سپهبد سلیمانی کدام مدافع حرم را «مهندس» خطاب میکرد؟
شهید کارگر برزی از سال ۸۹ به عنوان مستشار نظامی به سوریه رفت. وی در زمینه جنگهای شهری و پارتیزانی قابلیتهای خاصی داشت و همچنین در زمینه خنثی کردن تلههای انفجاری به نیروهای رزمنده آموزش میداد.
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بعد از شهادت رضا کارگر برزی در دیدار خانواده این شهید، از رضا بهعنوان یک نیروی مخلص و متعهد و کارآمد یاد کرد و شهید کارگر برزی را به نام مهندس رضا خطاب کرد.
شهید کارگر برزی مخترع بمبهای الکترونیکی و تلههای انفجاری بود. برادر این شهید مدافع حرم نقل میکند که «عماد مغنیه در مورد اختراعات رضا گفته بود: با این اختراعات جبهه مقاومت متحول میشود».
این شهید مدافع حرم همچنین مدرک مترجمی زبان انگلیسی و زبان عربی و کارشناسی ارشد اطلاعات امنیت از دانشگاه امام حسین (ع) را داشت.
«عصمت عزیزیان» همسر شهید مدافع حرم رضا کارگر برزی در خصوص ازدواج خود با این شهید مدافع حرم میگوید: با هر فردی مشورت و صحبت میکردیم نمیتوانست ما را خوب راهنمایی کند، تصمیم گرفتیم با یکی از استادان دانشگاه مشورت کنیم، هنوز چند کلمهای بیشتر با استاد نگفته بودم، که وی هم آب پاکی را روی دست ما ریخت. وی نیز ازدواج ما را مناسب ندانست و تایید نکرد. بالاخره رضا پیشنهاد داد، به یکی از افراد ویژه که در قم زندگی میکند؛ بگویم برای ما استخاره کند، جواب هر چه شد به آن عمل میکنیم. تماس گرفته و تفسیر آیات به قدری روشن بود، که حاج آقا به رضا گفته بود حتما تفسیر را یادادشت کند و نگهدارد، خبر از خیر عظیم و نعمت و رضای الهی داده بود. زمانی که ازدواج کردیم رضا که خط زیبایی داشت تفسیر را با چند نوع خط و کاغذ زیبا نوشت و به چند دیوار خانه نصب کرد تا هرگز یادمان نرود که قرآن پشتوانه آغاز این زندگی بوده است. با توکل و توجه به سیره ائمه (ع) زندگی سادهای را در خانهای اجارهای آغاز کردیم. همسرم مردی همراه برای زندگی بود و نسبت به خانواده و پدر و مادرش فوق العاده احترام و توجه داشت.
مادر شهید کارگر برزی نیز در خصوص آخرین دیدار خود با فرزند شهیدش میگوید: آخرین دیدار حضوری ما روز دوازدهم تیرماه ۹۲ بود. آن روز رضا را برای آخرین بار دیدم و شب هم منزل برادرش با هم بودیم. خیلی از کارهای ما را سروسامان داد. مثلاً برای دستگاه تست قند خون من باتری مناسب خرید و دوچرخه محمد مهدی را درست کرد. انگار میخواست بیدغدغه برود. البته سه روز قبل از شهادتش تماس گرفت و با من و پدرش صحبت کرد. مدام میگفت من حالم خوب است. خیلی با بغض با او صحبت کردم. به من گفت مادر هر وقت دسترسی به تلفن داشته باشم باز زنگ میزنم. با خنده برای اینکه شرایط سخت آنجا را برایم تجسم کند گفت مادر من ۹ روز است که حمام نرفتهام. در حالی که میدانستم ایران نیست، اما همیشه حضورش را کنارم حس میکردم. دیدار بعد ما شد روز چهاردهم مرداد ماه که پیکر رضا را برایم آوردند. از اینکه خدا من را هم لایق دانست تا در صف مادران شهید باشم، شکرگزارش هستم. راضیام به رضای خدا.
کتاب «چشمان یعقوب» زندگینامه شهیدمدافع حرم رضا کارگر برزی است که به قلم «شهلا پناهی» نگاشته شده است.