صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«شکار مرغابی ها»؛ روایتی از اوج بندگی شهید سردار غلامعلی نژاد

۲۸ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۳:۴۵:۰۱
کد خبر: ۶۵۶۸۶۳
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
کتاب «شکار مرغابی ها» خاطرات «سردار غلامعلی جواد نژاد اکبر» اثر مصیب معصومیان در قطع رقعی و ۲۱۶ صفحه همزمان با ایام محرم توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شده است.
 

- غلامعلی (جواد) نژاداکبر سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی در شهر بابل روستای «بیشه سر» دیده به جهان گشود. دوران دبیرستان او مصادف بود با شروع و اوج انقلاب اسلامی و حضور پررنگ و مؤثر آقاجواد در تشویق جوانان و فرهنگ سازی و تبلیغات و فعالیت‌های انقلابی را همۀ انقلابی‌های شهر دیده و شاهدند. سال ۱۳۵۹ با شروع جنگ تحمیلی، آقاجواد از اولین نفراتی بود که کولۀ جنگ را به دوش کشید و راهی مریوان شد. هم زمان در سال ۱۳۶۰ در رشتۀ فنی مدرک دیپلمش را اخذ کرد و بعد ازآن به عضویت سپاه پاسداران شهرستان بابل درآمد و در واحد عملیات مشغول به خدمت شد.


دومین اعزام آن شهید بزرگوار در سال ۱۳۶۱ و حضور در عملیات‌های طریق القدس، بیت المقدس، فت حالمبین، والفجر ۸ و کربلای ۵ بوده است. او در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و ثمرۀ آن دو فرزند به نام‌های کمیل و فاطمه بوده است. آقاجواد در منطقۀ هورالعظیم از ناحیه شکم به شدت مجروح شد و پس از چند ماه استراحت، دوباره به مناطق درگیر جنگ بازگشت و این بار خدمت را در قالب فرماندهی گردان مسلم و سپس فرماندهی گردان صاحب الزمان (عج) و بعد، جانشینی تیپ ادامه داد. تا اینکه آقاجواد در ادامۀ عملیات عظیم و مهیب کربلای ۵ به تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ در منطقۀ شلمچه به هم رزمان شهیدش پیوست.

برشی از کتاب: بچه‌ها مرغابی‌ها را پوست کندند و پیرمرد به سبک شمالی‌ها، مرغ را بار گذاشت و انار ملس ساوه را قاطی کرد و ما هم نشستیم و به گپ وگفت و خاطرات شکارهایمان پرداختیم. همه منتظر پختن شکارمان بودیم تا دلی از عزا دربیاوریم. پیرمرد شهردار، برای همه در ظروف ملامین رنگ پریده و تار، سهمیه‌ها را تعیین و تقسیم کرد و هیچ کداممان سر هوش نبودیم و با برنج دمپختی پیرمرد که خیلی هم کاربلد بود، غذای خانه را در منطقۀ جنگی خوردیم. در این میان چشمان هرکدام ما به بشقاب آقاجواد بود که دست نخورده باقی مانده بود.

پرسیدیم: «جواد آقا! چرا نمی‌خورید؟».
اما ایشان، مقداری نان خشک و نمک و پیاز خورد و دست آخر بشقاب خودش را با پشت دست به وسط سفره هل داد و گفت: «من از این نمی‌خورم.
من و آقاجواد، هرازگاهی قدم می‌زدیم و او تجارب و نحوۀ برخورد با نیرو‌ها را به من متذکر می‌شد. گفتم حتماً امشب هم حس صحبت دارد که می‌خواهد گپ وگفت داشته باشیم. همین طور که پنجۀ دست من را می‌فشرد، لای گل‌های چسبنده، قدم برداشتیم. صدای دل کندن پوتین از دل گل هم شنیدنی بود و او شروع به صحبت کرد: «خب! آقا شیخ! امروز از شکار پرنده‌ها حال کردید؟»
قهقه‌های زدم و گفتم: «آررره؟! کیف کردم، کاش می‌خوردی جواد جان! خیلی خوش مزه بود.» صورت همدیگر را به خوبی نمی‌دیدیم؛ ولی با لحظه‌ای مکث به من نگاه کرد و گفت: «جدی؟!» و راه افتادیم و ادامه داد: شما اولاً که طلبه‌ای و سرباز امام
زمان (عج)؛ دوم اینکه فرمانده ای. آیا خدا راضی بود که با گلوله‌های بیت المال، پرندگان بی گناهی رو بکشید که پناه آورده بودند به کنارۀ رودخانه‌ای که ما سربازان اسلام مستقر هستیم؟...

کتاب «شکار مرغابی ها» خاطرات «سردار غلامعلی (جواد) نژاد اکبر» اثر مصیب معصومیان در قطع رقعی و ۲۱۶ صفحه همزمان با ایام محرم توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شده است.

علاقمندان جهت تهیه این کتاب با تخفیف ویژه می‌توانند از طریق سایت انتشارات شهیدکاظمی nashreshahidkazemi.ir یا ارسال نام کتاب به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ اقدام نمایند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *