داستان بی پایان جنایتهای جنگی آمریکا؛ از قتل عام مردم ویتنام تا کشتار در عراق و افغانستان
جنایات جنگی آمریکا در تاریخ نزدیک به ۳۰۰ ساله این کشور، پرونده قطوری را ایجاد کرده که تاکنون پیامدی برای این کشور در پی نداشته است.
– جنایت جنگی، موضوعی که از پایان جنگ جهانی دوم به بحثی مهم برای برقراری عدالت تبدیل و به تشکیل دادگاه نظامی بین المللی «نورنبرگ» در سال ۱۹۴۵ منجر شد، همچنان در ادبیات قدرتهای بزرگ جنایتکار، محلی از اعراب نداشته و به پیامد و مجازاتی منجر نمیشود.
مهمترین نمونه در این زمینه کشور آمریکاست که جنایات جنگی اش در پهنه جغرافیایی گسترده ای، فجایع انسانی را رقم زده است بدون این که با کوچکترین پیامدی مواجه شود.
پایان جنگ جهانی دوم و به اصطلاح تلاش جبهه پیروز این جنگ برای برقراری عدالت آن هم در شرایطی که خود آنها مرتکب موارد فاحش نقض حقوق بشر شده بودند، در نهایت سبب شد تا سه اصل عمده جنایت علیه صلح، جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت در منشور دادگاه نظامی بین المللی نورنبرگ با تاکید عمده بر مسئولیت مقامهای مرتکب این جنایات گنجانده شده و منجر به محاکمه بیش از ۱۰۰ متهم در سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹ شود.
اما این به معنای پایان بی عدالتی و جنایت جنگی در دنیا نبود و قدرتمندترین کشور برخاسته از آتش جنگ جهانی دوم یعنی آمریکا، یکه تازیهای جنگ طلبانه خود را آغاز و جنایتهای متعددی را رقم زد که تاکنون عواقب و مجازاتی را برای این کشور به دنبال نداشته است.
این امر سبب طرح این سوال میشود که آیا اقدامهای آمریکا در جنگ «ویتنام» در سالهای دور و در «افغانستان» و «عراق» در سالهای اخیر و البته مداخلههای نظامی این کشور در کشورهای همسایه را نقض حقوق انسانی و مصداق جنایت جنگی نبوده است؟ آیا نمیتوان «دونالد رامسفلد» و «دیک چنی» وزیر دفاع و معاون رییس جمهور وقت آمریکا را به همان اندازه «هرمان گورینگ»، جانشین «آدولف هیتلر» و «آلفرد یودل»، رییس ستاد ارتش نازی ها، مجرم دانست؟
گفتن این نکته خالی از لطف نیست که هنوز آمار مشخصی در مورد کشتههای ائتلاف مستقیم و غیر مستقیم آمریکا و انگلیس در جنگ علیه عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و یمن ارائه نشده است؛ به این میزان باید تلفات درگیریهای متعاقب جنگ و ناشی از سقوط دولت غربگرا را اضافه کرد.
این امر بدیهی است که سران دولت آمریکا و به ویژه مقامهای دولت «جورج بوش»، رییس جمهور این کشور در زمان آغاز جنگ افغانستان به عنوان طولانیترین جنگ خارجی تاریخ آمریکا و جنگ عراق کاملا به موضوع احتمال صدور کیفرخواست مبنی بر جنایت جنگی آگاه بوده اند و اقدامهای قانونی را برای به حداقل رساندن این احتمال انجام داده اند.
این موضوع در اسناد متعددی که در این باره منتشر شده، به وضوح مشخص است؛ در یکی از این اسناد که در ژانویه ۲۰۰۲ منتشر شد در توجیه رفتار نظامیان آمریکایی با زندانیان در به اصطلاح جنگ علیه تروریسم، آمده است، این رفتارها در چارچوب جنگ با تروریسم صورت گرفته و قابل انطباق با کنوانسیون سوم ژنو در مورد رفتار با زندانیان جنگی نیست.
دیگر عامل موید این موضوع، عدم امضای اساسنامه روم در سال ۱۹۹۸ برای تشکیل دیوان بین المللی کیفری با هدف رسیدگی به جنایات نسل کُشی، جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی، توسط آمریکا و تحریم اعضای دیوان مذکور به دلیل انجام تحقیقات در مورد جنایات جنگی این کشور در کشورهای مختلف جهان است.
جنایات جنگی آمریکا در عراق
در توضیح جنایات جنگی آمریکا در عراق باید به چند مورد به عنوان زمینه بحث توجه داشت؛ نخست، این که براساس اسناد در حالی که عراق هیچ تهدیدی برای آمریکا ایجاد نکرده بود، سران آمریکایی و «بوش»، درگیر برنامه ریزی و آماده سازی آغاز تجاوز بودند و همزمان اظهارات دروغینی را در توجیه حمله به عراق و اشغال این کشور در رسانهها انجام دادند.
دوم، شواهد و مدارک گستردهای در مورد جنایت جنگی آمریکا در عراق از جمله کشتار غیرنظامیان، نقض قوانین جنگی، بدرفتاری با اسرای جنگی، غارت اموال عمومی و خصوصی، تخریب شهرها و روستاها بدون ضرورت نظامی، ... وجود دارد.
قتل غیرنظامیان عمدتا زنان و کودکان با توجیه اشتباه گرفتن آنان با هدف نظامی مشروع، بمباران هوایی بدون اعلام هشدار اولیه، حمله هوایی به تجمعهای غیرنظامی مانند مراسم عروسی و عزا، استفاده از بمبهای غیر هوشمند، شلیک هوایی از فاصله نزدیک و در مجموع حمله نامتناسب و بدون توجیه، تنها بخشی از جنایات جنگی آمریکا در عراق است.
عراق در نتیجه جنگ آمریکا علیه این کشور، ۶۰ درصد از زیرساختهای شبکه آب، ۷۵ درصد از زیرساختهای پزشکی و ۸۰ درصد از زیرساختهای شبکه برق خود را نیز از دست داد.
براساس گزارشهای رسمی حدود یک و نیم میلیون عراقی در جریان جنگ آمریکا علیه عراق و اشغالگری متعاقب آن جان خود را از دست دادند.
[video src="https://www.mizan.news/wp-content/uploads/2022/01/2635427_538.mp4"]
جنایات جنگی آمریکا در افغانستان
حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بهانه لازم را به واشنگتن برای حمله نظامی افغانستان داد؛ جنگی که با ادعای مبارزه با تروریسم آغاز شد و در نهایت به الگویی تکراری از تاکتیکهای بسیار تهاجمی و تیراندازیهای بیش از حد و استفاده از نیروی کُشنده در مناطق غیرنظامی در افغانستان منجر شد.
طولانیترین جنگ خارجی تاریخ آمریکا سبب شده تا افغانستان در صدر فهرست کُشندهترین درگیریهای جهان قرار داشته باشد؛ بیش از ۴۰ هزار افغانستانی در نتیجه جنگ آمریکا علیه این کشور جان خود را از دست دادند؛ این در حالی است که به رغم کاهش عملیات نظامی در افغانستان، تلفات این جنگ به دلیل انفجار دستگاههای انفجاری باقی مانده از جنگ همچنان ادامه دارد.
سربازان آمریکایی و ماموران سیا، تاکنون بارها به قتل و شکنجه غیرقانونی در افغانستان و شلیک هدفمند به غیرنظامیان متهم شده اند.
پایان داستان جنایتهای جنگی آمریکا چیست؟
این داستان که در تاریخ ۲۳۹ ساله آمریکا با جنایات متعدد علیه بومیان این کشور آغاز شد و در ادامه به صورت مداخله نظامی مستقیم علیه کشورهای همسایه مانند «کلمبیا»، «هندوراس»، «مکزیک»، «نیکاراگوئه»، «پاناما»، ... درآمد و در نهایت به جنگ علیه کشورهای دیگر قارهها منجر شد، سبب شده تا ۹۳ درصد از سالهای حیات این کشور به جنگ بگذرد.
جنگهایی که همچنان پردههایی از جنایت آمریکا در آنها افشا نشده و به مرور زمان آشکار میشود؛ جدیدترین نمونه از این حقایق مخفی که اخیرا آشکار شده، کشف یک گور دسته جمعی در حفرهای در شهر «پاناماسیتی» است که حدود ۱۰۰ جسد مربوط به حمله نظامی آمریکا به این کشور در سال ۱۹۸۹ از آن خارج شده است.
طنز ماجرا اینجاست که این حمله نظامی به بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر از سوی دولت «مانوئل آنتونیو نوریگا» انجام شد؛ مجموع تلفات غیرنظامی جنگ مذکور هزاران نفر اعلام شده است.
مهمترین جنایات جنگی آمریکا را نیز میتوان در بمباران اتمی «هیروشیما»، جنگ علیه ویتنام، افغانستان و عراق خلاصه کرد.
پایان داستان جنایتهای جنگی آمریکا از دو منظر قابل بررسی است؛ نخست، داستان جنایات جنگی آمریکا اساسا داستانی بی پایان است که تنها از لحاظ جغرافیایی و شمار قربانیان تغییر میکند.
دوم، همانگونه که دولت آمریکا در دوران ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» نشان داد، جنایتکاران جنگی مورد عفو قرار میگیرند و اساسا مجازاتی علیه آنان اعمال نمیشود؛ ضمن اینکه دولت آمریکا با استناد به بهانههایی مانند عدم عضویت در دیوان بین المللی کیفری با حربههای مختلفی مانند تهدید و تحریم اعضای دادگاه، از محاکمه و مجازات میگریزد؛ بنابراین تحقیقات دیوان بین المللی کیفری را باید عملی بیهوده دانست که در خوش بینانهترین حالت اقداماتش به عمر قربانیان و عاملان جنایت قد نمیدهد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *