صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«راز نگین سرخ» منتشر شد/زندگی‌نامه داستانی سردار شهید محمود شهبازی

۱۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۵:۴۴
کد خبر: ۶۳۳۷۴۲
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
«راز نگین سرخ» جزء کتاب‌های پرفروش سوره مهر است و این ناشر برای اینکه دوستداران کتاب صوتی هم بتوانند از این مجموعه استفاده ببرند، نسخه صوتی این کتاب را با گویندگی کامبیز سرداری تولید و عرضه نموده است.

- کتاب «راز نگین سرخ» زندگی‌نامه داستانی سردار شهید مهندس محمود شهبازی فرمانده سپاه همدان و جانشین لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) است که توسط حمید حسام نوشته شده و در سال ۸۵ رتبه اول جشنواره ملی بیست سال ادبیات داستانی را به دست آورده است.

کتاب حاوی خاطرات شهید شهبازی از زبان خانواده و همرزمانش است. تمام شخصیت‌های این داستان ساخته ذهن نویسنده است. حوادث این داستان گوشه‌ای از فراز و نشیب‌های دفاع مقدس از آغازین روز جنگ تا هنگام آزادی خرمشهر است.

در بخشی از این کتاب آمده است: «همدانی آخرین قطره‌های آب را مزمزه کرد و قمقمه را انداخت پایین کوه. باز هم دکمة بی‌سیم را فشار داد: «محمود محمود، حسین...»

ـ محمود به گوشم، خسته و تشنه که نیستی حسین جان؟

ـ می‌دونی که هستم.

ـ پس بذار یه قصه برات تعریف کنم.

همدانی عصبانی شد: «تا الان سه روز و دو شبه که این بالا با این جانورا می‌جنگیم. نه آب هست نه نارنجک، توی این حال و وضع می‌خوای قصة حسین کُرد واسمون بگی؟!»

ـ نه، اتفاقاً قصة حسین همدانی رو می‌خواستم بگم... با انبوه نیرو‌هایی که داره به کمکش میاد.

همدانی عصبانی‌تر شد: «حاج محمود، گوشام از صدای نارنجک کیپ شده. دل و دماغ شوخی ندارم. بگو نیرو کِی می‌رسه؟»

ـ مطمئن باش راست می‌گم. موجی نیستم که توی این شرایط شوخی کنم. دارم از این پایین می‌بینم که شما چه کولاکی می‌کنین.

ـ پس نیرو کی میاد. مگه قبلاً نگفته بودی که...

ـ میاد، یقین داشته باش میاد. اصلاً شاید اومدن، شاید هم تو راهن.

همدانی گیج و کلافه شد. دست آخر با التماس گفت: «ببین حاج محمود، نمی‌خوام تنگه رو راحت رها کنم. اگه پنجاه نفر، فقط پنجاه نفر رو بفرستی اینجا کمک ما...»

صدای همدانی یکباره قطع شد.»



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *