«مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»؛ جواب دندان شكن «حضرت زينب(ع)» به ابن زياد
صحنه کربلا مملو است از درسهای مختلف برای بشریت، شیعه همیشه هر گاه سختی و مصیبتی دیده است به مولای خود اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) اقتدا کرده و با خود گفته است از مصیبت اربابم حسین که بالاتر نیست: «مصیبتا ما اعظمها» لذا یکی از راز و رمزهای حیات شیعه تا کنون الگوپذیری خصوصا از مکتب امام حسین (علیهالسلام) و داشتن کربلا بوده است.
اما سوالی که برای برخی از شیعیان ایجاد شده این است که چرا حضرت زینب (سلاماللهعلیها) فرموده: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» مگر کشته شدن برادر و پسر برادر و پسران خود زیباست؟ در واقع پاسخ به این سوال به فضای ایراد این سخن و منظور حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در آن مکان بر میگردد؛ نقل شده بعد از شهادت اباعبد الله الحسین (علیهالسلام) لشکر ابن زیاد، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و امام سجاد (علیهالسلام) و دیگر اسرای اهل بیت را به کاخ ابن زیاد و نزد او بردند، ابن زیاد شروع به سخن گفتن کرد و به حضرت زینب(س) گفت: «کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ: عمل خدا با برادرت و اهل بیتت را چگونه دیدی؟» با این جمله میخواست عجز و ناتوانی حضرت زینب (سلاماللهعلیها) را به رخ ايشان بکشد و اين بانوى بزرگوار اسلام را به ناله و فریاد و التماس وا دارد.
اما حضرت زینب (سلاماللهعلیها) با صلابت تمام بدون هیچ درد و زنجی در پاسخ فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا: من جز زیبایی چیزی ندیدم» یعنی عمل خدا با ما اهل بیت زیباست، که جوابی دندان شکن برای ابن زیاد بود و چنان او را مات و مبهوت کرد که دستور داد حضرت زینب را به شهادت برسانند و اطرافیان او گفتند او یک زن است و کشتن زنان درست نیست. حضرت زینب در ادامه سخن، دلیل این زیبایی را هم بیان کرده و فرمودند: «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ سَیَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ: اینها (برادر و اهل بیتم که شهید شدند) قومی بودند که خداوند شهادت را برای آنان مقدر ساخته بود، پس به سوی قتلگاه خود آمدند و به زودی خداوند بین تو و آنها جمع خواهد کرد».
[۱]در واقع در این جمله، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) میخواهد بگوید که شهادت در راه خدا برای ما افتخار و نشانه عظمت و بزرگی است، دادن جان در راه خدا هم بسیار زیباست، اگر چه غم از دست دادن عزیزان سنگین است، اما، چون برای خدا داده شده و شهدا «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ [آلعمران/۱۶۹]» هستند، اما ناراحت نیستیم و خوشحالیم؛ و این یکی از بزرگترین درسهای حادثه کربلا و رمز ماندگاری شیعه است.
هر جا مادری در راه مذهب شیعه، پسر از دست داده است، با خود گفته است فدای لب تشنه حسین، من که از رباب بهتر نیستم که جگر گوشه خود را در کربلا از دست داد، هر جا خواهری برادر از دست داده، با خود گفته است فدای حسین، من از زینب کبری که بهتر نیستم، هر جا زنی شوهر از دست داده با خود گفته است فدای حسین و... لذا کربلا الگویی برای تحمل بلا و مصیبت برای شیعه بوده و خواهد بود.
مادران شیعه، همیشه تلاش کردهاند فرزندان خود را طوری تربیت کنند که حادثه کربلا را مد نظر خود داشته باشند و به آن افتخار کنند و هر ساله یاد و خاطره آن را زنده بدارند. این فرهنگ نسل به نسل منتقل شده تا امروز به دست ما رسیده است.
کربلا در واقع دو چهره دارد، چهره اندوه و ماتم و شهادت پسر فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) و اسارت دخترش که تا روز قیامت هم اگر گریه کنیم و سینه چاک کنیم باز کم است و جبران آن مصیبت نشده است. اما چهره دوم از کربلا، چهره شادی و خوشحالی و الگو دادن به جامعه است، چهره زیبای عشق بازی با محبوب است، جان دادن برای معشوق است.
امام حسین و یاران با وفایش ثابت کردند که انسان میتواند تا عرش اعلی پرواز کند و تمام هستی خود را برای خداوند متعال قربانی کند و مصداق این آیه نوارنی گردد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ [توبه/۱۱۱]خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد».
حضرت و یارانش قربانی شدند تا دین خدا و مذهب تشیع بماند، اکنون دین خدا به دست ما رسیده است، ما وارثان عاشورا هستیم، ما باید از خود بپرسیم ما با دین خدا چه کردهایم، آیا وارثان خلفی برای آنان بودهایم و از دین خدا محافظت کرده و عامل به آن بودهایم یا خدای ناکرده وارثان ناخلفی بوده و اهمیتی به دین خدا نداده و اهل رعایت دستورات این دین عزیز نبودهایم، جا دارد این سوال را بارها از خود بپرسیم و در ذهن خود مرور کنیم.
نویسنده : محمد فرضی پوریان
پينوشت:
١. اللهوف على قتلى الطفوف، سید ابن طاووس، تحقیق: فهرى زنجانى، احمد، جهان، تهران، چاپ: اول، ١٣٨٤ ش، ص ١٦٠.
انتهای پیام/