نقدی پرفورمنس آرت در عرصه بازیگری
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، بازیگری یکی از مشاغل محبوب در سطح جهان محسوب میشود، بازیگری فارغ از شهرت و ثروتی که ممکن است برای فرد بازیگر به همراه داشته باشد، جهانی است که میتوان در آن ایفای نقش در قالب شخصیتهای مختلف را تجربه کرد.
در این بین اکثریت مواقع بازیگری به عنوان یکی از مشاغل سخت جهان محسوب میشود، شاید از دور برای بسیاری اینکه بازیگری اتفاقی سخت باشد، قابل لمس نباشد اما اگر به صورت اصولی و به مفهوم واقعی به بازیگری نگاه کنیم، این هنر به واقع به تمرین، مطالعه، شهود و مطالعات فراوانی نیازمند است.
نقد پرفورمنس آرت
این ضرورت همان نحوه صحیح برقراری مراحل ساخت تا ارائه است. پرفورمنس، محتوای هنر است. این گفتهی آلبرز است که خود تحصیل کرده باهاوس بود و در یکی از سخنرانی هایش برای دانشآموزان خود چنین توضیح داد:
جولیا هیوارد نیز که یکی از پرفورمرهای به نام آمریکایی است عقیده دارد: رفتن به یک پرفورمنس دقیقا برابر با رفتن به یک کلیسا است در هر دو انسان خشمگین میشود – تکان میخورد – دوباره آرام میگیرد. از این رو پرفورمنس آرت در هر دو شاخه هنرهای تجسمی و هنرهای نمایشی به صورتی کاملا بیرونی و با استفاده از قدرت ذاتی همه هنرها به درونیترین لایههای ترس و شیدایی و مالیخولیایی بشر از موقعیت فعلی او یورش میبرد.
اما عموماً پرفورمنس آرت خود را از گفتار «نه دیالوگ» میرهاند تا بتواند بدون تقلید اجرایی در زمانه خود رها شود، شناخت و تبیین این لایهها و نه ذم و ستایش اجرا، از طریق شناسایی و کشف لایههای سنجش گر، زیر نظر نقد پرفورمنس آرت خواهد بود. رابرت ویلسون و ریچارد فورمن و لی بروور نویسنده، کارگردان، طراح و تهیه کننده تئاتر بودند آنها رویدادهای نمایش را در قالب تصاویر دیداری و شنیداری خلق کردند.
از دهه ۱۹۷۰ به بعد تجربههای پیش روی آنان از حیث ساختار و فرم به دنبال شکلی از کلاژ در نقاشی بود. عدم استفاده از رابطه علت و معلولی در پرداخت طرح داستانی، شخصیت و رویداد، هدف اصلی آنان را تشکیل میداد. آنها در اجراهای تئاتری خود ترکیبی از بازیگر زنده به همراه اشکال هولوگرافیک و قطعههای ویدیویی صدا و تصویر داشتند که روایت یک زندگی را همچون سفر چندین و چند ساعته و حتی چند روزه به اجرا در میآوردند.
آنها با بهره گیری از متن، صدا و نور و فناوری و این روزها با انواع تمهیدات ویژهی دیگر نظیر تصاویر مجازی یا ویرچوال، جذابیت و گیرندگی فراوانی ایجاد کردند.
همه این جستجوهای زیستی میخواهند در دنیای جدیدی که با زیستی نه آنگونه که همه میزیند ذات هر تصویر را گسترش داده و دیگر بر آنها نام فعالیتهای بینامتنی نگذارند بلکه آنها را در محیطی قرار دهند که تاب تغییر نشانگی را داشته و زیستی دیگر متساعد کنند. با این پیش فرض فقط یک چاره میماند و آن هم ایجاد دال و مدلولهای زیستی به جای چراییهای داستانی است.
مانند زنی که در اعتراض به مدل شدن زنان بر روی صحنه، ساعتها موهایش را شانه میکند تا سر حد به راه افتادن خون از سرش. پس در همین مدلهاست که دال و مدلول در تصاویر ارائه شده جای علت و معلول داستانی را میگیرد. لازم به توضیح است که مدل زیرین فقط از تحقیقات پژوهشی نگارنده از دو کتاب اصلی پرفورمنس آرت، یکی از هلن پاریس و دیگری از راسل گلد برگ است.
در کتابهای دیگر بیشتر به هنرهای اجراگری بر میخوریم و همین اشتباه ما را به جایی میکشاند که بیاییم درباره بازیگری پرفورمنس آرت (!) چیز بنویسیم. در فضای دال و مدلول پیکرهای با نام بازیگر وجود نخواهد داشت؛ آن چیزی که اهمیت پیدا میکند «اجراگر» (پرفورمر) است.