صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

اسلام رحمانی و مقاصد آن

۳۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۷:۵۴
کد خبر: ۶۱۲۰۲
خبرگزاری میزان: طرح اسلام رحمانی روی دیگر سکه تساهل و تسامح است که در دوره اصلاحات بر طبل آن کوبیده می‌شد و با اغراض خاص سیاسی و در جهت مخالفت با اسلام و آرمان‌های انقلاب اسلامی مطرح می‌شد.
به گزارش محمدودود حیدری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: مدتي است در ادبيات برخي كه عمدتاً سابقه طرفداري از اصول گفتمان اصيل انقلاب اسلامي و امام راحل(ره) در پرونده ايشان در اذهان مردم ثبت و ضبط نيست، واژه‌اي تحت عنوان «اسلام رحماني» با تفسيري خاص از اين اصطلاح، ديده مي‌شود؛ واژه‌اي كه در ابتدا مي‌تواند ناظر به نشان دادن يكي از ابعاد اسلام عزيز يعني لطف و رحمانيت و محبت، در ذهن انسان تداعي شود ولي پشت صحنه طرح آن و موارد استعمال آن با رويكردي خاص نشان از مفهوم و منظور ديگري دارد. در اين مقوله گفتني‌ها بسيار است اما در اين مجال و مقال به ذكر چند نكته در اين خصوص بسنده مي‌شود:


1- وقتي تركيب اسلام رحماني مطرح مي‌گردد اين مفهوم به ذهن متبادر مي‌شود كه آيا مگر «‌اسلام ظلماني‌» يا «‌اسلام غير رحماني‌» هم وجود دارد؟ در واقع نقش استعمال واژه اسلام رحماني و تأكيد و استفاده مكرر از آن، واژه‌هاي مقابل آن را پر رنگ مي‌نمايد و به نوعي دم از وجود اسلام غير رحماني نيز مي‌زند كه طبيعتاً در طرف مقابل اسلام رحماني است و هر آنچه در ظاهر در مفهوم اسلام رحماني وجود ندارد در آن اسلام غيررحماني موهوم وجود دارد و در واقع صرف طرح واژه اسلام رحماني انگ قائل بودن به اسلام غير رحماني و چه بسا ظلماني را به طيف سياسي مقابل مطرح كنندگان اسلام رحماني وارد مي‌نمايد و برچسب مي‌زند.

اصالتاً دسته بندي اسلام به رحماني و غير رحماني محلي از اعراب ندارد و داخل شدن در يك سوء استفاده نا ميمون از واژه هاست. اسلام عزيز بسته‌اي از قواعد، احكام و چارچوب‌هاست كه همه‌اش لطف و رحمت است. در نگاه ظاهري، عده‌اي از دستورات و مقررات و مجازات‌هاي آن ذيل تعابيري از قبيل رحمت يا خشونت دسته‌بندي مي‌گردد و تلاش وسيعي در جريان است كه برخي آموزه‌هاي اسلام از قبيل مجازات مجرمان – كه همان هم لطف است و در راستاي عدالت– به خشونت ارتباط داده شود اما حتي اگر به فرض محال بپذيريم كه اسلام موجود يعني اسلام اصيل، اسلام منبعث از وحي الهي و اسلام رسول الله (ص) با خشونت عجين است، باز هم مطرح كنندگان اسلام رحماني چاره‌اي جز اين نخواهند داشت كه اذعان نمايند چيزي غير از اسلام اصيل را در حال مطرح كردن هستند و به هر حال اسلام اصيل چيزي غير از اسلام رحماني مطروحه ايشان است.

2- همانگونه كه در مقدمه اشاره آن رفت، براي آنكه به توهم توطئه متهم نگرديم، مي‌توان پذيرفت كه طرح اسلام رحماني مي‌تواند ناظر به توجه دادن به يكي از ابعاد يا رويكردهاي اسلام عزيز يعني بعد لطف و رحمانيت و محبت باشد، همانند واژه «‌اسلام سياسي‌» يا «‌اسلام‌فقاهتي‌»
 اما وقتي واژه اسلام رحماني با رويكرد خاص سياسي و معرفتي و ناظر به قرائتي خاص از ا سلام كه آن را منحصر در اين بعد مطرح مي‌نمايد و در پي نفي ديگر ابعاد، قواعد و چارچوب‌هاي آن است، طرح مي‌گردد و به وسيله آن پز روشنفكري و دوري از خشونت، تعصب، كهنگي و امل گرايي ساطع مي‌گردد، ديگر نمي‌توان ساده لوحانه و سطحي به طرح اين داستان در سطح جامعه نگريست و به پشت پرده آن توجه ننمود.

3- البته اينگونه است كه اسلام دين لطف و رحمت ومودت است و جاذبه در آن بر دافعه غلبه دارد ولي اگر معني اين مفهوم را وجود نداشتن هر قيدي كه خلاف اراده انسان باشد ترجمه كنيم، اين مولود جديد چيزي غير از اسلام است و «‌ليبراليسم‌» و «‌اومانيسم‌» عناوين شايسته تري براي چنين ايده‌اي هستند. درست است كه به كار بردن اسلام رحماني لزوماً به معني قرائت ليبرالي از اسلام نيست ولي از آنجايي كه استفاده از اين واژه تا حدود بسيار زيادي مفهوم نفي ديگر ابعاد اسلام را به دنبال دارد، مي‌توان به كار بردن آن را قائل بودن به قرائت ليبرالي از اسلام دانست؛ ‌قرائتي كه نقش دين را نهايتاً در حوزه‌هاي فردي مي‌داند آن هم به دليل آزادي فرد در انتخاب دين و نه به دليل اصالت دين يا وحياني بودن آن قرائتي كه نقش دين را در اداره جامعه به هيچ عنوان پذيرا نيست چراكه با انديشه ليبرالي، دين در حوزه اجتماعي مانع آزادي‌ها و خواست‌هاي فردي ديگر افراد جامعه خواهد بود و اصل اساسي ليبراليسم يعني آزادي بي‌قيد و شرط و خواست نفساني انسان‌هاي ديگر جامعه زير سؤال مي‌رود. ليبراليسم هيچ بايد و نبايدي را خارج از اراده فرد نمي‌پذيرد، حال آنكه در اسلام بايد و نبايد وجود دارد و مسلمان قائل به رعايت بايد و نبايد‌هاي آن و ملتزم به آن است.

4- يكي از ايرادات اساسي كه به استعمال اسلام رحماني وارد بوده و در بيانات رهبر محبوب انقلاب نيز در ديدار دانشجويان در ماه مبارك سال جاري طرح گرديد، اين است كه بر اساس آموزه‌هاي اسلامي و قطعيات قرآن نگاه از سر لطف و مودت شامل دشمنان اسلام و كفاري كه قصد دشمني دارند و دشمني مي‌ورزند، نمي‌شود. اصالتاً عقلاني نبودن محبت و مودت به دشمن آن هم دشمني كه علي الدوام در حال دشمني كردن است و در پي از بين بردن ماهيت اسلام و انقلاب است، نياز به اثبات ندارد. بدون ترديد طرح كردن اسلام رحماني به مفهوم مورد لطف قرار دادن دشمنان، دشمن را در دشمني خويش غره مي‌كند چراكه اين ابراز لطف به دشمن از سوي دشمن به مفهوم ترس و واهمه در دل داشتن از او تعبير شده و او را در دشمني نمودنش استوار و دلگرم‌تر مي‌نمايد.

5- به نظر مي‌رسد قرائت اسلام رحماني را عمدتا كساني مطرح مي‌كنند كه دل خوشي از مشي اسلام و انقلاب اسلامي در ابعاد مبارزه با استكبار، برخورد با قلدران عالم، دفاع از مظلومان و مستضعفان و پيشه كردن عدالت و مفاهيمي از اين قبيل ندارند و با طرح مفاهيمي همچون اسلام رحماني در پي مخفي نمودن اين نارضايتي يا راحت طلبي بوده و در پي پاك كردن صورت مسئله مي‌باشند.

طرح اسلام رحماني روي ديگر سكه تساهل و تسامح است كه در دوره اصلاحات بر طبل آن كوبيده مي‌شد و با اغراض خاص سياسي و در جهت مخالفت با اسلام و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي مطرح مي‌گرديد. با ديدگاه ذكر شده اخير از اسلام چيزي به جز يك اسلام بي‌خاصيت باقي نمي‌ماند؛ اسلامي كه در موضوعات اجتماعي دخالتي ندارد و داراي انفعال حداكثري است.

6- اگر متهم به بدبيني نشوم اينگونه مي‌توان گفت كه به نظر مي‌رسد پشت پرده احتمالي طرح اسلام رحماني عاري از صداقت در بيان بخش رحمانيت اسلام باشد. چه بسا مطرح كنندگان اين واژگان چون امكان نفي ويژگي‌هاي بارز سياسي و اجتماعي اسلام را به‌دليل تدين، ايستادگي و دلدادگي مردم غيور و انقلابي‌مان به اسلام ندارند، با طرح عناويني چون اسلام رحماني عملاً اسلام اصيل را به كناري نهاده و آن را از صفحه اصلي انقلاب حذف مي‌كنند و اسلامي را در دستور كار قرار مي‌دهند كه طراحي قواره‌هاي آن به دست مبدعين و استعمال كنندگان آن است و هر چه بخواهند از چنين اسلامي تفسير مي‌نمايند. در چنين اسلامي است كه مخالفت با منش غرب، سبك زندگي غربي و مشي ليبراليستي به مفهوم مخالفت با اصل لطف و مرحمت بوده و خلاف اسلام رحماني خواهد بود و جهاد و مبارزه به دليل طرفداري از خشونت در تباين صريح با چنين اسلامي مطرح خواهد گرديد! ولابد در چنين ديدگاهي حكم ارتداد و اعدام سلمان رشدي نيز خشونت محسوب مي‌گردد!

7- اگر امروزه و در سال‌هاي اخير در يك اقدام اسلام هراسانه و از سوي سرويس‌هاي اطلاعاتي امريكايي و غربي نام اسلام با خشونت همراه مي‌گردد و در حوادثي از قبيل 11 سپتامبر و ظهور پديده‌هايي از قبيل طالبان و داعش و گروه‌هاي تكفيري، سبعيت و وحشي‌گري عده‌اي وهابي و سلفي دست‌‌ساز استكبار به نام اسلام ترويج و تبليغ مي‌گردد، اسلام رحماني نيز مي‌تواند روي ديگري از اين نقش شيطاني باشد كه با بي‌خاصيت نمودن اسلام عزيز از اثر آن در ميان انقلابيون پيشتاز كاسته و عدم توانايي آن در حل مشكلات اساسي بشريت و جهان امروز را به اثبات مي‌رساند و بي‌شك خطر اسلام بي‌خاصيت، اسلام خانه نشين، اسلام صحه گذار بر ليبراليسم كمتر از اسلام داعشي و امثالهم نيست.

8- طرح كنندگان اسلام رحماني بخشي از دين را به نام تمام دين قالب مي‌نمايند و در حقيقت با برخوردي كاريكاتوري سعي در بزرگ‌تر و با اهميت‌تر جلوه دادن بعد رحمانيت دين به نسبت بقيه ابعاد آن دارند. به نظر مي‌رسد غايت نظر اشاعه دهندگان واژه مذكور بهره‌گيري و موجه جلوه دادن آزادي‌هاي غربي و غربي شدن، نزديك شدن به مدل نگاه كدخدا، دست كشيدن از آرمان‌ها و روحيات انقلابي و در يك كلام قرار‌گيري در باشگاه شيطان بزرگ باشد.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *