چگونه بازیگر شویم (۳۸)/شروط لازم در بهره های آوایی یک بازیگر
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، بازیگری یکی از مشاغل محبوب در سطح جهان محسوب میشود، بازیگری فارغ از شهرت و ثروتی که ممکن است برای فرد بازیگر به همراه داشته باشد، جهانی است که میتوان در آن ایفای نقش در قالب شخصیتهای مختلف را تجربه کرد.
در این بین اکثریت مواقع بازیگری به عنوان یکی از مشاغل سخت جهان محسوب میشود، شاید از دور برای بسیاری اینکه بازیگری اتفاقی سخت باشد، قابل لمس نباشد اما اگر به صورت اصولی و به مفهوم واقعی به بازیگری نگاه کنیم، این هنر به واقع به تمرین، مطالعه، شهود و مطالعات فراوانی نیازمند است.
شروط لازم در بهره های آوایی
گوش موسیقایی و مشاهده دقیق هم هنرجو و هم مربی بسیاراهمیت دارد. یک بازیگر باید هماهنگی های فیزیکی موثر در ایجاد آوای صحیح را به نسبت ارتباط با خود دیگران و محیط ( صحنه وسالن) به دقت ببیند و بشنود. آن چه از نظر تکنیک درست یا نادرست است بر اساس احساسات جسمانی تعریف و تبیین می شود؛ از این قبیل اند: دوری، نزدیکی، محیط سرد یا گرم یا مکعبی یا دایره ای و ... و انجام تمرینات در مقابل آیینه باعث می شود بازیگر بفهمد چه احساسی را دارد، با چه هندسه ای در اندام گفتاری بالایی، کارهای آوایی خود را انجام می دهد و حرکت های اضافی او چه است.
هنگامی که در اثر این تمرین وتمرین های دیگر، هماهنگی صحیح به صورت یک عادت در می آید، سیستم عصبی غیر ارادی قادر به تسلط بر مراحل آوایی خواهد بود و با استفاده از این احساسات، اجرایی خوب در استفاده از توانایی های آوایی، صورت خواهد گرفت.
البته آینه ممکن است به چشم نگهبان شما که واقع در مرکز تصورات شماست و آن را با نام چشم سوم نیز می شناسیم آسیب رساند و آن را به تدریج ضعیف کند.
این توضیح ها برای کمک به هنرجویانی طرح شده که هنوز بازی بر نقش را آغاز نکرده و یا بدون هیچ تمرین اولیه ای و فقط از روی اقبال توانسته اند از پس نقشی نزدیک به مشخصات خود بربیایند. آنها باید به کسب و تثبیت مهارت هایی بپردازند که موفقیت های روزافزون آنها را تضمین کند.
از طرفی همین تمرین- توصیه ها زیر بنای زبان – آواها و گفتار – آوها هستند:
در اولین قسمت باید بدانیم که به هر روی مهم است بدانیم که چطور باید بازیگر به "صداسازی" باور پذیر روی می آورد وخود را به تمرین دادن اندام های گفتاریش واداشته نسبت به هر آوایی که تولید می کند، مروری دقیق به لحاظ چگونگی قرار گیری عضلات گفتاری و ثبت تفاوتها و تازگی ها داشته باشد.
قسمت دوم مربوط به " گوش دادن" است. در هر جایی انرژی اولیه را برای قرار گرفتن در آرامش وتمرکز مصرف کند. سپس دقیق تر به صداهای مختلف موجود گوش کند و بتواند به صداهایی که در لحظات بدون دقت و آرامش اولیه در همان مکان نشنیده بوده برسد و در مرحله ی بعد بتواند با لحاظ کردن تمام صداهای موجود فقط روی گفتار شخص مقابلش تمرکز کند و به دقت در مقابل وی به انجام عکس العمل بپردازد، بدون اینکه سایر صداها ذهن او را مشغول کنند.
سومین اصل "تقلید" است. هنرجو باید بتواند رفتار دیگرها را به دو جنبه ی فیزیکی رفتاری و گرامر گفتاری تقلید کند، تا بتواند زبان بازی در نقش غایب را یاد بگیرد. او باید بداند که بازیگر شدن بازی کردن است و بازی کردن، انعطاف های بی اندازه ای می خواهد که در برخورد با نقش غایب بسیار سخت است.
بهترین شروع بازیگر درک اشخاص پیرامون وگاهی به انجام رفتار و نحوه ی گفتار دیگران پرداختن است. البته چنین تمرینی اگر با لودگی و تمسخر اشخاص همراه شود قطعا به روحیه ی شخصی خود و دیگران لطمه وارد خواهد آمد چنین عملی از نبود صداقت رنج خواهد برد و مملو از تصنع خواهد شد.
از هنرجو تا زمانی که هنر اشیا و مردم را نشناسد نمی توان انتظار داشت توقعات آنها را برطرف کند. او باید به گسترش مشاهدات خود و انتخاب روشهای هنرمندانه در اجتماع بپردازد. در این صورت می تواند نیاز هر روزه ی مردمش را تشخیص دهد. چهارمین نگره، اختصاص دارد به این امر، که در این "تشخیص" هنرجو چطور باید به خودش کمک کند.