شهید خلعتبری که بود و چه کرد؟
او در سال ۱۳۲۸ در منطقه بصل کوه شهرستان رامسر به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۱ به دلیل علاقه زیادی که به خلبانی داشت وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد. بعد از پشت سر گذاشتن دوره مقدماتی پرواز برای گذراندن دوره پیشرفته به کشور آمریکا رفت و در آنجا با توجه به استعداد خوبی که در یادگیری و هدایت هواپیما داشت به عنوان دانشجوی ممتاز و خلبان ماهر در شلیک موشک " ماوریک" شناخته شد. او سپس با دریافت گواهی نامه خلبانی هواپیمای "اف – ۴" به ایران بازگشت و با شروع جنگ تحمیلی به عنوان یکی از خلبانان و فرماندهان موفق و متخصص در پایگاه ششم شکاری بوشهر به مقابله با دشمن متجاوز شتافت.
در یک تعریف ابتکار عمل و خلاقیت و در قالب نظامی آن نبوغ نظامی به عنوان کنجکاوی و اشتیاق به کشف و آزمایش کردن، ارائه پاسخهای نوین به موقعیتهای پیش رو، حساسیت به مسائل و توجه به رفتار خلاق تعریف شده است. با توجه به این تعریف اقدام شهید خلعتبری در ماجرای زیر نمونه کاملی از نبوغ نظامی و ابتکار عمل اوست.
در روز هفتم آذر سال ۱۳۵۹ که عملیات پیروزمندانه مروارید به وسیله دلیرمردان نیروی هوایی و دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شد و اسکلههای "البکر" و "الامیه" عراق به کلی منهدم شد در قسمتی از این عملیات ناوچههای اوزای عراقی برای در امان ماندن از حمله خلبانان نیروی هوایی ارتش، در کنار کشتیهای تجاری پنهان میشوند. در این هنگام شهید خلعتبری که بالای سر ناوچههای مذکور قرار داشت از حمله به آنان خودداری میکند و با بررسی اوضاع متوجه میشود که یکی از ناوچهها به آرامی از کنار کشتی تجاری جدا شده و به سمت دهانه خور در حال حرکت است. شهید خلعتبری هم بی درنگ با شلیک یک فروند موشک ماوریک ناوچه اوزای عراقی را به قعر آبهای خلیج فارس میفرستد. در اینجا شهید خلعتبری با توجه به هوش و ذکاوت خود از حمله به ناوچه اوزای عراقی – در حالی که در کنار کشتی تجاری پناه گرفته بود – خودداری میکند و به این ترتیب بهانه به دست کشورهای مغرض آن زمان که میخواستند ایران را محکوم به حمله به کشتیهای تجاری کنند، نمیدهد. در پایان همین عملیات است که همرزمان شهید خلعتبری به او لقب " حسین ماوریک" و شکارچی ناوهای اوزا میدهند.
از دیگر مشخصههای نبوغ نظامی یک فرمانده، بررسی موقعیت و ظرفیت جنگ و اتخاذ تصمیم مناسب است. به عبارت دیگر ابتکار عمل و نبوغ نظامی فرمانده با شرایط یکان در حالت آفند و پدافند، عقب نشینی و پیشروی، محاصره و. به طور نمایان تری جلوه گر میشود؛ زیرا این شرایط تعیین کننده هر گونه تصمیم برای هر یکان هستند. چه بسا که یک فرمانده با اتخاذ یک تصمیم مناسب شرایط دشوار و بسیار سخت را برای یکان به مناسبترین شرایط تبدیل کرده است.
در ابتدای دوران جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه کشورمان که دادگاهها و جلسات ظاهری مختلفی به وسیله سازمانهای بین المللی برای خاتمه دادن به جنگ ایران و عراق تشکیل میشد شهید خلعتبری به عنوان نماینده ویژه ایران در دادگاه بین المللی لاهه حضور میباید تا در برابر دولتمردان غربی و عربی، از حقوق کشورمان دفاع کند. او در آنجا با ابتکار عمل و نبوغ نظامی خود از حقوق ایران دفاع کرده و حقانیت ایران را ثابت میکند و در ادامه با وجود اینکه مدت مأموریت او در دادگاه لاهه دو ماه بود همه وعدهها و برنامههای سران کشورهای آمریکا و انگلیس را سرگرمی و وقت تلف کردن میداند و ادامه امور را به کاردار ایران در سوییس سپرده و پس از ۱۵ روز به ایران باز میگردد. وی در پاسخ به این سوال که چرا تا پایان مأموریت در آنجا نمانده است، میگوید:" نمیتوانم شبها و روزها را در سوییس با آرامش طی کنم در حالی که جنگندههای دشمن آرامش را از هموطنانم گرفتهاند. " شهید خلعتبری پس از بازگشت پروازهای جنگی خود را از سر میگیرد و با توجه به مهارت خود در بیشتر عملیاتها به عنوان فرمانده دسته پروازی به دفاع از میهن خود میپردازد. در اینجا نیز شهید خلعتبری با نبوغ نظامی و ابتکار عمل خود و بررسی موقعیت و ظرفیت جنگ، در ابتدا به عنوان نماینده کشورمان به دفاع از حقوق ایران در مجامع بین المللی میپردازد و سپس با مشاهده جو حاکم در آن مجمع و وضعیت جبهههای جنگ به ایران بازگشته و به دفاع در مقابل دشمن مشغول میشود. سرانجام با فرا رسیدن ایام تعطیلات نوروز ۱۳۶۴ او در پایگاه میماند و به زادگاهش نمیرود و در جواب دوستانش هم که میگویند چرا به دیدن خانواده نمیروی، میگوید: در این شرایط بحرانی که مردم هر لحظه به کمک ما نیاز دارند وجدانم اجازه نمیدهد که این مردم را تنها بگذارم.
روز یکم فروردین ماه سال ۱۳۶۴، خلعتبری و ستوان محمد زاده به عنوان شیفت آلرت پایگاه سوم شکاری همدان بودند که ناگهان صدای آژیر بلند میشود و در پایگاه اعلام " اسکرامبل" یا حالت آماده باش میشود. شهید خلعتبری به همراه کمک خود ستوان "عیسی محمدزاده نوعروس محله" با یک فروند هواپیمای "فانتوم دی" با رمز "سلیمان ۳۱" برای مقابله با هواپیماهای دشمن به پرواز در میآید. او در کردستان در منطقه سقز با دو فروند میگ ۲۳ و یک فروند میگ ۲۵ عراقی درگیر میشود. خیلی سریع به سمت یکی از هواپیماها گردش کرده و به پرواز ادامه میدهد و در ارتفاع ۳۵ هزار پایی یکی از میگهای ۲۳ را مورد هدف قرار میدهد که پس از برخورد موشک میگ منهدم میشود. در همین حین از ایستگاههای رادار زمینی مرزی به خلعتبری اطلاع میدهند که یک فروند میگ ۲۵ پی دی در تعقیب آنهاست. در این نبرد نابرابر میگ ۲۵ اقدام به شلیک یک فروند موشک "آر-۴۰ "میکند که موشک با فانتوم برخورد میکند. ستوان محمد زاده موفق میشود اجکت کند و به سختی دست راستش آسیب میبیند و به وسیله نیروهای امداد و نجات نیروی هوایی نجات پیدا میکند؛ ولی خلبان خلعتبری فرصت اجکت پیدا نمیکند و بدین شکل قهرمان جنگهای دریایی برای همیشه خاموش میشود و به معراج ابدی میرود.
بدن قطعه قطعه شده این شهید به عنوان سند افتخار برای همیشه در ذهن این ملت بیدار ثبت شد و پیکر مطهرش در میان اندوه انبوه بی شماری از مردم تشییع شد. بر اساس وصیت خودش در گلزار چهل شهیدان رامسر به خاک سپرده شد تا آنگونه که میخواست روحش نیز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامی مان باشد.
در هنگام حیات و تا مدتی بعد از شهادت او در مجلههای نظامی آمریکا بارها از شهید خلعتبری به عنوان یک نابغه جنگی و خلبان توانمند در هدایت هواپیمای "اف -۴" در پروازها و مانورهای حساس نظامی و عملیاتی نام برده میشد؛ همچنین نام او به عنوان یکی از شاگردان موفق و ممتاز دانشگاه "شپارد و تگزاس" در فراگیری علوم خلبانی "اف – ۴" در دوران آموزش و در مصاحبهها و گفتگوهای اساتید این دانشگاه برده شده است.
در سال ۲۰۰۶، یکی از مجلات نظامی آمریکا ویژهنامهای در مورد مهارتهای پروازی و ابتکار عملها و خلاقیتهای شهید خلعتبری منتشر کرد که بعد از شهادتش وقتی وصیت نامهاش قرائت شد غیرت و دلاوریاش دوباره بر همگان ثابت شد. در این هنگام تمامی حاضرین متوجه این موضوع شدند که ایران یکی از غیرتمندترین فرزندانش را از دست داده است. در قسمتی از وصیت نامه این شهید بزرگوار مطلبی آمده که همه وجود و مرام و مردانگی خلعتبری در آن متبلور است:" اگر ذرهای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد آن را با خونم در خاک وطنم میشویم و مرگ در این راه را افتخار میدانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیهای داشتم حتما به این مردم خوب تقدیم میکردم".