صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

حاج قاسم یک منشور بود

۲۲ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۲:۱۲:۰۲
کد خبر: ۵۹۵۷۰۰
دسته بندی‌: سیاست ، دفاعی و مقاومت
حاج قاسم اسطوره‌ای خیالی و افسانه‌ای نیست. او یک عشایر زاده است از نوادگان میرقربان، سردار تبعیدی به کرمان، که در عنفوان جوانی با نور ولایت پیوند می‌خورد و تا روزی که ناجوانمردانه به همراه ابومهدی المهندس ترور شد، کار ده‌ها رستم و آرش را نه در عالم خیال، که در صحنه‌ی عمل انجام می‌دهد.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی ، خلیل همایی‌راد در یادداشتی با عنوان «حاج قاسم یک منشور بود»، نوشت: در یادداشتی که دو روز پس از شهادت سردار سلیمانی و به درخواست دوستانم در نوشتم، به ظرفیت اسطوره‌ای سپهبد شهید، در عرصه‌ی تاریخ و فرهنگ اشاره نمودم.
 
ملت‌ها به اسطوره نیاز دارند و گاهی از فرط احتیاج، اسطوره‌های خیالی می‌سازند. رستم، نام‌آورترین چهره‌ی اسطوره‌ای شاهنامه، ساخته و پرداخته‌ی ذهن قدرتمند شاعر بلند آوازه‌ی ایران زمین، فردوسی است که به جنگ دیو سپید می‌رود و سرانجام به دست نابرادری کشته می‌شود. آرش کمانگیر که هم اینک مجسمه‌ی او زینت بخش کاخ موزه‌ی سعد آباد است نیز، پهلوانی افسانه‌ای ست که در جنگ با تورانیان، از فراز دماوند تیری پرتاب می‌کند، تا مرز ایران و توران را مشخص نماید و به نقل شعری که از نیم قرن پیش در کتاب فارسی دوران دبستان ما بود و هم چنان به یاد دارم، جان خود در تیر کرد آرش، کار صد‌ها، صد هزاران تیغه‌ی شمشیر کرد آرش...
 
غرض آن که تاریخ و فرهنگ هر ملتی به اسطوره نیاز دارد و این بار، حاج قاسم اسطوره‌ای خیالی و افسانه‌ای نیست. او یک عشایر زاده است از نوادگان میرقربان، سردار تبعیدی به کرمان، که در عنفوان جوانی با نور ولایت پیوند می‌خورد و تا روزی که ناجوانمردانه به همراه ابومهدی المهندس ترور شد، کار ده‌ها رستم و آرش را نه در عالم خیال، که در صحنه‌ی عمل انجام می‌دهد.
 
حاج قاسم در ذهن افرادی، چون من که در دوران مقدس با او همراه بودند، تا ذهن کسانی که در نبرد با تروریست‌های داعش یار او شدند، در اندیشه‌ی سیاستمدارانی که نبوغ راهبردی او را در عرصه‌ی دیپلماسی دیده‌اند، یا مادران شهیدانی که در چهره‌ی او ده‌ها خاطره‌ی فرزند خویش را یافته‌اند، در باور عشایر پراکنده در کوه‌های رابر و بافت و جیرفت که در سیاه چادر‌های خویش، بار‌ها و بار‌ها حضور حاج قاسم را شاهد بوده‌اند، در خاطر کهنه سربازانی که گاه پایشان لغزیده و او دست‌شان را گرفته است، رزمندگانی که سی سال پس از پایان جنگ و در هنگامه‌ی بیماری و نبرد با مرگ، ناگهان او را در اتاق عمل، بر بالین خویش یافته‌اند و در ذهن دیگران و دیگران و نسل جوان، یک اسطوره‌ی واقعی ست. اسطوره‌ای که باید بسان یک امانت، آن گونه که بود، نه آن سان که ما می‌خواهیم و می‌پسندیم، ماندگار شود.
 
حاج قاسم هم چنین، یک منشور است. هم، چون شیشه‌ای شفاف که نور خدایی را تجزیه نموده و هر کسی، از هر زاویه‌ای که نگاه کند، طیف خاصی از رنگ را می‌بیند. این نور برای یکی سرخ است و برای یکی نارنجی و برای دیگری زرد، یا سبز، یا آبی و بنفش...

این که هر کدام از ما، چه رنگی از این منشور را ببینیم، بسته به زاویه‌ای است که ایستاده‌ایم. قدرمسلم برای کسی که دستور ترور ناجوانمردانه‌ی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را داد، بازتاب نور از این منشور، با عشایری که حاج قاسم را در اوج جنگ با داعش و پرواز‌های مداوم بین ایران و عراق و سوریه، ناگهان در سیاه چادر خویش دیده، با او درد دل نموده و از خشکسالی نالیده و ظهر هنگام، بر سفره‌ای پارچه‌ای و ساده نان و دوغ خورده، متفاوت است. هم چنان که این نور در ذهن یک فیلم ساز، یک شاعر، در خاطر رزمنده‌ای افغان، یا شیوخ عشایر عراق که بر خلاف همه‌ی سنت‌ها و آیین‌هایشان، مهمان آنان را پیش چشم‌شان کشته‌اند، یا در ذهن دخترکی ایزدی که در جهاد نکاح داعش به اسارت رفته و در بازار برده فروشان فروخته شده و توسط سردار دل‌ها آزاد شده و در نگاه رئیس سابق سازمان سیا که اینک بر کرسی دیپلماسی امریکا تکیه زده و در ذهن ترامپ که برای فرار از استیضاح، دست به چنین جنایتی آلوده متفاوت است. حاج قاسم را باید چونان یک منشور دید.
 
به خاطر دارم که در ۱۲ آبان سال ۹۶ برای شرکت در مراسم ترحیم حاج حسن سلیمانی، بزرگ ایل و پدر حاج قاسم وارد مصلای کرمان شدم. جایی که سرداران سپاه، استاندار و امام جمعه‌ی وقت و ده‌ها شخصیت ملی و عراقی، یمنی، سوری و لبنانی در کنار او ایستاده بودند.
 
نرسیده به درب، دیدم حاج قاسم با پای برهنه بیرون آمد و با شتاب به سوی دیگر مصلی رفت. گویا مادر شهیدی از رفسنجان، که در بخش زنانه حضور داشت، پیغام داده بود که با حاج قاسم کار دارم و سردار را هنوز می‌بینم که، چون یک سرباز، با پای برهنه، چنان سراسیمه و با شتاب می‌دود که گویی فرمانده‌اش او را فراخوانده است. قاسم هنوز زنده است و در تاریخ ماندگار خواهد شد...
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *