صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

تاثیر ورود سرمایه و سوداگری به تئاتر

۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۵:۳۳:۰۱
کد خبر: ۶۱۵۸۷۵
تزریق سرمایه و حضور برخی سوداگران در بخش تئاتر دولتی و خصوصی باعث افت روز افزون این هنر و کاهش تولید آثار ارزشمند و فاخر شده است، این هنر طی سالیان گذشته بیشتر توجه خود را معطوف به گیشه کرده و از رسالت اصلی خود فرسنگ‌ها فاصله گرفته است.

- ورود پول و سرمایه به سیستم فرهنگی همواره یکی از دغدغه های اصلی حوزه‌های مختلف هنر بوده است، بودجه‌هایی که به صورت سالانه به شاخه‌های مختلف اهدا شده اما در نهایت مقصد خاصی برای هزینه آنها و یا تاثیرگذاری این هزینه وجود ندارد. عرصه تئاتر نیز در بخش دولتی بودجه خاص خود را دارد، بودجه‌ای که شاید سالهاست تاثیری بر کیفیت آثار نداشته است.

مشکل اساسی از آنجا نشات می گیرد که سرمایه موجود در بخش تئاتر با وجود اماکن دولتی محدود در نظر گرفته شده منجر به رخنه این مبالغ به بخش خصوصی آن می شود، دولت که باید همواره از هنر حمایت کند بیشترین تمرکز خود را بر نظارت روی هنر گذاشته و بودجه های هنری هم صرف برخی رویدادهای کم اهمیت می‌شود.

تماشاخانه ها و سالن‌های دولتی با وجود برخی رانت ها به اجراهای متوسط و روبه پایین که اکثرا هیچ تاثیری بر روند فرهنگ سازی ندارند اختصاص داده شده و تولید کننده بدون ترس از ضرر احتمالی و با امر بر دانستن اینکه همواره و با و هر کیفیتی سالن خود را دارد، اثری بی زهر، بی دغدغه و کاملا محتاطانه را روی صحنه می برد. 

از سویی بودجه موجود تئاتر در بخش دولتی به مصارف تولیدی اما هم‌راستا با دیدگاه مدیران اختصاص داده می‌شود، حاصل این اتفاقات به جشنواره های بزرگ و کوچک و باز هم بی تاثیری ختم می شود که چندان دغدغه خاصی را دنبال نمی‌کنند. 

حال با وجود تعویض سالانه مدیران، بخش خصوصی وارد عمل می شود، بخش خصوصی با همکاری با بخش دولتی به بقای خود ادامه می دهد، اما در این میان مسئله اصلی در آنجا پیش می آید که اکثریت فعالان عرصه خصوصی پیشینیه دولتی داشته و یا در بخش های مدیریتی دولتی روابط بسیار محکمی دارند.

وضعیت مشخص است، تئاتر دولتی به طور کامل پشت اهالی تئاتر را خالی می کند، در قبال تئاتر خصوصی و مخصوصا تماشاخانه های آن هم هیچ حمایت مالی صورت نگرفته و آنها به حال خودشان رها می شوند.

حال تماشاخانه دار خصوصی باید یکی از این دو روش را امتحان کند، فرهنگ سازی مطلق و یا فرهنگسازی با قبول برخی آرایه‌های غیر، با توجه به عدم حمایت دولتی بخش خصوصی باید گلیمش را خودش از آب بیرون بیاورد و بدون شک این اتفاق به اجراهای مداوم و بعضا گیشه پسند ختم می شود، البته این تماشاخانه دار تمام سعی خود برای حمایت از جوانان و اجراهای تجربی را هم به عمل می آورد اما به واقع با وضعیت اقتصادی موجود توان این حمایت از وی به طور کامل گرفته شده است.

بخش دولتی همچنان در رخوت به سر می برد، خانه تئاتر و اماکن مرتبط با تئاتر تاثیر چندانی بر بدنه این هنر ندارند، تماشاخانه های دولتی به دلیل تعدد اجراهای رانتی مخاطب خود را از دست می دهند و بعد از مدتی حتی بخش خصوصی هم رغبتی برای حضور در آنها پیدا نمی کند. تالار حافظ، تالار محراب، پردیس تئاتر تهران و تماشاخانه تجربه نمونه ای از کل هستند.

فارغ از مشکلات همیشگی ذکر شده به هنرمند جوان این عرصه باز می گردیم، وی برای دفاع از جایگاه خود پس از سالها تلاش بر تجربه گرایی وارد عرصه حرفه ای می شود، عرصه ای که هیچ مجالی برای تجربه مجدد به وی نمی دهد، قانون بر اساس اجرای عموم وی را مجبور به تحمل مخارج سنگین و محکوم به فروش می کند.

این هنرمند بعد از چند اجرا و پافشاری بر عقاید کیفی خود متحمل ضرر و زیان مالی و روحی شده و چندین راه پیش روی خود می بیند، گاها این هنرمندان همچنان و با سختی به راه خود ادامه داده و شاید بعد از سالها بتوانند نتیجه ای دریافت کنند.

برخی از این گروه شکست خورده تئاتر، خود را به سوداگری در بخش خصوصی زنجیر کرده و به طور کامل راه تئاتر گیشه را پیش می گیرند، اینها مریدان سرمایه داران بخش خصوصی شده و ناگزیر بعد از سالها تمامی آنچه در دوران دانشگاهی بر آن اصرار داشته اند را غلط می دانند.

بخش دیگر اما شاید به طور کلی قید این عرصه را زده و به دلیل نبود پشتوانه مالی و روحی ممکن زندگی غیر هنری اما با درآمدی ثابت را تجربه کنند.

تلفیق اتفاقات و گفتمان فوق ما را هر لحظه به تاثیر نظام سرمایه داری و تزریق پول به تئاتر نزدیک می کند، هنگامی که سرمایه تعداد فعالان همیشگی تئاتر بسیار اندک است، تولیدکنندگان و نه هنرمندان این عرصه سکان همه چیز را در دست می گیرند، مافیای اجرا و تماشاخانه ها قدرت پیدا کرده و به واسطه لابی خود در بخش دولتی به تخریب تمامی مخالفان خود می پردازند، از سویی برخی اهالی تئاتر هم به دلیل آنکه تمامی امکان‌های اجرای آثار را در دست حریف می بینند سکوت کرده و اعتراضی نمی کنند زیرا دستشان از همه جا کوتاه است.

حکمرانی موجود به واسطه وجود سرمایه باعث می‌شود تا گاها اگر اعتراضی هم از سوی جوانان این عرصه بیان شود، بخش مقابل بتواند با تکیه بر قدرت خود در تصدی اماکن اجرایی و همچنین افکار عمومی نه تنها آن اعتراض را رد کرده بلکه آن را برای افکار عمومی نشانه ای از ضعف طرف مقابل بیان کرد، طرفی که سالهاست از سفره بزرگ تئاتر صیدی نداشته و تنها به همان اندک لحظات حضور در صحنه هم شاید راضی است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *