ناامیدی عربستان از دولت مستعفی یمن؛ پازل تحولات جنوب یمن چگونه چیده میشود؟
عربستان در هفتهها و ماههای اخیر با ناامیدی از دولت مستعفی یمن و مواجهه با بحران اقتصادی ناشی از شیوع کرونا ناچار به تغییر رویکرد در یمن شده است.
به طوریکه به واسطه تعارضات میان دولت مستعفی هادی و «شورای انتقالی» در جنوب یمن، عمق تعارض منافع میان «ریاض» و «ابوظبی» نیز که حامیان این دو جریان به شمار میآیند، بیش از پیش آشکار شده است؛ اما نکته مهم در این باره که به نوعی در تعیین سرنوشت جنگ در یمن تاثیرگذار نیز خواهد بود، قطع حمایتهای مالی ریاض از دولت مستعفی هادی به دلایلی از جمله اجرای طرح ریاضت اقتصادی است که مورد اعتراض مقامات دولت مستعفی نیز قرار گرفته است.
این بدان معناست که ریاض تصمیم دارد تا میزان حمایتهای خود را از دولت مستعفی به دلیل شرایط پدیدار شده از موقعیت نیروهای هادی در جنوب یمن محدود کند؛ اگرچه بُعد بیرونی این اقدام از سوی ریاض با عناوینی از قبیل اجرای طرح ریاضت اقتصادی به دلیل شرایط جهانی نزول قیمت نفت عنوان شده است، اما آنچه که در این باره واقعیتر به نظر میرسد قطع امید ریاض از دولت مستعفی هادی است.
در واقع ریاض با مشاهده، سنجش و ارزیابی وضعیت میدانی در جنوب یمن به این نتیجه رسیده است که نباید تمام تخم مرغهای خود را در درون سبد دولت مستعفی هادی قرار دهد؛ چرا که با توجه به وضعیت تقابلی پیش آمده میان آنها با شورای انتقالی در جنوب یمن، این گونه به نظر میرسد که دولت مستعفی نمیتواند آینده روشنی در درون مختصات قدرت یمن در جنوب داشته باشد.
واقعیت امر این است که ضعف دولت هادی به عنوان یک دولت مستعجل در جنوب و وضعیت شبه استیصالی حاکم در بین نیروهای وابسته به دولت مستعفی در اقالیم جنوبی، موجب شده است تا سعودی در روابط خود با آن تجدید نظر کند؛ از این رو ریاض تصمیم گرفته است تا به موازات کم رنگ سازی کمکها و حمایتهای خود از دولت مستعفی، وضعیت کارزار در جنوب یمن را به واسطه حضور مستقیم خود در این مناطق مدیریت کند.
به عبارت جامعتر این که در بازه زمانی فعلی حضور نیابتی ریاض در جنوب یمن که با دولت مستعفی معنا پیدا میکرد در شرایط کنونی جای خود را به حضور مستقیم و فعال ریاض بدون هر گونه واسطه از گروهها یا جریانهای دیگر داده است.
شایان ذکر است که جنگ در یمن در ابتدا اگر برای ریاض به ساقط سازی دولت نجات ملی محدود میشد، در زمان حال به یک پروژه چند وجهی تبدیل شده است؛ پروژهای که همزمان به دنبال اهداف اولیه نابودی صنعا و رقابت با ابوظبی در جنوب یمن و اجرای برنامههای ژئواستراتژیکی – ژئو اکونومیکی مسیر انتقال لولههای نفت عربستان سعودی از شرق یمن در «حضرموت» و استان «المهره» است.
در واقع ریاض با توجه به اهداف سیاستگذاری شده سه گانه از ادامه تجاوز به یمن، نه تنها نمیخواهد در عرصه تقابل با صنعا تعدیل آمایشی – پیمایشی داشته باشد، بلکه درصدد است همزمان با نبرد در جبهه تهاجمی به صنعا، جنوب یمن را نیز که ابوظبی از ابتدا به دنبال نفوذ در آن بوده است، در درون راهبرد تجاوز به یمن به عنوان یک اولویت راهبردی بگنجاند.
از این رو به موجب ضعفهایی که دولت مستعفی در مواجهه با نیروهای تحت حمایت ابوظبی در مناطق جنوب و حتی شرقی نشان داده است، سعودی شکست آنها را در عرصه نبرد با جنوبیها قطعی و حتمی قلمداد کردهاند؛ به همین دلیل نمیخواهد دستشان از جنوب کوتاه بماند و این منطقه را بدون هرگونه دستاوردی برای ریاض به ابوظبی واگذار کنند.
از سوی دیگر با عملیاتی شدن این اتفاق (واگذاری جنوب به ابوظبی) نه تنها ریاض در رقابت با ابوظبی متحمل شکست خواهد شد، بلکه ابوظبی به واسطه حصول به منافع هدف گذاریش در ذیل مشارکت در تجاوز به یمن که جنوب به حساب میآید، به ادامه نبرد با صنعا بی تفاوت خواهد شد و در این باره مسلماً تجدیدنظر خواهد کرد و به تبع آن ریاض را در این مسیر تنها خواهد گذاشت.
از سوی دیگر جنوب یمن میتواند در آینده و در زمان برقراری آتش بس قطعی در یمن با مفروض پذیرش بی چون و چرای صنعا از سوی ریاض، یک برگ برنده برای ریاض در اقناع داخلی محسوب شود.
به عبارت بهتر اینکه با فرض پیش آمدن شرایط احتمالی از پایان تجاوز به یمن و برقراری صلح میان ریاض و صنعا، جنوب یمن این قابلیت را دارد تا جایگاه ریاض و ولیعهد سعودی را در مقام یک فاتح در نزد افکار عمومی داخلی و منتقدانش ارتقا دهد و لازمه حصول به این مهم برای ریاض، با توجه به شرایط میدانی جنوب و مقهور شدن دولت مستعفی در موارد متعدد در محورهای تقابل با شورای انتقالی، تغییر راهبرد در این باره است؛ راهبردی که با خروج از حالت نیابتی به حضور مستقیم و حتی فیزیکی در مناطق جنوبی معنا پیدا کرده است.
به سبب این تغییر و چرخش راهبردی محققاً حمایت از دولت هادی به حاشیه خواهد رفت و اصولاً آنها در شرایط فعلی مهرهای در درون بازی ریاض در جنوب به شمار نخواهند رفت و از نظر ریاض تا برقراری موازنه در جنوب موضوعیتی نخواهند داشت؛ بنابراین با توجه به آنچه در این باره بیان شد علت اصلی محدود و یا قطع حمایتهای مالی سعودی از دولت مستعفی عبدربه منصور هادی، بیش از آن که با موضوعاتی، چون ریاضت اقتصادی در ارتباط باشد، با اتفاقات در جنوب یمن مرتبط است.
به طوری که انفعال دولت هادی و ضعفهای مکرر آنها در مواجهه با شورای انتقالی در مناطق جنوبی، موجب شده است تا ابوظبی به یکه تاز میدان جنوب تبدیل شود و این خوشایند ریاض نیست.
از این رو ترجیح ریاض برای بازگرداندن تعادل در این مناطق و حمایت بیشتر از دولت هادی که شرایط موجود برآیند انفعال و حاصل بی برنامه بودن آن است، نیست؛ بلکه حضور فعال و مستقیم در جهت محقق سازی انتظارات و عینیت بخشی به منافعی است که دولت هادی در مسیر برآورده سازی آنها ناتوان ماند و شکست خورد و به تبع آن ریاض را نیز در عرصه رقابت با ابوظبی در رسیدن به اهدافش در جنوب روزبه روز دورتر کرد و میدان را برای ابوظبی و اذنابش بازتر کرد.
مصطفی مطهری
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *