قیام ۱۵ خرداد؛ سرآغاز پیوند مستحکم امت با امام و پیروزی نهضت
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که محمدرضا پهلوی دوباره به قدرت رسید، به مرور حکومت استبدادی خود را تحکیم و تثبیت کرد، اما در سال ۱۳۳۹ تحولاتی در صحنه سیاست بینالملل روی داد و پهلوی دوم ناچار به تجدید نظر در سیاستهای رژیم خود شد.
این اصلاحات مبتنی بر نسخه آمریکایی با اقتضائات و شرایط داخلی ایران در ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی سازگاری نداشت لذا موجب برانگیخته شدن اعتراضات عمومی مردم به رهبری امام خمینی (ره) شد. مجموعه این عوامل و برخی از اقدامات دستگاه رژیم ستمشاهی مانند حمله به مدرسه فیضیه در سال ۱۳۴۲ و دستگیری امام خمینی (ره) در نهایت منجر به قیام خونین مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد.
- بیشتربخوانید:
- امامی مؤمنِ متعبّدِ انقلابی؛ بُعد سوم حضرت روحالله به روایت خلف صالح/ شخصیتهای جهانی چه گفتند؟
ایشان پس از بیان فجایع دلخراش کربلا، حمله دژخیمان شاه به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه نمودند و آن فاجعه را به تحریک رژیم صهیونیستی دانستند و رژیم شاه را دست نشانده اسرائیل خواندند. امام(ره) همچنین با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که به شاه و اسرائیل بدگویی نکرده و نگویید اسلام در خطر است اظهار داشتند: «تمام گرفتاریهای و اختلافات ما در همین سه موضوع است … اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا این طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسراییل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟»
پس از انتشار خبر دستگیری امام در پانزده خرداد ۱۳۴۲، بسیاری از مردم قم، به منزل ایشان رفتند و به اتفاق فرزندشان، حاج آقا مصطفی، در حدود ساعت شش بامداد، به سمت حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام حرکت کردند. پس از مدتی، صحن مطهر و خیابانهای اطراف، لبریز از جمعیّت شد که شعارِ «یا مرگ یا خمینی» را با هیجان شدیدی تکرار میکردند. در همان زمان، علما و مراجع وقت هم با صدور بیانیههایی، خواستار آزادی فوری حضرت امام(ره) شدند. در حدود ساعت ده صبح، با ورود نیروهای مسلح برای تقویت نیروهای شهربانی قم، تیراندازی و رگبار مسلسلها شروع شد و تعداد زیادی از مردم زخمی شده یا به شهادت رسیدند. شدت تیراندازی به حدی بود که امکان انتقال زخمیها و اجساد شهیدان نبود و این کشتار، تا ساعت پنج عصر ادامه یافت.
به طور خلاصه بعضی از مهمترین پیامدهای این قیام عبارت بودند از:
۱- آشکار شدن قدرت مذهب به وسیله بسیج گسترده مردمی و مقاومت در مقابل برنامههای نامشروع شاه
۲- احساس ضرورت تشکل برای ادامه مبارزه
۳- رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی در حالیکه جنبشها و قیامهای پیشین دارای این ویژگی نبودند
۴- افشای چهره ریاکارانه و منافقانه شاه و روشن شدن ماهیت رژیم وی برای مردم
۵- عدم وابستگی به قدرتهای خارجی (بیگانه ستیزی) و بی اعتبار شدن شرق و غرب و پایهگذاری اصل نه شرقی و نه غربی به دلیل موضعگیریهای منفی آمریکا و شوروی در مقابل این قیام مردم
۶- افزایش رشد و آگاهی تودههای مردم و تداوم مبارزات سیاسی آنها
۷- افزایش رشد تحول در حوزهها و حضور روحانیت و مردم در عرصه سیاست کشور
۸- جایگاه مرجعیت و رهبری امام خمینی (ره) با تأیید مراجع و علما و حمایت و پشتیبانی مردم
۹- تبیین نظریه ولایت فقیه به عنوان نظام حکومتی جایگزین رژیم شاه توسط امام خمینی (ره)
۱۰- فرو پاشی تز جدایی دین از سیاست و افشای خطر صهیونیسم، پیوند میان مردم و روحانیت
در نهایت اینکه، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هر چند به ظاهر یک یا چند روز طول کشید، ولی به دلیل انگیزههای الهی که داشت، به عنوان مبداء انقلاب اسلامی و منشاء تحولات وسیع داخلی و بینالمللی شد به گونهای که امام(ره) در این باره فرمودند:«۱۵ خرداد از خاطرهها محو نخواهد شد و باید در سالروز آن، هر چه بیشتر آن را زنده نگه داشت، پانزده خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود؛ سند زنده مخالفت شجاعانه ملت ایران در مقابل استبداد عمال اجانب و استعمار چپ و راست بود».
این قیام یک نقطهى عطف شد. اگر چه عدهاى را مرعوب کرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح کرد. از آن روز حرکت انقلابى مردم ایران که از تقریباً نه ماه قبل از آن یا یک سال قبل از آن به تدریج آغاز شده بود، شکل قطعى و جدى گرفت و این قیام به انقلاب ۲۲ بهمن منتهى شد و در نهایت، جمهورى اسلامى را به وجود آورد.
در ۱۵ خرداد سه عنصر وجود داشت. یکى عنصر مردم بود، یکى عنصر رهبر و امام (ره) بود و سومى عنصر انگیزهى مذهبى و روح شهادتطلبى و فداکارى براى خدا بود. نطفهى انقلاب ما با این سه عنصر بسته شد».
همچنین ایشان در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله) فرمودند: پانزده خرداد مبدأ نهضت بزرگ روحانیت و مردم نیست. قبل از پانزده خرداد، در سال ۱۳۴۱ و آغاز سال ۱۳۴۲، قضایای مهمی اتفاق افتاد: در دوم فروردین ۴۲، حادثهی مدرسهی فیضیه پیش آمد و ضرب و جرح طلاب علوم دینی و اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیةالله گلپایگانی. قبل از آن، در اواخر سال ۱۳۴۱، قضایای تظاهرات مردم در بازار تهران پیش آمد و در آنجا هم اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیةالله حاج سید احمد خوانساری. اینها نشاندهندهی این است که نهضت روحانیت در سال ۴۱ و آغاز سال ۴۲ به آنچنان اوج و نشاطی رسیده بود که پلیس دستگاه جبار و دستگاههای امنیتی برخوردهای خشنی با علما و طلاب و حتّی مراجع تقلید داشتند.
ولی با این همه، پانزدهم خرداد سال ۴۲ یک مقطع بسیار مهمی است. علت این است که در روز ۱۵ خرداد ۴۲ حادثهای که اتفاق افتاد، پیوند مردم با روحانیت را در این سطح خطرناک و حساس نشان داد. در روز عاشورای آن سال -که روز سیزدهم خرداد بود- امام بزرگوار در مدرسهی فیضیه یک سخنرانی تاریخىِ تعیینکنندهای کردند. بعد که امام را دستگیر کردند، در روز پانزده خرداد عمدتاً در تهران، همچنین در قم و در بعضی از شهرهای دیگر، یک موج حرکت عظیم مردمی به راه افتاد و رژیم طاغوت با همهی وجود، با ارتش خود، با پلیس خود، با دستگاههای امنیتی خود، دست به سرکوب این حرکت مردمی زد.
در پانزده خرداد یک قیام مردمی به وجود آمد. این نشاندهندهی این بود که آحاد ملت ایران، با روحانیت، با مرجعیت -که مظهر آن، امام بزرگوار بود- یک چنین پیوند مستحکمی دارند. و نکته اینجاست که همین پیوند است که ضامن پیشرفت نهضت، اوج نهضت و پیروزی نهضت میشود. هر جا یک حرکتی، یک نهضتی به مردم متکی بود و مردم با آن همراه شدند، این نهضت قابل ادامه است؛ اما اگر مردم با یک حرکت اعتراضی پیوند نخوردند، ناکام خواهد ماند؛ کمااینکه بعد از حادثهی مشروطه در ایران قضایائی اتفاق افتاد، مبارزاتی شروع شد، هم از طرف گروههای چپ، هم از طرف گروههای ملی، اما همهی اینها در طول تاریخ نهضتهای ایران، سرنوشتشان شکست و ناکامی بود؛ چون مردم با اینها نبودند.
وقتی مردم وارد میدان میشوند و پشتوانهی یک نهضت، احساسات مردم، اندیشهی مردم و حضور مردم میشود، آن نهضت قابل ادامه است و پیروزی برای آن نهضت رقم میخورد؛ حادثهی پانزده خرداد این مطلب را نشان داد؛ نشان داد که مردم پشت سر روحانیتند. با دستگیری امام بزرگوار آنچنان قیامتی در تهران و در برخی از شهرستانهای دیگر به راه افتاد که دستگاه را وارد میدان کرد و سرکوب وحشیانهای کردند؛ تعداد نامعلومی - بسیار زیاد - از مردم کشته شدند؛ خیابانهای تهران با خون بندگان خدا و مؤمنان و جوانان سلحشور این ملت، رنگین شد. در پانزده خرداد، چهرهی خشن دیکتاتور، چهرهی بیرحم رژیم طاغوت، کاملاً خود را نشان داد.
اما نکتهی دیگری که در قضیهی پانزده خرداد وجود داشت - که جوانهای ما، مردم عزیز ما باید به این نکات توجه کنند؛ اینها مهم است - این بود که در مقابل این کشتار بیرحمانهای که در تهران و برخی نقاط دیگر به وجود آمد، هیچ نهادی از نهادهای دنیا، از این سازمانهای بهاصطلاح حقوق بشر، زبان به اعتراض نگشودند؛ هیچ کس اعتراض نکرد.
مردم و روحانیت، در صحنه تنها ماندند. مارکسیستها و دولتهای چپ و گروههای چپ، حتّی حرکت مردم در پانزده خرداد را محکوم کردند؛ گفتند این یک حرکت فئودالیستی بود! ملیگراهائی که دم از مبارزه میزدند، آنها هم این حرکت را محکوم کردند؛ گفتند یک حرکت کور و بیهدف بود، یک حرکت افراطی بود! هر جائی که مردمان عافیتطلب و راحتطلب، در وسط میدان مبارزه، جائی برای خود باز نمیکنند و خطرپذیری نمیکنند، انسانهای مؤمن و مبارز را به تندی و افراطیگری متهم میکنند؛ گفتند اینها افراطی بودند؛ حرکت، حرکت افراطی بود. امام به پشتوانهی این مردم، تنها ماند در میدان؛ اما به معنای حقیقی کلمه، یک رهبر آسمانی و معنوىِ قاطع و مصمم را در چهرهی خود به همهی مردم و به تاریخ نشان داد.