رژیم صهیونیستی و آمریکا حاضر به پذیرش مسئولیت آسیبرسانی به مرکز هستهای نطنز هستند؟
این فضاسازیها که با تکیه بر تکنیکهای عملیات روانی و مبتنی بر اخبار و اطلاعات غیر مستند از منابع غیر مشخص در حال انجام است با گمانهزنیهای مختلف از جمله خرابکاری، انجام عملیات ویژه، عملیات سایبری، عملیات هوایی، اصابت موشک و... بدون ارائه هیچ سندی دست کم دو هدف را پیگیری میکند: «ایجاد اخلال در امنیت روانی جامعه ایران» و «ارائه یک چهره قدرتمند از رژیم صهیونیستی».
در این رابطه لازم است دو موضوع مهم، موردتوجه قرار بگیرد:
اول این که فضاسازیها اخیر که بهرهای از اطلاعات و اخبار مستند ندارد از جنس جریان سازی رسانهای بوده و برنامهای هدفمند برای متقاعد کردن افکار عمومی داخلی و خارجی نسبت به اراده و توانمندی رژیم صهیونیستی برای ضربه زدن به برنامه هستهای صلح آمیز ایران است. واکنشهای تقریبا یکسان مقامات رسمی رژیم صهیونیستی شامل نخست وزیر، وزیردفاع و وزیر امور خارجه اسراییل نیز مکمل این برنامه است.
دومین موضوع قابل توجه در این مقوله این است که رژیم صهیونیستی با علم به آسیبپذیر بودن در قبال پاسخگویی جمهوری اسلامی، اساسا جرأت مواجهه مستقیم با ایران را بویژه در موضوع بسیار حساس حمله به مراکز هستهای کشورمان ندارد از این رو با بهره گیری از ابزارهای رسانهای در تلاش است که "موفقیت بی هزینه" را در این حادثه برای خود رقم بزند.
اما اگر بخواهیم بر اساس آنچه رسانههای همسو و مرتبط با اسرائیل مدعی هستند، فرض کنیم در سایت هستهای نطنز حادثهای رخ داده که کارعوامل این رژیم بوده باید فرضیه" تغییر راهبردی" رویکرد رژیم صهیونیستی برای "تغییر موازنه امنیتی" در منطقه را مدنظر قرار دهیم که الزاماتی به همراه خواهد داشت.
اول اینکه؛ چون رژیم صهیونیستی به خود جرأت ورود به "منطقه ممنوعه" و عبور از خطوط قرمز را داده است، بنابر این بدلیل تبعات این اقدام برای ایران، منطقه و جامعه بینالملل، قواعد قبلی میان دو جبهه، دستخوش تغییرات اساسی خواهدشد.
دوم اینکه؛ واضح است که رژیم صهیونیستی بدون اجازه ایالات متحده آمریکا نسبت به تعدی به حوزه حساسی، چون مراکز هستهای جمهوری اسلامی ایران حتی فکر هم نمیتواند بکند چه رسد به اقدام؛ بنابراین اگر واقعا روزی اسراییل دست به چنین اقدامی بزند قطعا یا به سفارش آمریکا صورت گرفته ویا حداقل با موافقت واشنگتن بوده است. در آن صورت باید پذیرفت که در رویکرد آمریکا نیز "تغییرات راهبردی" صورت گرفته باشد. پذیرش این تغییر از سوی آمریکا با توجه به شرایط داخلی و بین المللی این کشورو بویژه در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گزاره کاملا غیرمحتملی است، لیکن درصورتی که نقش رژیم صهیونیستی در چنین رخدادی ثابت شود نمیتوان نقش تعیین کننده آمریکا در این زمینه را در نظر نگرفت.
سوم اینکه؛ با پذیرش نقش آمریکا در این رخداد، طبیعتا باید پذیرفت که مخاطرات این تغییر رویکرد و عبور از خطوط قرمز متوجه واشنگتن نیزخواهد شد.
اگر فرض کنیم که فضا سازی چند روز گذشته رسانههای رسمی و نیابتی رژیم صهیونیستی بهرهای از واقعیت داشته باشد باید بپذیریم که رژیم صهیونیستی با جلب نظر آمریکا به حوزه اقدام مستقیم بر علیه ایران وارد شده و این رویکرد را به موضوع ضربه زدن به تاسیسات هستهای کشورمان نیز تعمیم داده است.
توجه به آثار گسترده مترتب بر تغییر احتمالی در رویکردهای امنیتی رژیم صهیونیستی برای امنیت این رژیم و مخاطرات قابل توجه سیاسی و امنیتی آن برای آمریکا، پذیرش این فرضیه را با ضرورت تامل مواجه میکند.
بعید به نظر میرسد رژیمهای آسیب پذیر اسراییل و آمریکا بدون توجه به عواقب این قبیل اقدامات دست به چنین دیوانگیهایی بزنند.