تاریخ چگونه توسط «پسر کوچک» و «مردچاق» بازنویسی شد؟
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از خبرگزاری فارس؛ 70 سال پیش در ساعت 8:16 دقیقه 6 اوت 1945 به وقت هیروشیما "پسر کوچک" منفجر شد؛ نخستین بمب اتمی در تاریخ که هری ترومن رییس جمهوری وقت آمریکا در پی انفجار موفقیت آمیز آن که به نابودی این شهر ژاپنی انجامید، اعلام کرد: «این انفجار رویدادی بزرگ در تاریخ است.»
سه روز بعد نیز آمریکا بمب اتمی دیگری را "مرد چاق" لقب گرفته بود، شهر ناگازاکی را به ویرانهای تبدیل کرد و هر ساله با فرارسیدن سالگرد بمبارانهای اتمی ژاپن از سوی آمریکا بحثهای بسیاری درباره این جنایت صورت می گیرد و یاد و خاطره 140 هزار غیرنظامی بیگناه در هیروشیما و 80 هزار غیرنظامی در ناگازاکی طی مراسمی در ژاپن گرامی داشته می شود.
ترومن به واقع درست می گفت که "انفجار بمب اتمی رویدادی بزرگ در تاریخ است" چرا که تلاشها و علمی که برای توسعه سلاحهای اتمی در دهههای پس از این انفجارها صورت گرفت، بیش از آنکه در مسیر صلح و جهان عاری از سلاح هستهای به کار گرفته شود، برای پر کردن زرادخانههای تسلیحات هستهای آمریکا، رژیم صهیونیستی و شماری از کشورهای اروپایی قرار گرفت و این کشورها با داشتن چنین زرادخانههای غنی از سلاحهای کشتار جمعی در پوشش حامیان صلح برای دیگر کشورهای جهان نسخه می پیچیند که دیگر کشورها با چه شرایطی و تحت چه تجویزهایی می توانند برنامه هستهای بومی داشته باشند. مواضع و اقداماتی که قدرتهای هستهای در قبال برنامه هستهای صلح آمیز ایران اتخاذ کردند، به خوبی می تواند معیارهای دوگانه و دوپهلو دارندگان سلاح هستهای را نشان دهند؛ رژیم صهیونیستی که کمتر کسی یافت می شود که نسبت به تعداد کلاهکهای هستهای در اختیار آن بی خبر باشد، بی دغدغه و تحت حمایت قدرتهای هستهای و در راس آن آمریکا به تحقیق و توسعه و آزمایش جدیدترین سلاح های هستهای مبادرت می کند و ایران اسلامی که در چارچوبهای تعیین شده از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی و به طور کاملا صلح آمیز به دنبال رفع نیازهای داخلی خود از طریق و تحقیق و توسعه بومی است، از سوی قدرتهای هستهای تحت بند هفت منشور سازمان ملل قرار می گیرد و "تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی"منظور می شود!
70 سال پیش در پی انفجارهای هستهای مغزهای بزرگی که به توسعه بمب هستهای در "لس آلاموس" ایالت نیومکزیکو آمریکا کمک کرده بودند، هنگامی که از انفجار بمب اتمی در هیروشیما خبردار شدند، از قدرت تخریب کنندگی و "میزان کشتههای" بمب به وجد آمدند و نیندیشیدند که این "نمونههای آزمایشگاهی" که برای بررسی قدرت تخریب کنندگی "پسر کوچک" به کار گرفته شدند، شهروندان بیگناهی هستند که به دور از سیاستها و رفتار دولت خود زندگی روزمرهای را سپری می کنند. چند نسل بعد آثار روانی مخربی ناشی از انفجار "پسر کوچک" و "مرد چاق" در دو شهر هیروشیما و ناگازاکی باقی مانده و موضوع کنایه آمیز این است که هر ساله با فرارسیدن سالگرد این انفجارها، سیاسیون و دولتمردانی که در مراسم گرامیداشت قربانیان انفجارهای هستهای در این دو شهر جمع می شوند و در بین آنها مقامات آمریکایی نیز دیده می شوند، بر جهانی عاری از سلاح هستهای تاکید داشته و ابراز امیدواری می کنند که کشورهای دارای سلاح هستهای بتدریج از تعداد سلاحهای هستهای خود بکاهند اما به رغم این خوشخیالیها نه تنها از تعداد سلاحهای هستهای کاسته نخواهد شد بلکه قدرتهای هستهای با صرفه میلیاردها دلار و به کارگیری فناوریهای نوین در اندیشه دستیابی به جدیدترین انواع سلاحهای هستهای و البته کاربردی هستند و شاید دیگر "پسر کوچک" و "مرد چاق" مطلوب سیاستمداران آمریکایی و اروپایی نباشد اما پر کردن زرادخانههای راهبردی با سلاحهای هستهای کوچکتر که قدرت تخریبکنندهای قابلکنترلی داشته باشند، در دستور کار قدرتهای هستهای قرار دارد.
همه جنگها جنایت محسوب می شود و جالب آنکه بانیان انفجارهای هستهای به رغم ابعاد تلافات و خسارات انسانی و ساختاری که به ژاپن وارد کرد، نه تنها تحت تعقیب نیستند بلکه این انفجارهای حامیان جدیای دارد و در حالی که برخی حمله هستهای به ژاپن بی دفاع را به عنوان جنایت جنگی تلقی می کنند، شماری که البته تعدادشان نیز کم نیست تاکید دارند که بمباران هیروشیما و ناگازاکی مانع از حمله همه جانبه آمریکا و متحدانش به ژاپن قسم خورده شد!
اما قبل از انفجارهای هستهای نیز ژاپن به زانو در آمده بود و تا بهار 1945 کشتیهای تجاری ژاپن و دیگر داراییهای راهبردی ژاپن از سوی زیردریاییهای آمریکایی و بمبارانهای شدید و مینگذاریهای ساحل ژاپن از بین رفته بود و کاری که آمریکا با ژاپن کرد آلمان نازی با جزیره انگلیس نکرد و این در حالی است که نیروی هوایی ژاپن به دلیل نبود سوخت زمینگیر شده و ناوگان کشتیهایش نیز نمی توانست بنادر ژاپن را ترک کنند و کارخانجات ژاپن نیز به دلیل فقدان مواد اولیه تعطیل شده و مردم ژاپن با قحطی و گرسنگی روبرو شده بودند.
در مارس سال 1945 ژنرال "کورتیس لی می" فرمانده بمبافکنهای نیروی هوایی آمریکا بمباران شهرهای ژاپن از پایگاههایی در جزایر "ماریانا" را آغاز کرد و طراحان جنگی آمریکایی به دنبال نابودی صنایع ژاپنی بودند و در همین مقطع زمانی بود که ژنرال "لی می" جمله مشهور و ماندگار خود را به زبان راند: «ما آنها را به نحوی بمباران می کنیم که ژاپن به عصر حجر بازگردد.»
نیروی هوایی آمریکا طی 9 ماه بمباران بی وقفه، 40 درصد از شهرهای ژاپن را نابود کرد و در 9 مارس سال 1945 بمب افکنهای بزرگ بی -29 آمریکایی طی عملیاتی با رمز "محل دیدار"، توکیو را به شدیدترین نحو ممکن بمباران کردند. اکثر توکیو و شهرهای ژاپن از سازههای چوبی ساخته شده بود و طوفانهای آتش ناشی از بمبارانها توکیو را احاطه کرد و آن را به آتش کشید و شهروندان هراسان و محصور در آتش ناامیدانه برای فرار از این جهنم آتش تقلا می کردند و بسیاری برای فرار از آتش خود را به رودخانه توکیو انداختند.
ژاپن قبل از آنکه "پسر کوچک" و "مرد چاق" بر روی دو شهر آن رها شوند، به ویرانه ای تبدیل شده بود و ترومن با صدور دستور ریختن بمبهای هستهای، تاریخی را به نحوی دیگر رقم زد و هنوز هم این سوال مطرح است که چرا آمریکا دو بمب هستهای را به کار گرفت. مگر یک بمب هستهای آمریکا را به اهدافش نمی رساند؟ دولتمردان آمریکایی و در راس آن ترومن سرخوش از پیروزیهای خود در جنگ، به دیوانگانی تبدیل شدند که تنها انفجارهای هستهای عطش آنها به کشتار بی گناهان را رفع می کرد و ژاپن به ویرانهای تبدیل شد تا نسلهای بعد آثار مخرب سلاحهای هستهای را تنها در کتابها نخوانند و به دیده ببینند که دیوانگی و روانپریشی با بمب هستهای چه می کند.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.