از بحرین تا خان طومان
هر چند قائل به تناسخ نیستم، اما انگار روح باکری، همت، صیاد در وجود بلباسی، حاجی زاده، رجائی فر و دیگر شهدای مدافع حرم و خان طومان نزول کرده است. شهدایی که بخش زیادی از آنها دهه پنجاه و شصتی بودند که امام را هم درک نکردند.
- ابراهیم رضایی نماینده مجلس - از زمان جدایی بحرین از خاک ایران تا جنگ تحمیلی حدوداً ده سال فاصله است. قطعاً این سوال را باید پرسید که کشوری که در ۸ سال دفاع مقدس یک وجب از خاکش را به بعثیون نداد؛ همان کشوری نیست که بدون در کردن یک گلوله، خاکی به غنای بحرین را بخشید و نخست وزیرش بی شرمانه گفت دخترمان را شوهر دادیم؟
آری کشور همان کشور است، تنها یک تفاوت دارد و آن دم مسیحایی روح الله است. دم مسیحاییای که صیادها، همت ها، باکری ها، کرامتها و خرازیها میسازد. دم مسیحایی که از یمنیهایی همچون حسین بدرالدین، اویس قرنی میسازد.
این جز دم مسیحا نیست که یک سید عرب با گفتن «جهزوا ملاجئکم» آتش به جان صهیونیستها میاندازد. رژیم صهیونیستیای که در سال ۱۹۶۷ در یک جنگ شش روزه تمام عربها را به تسلیم واداشت.
مسیح زمان ما در روح حاج قاسمهایی میدمد که اگر دیروز برای آزادی خاکشان با صدام تکریتی میجنگیدند امروز منجی مردم تکریت از دست داعش شیطانی میشوند.
هر چند قائل به تناسخ نیستم، اما انگار روح باکری، همت، صیاد در وجود بلباسی، حاجی زاده، رجائی فر و دیگر شهدای مدافع حرم و خان طومان نزول کرده است. شهدایی که بخش زیادی از آنها دهه پنجاه و شصتی بودند که امام را هم درک نکردند، اما در به ندای «هل من ناصر ینصرنی» مقتدای زمان «قالوا بلی» سردادند تا «عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» از رزق الهی متنعم گردند.
خان طومان به ما آموخت که هرچند جنگ دهه شصت تمام شد، ولی روحیههای دهه شصتی وجود دارد. روحیهای که به مصداق «أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ» بدون هیچ ترس و واهمهای دل به دشمن غداری همچون داعش میزند.
امروز ما روحیه خان طومانی میخواهیم، اقتصاد ما برای سر و سامان یافتن امثال بلباسیها را میطلبد، خودروسازی ما روحیه سلمانیان و نظریها را میطلبد که از تحریم و سختیها نق و نوق نکنند. حلقه گمشده همه قوای ما و همه دستگاههای عریض و طویل دولتی و حاکمیتی ما روحیه این مجاهدان فی سبیل الله است. هر چند رفتند، اما راهشان مانده و همچنان رهرو میطلبد.
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که، چون باید رفت
یادشان جاودان و راهشان پر رهرو.
آری کشور همان کشور است، تنها یک تفاوت دارد و آن دم مسیحایی روح الله است. دم مسیحاییای که صیادها، همت ها، باکری ها، کرامتها و خرازیها میسازد. دم مسیحایی که از یمنیهایی همچون حسین بدرالدین، اویس قرنی میسازد.
این جز دم مسیحا نیست که یک سید عرب با گفتن «جهزوا ملاجئکم» آتش به جان صهیونیستها میاندازد. رژیم صهیونیستیای که در سال ۱۹۶۷ در یک جنگ شش روزه تمام عربها را به تسلیم واداشت.
مسیح زمان ما در روح حاج قاسمهایی میدمد که اگر دیروز برای آزادی خاکشان با صدام تکریتی میجنگیدند امروز منجی مردم تکریت از دست داعش شیطانی میشوند.
هر چند قائل به تناسخ نیستم، اما انگار روح باکری، همت، صیاد در وجود بلباسی، حاجی زاده، رجائی فر و دیگر شهدای مدافع حرم و خان طومان نزول کرده است. شهدایی که بخش زیادی از آنها دهه پنجاه و شصتی بودند که امام را هم درک نکردند، اما در به ندای «هل من ناصر ینصرنی» مقتدای زمان «قالوا بلی» سردادند تا «عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» از رزق الهی متنعم گردند.
خان طومان به ما آموخت که هرچند جنگ دهه شصت تمام شد، ولی روحیههای دهه شصتی وجود دارد. روحیهای که به مصداق «أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ» بدون هیچ ترس و واهمهای دل به دشمن غداری همچون داعش میزند.
امروز ما روحیه خان طومانی میخواهیم، اقتصاد ما برای سر و سامان یافتن امثال بلباسیها را میطلبد، خودروسازی ما روحیه سلمانیان و نظریها را میطلبد که از تحریم و سختیها نق و نوق نکنند. حلقه گمشده همه قوای ما و همه دستگاههای عریض و طویل دولتی و حاکمیتی ما روحیه این مجاهدان فی سبیل الله است. هر چند رفتند، اما راهشان مانده و همچنان رهرو میطلبد.
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که، چون باید رفت
یادشان جاودان و راهشان پر رهرو.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *