اما حالا چند سالی میشود که روایت کشته شدن او در حال قوت گرفتن است. در همین زمینه در این پرونده سراغ جوزپه پوپو، خبرنگار و نویسنده ایتالیایی رفتیم؛ فردی که بعد از سالها بررسی شواهد و مدارک و نوشتن دو کتاب درباره مرگ ادواردو با قطعیت میگوید که ادواردو کشته شده است.
در واقع به نظر میرسد که بعد از گذشت سالها بالاخره بخشی از واقعیت در حال آشکار شدن است، اما درباره بخش دوم ماجرای کشته شدن ادواردو چه؟ چند سال دیگر باید بگذرد تا بالاخره دلایل اصلی کشتن ادواردو بیان شود و رسانههای انگلیسی زبان هم جسارت بیان واقعیتها در این زمینه را پیدا کنند؟ ادواردو آنیلی که بود و پدرش چقدر ثروت داشت؟ ادواردو آنیلی در ۹ ژوئن ۱۹۵۴ در نیویورک متولد شد.
وی تنها پسر و وارث مولتی میلیاردر مشهور ایتالیایی سناتور جووآنی آنیلی و مادرش، مارلا کاراچیلو، یک پرنسس یهودی بود. پدر «ادواردو» در آن زمان، یکی از قدرتمندترین افراد آن کشور بود. گفته میشود که سال ۲۰۰۰، سود داراییهای خانواده او ۶۰ میلیارد دلار در سال یعنی ۳ برابر درآمد نفتی ایران در آن زمان برآورد شده است. همانطور که گفته شد کارخانه خودروسازی فیات، فراری، لامبورگینی، چندین کارخانه صنعتی، بانکهای خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس و باشگاه فوتبال یوونتوس تنها بخشی از داراییهای خانواده آنیلی بوده است.
افزون بر اینها چندین شرکت ساختمانسازی، راهسازی، تولید لوازم پزشکی و بالگردسازی هم وجود داشته که خانواده آنیلی جزو سهامداران اصلی آنها بودهاند. در این بین، ادواردو تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ماسیمو دآتزلیو در شهر تورین گذراند و پس از آن به کالج آتلانتیک در انگلیس رفت. سپس برای اخذ مدرک دانشگاهی در رشته ادیان و فلسفه به دانشگاه پرینستون آمریکا رفت. او باهوش، نکتهسنج و شوخطبع بود در اوایل جوانی او گهگاه در گفتوگوهایش علیه سیاستهای کاپیتالیستی یا مدیریت کارخانه فیات حرف میزد و در مقابل از طبقات ضعیف جامعه حمایت میکرد. ادواردو حتی تمایل نداشتن خود را برای به ارث بردن مجموعه فیات بیان کرده و در عوض علاقه خود را به ادامه مطالعاتش در زمینه ادیان و خداشناسی اعلام کرده بود.
«بلیندا راچمن» یکی از هم دانشگاهیهای او در این باره گفته: «ادواردو مغرور و خودشیفته نبود. مادرش از یک خانواده سلطنتى و پدرش از موفقترین و پولدارترین سوداگران جهان بود در حقیقت ادواردو شاهزاده ایتالیا بود، اما در طرز تفکر و برخوردش نشانى از خود برتربینى که معمولا در انسانهاى پولدار وجود دارد، به چشم نمیآمد. ادواردو دوستان صمیمى و نزدیک نداشت.
آدم سر به راهى بود. بسیار شوخطبع و نکتهسنج بود. هیچ زمانى را در زندگی ام به خاطر ندارم که به اندازه وقتى با ادواردو بودم از ته دل خندیده باشم. بسیار بذلهگو و باهوش و در عین حال آرام بود، اکثر اوقات آرام و ساکت بود.» ادواردو پس از خواندن قرآن مسلمان شد ادواردو که دارای دکترای ادیان و فلسفه از دانشگاه پرینستون آمریکا بود با مطالعه اتفاقی قرآن در دوران تحصیل و با تحقیق فراوان، مسلمان و شیعه میشود.
خودش درباره نحوه مسلمان شدنش گفته: «در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم که چشمم افتاد به قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم وشروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم. احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمیتواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را میفهمم و قبول دارم.» ادواردو پس از اینکه قرآن را کامل میخواند، تصمیم میگیرد مسلمان شود. سپس به یک مرکز اسلامی در نیویورک میرود و آنجا میگوید، من میخواهم مسلمان شوم، شهادتین را میگوید و آنجا نامش را «هشام عزیز» میگذارند.
دکتر قدیریابیانه «رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا بین سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۱» درباره شیعه شدن و اولین سفر ادواردو به ایران میگوید: «بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین در نزد آقای فخرالدین حجازی، نام او را «مهدی» گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام (ره) رفت. در آن ملاقات، حضرت آیتا... خامنهای، آقای هاشمی، سیداحمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند. در این سفر او به مشهد، برای زیارت امامرضا (ع) رفت. در آنجا بهشدت تحت تأثیر زیارت قرار گرفته بود و میگفت که من وجود امامرضا (ع) را حس میکردم.» فشارهای روانی و اقتصادی بعد از مسلمان شدن ادواردو از ابتدای اسلام آوردن توسط والدینش تهدید شد که اگر میخواهد مسلمان بماند خبری از ارث نیست و این اتفاق بعد از مسلمان شدن برای او افتاد.
بیاهمیتی ثروت پدر برای ادواردو و تمایلش به اسلام، باعث شد تا سختیهای زیادی را تحمل کند. حسین عبداللهی، از صمیمیترین دوستان ایرانی ادواردو، فشارهای وارد شده به او را از سوی خانوادهاش بعد از مسلمان شدنش، غیرقابل باور توصیف کرده و گفته: «بعد از شیعه شدن، ادواردو تحت فشار اقتصادی بسیار زیادی قرار داشت. خانواده آنیلی وی را به صورت کامل از لحاظ اقتصادی تحریم کرده بودند به گونهای که وی حتی برای تاکسی سوار شدن پول نداشت. یک روز با ادواردو به نمایندگی هواپیمایی ایران ایر در ایتالیا رفتیم تا برای ادواردو بلیت سفر به ایران تهیه کنیم.
کارگزار ایتالیایی شرکت ایران ایر گفت که من نمیتوانم برای ادواردو بلیت بخرم. پس از مشاجره بسیار با وی مشخص شد که منشی پدر ادواردو با آن کارمند تماس گرفته و به وی دستور داده بود، حق ندارد برای ادواردو بلیت صادر کند.» تاسف بارتر اینکه خانواده آنیلی برای آنکه ادواردو را از ارث محروم کنند، سعی زیادی در دیوانه جلوه دادن وی داشتند. به همین منظور وی را در یک بیمارستان روانی بستری کردند که به گفته خود ادواردو همه اعضای آن یهودی بودند.
ادواردو میترسید که در آن تیمارستان وی را تحت درمانهای شستوشوی مغزی قرار دهند و از آن جا فرار کرد. یکی از هم دانشگاهیهای او درباره آن روزها میگوید: «شایع شده بود که ادواردو به مصرف مواد روى آورده و یک بار هم در آفریقا به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شده است! اینها همه شایعاتى بود که دهان به دهان میچرخید و من هیچ وقت با کسى که از نزدیک ادواردو را دیده باشد و بتواند این شایعات را رد یا تصدیق کند، برخوردى نداشتم.» او به طرز مشکوکی به شهادت رسید در همین شرایط و در نوامبر سال ۲۰۰۰ جسد ادواردو آنیلی در بزرگراه تورینو-ساوانا در شمال ایتالیا و در نزدیکی شهر تورین پیدا شد.
خودروی وی نیز که یک فیات کرومای خاکستری بود، روی پل رومانو و در حالی که چراغهای راهنمایش روشن و درهای آن باز بود، رها شده بود. پلیس ایتالیا مرگ ادواردو را خودکشی تشخیص داد، اما در سال ۲۰۰۹ در ایتالیا، کتابی درباره مرگ ادواردو آنیلی به قلم روزنامهنگار و نویسنده ایتالیایی، جوزپه پوپو، منتشر شد که مرگ ادواردو را قتل دانست که در پرونده امروز زندگیسلام با او گفتگو کردهایم.
او از زمان خودش جلوتر بود گفتوگوی اختصاصی با «جوزپه پوپو»، خبرنگار ایتالیایی که تا به حال ۲ کتاب مرتبط با قتل «ادواردو» نوشته و از جزئیات زندگی او اطلاعات کمتر شنیده شدهای دارد نرگس عزیزی | روزنامهنگار داستان زندگی ادواردو آنیلی، داستانی پر رمز و راز است.
جوزپه پوپو، خبرنگار و نویسنده ایتالیایی یکی از افرادی محسوب میشود که معتقد است ادواردو به قتل رسیده و تا امروز دو کتاب درباره مرگ دلخراش ادواردو نوشته است. این خبرنگار در گفتگو با خراسان بیان میکند: بیش از ۲۰ مدرک وجود دارد که نشان میدهد مرگ او خودکشی نبوده است. گفتوگوی ما با او، ابعاد جالبی از شخصیت ادواردو را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که این شخصیت چقدر جلوتر از زمان خود بوده است. به طور مستمر درباره اسلام تحقیق میکرد اولین سوالی که با جوزپه در میان گذاشتیم، موضوع مسلمان شدن ادواردو بود.
موضوعی که در رسانههای انگلیسی و ایتالیایی زبان بسیار کم به آن پرداخته میشود؛ گویی که اصلا روی نداده است! از جوزپه پرسیدیم که آیا مسلمان شدن ادواردو تنها یک ادعاست یا از نظر او واقعا اتفاق افتاده است؟ جوزپه در این زمینه، علاوه بر تایید مسلمان شدن ادواردو، درباره مسیری که او طی کرده بود هم کمی توضیح میدهدکه ادواردو سعی داشت وجود خود را به ارزشهای دینی متصل کند. البته توجه او بیشتر به بعد معنوی و عرفانی دین بود. برای دستیابی به این هدف، او مستمر در حال تحقیق بود.
او در مسیر جستوجوهایش برای غنی کردن زندگی، مسلمان شد. این موضوع پیش از این، توسط بسیاری از آشنایان و دوستانش در تورین (شهری در ایتالیا) مورد تایید قرار گرفته است. سوال بعدی ما، اما جواب چندان مفصلی دریافت نکرد. سوال درباره سفر ادواردو به ایران در سال ۱۹۸۱ میلادی (۱۳۶۰ شمسی) بود، اینکه به غیر از شرکت ادواردو در نماز جمعه از این سفر چه اطلاعات دیگری وجود دارد؟ جوزپه درباره این سفر خیلی خلاصه و در یک جمله جواب داد که «بله، او به ایران سفر کرد و عکسهایی از مراسم عمومی که در آن شرکت کرده است، وجود دارد.»
مخالف بود که ثروت تنها در دست عده معدودی باشد در بخش دیگر سراغ رابطه ادواردو با خانوادهاش رفتیم. رابطهای پر از تنش که حرفو حدیث زیادی هم درباره آن وجود دارد. از جوزپه درباره روابط داخل این خانواده به ویژه در سالهای پایانی زندگی ادواردو پرسیدیم.
صحبتهای او در این بخش، بعدی دیگر از شخصیت ادواردو را نشان میدهد؛ شخصیتی که باعث میشود جوزپه او را بسیار جلوتر از زمان خود، توصیف کند. جوزپه در پاسخ به سوال ما میگوید: «رابطه ادواردو با خانوادهاش پرمسئله بود. او اعتقادات خاص خودش را داشت؛ مثل اینکه فیات باید در خدمت مردم باشد، نه این که منافع مردم، فدای فیات شود. ادواردو به صلح جهانی فکر میکرد و امیدوار بود که با کنار گذاشتن تسلیحات و جنگ، بتوان اختلافات را با مذاکره حل و فصل کرد. او دنبال نسخه متفاوتی از کاپیتالیسم و سرمایهداری بود. او به دنبال سرمایهداری با چهرهای انسانی بود؛ اینکه ثروت تنها در دست عده معدودی افراد ثروتمند نباشد. در عین حال او خواهان توجه به حفظ محیطزیست در زمان تولیدات صنعتی بود. او توجه خاصی به طبیعت داشت. خلاصه اینکه او از زمان خودش، جلوتر بود و بینشی پیامبرگونه داشت. همه اینها یعنی همه عقاید او باعث شد که او از شرکت چندملیتی فیات اخراج شود. این موضوع برای او دشوار بود. او را به حاشیه راندند و ادواردو که اهل درگیری نبود، خود را کنار کشید. خانواده حتی با وجود اینکه از علاقه او به تیم یوونتوس اطلاع داشت، اما حاضر نشد که به او مدیریت این باشگاه را بدهد. علاوه بر این، خانواده او را از نزدیک به صورت مستمر تحتنظر داشت. آنها به بهانه موادمخدر برای او مراقب گذاشته بودند. البته ادواردو به رغم این محدودیتها چند دوست و همراه برای خودش داشت که در کنار آنها میتوانست آزادی را تجربه کند.» ۲۰ مدرک دارم که ادواردو خودکشی نکرده است و، اما سوال آخر ما از جوزپه، حول جنجالیترین بخش زندگی ادواردو، یعنی مرگ او بود.
اختلاف نظر در این بخش هنوز بعد از گذشت ۲۰ سال از فوت او، وجود دارد و در حالیکه خانواده اصرار به خودکشی او دارند، بسیاری معتقدند او به قتل رسیده است. اما جوزپه درباره مرگ او چه میگوید؟ جوزپه تا به حال دو کتاب درباره پرونده مرگ ادواردو با عناوین «هشتاد متر رمز و راز؛ مرگ دلخراش ادواردو آنیلی» و «جرمی به غایت پیچیده؛ تحولات پرونده و افشاگریهای جدید در مورد مرگ دلخراش ادواردو آنیلی» نوشته است. پوپو را میتوان خبرنگاری متخصص در این زمینه که تمام شواهد را با دقت بررسی کرده است، در نظر گرفت.
او در پاسخ به این سوال که مرگ ادواردو خودکشی بوده یا قتل؟ میگوید: «من در دو کتاب خود، حداقل به بیست مدرک اشاره کردهام که ثابت میکند ادواردو خودکشی نکرده، بلکه کشته شده است.» البته جوزپه درباره به قتل رسیدن ادواردو، انگیزههای مالی را پررنگ میداند، مسائل مالی که یک سرش به فسادهای مالی احتمالی سرمایهگذاران فیات و فرار مالیاتی آنها میرسد که خیلیها در این فسادهای مالی رد پای صهیونیستها را پر رنگ میدانند.
او در ادامه این موضوع میگوید: «در موضوع قتل ادواردو، به او پیشنهاد شده بود تا پولی بگیرد و از سهم خود از ثروت خانواده بگذرد، موضوعی که او رد کرده بود. من معتقدم کسی در این بین نگران بود که ادواردو، دیر یا زود متوجه نقش فیات و سرمایه آن در سطوح بینالمللی و بازیهای این شرکت در «گریزگاههای مالیاتی» شود.
کسی میترسید ادواردو این اطلاعات را به دست بیاورد و آن وقت در مقابل آن موضعگیری کند.» در خور ذکر است که پوپو قبلا درباره دلایل این ادعا در کتابش نوشته بود: «هیچ فردی وی را ندیده که از روی پلی که روی بزرگراهی است که در هر لحظه خودروهای فراوانی از روی آن میگذرد، به پایین بپرد. ضمناً در آن زمان ادواردو میلنگیده است و از عصا استفاده میکرده و حداقل دو دقیقه طول میکشیده که از دیواره بزرگراه بالا برود و خود را پایین بیندازد و این احتمال دیده شدن را بالا میبرد. ضمناً دیده شده که وی کمربند و بند کفشش بسته بوده، با وجودی که از هشتاد متری به پایین پرت شده است. آن چه شکها را بیشتر میکند، این است که وی را سریعاً به خاک سپردهاند، بدون اینکه کالبدشکافی انجام دهند.»