صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«زندگی با طعم خردل» روایتی منسجم پیرامون روزگار دفاع مقدس

۲۸ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۴:۳۶:۰۱
کد خبر: ۶۰۶۵۶۰
نمایش «زندگی با طعم خردل» به نویسندگی محمد غدیرزاده و کارگردانی سعید نجفیان در راستای سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در تماشاخانه سرو روی صحنه رفت تا به عنوان یکی از آثار برتر این تماشاخانه معرفی شود.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، نمایش «زندگی با طعم خردل» به نویسندگی محمد غدیرزاده و کارگردانی سعید نجفیان در راستای سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در تماشاخانه سرو روی صحنه رفت تا به عنوان یکی از آثار برتر این تماشاخانه معرفی شود. 

یعقوب صباحی، علی یعقوب‌زاده، بهارکریم زاده، سپیده پهلوان زاده، سالار نجفیان، ملیکا اصلافی وحلما یعقوب زاده در این نمایش به ایفای نقش پرداختند. 

در خلاصه داستان نمایش «زندگی با طعم خردل» آمده است: خاطره دختر ذبیح و مونس در آستانه ازدواج با دانیال است. عمو ابراهیم رازی چندین ساله را افشا می کند. اکنون چند روزی است خاطره ناپدید است و عمو ابراهیم مظنون.

زندگی با طعم خردل. از عنوان اثر مشخص است که نمایش به موضوعی در ژانر جنگ می‌پردازد. وقتی این عنوان در کنار پوستر قرار می‌گیرد که عکس یک جنین است، معنای دیگری درک می‌شود. این بار قرار است به اثرات جنگ بر روی فرزندان جانبازان پرداخته شود.

امروز نوعی لزوم بر وجود نگاه نو به جنگ و اثرات مخرب آن دیده می‌شود. بنابراین کارگردان سعی در ارائه‌ی نگاهی جدید به جنگ و آسیب‌های آن داشته است. در این یادداشت بررسی می‌شود که: آیا نمایش در اجرا و ارائه‌ این نگاه نو موفق بوده است؟.

نمایشنامه نوشته «محمد غدیرزاده» و برگزیده‌ جشنواره‌ تئاتر مقاومت است. «سعید نجفیان» به عنوان کارگردان از روایت خطی و رئالیستی فاصله گرفته است. گاه محتوا و ویژگی‌های بصری تحت تأثیر این فرم، پیچیده و نو می‌شود.

در این نوع فرم روایی ایجاد وحدت بین پاره‌روایت ها و دیگر عناصر نمایشی اهمیت زیادی دارد. این پاره‌روایت ها با نخی نامرئی به هم گره زده می‌شوند تا وحدت نمایشی حفظ شود. نکته‌ جالب در اجرا این است که پاره‌روایت ها و این نخ نادیدنی، حضور مادی و دیدنی به خود می‌گیرند.

روایت با پایانی باز تمام می‌شود. خاطره در پنجره فولاد از هوش رفته است و یک نفر دارد با تماسی تلفنی اعضای خانواده او را باخبر می‌کند. این همان تلفنی است که اول نمایش به صورت ناتمام و در یک پاره‌روایت تصویر می‌شود. مشخص نمی‌شود آیا معجزه‌ای رخ داده است یا فقط حال خاطره بد شده است.

به این ترتیب کلیشه‌ معجزه هم مستقیم وارد نمی‌شود. اگر نمایش «زندگی با طعم خردل» را فقط با بررسی دو عنصر قهرمان و روایت‌پردازی بررسی کنیم که کارگردان تأکید بر نو کردن آن‌ها دارد، متوجه می‌شویم که نمایش هنوز دارد از کلیشه‌ها درباره‌ قهرمان تبعیت می‌کند و روایت وقتی به گشودگی می‌رسد، نواقصش آشکار می‌شود.

اما نمی‌شود انکار کرد روایت در پرداخت و جزییاتی مانند پایان باز توانسته کاری بکند که مخاطب میدان‌های جنگ را از نو تماشا کند و آن را تازه ببیند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *