صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

شهید بهشتی، آن شخصیت برجسته و ممتاز، حقاً و انصافاً حقوق زیادی بر نظام جمهوری اسلامی و بر قوه‌ قضاییه بالخصوص دارد

۰۷ تير ۱۳۹۹ - ۰۶:۰۰:۰۲
کد خبر: ۶۳۲۱۷۲
دسته بندی‌: سیاست ، امام (ره) و رهبری
ریشه‌های این نظام مثل همان شجره‌ طیبه‌ای که در قرآن خدای متعال فرموده است، «أصل‌ها ثابت و فرع‌ها فی السّماء»، اینجور مستحکم است. دلهای‌مان را اینجور با مبانی و اصول و ارزش‌های انقلاب پیوند بدهیم؛ و شهید بهشتی، آن شخصیت برجسته و ممتاز، حقاً و انصافاً حقوق زیادی بر نظام جمهوری اسلامی و بر قوه‌ی قضاییه بالخصوص دارد.

- بنا بر اعلام  KHAMENEI.IR، رهبر معظم انقلاب ۱۳۸۸/۰۴/۰۷ در دیدار رییس و مسئولان قوه‌ قضاییه‌ بیاناتی فرمودند که به مناسبت شهادت مظلومانه آیت‌الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام خمینی (ره) بازخوانی می‌شود.

 
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خوشامد عرض میکنیم به همه‌ی برادران و خواهران عزیز، مسئولان محترم قوه‌ی قضائیه‌ی کشور و همچنین بازماندگان محترم شهدای گرانقدر هفتم تیر، که این دو مناسبت به مشیت الهی به یکدیگر گره خورده است؛ قوه‌ی قضائیه‌ی ما رنگ شهادت و بوی شهیدان به خود گرفته است. بسیار چیز مهمی است اگر ان‌شاءالله بتوانیم از این درست بهره ببریم.
 
یک جمله عرض میکنیم راجع به شهیدان عزیز هفتم تیر و این حادثه‌ی مهم و ماندگار؛ یک جمله هم عرض میکنیم به مسئولین محترم قوه‌ی قضائیه.
 
در باب حادثه‌ی هفت تیر آنچه که بیش از همه اهمیت دارد این است که در این حادثه عزیزترین و برجسته‌ترین عناصر انقلاب در معرض فداکاری قرار گرفتند و فدا شدند. شخصیتی مثل شهید بهشتی که یک عنصر بی‌نظیر، لااقل کم‌نظیر در مجموعه‌ی انقلاب بود، در خدمت انقلاب و در جهت انقلاب قربانی شد. آن تعداد از شخصیت‌ها و نخبگان سیاسی و مدیران ارشد دستگاه‌ها، وزرا، نمایندگان مجلس، فعالان عرصه‌ی سیاست جمهوری اسلامی، که هر کدامی برای خودشان یک شخصیتی بودند - ما با بسیاری از این‌ها از نزدیک آشنا بودیم، با بعضی کار کرده بودیم - این خیلی مهم است که در این تراز، شخصیتهائی جانشان کف دستشان باشد و در معرض شهادت قرار بگیرند و در این راه قربانی بشوند. بالاخره یک کشور، یک نظام، یک تمدن، بدون فداکاری و قربانی دادن و خون دادن که به جائی نمیرسد؛ این‌ها پیشروان این راه بودند.
 
نکته‌ی بعدی این است که این نظام اینقدر جواهر نخبه را به صحنه آورد و به پای انقلاب ریخت و این‌ها را از دست داد، اما نظام تکان نخورد. آنهائی که این ترور‌ها را طراحی میکردند، قصدشان اشخاص نبود. در درجه‌ی اول قصدشان بیپایه کردن و تهی کردن و نخبه‌زدائی کردن از انقلاب بود، میخواستند انقلاب را با این ترورها، با این فقدان‌ها به شکست بکشانند؛ اما اینجور نشد و عکس این شد. یعنی پایه‌ی اصلی نظام که عبارت است از ارتباط مردم و نظام، بیشتر شد. این‌ها همه عبرت‌های انقلاب ماست؛ و به شما عرض بکنم امروز هم همین است.
 
امروز هم اگر جانهائی خودشان را در معرض فداکاری و قربانی شدن برای نظام، برای خدا قرار بدهند و در این راه قربانی بشوند، این نظام مستحکمتر خواهد شد؛ ریشه‌های این نظام مثل همان شجره‌ی طیبه‌ای که در قرآن خدای متعال فرموده است، «أصل‌ها ثابت و فرع‌ها فی السّماء»، اینجور مستحکم است. دلهایمان را اینجور با مبانی و اصول و ارزش‌های انقلاب پیوند بدهیم؛ و شهید بهشتی، آن شخصیت برجسته و ممتاز، حقاً و انصافاً حقوق زیادی بر نظام جمهوری اسلامی و بر قوه‌ی قضائیه بالخصوص دارد.
 
در همان دوران کوتاهی که ایشان در قوه‌ی قضائیه مشغول بودند - یعنی از اواخر سال ۵۸ تا اوائل سال ۶۰ - ابتکارات زیاد، کار‌های بزرگ، نقشه‌های دوراندیشانه برای قوه‌ی قضائیه طراحی کردند. بحمدالله قوه هم حرکت کرده است و در این سی سال کار‌های خوبی انجام گرفته. امروز هم بحمدالله با مدیریت شخصیت برجسته و ممتازی مثل جناب آقای شاهرودی که از لحاظ علم و صلاحیت‌های گوناگون و همه‌جانبه حقاً، انصافاً برجسته هستند و در رأس قوه قرار دارند و ده سال - دو دوره‌ی پنج ساله - بار سنگینِ این قوه را بر دوش کشیدند.
 
در مورد قوه‌ی قضائیه آنچه که مهم است، این است که ما ببینیم قوه‌ی قضائیه برای چیست؛ آن را تأمین کنیم. همه‌ی کار‌ها در این جهت باید باشد. قوه‌ی قضائیه برای عدل است، برای عدالت است. معیار و شاخص عدل هم عمل به قانون است. اگر عمل فرد، جمع، منطبق به قانون شد، این عدالت است؛ اگر از قانون انحراف پیدا کرد، این بیعدالتی است؛ و قانون هم در نظام اسلامی، قانون اسلامی است. البته در مجموعه‌ی قوانین ما ممکن است قوانینی باشند که صددرصد با احکام اسلامی منطبق نباشند، یا قوانینی که از قبل مانده‌اند یا برخی قوانین دیگر، که این‌ها بایست اصلاح بشود. معیار، این است که بر طبق قانون عمل بشود. عدل، اینجا تحقق پیدا میکند.
 
البته عدالت در قوه‌ی قضائیه آسان به دست نمی‌آید. همین زیرساختهائی که جناب آقای شاهرودی اشاره کردند، همه‌ی این‌ها لازم است. این سیاستگذاری‌ها - که خود این سیاستگذاری یک زیرساخت نرم‌افزاری است - انتخاب سیاست‌های خوب، سامانه‌های سخت‌افزاریای که در قوه به وجود آمده است یا شروع کرده‌اند به اینکه آن‌ها را به وجود بیاورند، همه لازم است. یعنی عدالت در یک مجموعه‌ی کلان مثل قوه‌ی قضائیه‌ای که بناست یک کشور بزرگ را با جمعیت هفتاد میلیونی، در بخش قضائی اداره کند، با تعارف و با حرف درست نمیشود؛ همین مقدمات را لازم دارد، همین زیرساخت‌ها را لازم دارد؛ بنابراین آنچه که در زمینه‌ی این زیرساخت‌ها - چه نرم‌افزاری، چه سخت‌افزاری - انجام گرفته است، ارزشمند است؛ باید قدر این‌ها را دانست؛ و ان‌شاءالله این سیاست‌ها به همین شکلِ درست ادامه هم پیدا بکند؛ و واقعاً لازم است که من هم از شخص ایشان، هم - همان طور که ایشان گفتند - از مدیران ارشد قوه‌ی قضائیه در بخش‌های مختلف که زحمات زیادی کشیده‌اند و جای قدردانی دارد، تشکر کنم.
 
لیکن نکته این است که اگرچه تأمین عدالت عام و شامل، متوقف بر این زیرساختهاست، اما اینجور نیست که وجود این زیرساخت‌ها لزوماً به معنای استقرار عدالت باشد. ممکن است این چیز‌ها را داشته باشیم، عدالت هم نداشته باشیم؛ از این باید ترسید. آنچه عدالت را تضمین میکند، انسانِ معتقدِ جازمِ عازمِ بااراده‌ی خداترس است. از خدا بترسد، از غیر خدا نترسد. «فلا تخشوا النّاس و اخشون» را خدای متعال در قرآن میفرماید. اگر این شد، آن وقت با این دستگاه‌های متنوع و امروزی و خوب، میشود به عدالت به طور کامل رسید. اگر این اراده نبود، در این اراده سستی و اختلال ایجاد شد، هیچ کدام از این دستگاه‌ها به خودىِ خود عدالت را تأمین نخواهد کرد، بلکه گاهی حتّی زمینه میشود برای بیعدالتی. اصل قضیه این است.
 
بنده عرض عمده‌ام در این دیدار‌های سالیانه‌ای که با شما مسئولان محترم قوه‌ی قضائیه دارم و در دیدار‌های دیگری که محدودتر است با بعضی دیگر از بخش‌های قوه‌ی قضائیه، همیشه همین است: ما باید نگاه کنیم ببینیم خروجىِ کار ما عدالت است یا نه. اگر عدالت شد، آن وقت پیش خدا و پیش نفس خودمان و پیش خلق هم سرافراز خواهیم بود. یعنی وقتی ما عدالت را اجرا کنیم، درست است که در قضاوت ما یک نفر خرسند خواهد شد، یک نفر ناخرسند - قهراً اینجوری است دیگر. وقتی انسان قضاوت میکند، یک طرف را خرسند میکند، یک طرف را ناخرسند میکند -، اما حتّی آن طرف ناخرسند هم در دل خود راضی است.
 
 
اگر چنانچه عدالت را به خرج ندادیم، آن کسی هم که حکم ما به سود او بوده است، در دل به ما با بیاعتقادی، با استهزاء نگاه خواهد کرد؛ در دل به ما خواهد خندید. مسئله‌ی اساسی این است. باید همه‌ی تلاش بر این باشد. عدالت هم از جمله‌ی آن چیزهائی است که «الحقّ أوسع الأشیاء فی التّواصف و أضیق‌ها فی التّناصف»؛ گفتنش آسان است، التزام به آن آسان نیست؛ خیلی سخت است. انسان با موانع بزرگی برخورد میکند. اگر عزم راسخ و توکل به خدا وجود نداشته باشد، انسان وسط راه خواهد ماند؛ این را باید در قوه‌ی قضائیه دائماً تزریق کرد، دائماً باید این روحیه را در سرتاسر قوه‌ی قضائیه پمپاژ کرد؛ که ما وظیفه‌مان تناصف است، ایجاد عدل است.
 
سخت‌ترین قسمت عدل هم عبارت است از آنجائی که طرف مقابلِ عدل، اقویا هستند؛ زیر بار نمیروند، زور میگویند، متوقعند. اینجا بایستی ایستادگی کرد. هنر قاضی این است، استقلال قاضی این است که در یک چنین مواقعی، فقط و فقط خدا را و مرّ قانون را در نظر بگیرد. در همه‌ی قضایا - قضایای فردی، قضایای اجتماعی - اگر قانون ملاک عمل باشد، عدالت تأمین میشود.
 
در همین قضایای اخیر هم ما عرض کردیم، بنده مخالفم که مردم کشورمان را، مردم عزیزمان را به دو بخش تقسیم کنیم؛ یک عده‌ای را مقابل یک عده‌ی دیگر قرار بدهیم. قضیه اینجوری نیست. در خیلی از مسائل، مردم سلیقه‌هایشان، نگاه‌هایشان، نظرهایشان یکی نیست، اما این به معنای اصطکاک و تزاحم و تعارض و دست به یقه شدن نیست. ما نباید مردممان را وادار کنیم که با هم دست به یقه بشوند. من به هر دو طرف نصحیت میکنم: احساسات جوان‌ها را تحریک نکنند، مردم را مقابل هم قرار ندهند. ملت یکپارچه‌ای است، ایمان واحدی دارد، قلباً هم با نظام خود روابط حسنه‌ای دارد؛ نشانه‌ی این روابط حسنه، همین حضور در پای صندوقهاست. اگر امیدوار نبودند، اگر حسن ظن نداشتند، اگر اعتماد نداشتند، نمیآمدند پای صندوقها. پس این ملت با نظام خود هیچ مشکلی ندارد. نباید این ملت یکپارچه را دو شقه کرد، تقسیم کرد، یک گروه را بر علیه آن گروه دیگر، آن گروه را بر علیه این گروه دیگر تحریک کرد.
 
در همین جا هم برای حل و فصل قضایا، معیار قانونی وجود دارد. اگر قانون حاکم نشد، آن چیزی که از بی‌قانونی بر سرِ همه خواهد آمد، بسیار تلخ‌تر است از آنچه که اجرای قانون ممکن است در کام بعضی تلخی به وجود بیاورد؛ «و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق». عدل همان رعایت قانون است. اگر ما از رعایت قانون احساس ضیق کردیم، نخواستیم به قانون تن بدهیم، آنچه که بر سر ما از بی‌قانونی خواهد آمد، بمراتب از این تلخىِ تحمل قانون، سخت‌تر است. این را باید همه توجه کنند.
 
مردم ما به توفیق الهی، به هدایت الهی، به دستگیری الهی، مردم مؤمنی هستند؛ هم آگاهند، هم مؤمنند، هم حاضر در صحنه‌اند، پا به رکابند در هر جائی که لازم باشد. ما‌ها باید خودمان را اصلاح کنیم. نخبگان و خواص سیاسی بایستی مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همه‌ی نخبگان است، خطاب به یک طرفِ خاصی، جناح خاصی نیست. همه باید مراقب باشند. همه بدانند این ملت، یک ملت یکپارچه است. احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کنند، آن یکی بیاید احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کند، این‌ها راه به جائی نمی‌برد. وقتی شما متحد بودید، وقتی شما همدل بودید، وقتی شما احساس و ابراز اعتماد به کشورتان و نظامتان کردید، آن وقت این وسوسه‌های خناسان بین‌المللی، این سیاستمداران ظالم، مداخله‌گر، دور از انسانیت، دیگر اثری نخواهد کرد.
 
میبینید بعضی از سردمداران دنیا - از آمریکائی گرفته تا بعضی از کشور‌های اروپائی - همه‌ی مشکلاتشان تمام شده، مشکل ایران برای این‌ها باقی مانده است! در یک مسئله‌ی داخلىِ مردمىِ صددرصد مرتبط به ملت ایران، چانه تکان میدهند و اظهارنظر‌های سخیف میکنند؛ غافل از اینکه هر جا آن‌ها پا گذاشتند از مواضع سیاسی، از نظر ملت ایران آنجا نجس خواهد شد.
 
جانبداری‌های آن‌ها درست بعکس نتیجه میدهد. مردم از خودشان میپرسند چه چیزی موجب شده است که این دشمنانی که سی سال است علیه انقلاب اسلامی دارند تلاش میکنند و از همه‌ی ابزار‌ها و امکاناتشان علیه این کشور و علیه این ملت استفاده کردند، حالا شده‌اند دلسوز؟! مردم توطئه را میفهمند؛ مردم ما خباثت را درک میکنند. مشکل آن‌ها هم همین است. اگر با یک ملت بیهوش بیحواسی مواجه بودند، مشکلی نداشتند؛ اما با یک ملت هوشیار مواجه‌اند، با یک ملت مجرب مواجه‌اند.
تجربه‌های سی ساله‌ی ما، ملت را آگاه کرده است. این‌ها میدانند. این‌ها همان دولت‌ها و حکومتهائی هستند که هشت سال در دوران دفاع مقدس که علیه این ملت جنایت شد، شهر‌ها بمباران شد، خانه‌ها ویران شد، بمب‌های شیمیائی زدند، انسان‌های بیگناه را کشتند، نه فقط دلشان برای ملت ایران نسوخت، بلکه به دشمن ملت ایران کمک هم کردند. مردم ما این را دیده‌اند. این‌ها که فراموش‌شدنی نیست. حالا شده‌اند دلسوز! مردم رفتار این‌ها را با ملت‌های مظلومی که پنجه‌ی این‌ها در آن‌ها جاگیر شده است، میبینند؛ مثل ملت افغانستان، مثل ملت عراق، مثل پاکستان، مثل ملت فلسطین. هر جا این‌ها پنجه‌شان جاگیر شد، ناخنشان بند شد، هرچه توانستند، ضربه زدند. این‌ها به مردم رحم نمیکنند؛ مردم‌دوستی، دور از جنابِ آنهاست. حالا نسبت به ملت ایران، نسبت به کسی یا کسانی در داخل کشور، طرفدار شده‌اند! خب معلوم است که این غرض و مرض آن‌ها از این کار‌ها چیست. این را مردم میفهمند. شما اگر متحد باشید، شما اگر با هم باشید، شما اگر این روحیه‌ی استحکامی را که انقلاب به ملت ما داد و در طول این سی سال ملت ما آن را حفظ کرده است، نگه دارید، «لایضرّکم کیدهم شیئا»؛ هرگز دشمنی آن‌ها به شما اثری نخواهد کرد، و آن‌ها نخواهند توانست به ملت ایران آسیبی وارد کنند.
 
از خداوند متعال توفیقات همه‌ی شما برادران و خواهران، مسئولان محترم را در وظائف گوناگون اختصاصی و عمومی که هر کدام از ما بر عهده داریم، مسئلت میکنم و امیدوارم ان‌شاءالله ادعیه‌ی زاکیه‌ی حضرت بقیةالله (ارواحنا فداه) شامل حال ملت ایران و همه‌ی ما باشد و روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبه‌ی شهدای گرامی و شهدای هفت تیر ان‌شاءالله از ما و رفتار ما و گفتار ما راضی باشند.
 
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *