صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

مرگ تدریجی خوانش وزن شعر عروضی

۰۸ آبان ۱۳۹۹ - ۰۴:۵۳:۰۱
کد خبر: ۶۶۹۱۹۵
شعر کلاسیک فارسی از دیرباز دارای دو وزن با دو خوانش متفاوت فاضلانه و عامیانه  بوده است. اما با گذشت زمان اگر در حفظ و تقویت این سنت ادبی قدیم خود نکوشیم، دیری نخواهد گذشت که خوانش عامیانه تکیه‌ای، کاملاً جای خوانش فاضلانه کمّی را می‌گیرد.
_ روزنامه شرق نوشت: چندی پیش یکی از منتقدان معروف سینمایی کشور در برنامه‌ای تلویزیونی، چند بیتی از شاهنامه را قرائت کرد که، چون تعدادی از واژه‌ها و عبارت‌هایِ موجود در آن ابیات را سهواً به‌اشتباه خوانده بود، جمعی از مردم زبان به انتقاد او گشودند، و ایشان نیز در نوبت بعدِ همان برنامه اشتباهات خود را پذیرفت و از دوستداران فردوسی و شعر ادبیات فارسی عذرخواهی کردند. اما در این فاصله فرد خوش‌ذوقی نیز در فضای مجازی، برای نمایش نحوه صحیح قرائت آن ابیات، قرائتی از استاد میرجلال‌الدین کزازی را از همان ابیات در کنار قرائت منتقد مذکور قرار داد و موارد ناصحیح را به‌دقت و یک به یک متذکر شد.
 
بنده از مقایسۀ این دو خوانش به نکتۀ جالب دیگری نیز پی بردم و آن تفاوت کاملاً آشکاری است که از حیث وزن در شیوۀ قرائت آن منتقد و استاد کزازی وجود داشت. جالب است که وقتی نظر بعضی دوستان جوان خود را دربارۀ تفاوت آن دو خوانش از حیث وزن جویا شدم، در نهایتِ حیرت دیدم که غالب آنان نحوه قرائت منتقد را موزون‌تر و طبیعی‌تر و حتی صحیح‌تر از نحوه قرائت استاد کزازی می‌دانستند! در واقع آنان قرائت استاد کزازی را نه تنها موزون نمی‌یافتند بلکه آن را با صفاتی، چون «جالب» یا «عجیب» یا «قدیمی» یا حتی «متفاضلانه» توصیف می‌کردند!
 
شعر کلاسیک فارسی از دیرباز دارای دو وزن با دو خوانش متفاوت فاضلانه (یا افاعیلی یا عروضی)، و عامیانه (یا اتانینی یا تکیه‌ای) بوده است که هر کدام کاربرد خاص و کاربران خاص خود را داشته است. وزن افاعیلی، خاصِ ادبا و شاعران بوده است و مهم‌ترین ویژگی آن این است که مطلقاً نمی‌توان آن را با ضرب‌گرفتن یا بشکن‌زدن دنبال کرد؛ اما وزنِ اتانینی، خاصِ تصنیف‌سازان بوده است و برخلاف مورد قبلی، ضرب‌گرفتن در حین قرائت یا استماعِ آن کاملاً امکان‌پذیر است. این دو نوع خوانش و دو نوع توصیف قرن‌ها و بدون هیچ تداخلی در کنار هم وجود داشته‌اند (مثلاً برای توصیف افاعیلی یا عروضی این وزن رک. خواجه نصیر طوسی ۱۳۶۹؛ ماهیار ۱۳۸۲؛ و نجفی ۱۳۹۷؛ و برای توصیف اتانینیِ این وزن رک. دهلوی ۱۳۷۹؛ و مخصوصاً آذر سینا ۱۳۹۶).
 
گرچه به علت تحول زبان فارسی و نابودشدنِ نقشِ واجیِ کمّیت در این زبان، پیوند میان عامل اصلی وزن عروضی که کمّیت باشد، با زبان گفتاری فارسی قطع شده است، این انقطاع باعث نابودی وزن عروضی نشده، زیرا طی قرن‌ها سنت ادبی حامی و حافظ این وزن بوده است. اما در چند دهۀ اخیر به علت ضعیف‌شدن نقش سنت ادبی در زندگی فرهنگی ایرانیان و به حاشیه رانده‌شدنِ آن در نظام آموزشی ایران، خوانش تکیه‌ای شیوع بیشتری یافته است، و ادامۀ این روند بی‌گمان سبب می‌شود که در درازمدت وزن شعر فارسی از وزنی کمّی مبدل به وزنی تکیه‌ای بشود.
 
این تغییر مخصوصاً در میان جوانان چنان رواج و گسترشی یافته است که اگر کسی مانند استاد کزازی شعر عروضی را به وزن صحیح و قدیم آن، یعنی به شیوه‌ای کمّی بخواند، با حیرت به او می‌نگرند! باید دانست که در خوانش صحیح و قدیم شعر عروضی فارسی، عناصری، چون زمان و تکیۀ وزنی یا هجای سکوت و ضد ضرب هیچ‌گونه نقشی ندارند و انتظامی که باعث وزن می‌شود صرفاً به تکرار مقادیر متساوی کمّیت‌های «زبانی» مربوط می‌شود و بس. به همین دلیل نیز وزن شعر کلاسیک فارسی را در کنار وزن شعر عربی و یونانی باستان، وزنی «زبانی» (prosodic) می‌خوانند.
 
اما چرا دوستان جوان بنده قرائت آن منتقد را موزون‌تر یا دست‌کم طبیعی‌تر از قرائت استاد کزازی قلمداد می‌کردند؟
 
وزن اشعار عامیانه در غالب زبان‌های دنیا و در زبان فارسی، وزنی «زمانی» (isochronous) است، یعنی وزنی است که انتظام آن به تکرار مقادیری مربوط می‌شود که از حیث «زمانیِ» مساوی هستند (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ وزن‌های زمانی و زبانی رجوع شود به مقدمۀ آروا و آرلئو ۲۰۰۹). به علت کم‌رنگ‌شدن نقش شعر در زندگی فرهنگی ما ایرانیان، وزن فاضلانۀ عروضی رفته‌رفته ضعیف شده است و جای خود را به وزن تکیه‌ای داده است که درک آن تقریباً برای هر گوشی میسر است. درکِ وزنِ شعرِ کمّی نیاز به محیطی فرهنگی یا آموزش مدرسی دارد، اما درکِ وزنِ تکیه‌ایِ عامیانه نیازی به آموزش مدرسی ندارد و مردم آن را به‌سادگی و صرفاً از محیط زبانی خود فرا می‌گیرند.
 
اینکه عده‌ای با حیرت و اعجاب از نحوه قرائت دانشمندانی، چون استاد کزازی یا استاد شفیعی‌کدکنی سخن می‌گویند، به این علت است که آن شیوۀ خوانش آن‌ها را به یاد خاطره‌ای قدیم در گذشته‌ای دور می‌اندازد که یا دیگر وجود ندارد یا به سختی آخرین نفس‌های خودش را می‌کشد.
 
ممکن است کسی که نگاهی بی‌طرفانه یا خنثی یا «علمی» نسبت به پدیده‌های زبانی دارد، مرگ تدریجی وزن شعر عروضی فارسی را همچون واقعیتی محتوم بپذیرد و حتی بکوشد تا برای توصیف وزن شعر فارسی از مفاهیمی، چون تکیۀ وزنی یا رکن آناکروز یا هجا‌های سکوت پایان مصراع و مانند آن استفاده بکند- کمااینکه چندسالی هم هست که در توصیف‌های جدید این وزن، به طور روزافزونی با چنین اصطلاحاتی مواجه می‌شویم. تو گویی کودکان سی چهل سال پیش که آشنایی چندانی با خوانش عروضی نداشته‌اند، حال که خود بزرگ شده و درصدد توصیف وزن شعر برآمده‌اند، لاجرم همان تنها خوانشی را که می‌شناسند توصیف می‌کنند، و حتی از بی‌توجهی عروض‌دانان گذشته نسبت به مفاهیمی، چون تکیه و هجای سکوت و ... حیرت می‌کنند!
 
اما بنده در مقام کسی که معتقد است حتی زبان‌های نیمه‌مرده و مرده را هم می‌توان احیا کرد، و نیز در مقام فردی که خوانشِ عروضیِ شعرِ فارسی را بخشی از میراث کهن ادبیات و زبان فارسی می‌داند، ترجیح می‌دهم با این تغییرِ وزن و تغییرِ توصیفِ متعاقبِ آن مقابله کنم، و از دوستداران شعر و ادبیات فارسی نیز بخواهم تا دست‌کم از وجود چنین تغییری در خوانش شعر و توصیف‌های آن آگاه باشند. اگر در حفظ و تقویت این سنتِ ادبیِ قدیمِ خود نکوشیم، دیری نخواهد گذشت که خوانشِ عامیانۀ تکیه‌ای، کاملاً جای خوانشِ فاضلانۀ کمّی را می‌گیرد و وزن زبانی و کمّی شعر فارسی هم از حیث خوانش و هم از حیث توصیف، مبدل به وزنی زمانی و تکیه‌ای می‌شود.
 
 
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *