درمان بیماریهای جسمی از نظر قرآن
در کنار بیماریهای روحی و روانی قرآن به بیمارهای جسمی نیز توجه ویژهای داشته است. آموزههای قرآن با اشاره به تغذیه و طریقه صحیح از مواد غذایی برای پیشگیری و درمان بیماری، انسان را معطوف به اسباب ظاهر نکرده و تاثیر شگرف معنویات را بر تن و وران آدمی روشن کرده است.
_ روزنامه کیهان نوشت: بیماریهای جسمیبیماریهایی است که گاه موجب مرگ انسان میشود؛ زیرا خدا از طریق بیماری انسان را از دنیا به آخرت منتقل میکند تا در برزخ زندگی برزخی خود را آغاز کند. البته بسیاری از بیماریها درمان پذیر است و موجب مرگ نمیشود، حتی اگر از نظر ساختاری جزو بیماریهای بیدرمان یا سخت درمان باشد؛ زیرا بسیاری از بیماریهایی که انسان با آن مواجه میشود در قالب بیماریهای ابتلایی است که خدا بهعنوان آزمون فرد را بدان گرفتار میکند؛ برخی بیماریها نیز برای مجازات و کیفر است تا شخص در هنگام گرفتاری به آن، توبه و استغفار کند و به اصلاح امور بپردازد و از خطا و گناه دست بردارد و مسیر درست و راستین را انتخاب کند. در نوشتار حاضر نویسنده این موضوع را از نگاه قرآن بررسی کرده و به درمان بیماریهای جسمی با استفاده از اسباب ظاهری و باطنی توجه داده است.
بیماریهای کیفری و بیماریهای ابتلایی
از نظر قرآن، انسانها عموما به دو دسته اساسی بیماریها مبتلا میشوند که بخشی از آن به «روان و نفس» ارتباط دارد که از جمله آنها میتوان به بیماری کفر و شرک و نفاق در امر اعتقادی، بیماریهای نفسانی شهوت و غضب و بیماریهای جنون و مانند آنها اشاره کرد. بخشی دیگر از بیمارها در ارتباط با جسم است. این دسته از بیماریها هر چند در مقایسه بیماریهای روانی از اهمیت زیادی برخوردار نیستند، ولی بخشی از زندگی انسانها را به خود درگیر میکند. کم اهمیتی بیماریهای جسمی نسبت به بیماریهای روحی و روانی به آن دلیل است که بیماریهای اخیر پیامدهای بسیار خطرناکی دارد، به طوری که نه تنها دنیا بلکه آخرت بیماران را به مخاطره میاندازد؛ از این رو بخش اعظم آموزههای قرآن و اصولا خود قرآن برای درمان و شفای همین بیماریهای روانی و روحی نازل شده است. (اسراء، آیه ۸۲)
با این همه قرآن به بیماریهای جسمی نیز توجه داده است و معتقد است که خاستگاه اصلی این بیماریهای جسمیچیزی جز زیاده روی در مصرف غذا یا مصرف غذاهای خبیث و ناپاک است. به این معنا که بسادگی میتوان بیماریهای جسمی را درمان کرد، به شرط آنکه به مسایل اساسی میزان مصرف صحیح و طیب توجه شود. بر همین اساس، خدا در قرآن بر پیشگیری پیش از درمان توجه دارد و بر آن است که اگر به بهداشت در تغذیه و الگوی مصرف توجه شود، یا شخص به بیماری مبتلا نمیشود، یا اگر شود بسادگی قابل درمان است؛ مگر آنکه آن بیماری بدنی بهعنوان «ابتلاء» یا «کیفر و مجازات» باشد که در این صورت درمان قطعی تنها با استغفار و توبه بود؛ زیرا در صورت آزمون، خدا این توفیق را میدهد تا از بیماری به امداد الهی خارج شود یا کیفر و مجازات را از او بردارد.
باید توجه داشت که از نظر آموزههای قرآن، اسباب هستی محدود به اسباب ظاهری نیست، بلکه فراتر از اسباب ظاهری، این اسباب معنوی است که تأثیرات شگرفتری بر تن و روان آدمیبه جا میگذارد. شاید برخی از پزشکان در دهههای اخیر به این نتیجه رسیدهاند که درمان با روحیه بالا و امید در بیمار، عامل بهبودی در بسیاری از بیمارهای حتی سخت درمان یا بیدرمان است.
از نظر قرآن برخی از بیماریها برای مجازات و کیفر است؛ چنانکه گرفتاری سامری به بیماری دوری از اجتماع و عدم توان تماس و لمس، به سبب بلا و کیفری بود که بهخاطر ایجاد گوساله پرستی در قوم یهود دچار آن شده بود. خدا میفرماید: قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاهًْ أَنْ تَقُولَ لاَ مِسَاسَ؛ گفت: از میان اجتماع بیرون شو! زیرا برای تو در زندگی دنیوی این است که همواره بگویی: مرا مس مکنید! (طه، آیه ۹۷) بهنظر میرسد که مقصود از «لامساس» گرفتار شدن سامرى به بیمارى مُسرى باشد که تا زنده بود کسى نمىتوانست با او تماس بگیرد. (الجامع لاحکام القرآن، قرطبى، ج ۱۱، ص ۱۶۰)
البته برخی از پیامبران به سبب ترک اولی نیز گرفتار بیماری پوستی و بدنی شدند که از جمله آنها حضرت یونس (ع) است؛ زیرا ایشان مدتی چهل شبانهروز در شکم ماهی بود که در تاریکی سهگانه قرار داشت و از هیچگونه نوری بهره نمیبرد. اینگونه است که در شکم ماهی بیمار میشود و ناچار خود را با بوته کدو درمان میکند تا بیماری پوستی او شفا یابد. (صافات، آیات ۱۳۹ تا ۱۴۶)
خدا در قرآن بیان میکند که برخی از افراد در زندگی دنیوی به آزمون و ابتلا «شرور» گرفتار میشوند؛ زیرا اصل ابتلا که از سنتهای اساسی حاکم بر هستی است (عنکبوت، آیات ۲ و ۳)، بر محور آزمون با «شرور» میگردد و کمتر کسی با «خیر» آزموده میشود؛ البته این بدان معنا نیست که کسی با «خیر» آزموده نشود و گرفتار ابتلای خیر نشود؛ زیرا خدا میفرماید: و قطعا شما را به چیزى از قبیلترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان را؛ همان کسانى که، چون مصیبتى به آنان برسد مى گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم؛ بر ایشان دعاها و درودها و رحمتى از پروردگارشان باد و راهیافتگان هم خود ایشانند. (بقره، آیات ۱۵۵ و۱۵۷)
در این آیات بیان شده که اصل ابتلائات و آزمونهای الهی بر مدار شرور است. همچنین راهکار درمان آن، صبر یعنی پذیرش تلخی بلا در عین امیدواری به خدا است تا از دعاها و رحمت الهی بهرهمند شود.
در جایی دیگر نیز میفرماید: هر نفسى چشنده مرگ است و شما را از راه آزمایش با بد و نیک خواهیم آزمود و به سوى ما بازگردانیده مى شوید. (انبیاء، آیه ۳۵)
خدا در این آیه نیز بیان میکند که بیشترین آزمونها و فتنهها از طریق شرور انجام میشود، هر چند که گاه نیز به خیرات نیز اشخاص آزموده میشوند. البته ممکن است این بیماریها موجب مرگ شود؛ ولی باید دانست که مرگ پایان زندگی نیست، بلکه انتقال از یک زندگی به زندگی دیگر است که نتیجه آن بستگی به عملکرد خود انسان در دنیا دارد. بنابراین، بیماریها گاه بهعنوان ابزار انتقال انسان از دنیا به آخرت به کار گرفته میشود و اینگونه نیست که هر کسی بیمار شود نجات یابد، بلکه ممکن است بیماری عامل انتقال به جهانی دیگر باشد.
همچنین باید توجه داشت که بیماری به معنای کیفر الهی و برای پاکسازی شخص از گناه یا خطا نیست؛ بلکه گاه برای سنجش وابتلا است تا معلوم شود چه اندازه نسبت به حکمت و علم الهی ایمان دارد و مشیت و اراده الهی را میپذیرد و با آن مخالفت نمیکند.
امیرمومنان (ع) در این باره سخنان بسیاری دارد، که از جمله یکی از آنها این است. زمانی که امام علی (ع) بیمار شده بود، جمعی از اصحابش به عیادتش آمدند. آنان عرض کردند: کیف نجدک یا امیرالمومنین؟ قال: بالشرّ؛ قالوا: ما هذا کلام مثلک؟! قال: ان الله تعالی یقول: و نبلوکم بالشرّ و الخیر فتنهً. فالخیر: الصحه و الشّرُ: المرض و الفقر. حالتان چطور استای امیرمومنان؟ فرمود: شرّ است. گفتند: این سخن شایسته مثل شما نیست. امام فرمود: خدای تعالی میفرماید: و شما را با شر و خیر میآزماییم. خیر صحت، و شرّ مرض و فقر است. (تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۰۵)
بنابراین، بیماریها همیشه به معنای کیفر گناهان یا خطاها نیست، بلکه آزمون و ابتلائاتی است که در کوره آتش آن انسان به کمالاتی میرسد؛ زیرا به جز قرار گرفتن در شرایط سخت ممکن نیست که انسان همه ظرفیتها و استعدادهای خود را بهکار گیرد و معلوم نیست که چه کسی تا چه اندازه استعداد دارد یا تا چه اندازه برای دستیابی به کمالات تلاش میکند و صبر و استقامت میورزد و در مشکلات و مصیبتها و بیماریها عقبنشینی نمیکند؛ چنانکه خدا درباره فلسفه ابتلائات از جمله در میدان جهاد میفرماید:و البته شما را مىآزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما را باز شناسانیم و گزارشهاى مربوط به شما را رسیدگى کنیم. (محمد، آیه ۳۱)
از آنجا که سنت الهی بر آزمونها و ابتلائاتی به نام شرور و بیماری و فقر و مرض است، بنابراین، حتی پیامبران و اولیای الهی نیز گرفتار چنین ابتلائات میشوند که از جمله معروفترین آنها حضرت ایوب (ع) و حضرت یعقوب (ع) است که یکی گرفتار انواع بیماریها و دیگری گرفتار کورچشمی شد. خدا درباره ایوب میفرماید: و ایوب را یاد کن هنگامى که پروردگارش را ندا داد که به من آسیب رسیده است و تویى مهربانترین مهربانان (انبیاء، آیه ۸۳)؛ زیرا «ضرّ» به معنای بیماری و مرض نیز آمده است. (مجمع البیان، ج ۷ ـ ۸، ص ۹۴)
همچنین حضرت ابراهیم (ع) و حضرت زکریا (ع) گرفتار آزمون نازایی و بیماری آن بودهاند.
اسباب ظاهری و باطنی در درمان بیماریهای جسمی
خدا در آیات قرآن برای درمان بیماریهای جسمی دو راهکار اساسی بیان داشته است که شامل درمان از طریق اسباب ظاهری و اسباب باطنی است. بنابراین، در درمان بیماریهای جسمی بیمار و پزشک نباید تنها به اسباب ظاهری و درمان شیمیایی یا گیاهی یا جراحی بسنده کنند، بلکه لازم است از ابزارها و اسباب باطنی و معنوی نیز بهره گیرند تا نتیجه دلخواه به دست آید؛ بهویژه آنکه از نظر آموزههای قرآن، درمان بیماریهای جسمی زمانی با اسباب ظاهری شدنی است که اسباب معنوی آن را تایید کند.
به عنوان نمونه خدا درباره درمان بیماری جسمی حضرت ایوب (ع) از او میخواهد تا از اسباب ظاهری سود برد؛ چنانکه میفرماید: و بنده ما ایوب را به یاد آور آنگاه که پروردگارش را ندا داد که شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرد؛ به او گفتیم: با پاى خود به زمین بکوب! اینک این چشمه سارى است سرد و آشامیدنى. (ص، آیات ۴۱ و ۴۲)
در این آیات افزون بر اسباب ظاهری که شامل حرکت بدنی همراه با ضربات پا است تا بیماری از پا به بالا و با آب چشمه و نوشیدن از آب پاک از بدن خارج شود، به اسباب باطنی در آیات دیگر اشاره میکند؛ زیرا خدا بیان میکند که زمانی اسباب ظاهری تاثیر گذاشت که خدا اراده کرده بود تا دعای حضرت ایوب (ع) را پاسخ دهد؛ از همین رو پس از بیان دعای آن حضرت (انبیاء، آیه ۸۳) میفرماید:پس دعاى او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم؛ و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان مجددا به وى عطا کردیم تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى عبادتکنندگان باشد. (انبیاء، آیه ۸۴)
در درمان حضرت یونس (ع) نیز از دو اسباب ظاهری و باطنی استفاده شده است؛ زیرا همراه با دعا و توبه و استغفار ایشان در قالب ذکر یونسیه (انبیاء، آیات ۸۷ و ۸۸) خدا از طریق کدو بیماری ظاهری و پوستی ایشان را درمان کرد. (صافات، آیات ۱۳۹ تا ۱۴۶)
همین ترکیب اسباب مادی و ظاهری با اسباب معنوی باطنی درباره نازایی همسر زکریا بیان شده است؛ زیرا خدا در آیات قرآن به این نکته توجه میدهد که بارداری همسر زکریا زمانی تحقق یافت که پس از دعا، اصلاح همسرش از مشکلی که در بدن داشت انجام شد. (انبیاء، آیه ۸۸ و ۸۹)
درباره حضرت ساره نیز همین معنا مورد تایید قرار گرفته است؛ زیرا بشارت فرزنددار شدن همراه با «ضحک» یعنی حالت حیض است؛ زیرا این واژه در زبان عربی به معنای «خنده» و همچنین به معنای «حیض» شدن آمده است؛ چرا که اصطلاحات زنان بیشتر بهگونهای در لفافه بیان میشود تا کمتر به چشم بیاید. از همین رو همواره در مسایل زنان یا جنسی یا اموری از این دست از واژگانی استفاده میشود که دو پهلو هستند و قابلیت حمل به هر دو معنا را دارد تا ادب در بیان مراعات شود.
خداوند درباره ساره همسر ابراهیم (ع) میفرماید که دعای آن حضرت (ع) همراه با اصلاح امر رحم ایشان بود یعنی امکان حیض برای ساره در پیری فراهم میشود تا با فراهم آمدن اسباب، بچهدار شود: و زن او ایستاده بود خندید و حیض شد. پس وى را به اسحاق و از پى اسحاق به یعقوب مژده دادیم. همسر ابراهیم گفت: اى واى بر من! آیا فرزند آورم با آنکه من پیرزنم، و این شوهرم پیرمرد است. واقعا این چیز بسیار عجیبى است. (هود، آیات ۷۱ و ۷۲؛ تفسیر المیزان ذیل آیه)
البته گاه خدا بدون اسباب ظاهری بهعنوان معجزه خاص حتی بدون پدری، زنی را مادر میکند، همان طوری که آدم را بدون پدری آفرید و حضرت عیسی (ع) را تنها با مادر بهوجود آورد. (انبیاء، آیه ۹۱)
در داستانها و روایات اسلامی به این نکته توجه داده شده است که درمان هر بیماری میبایست در قالب اسباب ظاهری و باطنی باشد؛ البته به این معنا که شفا را خدا در اسباب قرار داده است؛ بنابراین نمیبایست شرک ورزید و گمان کرد که اسباب مادی از قبیل پزشک و دارو موجب درمان است، بلکه این اراده و مشیت الهی است که درمان را در اسباب ظاهری برای شخص قرار میدهد.
در روایت است: حضرت موسیبن عمران مریض شد. بنیاسراییل به عیادتش آمدند، بیماری او را تشخیص داده و گفتند: اگر به وسیله فلان گیاه خود را معالجه کنی، بهبودی خواهی یافت. موسی (ع) گفت: دارو استعمال نخواهم کرد تا خداوند بدون دوا مرا شفا عنایت کند. مدتی مریضی او ادامه یافت تا اینکه به او وحی شد که به عزت و جلالم سوگند شفایت نمیدهم، مگر اینکه خود را به وسیله همان دارویی که بنیاسراییل گفتند مداوا کنی. بعد از این موسی (ع) آنان را خواست و گفت: همان دارو را بیاورید تا استفاده کنم. طولی نکشید که حضرت بهبودی یافت. اما از اینکه ابتدا به خداوند چنین گفته بود در دل بیمناک بود. خطاب رسید: موسی خیال داری با توکل خود حکمت و اسرار خلقت من را از بین ببری، بجز من چه کسی در ریشه گیاهان این فواید باارزش را قرار داده است؟ (جامعالسعادات، محمدمهدی نراقی، ج ۳، ص ۲۷۷)
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *