اسلامستیزی مکرون؛ از پوشش ناکارآمدی تا فروش استقلال فرانسه
-به نقل از نورنیوز، فرانسه که سابقهای طولانی در اجرای سیاستهای ضد اسلامی دارد طی دو هفته اخیر به دنبال قتل مشکوک معلمی در فرانسه که ادعا میشود قتلش به دلیل نشان دادن کاریکاتور موهن به پیامبر خاتم (ص) بوده، مقامات فرانسه و در رأس آنها رئیس جمهور این کشور، اسلام را دینی افراطی دانستند.
اقدام «امانوئل مکرون» در حمایت از انتشار کاریکاتورهای موهن به مقدسات اسلامی به بهانه حمایت از ارزشهای سکولاریسم با خشم و محکومیت مسلمانان جهان همراه شد.
نکته قابل توجه درباره ادعاهای مطرح شده پیرامون قتل این معلم اینکه؛ از همان ابتدا سریعا انگشت اتهام به سمت مسلمانان نشانه رفت و مقامات و رسانههای فرانسوی بدون تحقیق، مسلمانان را عامل این قتل معرفی کردند.
حال سوال اینجا است که چگونه به این سرعت و در کوتاهترین زمان ممکن ماهیت قاتل مشخص شده و به جای آنکه فرد متهم شود، دین او و بالاتر از آن ۱.۵ میلیارد مسلمان با صفت قاتل عنوان میشوند؟
این رفتار در حالی از سوی ساختار حاکم بر فرانسه صورت گرفته که طی هفتههای اخیر مواضع مقامات این کشور تماما دارای رویهای ثابت و اسلامستیزانه بوده است، چنانچه وقتی نشریه «شارلی ابدو» اقدام به انتشار دوباره کاریکاتورهای موهن کرد، رئیس جمهور فرانسه از آن حمایت کرد.
در همین حال امانوئل مکرون در اوایل ماه اکتبر در نطقی از لایحه دولت فرانسه برای مقابله با «جداییطلبی مذهبی» و ممانعت از نفوذ دیدگاههای افراطگرایانه پرده برداشت و اعلام کرد که قصد دارد با لغو سیستم آموزش و تربیت امامهای مساجد و واعظان مذهبی در خارج از کشور، اسلام در کشورش را از نفوذ خارجی آزاد کند!
این لایحه که پیشنویس آن قرار است تا پایان سال جاری در اختیار شورای وزیران قرار گیرد و اوایل سال آینده میلادی به پارلمان فرانسه ارائه شود، محدودیتهایی برای آموزش و فعالیت محافل و تشکلهای اسلامی فراهم میکند.
بر اساس طرح مکرون، همچنین قرار است نظارت بر شیوه تربیت و آموزش امامان جماعت و واعظان اسلامی و نیز کنترل بر چگونگی تامین اعتبارهای مالی و بودجه نهادهای مذهبی تقویت شود.
با توجه به این رفتارها این سوال مطرح است که چرا اسلامستیزی به اصل یک اساسی در رفتار دولتمردان فرانسه تبدیل شده است؟ در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است:
نخست آنکه؛ اسلامستیزی از سیاستهای سنتی دولتمردان فرانسه در دورههای اخیر بوده که نمود آن را در رفتارهای «نیکلا سارکوزی»، «فرانسوا اولاند» و اکنون مکرون و در قالب تصویب قوانین و یا سخنرانی و مواضع رسمی میتوان مشاهده کرد.
نکته قابل توجه اینکه؛ اینگونه مواضع از سوی دولتمردان فرانسه در حالی با ادعای هویت فرانسوی و البته اجرای دموکراسی و آزادی صورت میگیرد که نگاهی به رفتارهای آنان نشان میدهد که این هویت ادعایی، تنها در قالب مقابله با اسلام صورت میگیرد.
حاکمیت روح اسلامستیزی بر قوانین و ساختار اجرایی، حمایت از اهانت به مقدسات مسلمانان مانند اقدام شارلی ابدو، تصویب و اجرای قوانین ضد حجاب و... از جمله این موارد است که در مورد هیچ آئین و مذهب دیگری نمونه ندارد، چنانچه هرگونه اظهارنظر درباره هولوکاست ضدیت با یهود و جرم تلقی شده، اما توهین به اسلام، آزادی خوانده میشود!
دوم آنکه؛ مکرون در حالی به دنبال حفظ قدرت و تکرار دوران ریاست جمهوری خود است که نظرسنجیها از وضعیت بحرانی او نزد افکار عمومی حکایت دارند. بر اساس نتایج یک نظرسنجی مردمی که در روزنامه «ژورنال دو دیمانش» (Le Journal du Dimanche) منتشر شده، میزان محبوبیت مکرون در میان مردم فرانسه به ۳۸.۷ درصد رسیده است، حال آنکه «ژان کَستِکس» نخستوزیر جدید فرانسه حدود ۱۰ درصد بیشتر محبوبیت دارد.
افت شدید محبوبیت مکرون در حالی افزایش مییابد که ناتوانی او در مدیریت بحران کرونا فرانسه را در جمع کشورهای بالای لیست قربانیان کرونا قرار داده و استمرار وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی، اعتراضهای مردمی و قدرتیابی بیشتر رقبای مکرون را به همراه داشته است.
در چنین شرایطی روشن است که مکرون سعی دارد با انحراف افکار عمومی فرانسه از ناتوانی دولت در حمایت از مردم در مقابله با کرونا، مقابله با اسلام و مسلمانان را به موضوعی امنیتی تبدیل کرده و از این رهگذر، مانع اعتراضات خیابانی جلیقه زردها شود.
در همین حال مکرون با فریبکاری و رفتارهای پوپولیستی، ضمن معرفی خود به عنوان محور اسلامستیزی، سعی دارد هواداران راست افراطی که نگاهی ضد اسلامی، ضد پناهندگان و ضد بیگانگان دارند را به خود جلب نموده تا در انتخابات آتی از آرای آنها برخوردار شود.
سوم آنکه؛ فرانسه در حالی به دنبال سلطه بر اروپا به ویژه پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا است که همزمان تحرکات نظامی خود را در آفریقا و غرب آسیا شدت بخشیده و با توسعه نفوذ خود در مدیترانه با محوریت کسب منافع انرژی، سطح تقابل خود با ترکیه را ارتقاء داده است.
به عبارت دقیقتر؛ میتوان اینگونه برداشت کرد که سران فرانسه با رویکرد اسلامستیزانه سعی دارند در کنار معرفی خود به عنوان نماینده راست افراطی در اتحادیه اروپا برای تقویت موقعیت خود در اروپا، به دنبال توجیه نظامیگری در شمال آفریقا و غرب آسیا و حتی تقابلشان با ترکیه هستند.
چهارم آنکه؛ مکرون نشان داده که نتوانسته وعدهاش برای احیای استقلال فرانسه را اجرایی سازد و پاریس همچنان از یک سو مطیع آمریکاست و از سوی دیگر تحت سیطره صهیونیستها قرار دارد.
روند سازشی که با طراحی آمریکا میان برخی کشورهای عربی همچون امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی صورت گرفته، موجی از خشم و انزجار علیه این رژیمها و آمریکا را به همراه داشته و همزمان حمایت از فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی را نیز شدت بخشیده است. حال فرانسه که همواره نقش مکمل را در سیاستهای آمریکا ایفا کرده در قبال روند سازش نیز همان رویکرد را تکرار کرده است.
سران فرانسه با رویکرد اسلامستیزانه بر آن هستند تا مسئله هتاکی به مقدسات اسلامی و مقابله با اسلامستیزی فرانسوی را به اولویت جهان اسلام مبدل سازند تا با انحراف افکار عمومی کشورهای اسلامی از خیانتهای برخی سران عرب به فلسطین و جلوگیری از طغیان مردمی علیه این حاکمان، مسئله مقابله با رژیم صهیونیستی را از اولویت کشورهای اسلامی خارج سازند.
این امر زمانی بیشتر نمود مییابد که همزمان با اعلام سازش سودان با رژیم صهیونیستی، دور جدید اسلامستیزی مکرون آغاز شده است تا مسئله فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی را از محوریت جهان اسلام دور سازد.
فرانسه که زمانی در دوران «دو گل» و حتی «ژاک شیراک» با رویکردی مستقل در اروپا و بلکه جهان سروری میکرد، امروز به واسطه حاکمانی خام، ناکارآمد و وابسته به جایی رسیده که راهی جز پیروی از فرامین تلآویو و واشینگتن ندارد.