حال و روز تهران پس از یک زلزله هولناک
آن طور که پژوهش فریبرز ناطق الهی استاد پژوهشکده مهندسی سازه نشان داده است «در سناریوی زلزله شب تهران ۴و نیم میلیون کشته میشوند، یک و نیم میلیون زخمی که آنها را هم کشته فرض کنید، چون زخمی بودن در زلزله خیلی بد است اگر من ۸۰ درصد هم اشتباه کنم، باز یک میلیون و ۲۰۰ هزار کشته خواهیم داشت.» حالا سؤال اینجاست؛ چرا تنها نقل قولها یا اخباری از زلزله تهران در رسانهها منعکس میشود که بازنمایی تصویری آخرالزمانی است و ارائه این تصویر چه تبعاتی برای مردم مضطرب تهران خواهد داشت؟ مسئولان مقصرند یا رسانهها؟
همین چند ماه پیش بود که فعالیت گسل مشا در نیمه شب باعث لرزه در ساختمانهای شهر شد. شبی که مردم با وجود شیوع ویروس کرونا به کوچهها سرازیر شدند. بعضی در صفهای بلند پمپ بنزینها ماندند طوری که اگر کسی نمیدانست، فکر میکرد پمپ بنزینها امنترین مکانهای تهران هستند. باکها را پر کردند تا اگر زمین و زمان به هم پیچید، به شهرهای اطراف پناه ببرند.
عدهای شب را در ماشینها گوشه اتوبان به صبح رساندند و بعضی از ترس تا صبح به لوسترهای خانه خیره ماندند. یادم هست وقتی درکوچهها قدم میزدم تقریباً هیچ کسی را با کوله نجات ندیدم. کولهای که لازم است کنار در هر خانهای وجود داشته باشد و اقلامی از قبیل آب، مواد غذایی کنسروی یا خشکبار، کمکهای اولیه، داروهای لازم، ملزومات سبک خواب، شارژر موبایل، چراغ قوه و رادیو، مدارک و کپی مدارک هویت، کبریت و دستمال کاغذی در آن باشد. همه دست خالی تنها چیزی که به ذهنشان میرسید، فرار از خانه بود.
مهدی زارع، استاد زلزله شناسی یکی از تبعات مخابره اخبار غیرعلمی و کابوسساز در فضای رسانهای کشور را همین رفتارهای هیجانی مردم میداند: «متأسفانه اخبار علمی و مطالب مبتنی بر پژوهشها برای رسانههای ما هیجان ندارد، اما اگر کسی بگوید زلزله تهران ۱۰ میلیون کشته خواهد داشت همه رسانهها تیتر اول خود را به آن اختصاص خواهند داد. تزریق این طرز فکر که هیچ کار علمی و ساختاری در کشور برای زلزله انجام نشده یا با سوگیری مردم را ناامید و مضطرب کنیم باعث بروز این رفتارهای هیجانی از طرف مردم میشود.» او معتقد است هرچند کارهای زیادی مانند طرح «شهر آماده» یا «مدرسه آماده» یا مقاومسازی مدارس انجام شده، اما هنوز کافی نیست و باید اقدامات بیشتری انجام بشود.
این استاد زلزله شناسی از آموزشهای مناسب که در زمینه زلزله به اقشار مختلف جامعه داده شده میگوید، اما میزان نفوذ و علاقهمندی مردم به این آموزشها را محل بحث میداند. زارع میگوید: «اتفاقاً اگر بشود در زمینهای مانور داد، همین آموزش زلزله است که در میان اقشار مختلف مردم از طریق رسانههای تصویری و کاغذی تأثیر گذار است، اما اینکه مردم این آموزشها را جدی بگیرند یا با فرهنگ آنها سازگار باشد بحث جدی میطلبد.»
از او میخواهم تصویری واقع بینانه و علمی از زلزله تهران و تعداد تلفات احتمالی آن بدهد تا شاید از این طریق بشود مردم را به کارهای پیشگیرانه و آموزش ترغیب کرد: «اینکه در رسانهها گفته میشود اگر در تهران زلزله ۵/۶ ریشتری بیاید و ساعت حدفاصل ۶ بعداز ظهر تا ۱۲ شب باشد ۴۰ درصد مردم از بین میرود یک حرف غیرکارشناسی است.»
این زلزله شناس معتقد است ارزیابی منطقی و واقع بینانه معمولاً جزئیاتی علمی میخواهد که بعضاً انجام نشده یا اصلاً در این محاسباتی که در رسانهها منعکس میشود اعمال نشده است. «پارامترهای زیادی در این امر دخالت دارد مانند فصل، دمای هوا، ترافیک، وضعیت اقتصادی، فعالیت گسلهای اطراف یا درون تهران... اینکه گفته شود، در اولین زلزله ۶ یا ۷ ریشتری که اتفاق بیفتد میزان مرگ و میر میلیونی خواهد بود منطقی نیست، چون ساختمانهای ما از سال ۸۵ آییننامهها را بیشتر اجرا کردهاند.»
البته او تنها خسارت را ویرانی ساختمانها نمیداند و از تلفات نوع دوم و سوم مانند آتش سوزیهای بعد از زلزله یا دزدی و غارت مردم مشوش بعد از حادثه هم ابراز نگرانی میکند. مواردی که بعضاً در زلزلههای دیگری که در کشور رخ داد به نوعی بروز پیدا کرده است. اتفاقاتی که تنها از مردمی سر میزند که با پیشداوری ناامیدانه از رسیدن کمکها در ۷۲ ساعت اول بعد از بحران با ذهنی پریشان به غریزیترین رفتارهای خود پناه میبرند. حافظههایی خالی از آموزشهای مؤثر که راه زنده ماندن در ساعات اولیه بحران در آن ذخیره نشده است.
«مأموریت ما این است که اولاً طرز فکر مردم را عوض کنیم. نگاه غلط تقدیرگرایانهای که فکر میکند هر چه باداباد و هر چه شود تقدیر آنطور بوده و همچنین غلط دیگری که زلزله همه چیز را از بین خواهد برد. اگر این دو نگاه عوض شود، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.» معاون آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران، فلسفه وجودی این مرکز را این طور معرفی میکند. حیدر کلهری معتقد است، ذهنی که با این نگاه رشد کند، منتظر فاجعه بزرگ است و بزرگترین آسیب این است که مردم را از آموزش و تلاش برای نجات خود باز میدارد: «وقتی این نگاه تغییر کند جامعه آرام آرام به حرکت میافتد و برای آموزش تلاش خواهد کرد.»