انشا در مورد عید نوروز / انشای ادبی و ساده درباره نوروز
ایرانیها نوروز را بخاطر آغاز سال و آغاز گردش طبیعت جشن میگیرند و معتقدند که سالی دیگر گذشته و باید کهنگیها را به سال کهنه واگذار کرد.
انشا عید نوروز ساده
جشن نوروز سپاس آغاز سالی نو است.
به اعتقاد ایرانیان باستان نوروز اول روز از زمانه و آغاز حیات است.
اندیشه ایرانی نوروز را آغاز زندگی میداند و شروع هر پدیده مهمی را به این روز منسوب میدارد.
ایرانیان هر آغازی را جشن میگیرند و نوروز بزرگترین آغاز و بزرگ ترینجشن، با اصیلترین سنتها و مراسم جاودانه است.
از یکی دو ماه به عید نوروز مانده مردم به بازار میروند و لباس عید میخرند.
در گذشته مردم پارچههایی به رنگ روشن را خریداری میکردند و در روزی خوش یمن لباس میدوختند.
پختن نان شیرین از جمله کارهایی بود که حتماً باید قبل از عید نوروز و برای عید انجام میگرفت.
قبل از عید نوروز کارهایی برای پیشواز انجام میشد.
مثلاً سبز کردن گندم پانزده روز مانده به عید نوروز در خانهها صورت میگیرد.
یکی دو هفته پیش از عید نوروز خانه تکاتی یا رفت و روب انجام میگیرد و اثاثیه را جابه جا میکنند و گردگیری میکنند و دوباره آنها را میچینند که این کار شگون دارد.
در مرحله بعد پهن کردن سفره هفتسین است.
ایرانیان برای تحویل سال در یکی از اطاقهای بزرگ خانه سفره میاندازند.
پیش از هر چیز آیینه و قرآن در آن میگذارند و بعد هفت سین را میگذارند.
هفت سین عبارت است از سماق، سیر، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزه و علاوه بر هفت سین شمع و آینه و تخم مرغ بر سر سفره گذاشته میشود.
همچنین تخم مرغها را رنگ میکنند، به این صورت که آنها را آب پز میکنند و سپس رنگهای شاد بر روی آنها میزنند.
به این ترتیب یک سفره هفتسین زیبا و عید نوروز رنگی و شاد خواهند داشت.
از این انشا نتیجه میگیریم که لازم است به عید نوروز توجه داشته باشیم چراکه میراث فرهنگی نیاکان ماست.
انشای ادبی عید نوروز
عید نوروز است و نوروز یعنی روز نو.
روزی که طبیعت نو میگردد یعنی از نو آغاز میشود، سال از نو آغاز میشود و روز نو دارد آغاز میشود.
نوروز دارد از راه میرسد؛ لبالب از بشارت و طراوت و تازگی و چه خوب است که ما نیز نو شویم.
صبح روز عید وقت آن است که خورشید دست از دامن تپهها بردارد و به آبی آسمان آویزد؛
پس خورشید از پشت کوه سر بالا میآورد و به بهار زیبا خوش آمد میگوید.
زمستان مدتها پیش با شنیدن بوی بهار از این صحرا رفته، اما امروز دیگر رد پایش نیز حذف میشود.
عید نوروز وقت آن است که درختان سر خویش را بالا آورند، به بهار سلام گویند و از طراوت آن بهره گیرند.
وقت آن است که پروانه چمن از پیله درآید و در نفس باد صبا سینه بگشاید.
عید نوروز وقت آن است که شادی در رگهای زمین و ساکنانش سوسو زند.
وقت آن است که روزی از نو آغاز شود.
امروز بهار وارد صحرا میشود و بر درختان شکوفه سپیدی و پاکی میکارد و از درختان لخت دشت عروسی زیبا میسازد.
در طبیعت غوغایی برپاست گویا درختان و جویبارها و پرندگان خندانتر و شادتر از همیشه هستند.
آسمان از سر شوق میگرید و انگار درختان دستهایشان را برای گرفتن دانههای بازیگوش باران که از گونه آسمان میچکد در هوا نگه داشتهاند. انسانها نیز دل خود را نیز از کینهها پاک میکنند و آماده میشوند تا در فصلی تازه، بر شاخههای زندگانی شان، عشق و مهر و مهرانگیزی، جوانه بزنند و به شکوفایی بنشینند.
عید نوروز چه فرحبخش هوایی دارد، بوی عجیب و مست کنندهای مشام را قلقلک میدهد.
مگر فصلها هم عطر دارند که بهار اینگونه خوشبوست؟
به همین خاطر نوروز، یادآور آن است که ما مدام باید جان و جامه و جامعه خود را پاک و شاد و سرشار از انرژی و عطر خوش شور و سرزندگی نگه داریم.
نوروز، یادآور اهمیتِ دیدن و توجه کردن است.
نگاهم به خطی مشکی در آسمان میافتد که نزدیکتر میشود.
آیا پرندگان غزلخوان هستند؟
آری، دستهای پرستو در آسمان پرواز میکنند، دستم را در هوا برایشان تکان میدهم و به راهی که، چون خطی منظم و زیبا در آسمان میکشند، نگاه میکنم.
در نوروز باید چشمها را باز کنیم و زیباییها را ببینیم.
گوشها را باز کنیم و آواز پرندهها را بشنویم.
دریچه دلها را باز کنیم و انسانها و پرندگان و طبیعت را دوست بداریم.
صدای شادی کودکان در همهجا پیچیده و خروشان فریاد میزنند، صدای شادیشان گوش را نوازش میدهد.
فقط شادی و سرور را در نگاه مردمان میخوانم، چون همه صدای پای عابری را میشنوند که لهجه آشنا دارد با لبخندی بر روی لبانش و سرخی صورتش، رهگذری که با آمدنش فقط میخواهد خنده و خوشنودی هدیه دهد.
بله بهار زیبا آمده با تمام سرسبزی، با تمام شکوه و با تمام جذابیتهایش و با عید نوروز که هدیه اوست به ما. بهارا خوش آمدی.