«سکوت سفید»، نگاهی به انزوای وضعیت انسان معاصر
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، تئاتر در سالی که گذشت شاهد حضور و بروز آثار متفاوتی روی صحنه بود، آثاری که توانستند در زمان خود به جذب تماشاگران به تماشاخانههای دولتی و خصوصی بپردازند.
عرصه هنرهای نمایش این در سال گذشته توانست میزبان نسلهای مختلفی از کارگردانان، بازیگران و نمایشنامه نویسان باشد، هنرمندانی که با حضورشان در صحنه توانستند امید آیندهای روشن برای این هنر را رقم بزنند.
به همین مناسبت خبرنگار گروه فرهنگی ، در مجموعههای نقدهای تئاتر در نوروز ۹۹ به معرفی، تحلیل و بررسی برخی از بهترین آثار تئاتر در سال گذشته پرداخته و ابعاد مختلف این آثار را مورد ارزیابی قرار داده است.
نمایش «سکوت سفید» به کارگردانی «کوروش سلیمانی» تابستان و پاییز سال گذشته در عمارت نمایشی نوفللوشاتو روی صحنه رفت و تاکنون با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان تئاتر روبرو شد.
در خلاصه داستان نمایش «سکوت سفید» نوشته «تام استوپارد» آمده است: جان براون مردی در آستانه میان سالی که گذشتهای عجیب و دشوار را پشت سر گذاشته برای دور شدن از اجتماع خشمگین و رسیدن به آرامش مورد نظرش به بیمارستان بیچ وود پناه میآورد و درخواست میکند که او را بدون هیچ بیماری بستری کنند پرسنل بیمارستان این را نمی فهمند و این آغاز داستان است.
- بیشتر بخوانید:
- برای مشاهده نقد نمایش «فاش» اینجا کلیک کنید
آناهیتا اقبال نژاد، مهدی بجستانی، سامان دارابی، الهه زحمتی، الهه شهپرست بازیگرانی هستند که در نمایش «سکوت سفید» ساخته کوروش سلیمانی به ایفای نقش پرداختهاند.
نمایش «سکوت سفید» بنابر داشتههای خود تلاش دارد تا وضعیت حضور انسان را در جهان معاصر به شکلی مورد بررسی قرار دهد که نگاهی موشکافانه به ساحت وجودی او داشته باشد. جهان متن نیز با این نگرش سعی در نمایان کردن نیازهایی دارد که شخصیت اصلی این اثر یعنی «جان براون» قصد دارد تا برای مدتی محدود از میان آنها عنصر رهایی را با داشتن گذشتهای در هم تنیده به دور از تمام کسانی که میشناسد در بیمارستانی تجربه کند.
حال این تصمیم شروع جهان نمایش است که شخصیتها بنابر لزوم و اهمیت حضورشان به مخاطب معرفی میکند تا جایگاه هر کدام مجالی برای شناخت بهتر را رقم بزند. در واقع جهان متن و اثر بر پایه نوع روابط بین شخصیتها و موقعیتهای نمایشی که هر کدام از شخصیتها را به «جان براون» ارتباط میدهد پیش میرود که در زیر ساخت هر رابطه تصمیم و یا کنشی نهفته است.
البته باید اشاره داشت که طراحیهای شکل گرفته در این اثر مزید بر علت هستند تا کنش و واکنشها و یا برونریزیها که بیشتر متوجه شخصیت اصلی نمایش است با دیدگاهی برگرفته از خرده باورهای فلسفی رقم بخورد؛ لذا اوج و فرودهای پیش آمده در این روایت برگرفته از لحظاتی است که در آن شخصیتها در ازای موقعیت، بریدهای از جهان درون خود را بازگو کرده و در مقابل سعی در رسیدن و عینی کردن باورهای خود در مقابل سایرین دارند.
حال از منظر دیگر هر شخصیت در این اثر بعنوان راوی میکوشد تا با خلق کردن ارتباط مستقیم با شخصیت «جان براون» سبب واکنشهایی شود که بتواند این شخصیت را همراه با تفکرات و نیازهایی که دارد به شکلی فردی سرخورده از جهان اکنون نمایان کند که در جنگ تجربههایی داشته و یا اینکه او میخواهد با پرداخت هزینهها در بیمارستان که موقعیت مکانی است بماند تا بتواند برای یک بار هم که شده طعم رهایی را بچشد.
ریتم اثر در این نمایش شخصیت محور بر مبنای نیاز و لزوم پیش آمدن اتفاقها تنظیم شده است که این تصمیم به شکل مستقیم برگرفته از جهانبینی و خواستگاه شخصیت «جان براون» است، زیرا او میخواهد در آرامش و بیهیچ اوج و فرودی زندگی خود را روی تخت سفید رنگی همراه با نقاشیهایی که میکشد طی نماید.
حال با این شرایط چنین تمهیدی در هم راستا شدن روایتهای موازی که بین ماجراهای دفتر بیمارستان و شخصیتهای دکتر، سرپرستار و پرستارها و اتفاق شخصیت «جان براون» میگذرد نقشی تعیینکننده دارد. دلیل این ادعا هم آن است که مخاطب بعنوان شاهد میتواند دو سوی حضور این شخصیت را در بیمارستان مورد تحلیل قرار بدهد و حتی در زمانهایی به درک این موضوع برسد که نیاز و خواسته تا چه اندازه میتواند انسان را به موجودی آب زیرکاه تبدیل کند؛ لذا میزانسنهای طراحی شده از سوی کارگردان در جهان این نمایش با تاکید قصد دارد جهان انسانهایی را به تصویر بکشد که دوست دارند گاهی فراموش شوند و در زمانی دیگر سایرین را به دست فراموشی بسپارند تا برای مدت زمانی محدود طعم خود بودن و رهایی را تجربه کنند.
البته در این راستا تصویرسازیها نیز یکی دیگر اهرمهای کارساز و موثر است که وجه درونی و بیرونی شخصیتها باتوجه به قرار گرفتن در موقعیت عیان کرده و ذات انسانی آنها را نمایش میدهد.
شاید بتوان گفت جهان نمایش «سکوت سفید» بنابر خواستگاهی جهانشمول ترتیب داده شده است که در آن انسان معاصر بیشتر از آنکه مورد تحلیل قرار بگیرد معرفی میشود. اتفاقی که قادر است حس همذاتپنداری را برای مخاطب فراهم آورد تا او با خود فکر کند که چه زمانی تجربهای همچون شخصیت اصلی اثر را پشت سر گذاشته و یا در چه هنگامی قصد این کار خواهد داشت.
حال در این راستا استفاده از رنگ سفید برای پوشش شخصیتها و موقعیت مکانی معرف آرامش و رها شدن را دارد که هر شخصیت به نوعی آن را با ذات خود آغشته به رنگی با تضاد از مفهوم اصلی آن میکند. البته باید گفت ثمره تمهیدات به کارگرفته شده در این اثر از طراحیها، میزانسنها و بازی بازیگرها اندازه بودن آنها است، زیرا هیچ عنصری در جهان اثر با توجه به پیوستگی و نظم مشهود از حد و مرز خود بیرون نمیزند و همه چیز بنابر نیاز و دلیل نمایان است.