صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«دلیل» روایت حماسه شهید چیت سازیان

۲۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۰:۰۲
کد خبر: ۶۶۴۹۱۱
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
کتاب«دلیل» روایتی از حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان است که به قلم حمید حسام نوشته شده است.
- کتاب«دلیل» از جمله کتاب‌هایی است که در خصوص ایران و سرداران دفاع مقدس در استان همدان نوشته شده است این اثر خاطراتی از زبان همرزمان و خانواده در خصوص شهید علی چیت سازیان روایت شده٬ که در برگیرنده ایام کودکی او تا شهادت وی در سال ۱۳۶۶ است.
 
شهید چیت سازیان سیزدهم رجب ۱۳۴۳ در یک خانواده مذهبی در همدان متولد شد فردی جسور، شجاع و مدیر بود طوری که در سن ۱۸ سالگی مربی آموزش‌های نظامی تاکتیک رزمی، اسلحه شناسی، اطلاعات عملیات در پادگان قدس سپاه همدان شد، و در شناسایی دشمن و رخنه در سال ۱۳۶۱ همگان را شگفت زده و او را به عنوان شخصی مخلص و شجاع به فرماندهان معرفی نمود که توانست مواضع دشمن را بخوبی شناسایی کند و توانست با مهارت شجاعت در عملیات مسلم ابن عقیل تا شهر مندلی عراق نفوذ کند و پس از آن توانست در مقام فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ انصارالحسین رشادت‌های بی نظیری از خود به جا بگذارد.
 
به گفته حسام، مجموعه خاطرات طبعا راویان متعددی دارد یعنی برخلاف تاریخ شفاهی که با شخص و راوی طرف هستیم در این مقطع شهید را در آینه خاطرات افرادی که او را می‌شناسند می‌بینیم از خانواده تا همرزمان و همسر که دوره کوتاه یک سال و نیم پس از ازدواج را تا شهادت شامل می‌شود.
شهید چیت سازیان شخصیت برجسته‌ای بود که رهبر انقلاب طی دو ماه گذشته چند بار از ایشان یاد کردند. علی خوش لفظ راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» یکی از نیرو‌های شهید چیت سازیان بود که در دیداری رهبر انقلاب از ایشان به این مناسب یاد کردند و و به واسطه کتاب «گلستان یازدهم» معظم له از ایشان دو باره یاد کردند.
 
کسی می‌تواند از سیم خاردار‌های دشمن عبور کند، که در سیم خاردار نفس، گیر نکرده باشد. تو عالم خواب، معاونش مصیب را دید و گفت: دلم برای تو و بقیه شهدای واحد خیلی تنگ شده است؛ و با التماس ازش پرسید: بگو از کدوم راهکار رفتی که به این مقام رسیدی؟ مصیب جواب داد: راهکار اشک. از فردای اون روز تا صبح شهادتش روز و شبی نبود که اشک تو چشماش نباشه. به هر بهانه، روضه، نماز، نماز شب و حتی توجیه نیرو‌ها گریه می‌کرد، با صدای بلند، بی ریای بی ریا. لینک خرید نسخه الکترونیکی
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *