صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«طلا»؛ بازگشت به عقب شهبازی/درامی که تنش نداشت

۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۰:۰۱
کد خبر: ۶۱۹۵۱۸
«طلا» را اما باید گسستی در روند فیلمسازی شهبازی دانست، زیرا با افتی محسوس نسبت به «دربند» و حتی «مالاریا» روبروست، شهبازی از اصول اصلی فیلمسازی‌ خود تخطی نکرده، اما گامی به جلو نیز برنداشته و شاید بتوان گفت هنوز در حال و هوای «دربند» باقی مانده است،

- «طلا» جدیدترین ساخته پرویز شهبازی است، کارگردانی که جزو فیلمسازان صاحب سبک سینمای ایران در نیمه دوم دهه ۸۰ و ۹۰ محسوب می‌شود، شهبازی فیلم‌هایی همچون «عیار ۱۴» و «مالاریا» را در کارنامه خود دارد، اما بیشتر شهرتش را مدیون فیلم سینمایی «دربند» است، این کارگردان تا پیش از این ویژگی‌های سینمای مدنظر خود را تمرین کرده بود و در فیلم سینمایی «دربند» آن‌ها را به شکوفایی رساند.

«طلا» را اما باید گسستی در روند فیلمسازی شهبازی دانست، زیرا با افتی محسوس نسبت به «دربند» و حتی «مالاریا» روبروست، شهبازی از اصول اصلی فیلمسازی‌ خود تخطی نکرده، اما گامی به جلو نیز برنداشته و شاید بتوان گفت هنوز در حال و هوای «دربند» باقی مانده با این تفاوت که گویا دیگر تمایل ندارد درام را «پرتنش و پرکشش» دنبال کند و از جایی به بعد دیگر در «طلا» کشش داستانی برایش اهمیت نداشت.

فیلم سینمایی «طلا» با اعتراض گروهی کارگر نسبت به دیرکرد در پرداخت حقوقشان آغاز می‌شود از قضا منصور (هومن سیدی) نیز در میان کارگران است، قهرمان فیلم جدید شهبازی، اما اعتراضی به وضعیت خود ندارد و حتی در این اوضاع نابسامان نیز برای برادرش دست و پا می‌زند تا او نیز به کار برگردد، این رویکرد تا انتها با شخصیت رضا باقی می‌ماند، اما مشخص می‌شود که دست و پازدن اولیه نه برای برادر بلکه برای «طلا» یعنی برادرزاده‌اش است.

کاراکتر‌ها در فیلم جدید شهبازی آرام آرام وارد قصه می‌شوند، آنها خود را به مخاطب تحمیل نمی‌کنند اما خوب هم به مخاطب معرفی نمی‌شوند، منصور (هومن سیدی) و رضا (مهرداد صدیقیان) به مراتب امکان همذات‌پنداری بیشتری را برای مخاطب فراهم می‌کنند، کاراکتر دریا (نگار جواهریان) چنگی به دل نمی‌زند، نه برخوردی چالشی با بارداری ناخواسته‌اش دارد و نه عصبانیتی باورپذیر در قبال سرقت دلار‌های پدرش توسط منصور، حتی زمانی که پدر دریا هم در این حین سکته می‌کند، بازهم دریا دچار تلاطم اساسی نمی‌شود، حتی منطقش برای رها کردن منصور (بعد از اینکه متوجه می‌شود منصور تمام دارایی پدرش را برای مداوای طلا سرقت کرده) باورپذیر نیست و جایی برای همذات‌پنداری با مخاطب نمی‌گذارد، این شخصیت در تمام طول فیلم نیز رابطه عشقی «سینوسی» با منصور دارد اما بنظر می‌رسد برای منصور این رابطه اصلا جدی نیست.

لیلا (طناز طباطبایی) نیز ایفاگر نقشی است که شاید هر بازیگر دیگری می‌توانست جایگزین وی شود و ظهور و بروز متفاوت و منحصربفردی در این کاراکتر نداشت. نه منطقش برای کمک به منصور و برداشت پول از حساب شرکت توجیه‌کننده بود، نه رابطه تعریف شده با دریا و رضا داشت، لیلا در مجموع شخصیتی معلق و آونگی در سراسر فیلم بود که بود و نبودنش توفیری به حال فیلم نداشت.

فیلم بشدت خود را سکانس‌محور (به عبارت بهتر شاید تک سکانس محور) معرفی می‌کند، داستان فیلم تک‌خطی و ساده جلو می‌رود و تنها سکانس‌ها هستند که می‌توانند هر از گاهی اوج داستان را نمایان کنند، از قضا آن سکانس‌هایی که خوب درآمده هم گویای اصل متعلق به این فیلم نیستند، برای مثال سکانس پایانی که به نوعی غافلگیرکننده‌ترین قسمت فیلم را تشکیل می‌دهد نیز نوعی «وصله ناجور» است، از آن دست وصله‌های ناجوری که اتفاقا خوب درآمده، اما شاید پایانی درخشان برای یک آغاز و جریان بهتر بود نه برای فیلمی که از میانه دیگر رها شده بود و با هیچ اتفاق خاصی مخاطب را به وجد نمی‌آورد.

شهبازی نسبت به دربند افول داشته، طلا درام است، اما پرکشش نیست، نقطه اوج خاصی ندارد در حالی که درام باید به مخاطب به صورت دائم تلنگر و ضربه بزند، طلا، اما آنجایی که ضربه می‌زند به سایر اجزاء فیلم نمی‌خورد.

دربند نفسگیرتر بود و ریگ‌های فراوان‌تری در «کفش» مخاطب قرار می‌داد، دربند مخاطب را اذیت می‌کرد، به صورت میانگین در هر نیم ساعت دربند یک سکانس شاخص و یک نقطه اوج، تعمدا طراحی شده بود در حالی که «طلا» فاقد این ویژگی‌ها است.

بازی متوسط رو به بالای هومن سیدی، حضور مفید مهرداد صدیقیان و سکانس پایانی را از «طلا» بگیرید چیز شاخصی به سینمای شهبازی اضافه نشده، شاید شهبازی اگر به سراغ بازیگرانی کم‌تجربه‌تر مخصوصا در نقش زنان فیلمش (دریا و لیلا) می‌رفت مانند همان سیاقی که در مالاریا و دربند دنبال کرده بود نتیجه حداقل از نظر سطح بازی‌ها فراتر بود.

هرچند که روایت تک خطی فیلم نیز مجال چندانی برای یک درام پرکشش مهیا نمی‌کرد، هر کدام از کاراکتر‌ها البته داستانی مخصوص به خود را داشتند، اما این داستان‌ها در یک نقطه مشخص تجمیع نشدند تا «طلا» از جائی به بعد رها شود و سکانس پایانی خوبش هم چندان پیوندی با متن نداشته باشد.

دغدغه‌های اجتماعی و فیلم‌سازی با حال و هوای وضعیت جوانان امروز، دلارزدگی و تاکید بر مسئله‌ای مانند اینکه «باید بیزینس خودت را داشته باشی» از دال‌های شناوری است که دائما در فیلم طلا تکرار می‌شود، اما این مفاهیم حلقه وصل نهایی پیدا نمی‌کنند و مانند دانه‌های سرگردان در طول فیلم موج می‌زنند.

 طلا ایرادی ساختاری هم دارد، جوانان فیلم بیزینس خود را در فصل بدی شروع می‌کنند به عبارت بهتر فصل نامناسبی را برای «سوپ‌فروشی» انتخاب می‌کنند، در واقع جنبه رئالیستی فیلم از این بعد بشدت حالت تخیلی به خود می‌گیرد و مخاطب در گوشه ذهن خود دچار این سردرگمی می‌شود که مگر سوپ‌فروشی در فصل گرما هم می‌گیرد؟

طلا جزو نخستین تجربه‌های اکران آنلاین در شرایط درگیری سینما‌ها با ویروس کرونا است، از قضا فیلم خیلی سریع نیز به صورت قاچاق در اختیار مخاطب قرار گرفت که صدای تهیه‌کنندگان فیلم را درآورد، همین مسئله در کنار عدم برآورده شدن انتظارات مخاطبان از سینمای شهبازی سبب شد اقبال مناسبی از طلا صورت نگیرد و به نوعی طلا در محاق قرار گیرد.

نقد از محمد شیخانی



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *