داغهای دل ما جای چراغانیها/ برای حاج قاسم...
اما از شبهای خداییات کسی چه میداند! شاید تا سحر با معبود خود خلوت میکردی و برای «امنیت» و «آرامش» تک تک هموطنان و همکیشان و مستضعفان و ای بسا همه آزادگان دعا میکردی و از بس عزیز معبودت بودی که تو خود وسیله برآورده شدن همین حاجات میشدی. روش و روال مسلک و مرامت که این را میگوید.
عُمری چونان شیرشرزه «دشتها و کوهها را در جستجوی شهادت پیمودی» و چه پوزههای نااهلان را که به زمین نمالیدی. اما از شبهای خداییات کسی چه میداند! شاید تا سحر با معبود خود خلوت میکردی و برای «امنیت» و «آرامش» تک تک هموطنان و همکیشان و مستضعفان و ای بسا همه آزادگان دعا میکردی و از بس عزیز معبودت بودی که تو خود وسیله برآورده شدن همین حاجات میشدی. روش و روال مسلک و مرامت که این را میگوید.
«وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا»؛ این کلام همان معبود است، به جان فرشتگانی قسم میخورد که روح نیکوکاران را به نرمی و ملایمت از بدنهایشان بیرون میآورند (۲ - نازعات). تو خود فرشته بودی و همان فرشتگان به نرمی به آرزویی که سالها در دشتها و کوهها دنبال میکردی، رساندنت.
راستی این روزها زیاد میشنوم تا «دستت به زمین افتاد»، «رسم دست دادن به زمین افتاد». بگذریم همرزمات در «نظریه اثر پروانهای» گفته است گفتنیها.
میخواهم از عید فردا برایت بگویم. عیدی که مهمان آن، «همانکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد ناگهان قفل بزرگ تیرگی را میگشاید». جابجاییها اشکال ندارد با قیصر شعرها آشنایی دیرینه دارم. ای کاش ما هم سرباز «بیاشکال» باشیم برای او. باز هم نیمه شعبان دیگری از راه رسید. همان که قیصر میگوید: فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید، فصل تقسیم غزلها و غزلخوانیها...
چقدر خالی است جای تو. جای آن لبخندهای مهربانانه و نوازشهای پدرانه، جای آن اخمهای قهرمانانه و پیروزیهای جانانه. راستی در تقویم جلالی ما - همان که سیرش به جمال او روشن است - روز نیمه شعبان هم روز مستضعفان نامگذاری شده است و هم روز سربازان گمنام امامزمان (عج)؛ و تو هم سرباز امام زمانمان بودی و هم یاور مستضعفان جهان.
چه زیباست عرض تبریک ولادت مولایمان حضرت قائم آل محمد به تو که یکی از عزیزترین بندگان خاص خدا بودی.
چه زیباست عرض تبریک ولادت مولایمان حضرت قائم آل محمد به تو که یکی از عزیزترین بندگان خاص خدا بودی.
حاج قاسم عزیز، غم این روزهای مرا پیشاپیش قیصر امینپور رمزگذاری کرده است:
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغهای دل ما، جای چراغانیها
...
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *