دختر پیغمبر ذرهاى از لذتهاى دنیا و تشریفات و تجملات و چیزهایى را که دل دختران جوان و زنها متوجه آنهاست، به خود راه نمىدهد
به گزارش گروه سیاسی به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، رهبر معظم انقلاب ۲۵ آذر ۱۳۷۱ در دیدار گروهى از زنان، به مناسبت فرخنده میلاد حضرت زهرا (س) و «روز زن» بیاناتی ایراد فرمودند که به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطیمه مورد بازخوانی قرار میگیرد.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
ولادت بانوى دو عالم و سیدهى زنان همهى تاریخ، صدیقهى کبرى سلاماللَّهعلیها را به شما خواهران و برادران و به همهى زنان و مردان حقجو و حقطلب در سراسر عالم، تبریک عرض مىکنم. همچنین، خوشامد عرض مىکنم به همهى شما برادران و خواهران که از مراکز مختلف - اعم از دانشگاهى و فرهنگى و سیاسى و خانوادههاى محترم شهدا - این مجلس را به یاد آن بزرگوار تشکیل دادید و این اجتماع را فراهم آوردید.
دربارهى زهراى اطهر سلاماللَّهعلیها، هرچه انسان بیشتر فکر کند و در حالات آن بزرگوار تدبر کند، بیشتر دچار شگفتى خواهد شد. انسان نه فقط از این جهت تعجب مىکند که چطور یک انسان در سنین جوانى مىتواند به این رتبه از کمالات معنوى و مادى نایل شود - که البته این، خود، یک حقیقت شگفتانگیز است - بلکه بیشتر از این جهت در عجب است که اسلام با چه قدرت عجیبى توانسته است تربیت والاى خود را به حدى برساند که یک زن جوان، در آن شرایط دشوار، بتواند این منزلت عالى را کسب کند! هم عظمت این موجود و این انسان والا شگفتانگیز است، هم عظمت مکتبى که این موجود عظیمالقدر و جلیلالمنزلة را پدید آورده است، تعجب آور و شگفتانگیز است.
تولد این دختر بزرگوار پیغمبر - به طور مشهور - در سال پنجم بعثت است؛ که با این حساب، در هنگام شهادت، فاطمهى زهرا هجده سال داشته است. بعضى هم تولد ایشان را در سال دوم یا سال اول بعثت گفتهاند؛ که با این حساب، حداکثر سنِ این بزرگوار در آن هنگام، بیستودو، سه سال مىشود. شما یک زن را، با همهى محدودیتهایى که از جهات مختلف ممکن است براى او وجود داشته باشد - بخصوص در آن دورانها - در نظر بگیرید و آنوقت ببینید که این بانوى مکرم، چه عظمتى را در آن شرایط، در طول این عمر کوتاه نشان داده است.
البته من از جنبههاى معنوى و روحى و الهى آن بزرگوار حرفى نمىتوانم بزنم. من کوچکتر از این هستم که آن جنبهها را درک کنم. حتى اگر کسى درک هم بکند، نمىتواند آن چنان که حقِ آن حضرت است، او را توصیف و بیان کند. آن جنبههاى معنوى، عالم جداگانهاى است.
از امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام روایت شده است که فرمود: «ان فاطمة کانت محدثة (۴۱)؛» آن بزرگوار «محدثه» بود. یعنى فرشتگان بر او فرود مىآمدند، با او مأنوس مىشدند و با او سخن مىگفتند. این، مشخصهاى است که روایات متعددى دربارهى آن وجود دارد. «محدثه» بودن مخصوص شیعه هم نیست. شیعه و سنى معتقدند که در دوران اسلام، کسانى بودهاند یا مىتوانستهاند وجود داشته باشند که فرشتگان با آنها سخن بگویند. مصداق این در روایات ما، فاطمهى زهراست. در روایت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام چنین است که فرشتگان الهى نزد فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها مىآمدند؛ با او حرف مىزدند و آیات الهى را بر او مىخواندند؛ همان تعبیراتى که نسبت به مریم، علیهاسلام در قرآن هست که: «ان اللَّه اصطفیک و طهرک و اصطفیک على نساء العالمین (۴۲).» این عبارات را فرشتگان به فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها خطاب مىکردند و مىگفتند: «یا فاطمة، ان اللَّه اصطفیک و طهرک؛» خدا تو را برگزیده و پاک قرار داده است. «و اصطفیک على النساء العالمین؛» تو را بر زنان عالم برترى داده است. بعد امام صادق، علیهالصّلاةوالسّلام، در همین روایت مىفرماید: یک شب که ملائکه با آن حضرت مشغول صحبت بودند و این تعبیرات را مىکردند، فاطمهى زهرا سلام اللَّه علیها به آنها فرمود: «ألیست المفضلة على نساء العالمین مریم؟» یعنى آن زنى که خداى متعال فرموده است «و اصطفیک على نساء العالمین» آیا مریم نیست که خدا او را بر زنان عالم برگزید؟ ملائکه در جواب، به فاطمهى زهرا سلام اللَّه علیها عرض کردند: «مریم نسبت به زنان دوران خودش برگزیده بود و تو نسبت به زنان همهى دورانها - از اولین و آخرین - برگزیده هستى». این چه مقام معنوى والایى است! انسان عادى - مثل ما - نمىتواند این عظمت و رتبه را به درستى، حتى در ذهن خود، تصور کند. یا در روایتى از امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، نقل شده است که فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها به ایشان مىگوید: «ملائکه مىآیند و مطالبى را به من مىگویند.» امیرالمؤمنین به ایشان مىگوید: «وقتى صداى ملک را شنیدى، به من بگو تا آنچه را مىشنوى بنویسم.» و امیرالمؤمنین، آنچه را که ملائکه به فاطمهى زهرا سلام اللَّه علیها املا مىکردند نوشت و این، کتابى شد که در نزد ائمهى ما علیهمالسّلام بود و هست و «مصحف فاطمة» یا «صحیفة فاطمة» نامیده مىشود.
در روایات متعددى است که ائمه علیهمالسّلام، براى مسائل گوناگون خود، به «مصحف فاطمه» رجوع مىکردند. بعد امام مىفرماید: «انه لیس فیها حلال و حرام»؛ در این کتاب، احکام حلال و حرام نیست. اما «فیها علم ما یکون»؛ بلکه همهى حوداث جارى بشرى در دورانهاى آینده، در این کتاب هست. این، چه دانش والایى است! این، چه معرفت و حکمت بىنظیرى است که خداى متعال به یک زن در سنین جوانى بخشیده! این، مربوط به مسائل معنوى است.
این مسائل معنوى تا حدود زیادى به فضایل عملى ارتباط پیدا مىکند. یعنى به آنچه که از تلاش فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها ناشى مىشود. مفت نمىدهند و بدون دلیل نمىبخشند. عمل انسان - در حد بالایى - در احراز فضایل و مناقب تأثیر مىکند. دخترى که در کورهى گداختهى مبارزات سخت پیغمبر در مکه متولد شد و در شعب ابىطالب یار و غمگسار پدر بود. دخترى حدوداً هفت، هشت ساله یا دو، سه ساله - بنابر اختلاف روایات، کمتر و بیشتر - در شرایطى که خدیجه و ابوطالب از دنیا رفتند، آن شرایط دشوار را تحمل کرد. پیغمبر تنهاست، بىغمگسار است، همه به او پناه مىآورند؛ ولى کیست که غبار غم را از چهرهى خود او بزداید؟ یکوقت خدیجه بود، که حالا نیست. ابوطالب بود، که حالا نیست. در چنین شرایط دشوارى، در عین آن گرسنگیها و تشنگیها و سرما و گرماى دوران سهسالهى شعب ابىطالب که از دورانهاى سخت زندگى پیغمبر است و آن حضرت در درهاى با همهى مسلمانان معدود، در حال تبعید اجبارى زندگى مىکردند؛ این دختر مثل یک فرشتهى نجات براى پیغمبر؛ مثل مادرى براى پدر خود؛ مثل پرستار بزرگى براى آن انسان بزرگ، مشکلات را تحمل کرد. غمگسار پیغمبر شد، بارها را بر دوش گرفت، عبادت خدا را کرد، ایمان خود را تقویت کرد، خودسازى کرد و راه معرفت و نور الهى را به قلب خود باز کرد. اینهاست آن ویژگیهایى که آدمى را به کمال مىرساند. بعد هم در دوران پس از هجرت، در آغاز سنین تکلیف، وقتى فاطمهى زهرا سلام اللَّه علیها، با علىبنابیطالب علیهالصّلاةوالسّلام، ازدواج مىکند، آن مهریه و آن جهیزیهى اوست؛ که همه شاید مىدانید که با چه سادگى و وضع فقیرانهاى، دختر اول شخص دنیاى اسلام، ازدواج خود را برگزار مىکند.
زندگى فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها از همهى ابعاد، زندگىاى همراه با کار و تلاش و تکامل و تعالى روحى یک انسان است. شوهر جوان او دائماً در جبهه و میدانهاى جنگ است؛ اما در عین مشکلات محیط و زندگى، فاطمهى زهرا سلاماللَّه علیها، مثل کانونى براى مراجعات مردم و مسلمانان است. او دختر کارگشاى پیغمبر است و در این شرایط، زندگى را با کمال سرافرازى به پیش مىبرد: فرزندانى تربیت مىکند مثل حسن و حسین و زینب؛ شوهرى را نگهدارى مىکند مثل على و رضایت پدرى را جلب مىکند مثل پیغمبر! راه فتوحات و غنایم که باز مىشود، دختر پیغمبر ذرهاى از لذتهاى دنیا و تشریفات و تجملات و چیزهایى را که دل دختران جوان و زنها متوجه آنهاست، به خود راه نمىدهد. عبادت فاطمهى زهرا، سلام اللَّه علیها، یک عبادت نمونه است.
«حسن بصرى» که یکى از عباد و زهاد معروف دنیاى اسلام است، دربارهى فاطمهى زهرا سلام اللَّه علیها مىگوید: به قدرى دختر پیغمبر عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که «تورمت قدماها (۴۳)». پاهاى آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت، ورم کرد! امام حسن مجتبى علیهالصّلاةوالسّلام مىگوید: شبى - شب جمعهاى - مادرم به عبادت ایستاد و تا صبح عبادت کرد. «حتى انفجرت عمود الصبح». تا وقتى که طلوع فجر شد. مادر من از سر شب تا صبح مشغول عبادت بود و دعا و تضرع کرد. امام حسن، علیهالصّلاةوالسّلام، مىگوید - طبق روایت - شنیدم که دائم مؤمنین و مؤمنات را دعا کرد؛ مردم را دعا کرد؛ براى مسائل عمومى دنیاى اسلام دعا کرد. صبح که شد گفتم: «یا اماه!»؛ «مادرم!» «لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک (۴۴)؛» «یک دعا براى خودت نکردى! یک شب تا صبح دعا، همه براى دیگران؟!» در جواب فرمود: «یا بنى، الجار ثم الدار (۴۵)؛» «اول دیگران بعد خود ما!» این، آن روحیهى والاست.
جهاد آن بزرگوار در میدانهاى مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر؛ در نگهدارى بزرگترین سردار اسلام، یعنى امیرالمؤمنین که شوهر او بود.
امیرالمؤمنین دربارهى فاطمهى زهرا سلام اللَّه علیها فرمود: «ما اغضبنى و لا خرج من امرى. (۴۶)» یکبار این زن در طول دوران زناشویى، مرا به خشم نیاورد و یکبار از دستور من سرپیچى نکرد. فاطمهى زهرا سلام اللَّه علیها با آن عظمت و جلالت، در محیط خانه، یک همسر و یک زن است؛ آنگونه که اسلام مىگوید. در محیط علم هم یک دانشمند والاست. آن خطبهاى که فاطمهى زهرا سلام اللَّه علیها در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبهاى است که به گفتهى علامهى مجلسى، «بزرگان فصحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند!» اینقدر پرمغز است! از لحاظ زیبایى هنرى، مثل زیباترین و بلندترین کلمات نهجالبلاغه است. فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها مىرود در مسجد مدینه، در مقابل مردم مىایستد و ارتجالاً حرف مىزند! شاید یک ساعت، با بهترین و زیباترین عبارات و زبدهترین و گزیدهترین معانى صحبت کرده است.
آن عبادتش؛ آن فصاحت و بلاغتش؛ آن فرزانگى و دانشش؛ آن معرفت و حکمتش؛ آن جهاد و مبارزهاش؛ آن رفتارش به عنوان یک دختر؛ آن رفتارش به عنوان یک همسر؛ آن رفتارش به عنوان یک مادر؛ آن احسانش به مستمندان، که وقتى پیغمبر پیرمرد مستمندى را به درخانهى امیرالمؤمنین فرستاد که «برو حاجتت را از آنها بخواه»، فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها تختهى پوستى را که حسن و حسین روى آن مىخوابیدند و به عنوان زیرانداز فرزندان خود در خانه داشت و چیزى جز آن نداشت، به سائل داد و گفت «ببر بفروش و از پول آن استفاده کن!» این، شخصیت جامعالاطراف فاطمهى زهراست. این، الگوست. الگوى زن مسلمان این است. زن مسلمان باید در راه فرزانگى و علم تلاش کند؛ در راه خودسازى معنوى و اخلاقى تلاش کند؛ در میدان جهاد و مبارزه - از هر نوع جهاد و مبارزهاى - پیشقدم باشد؛ نسبت به زخارف دنیا و تجملات کمارزش، بىاعتنا باشد؛ عفت و عصمت و طهارتش در حدى باشد که چشم و نظر هرزهى بیگانه را به خودى خود دفع کند؛ در محیط خانه، دلارام شوهر و فرزندانش باشد؛ مایهى آرامش زندگى و آسایش محیط خانواده باشد؛ در دامن پرمهر و پرعطوفت و با سخنان پرنکته و مهرآمیزش، فرزندان سالمى را از لحاظ روانى تربیت کند؛ انسانهاى بىعقده، انسانهاى خوش روحیه، انسانهاى سالم از لحاظ روحى و اعصاب، در دامان او پرورش پیدا کنند و مردان و زنان و شخصیتهاى جامعه را بهوجود آورد. مادر از هر سازندهاى، سازندهتر و باارزشتر است. بزرگترین دانشمندان، ممکن است مثلاً یک ابزار بسیار پیچیدهى الکترونیکى را به وجود آورند، موشکهاى قارهپیما بسازند، وسایل تسخیر فضا را اختراع کنند؛ اما هیچ یک از اینها اهمیت آن را ندارد که کسى یک انسان والا بهوجود آورد؛ و او، مادر است. این، آن الگوى زن اسلامى است.
دنیاى استکبارى سرشار از جاهلیت، در اشتباه است که خیال مىکند ارزش و اعتبار زن به این است که خود را در چشم مردان آرایش کند تا چشمهاى هرزه به او نگاه کنند و از او تمتع گیرند و او را تحسین نمایند. بساط آن چیزى که امروز بهعنوان «آزادى زن» در دنیا و از سوى فرهنگ منحط غربى پهن شده است، بر پایهى این است که زن را در معرض دید مرد قرار دهند تا از او تمتعات جنسى ببرند. مردان از آنها لذت ببرند و زنها وسیلهى التذاذ مردان شوند. این، آزادى زن است؟ کسانى که در دنیاى جاهل و غافل و گمراه تمدن غربى ادعا مىکنند طرفدار حقوق بشرند، در حقیقت ستمگران به زن هستند. زن را به چشم یک انسان والا نگاه کنید، تا معلوم شود که تکامل و حق او و آزادى او چیست. زن را بهعنوان موجودى که مىتواند مایهاى براى صلاح جامعه با پرورش انسانهاى والا شود نگاه کنید، تا معلوم شود که حق زن چیست و آزادى او چگونه است. زن را به چشم آن عنصر اصلى تشکیل خانواده در نظر بگیرید؛ که خانواده اگرچه از مرد و زن تشکیل مىشود و هر دو در تشکیل خانواده و موجودیت آن مؤثرند، اما آسایش فضاى خانواده، آرامش و سکونتى که در فضاى خانه است، به برکت زن و طبیعت زنانه است. با این چشم به زن نگاه کنند تا معلوم شود که او چگونه کمال پیدا مىکند و حقوقش در چیست.
از روزى که اروپاییها، صنایع جدید را بهوجود آوردند - در اوایل قرن نوزدهم که سرمایهداران غربى کارخانههاى بزرگ را اختراع کرده بودند - و احتیاج به نیروى کار ارزان و بىتوقع و کمدردسر داشتند، زمزمهى «آزادى زن» را بلند کردند؛ براى اینکه زن را از داخل خانوادهها به درون کارخانهها بکشانند؛ به عنوان یک کارگزار ارزان از او استفاده کنند، جیبهاى خودشان را پر کنند و زن را از کرامت و منزلت خود بیندازند. امروز آنچه که به عنوان «آزادى زن» در غرب مطرح است، دنبالهى همان داستان و همان ماجراست؛ لذا ظلمى که در فرهنگ غربى به زن شده است و برداشت غلطى که از زن در آثار فرهنگ و ادبیات غرب وجود دارد، در تمام دوران تاریخ بىسابقه است. در گذشته هم در همه جا به زن ظلم شده است، اما این ظلم عمومى و فراگیر و همهجانبه، مخصوص دوران اخیر و ناشى از تمدن غرب است. زن را به عنوان وسیلهى التذاذ مردان معرفى کردند و اسمش را «آزادى زن» گذاشتند! در حالى که به واقع آزادى مردان هرزه براى تمتع از زن و نه آزادى زن بود. نه فقط در عرصهى کار و فعالیت صنعتى و امثال آن، بلکه در عرصهى هنر و ادبیات هم به زن ظلم کردند. شما امروز، در داستانها، در رمانها، در نقاشیها، در انواع کارهاى هنرى نگاه کنید، ببینید با چه دیدى به زن نگریسته مىشود؟ آیا جنبههاى مثبت و ارزشهاى والایى که در زن هست، مورد توجه قرار مىگیرد؟ آیا آن عواطف رقیق، آن مهربانى و خوى مهرآمیزى که خداى متعال در زن به ودیعه گذاشته است - خوى مادرى، روحیهى نگهدارى از فرزند و تربیت فرزند - مورد توجه است یا جنبههاى شهوانى و به تعبیر آنها عشقى؟ (که این تعبیر غلط و نادرستى است. این شهوت است نه عشق!) زن را اینگونه خواستند پرورش و عادت دهند: بهعنوان یک موجود مصرفکننده. مصرف کنندهى دست و دل باز و کارگر کمتوقع و کمطلب و ارزان.
اسلام اینها را براى زن ارزش نمىداند. اسلام با کار کردن زن موافق است. نه فقط موافق است، بلکه کار را تا آنجا که مزاحم با شغل اساسى و مهمترین شغل او، یعنى تربیت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شاید لازم هم مىداند. یک کشور که نمىتواند از نیروى کار زنان در عرصههاى مختلف بىنیاز باشد! اما این کار نباید با کرامت و ارزش معنوى و انسانى زن منافات داشته باشد. نباید زن را تذلیل کنند و او را وادار به تواضع و خضوع نمایند. تکبر از همهى انسانها مذموم است، مگر از زنان در مقابل مردان نامحرم! زن باید در مقابل مرد نامحرم متکبر باشد. «(۴۷) فلا تخضعن بالقول»؛ در حرف زدن مقابل مرد نباید حالت خضوع داشته باشد. این، براى حفظ کرامت زن است. اسلام این را مىخواهد و این الگوى زن مسلمان است.
شما ببینید وقتى زن مسلمان به فطرت و به اصل خود برمىگردد، چه معجزهى عظیمى درست مىکند! آنچنان که در انقلاب ما و در نظام اسلامى ما بحمداللَّه مشاهده شد و امروز هم مشاهده مىشود. ما کجا آن قدرت و عظمت را از زنان دیده بودیم که امروز از مادران شهدا مىبینیم؟ کجا ما آن فداکاریها را از زنان جوان دیده بودیم، که با فرستادن همسران محبوبشان به جبهههاى جنگ، آنها با خاطر آسوده در این میدانها باشند؟ این، عظمت اسلام است که در چهرهى زنان انقلابى ما، در دوران انقلاب و امروز، بحمداللَّه آشکار است. تبلیغ نکنند که با حفظ حجاب، با حفظ عفت، با خانهدارى و با تربیت فرزند، انسان نمىتواند کسب علم کند. ما امروز بحمداللَّه چقدر زنان دانشمند و عالم در رشتههاى مختلف در جامعهمان داریم: دانشجویان کوشا و با استعداد و با ارزش، فارغالتحصیلان سطح بالا، پزشکان ممتاز و طراز بالا! امروز در جمهورى اسلامى رشتههاى گوناگون علمى در اختیار خانمهاست؛ زنهایى که عفاف و عصمتشان را هم حفظ کردند، طهارت زنانه را هم حفظ کردند، حجاب را هم - به شکل کامل - حفظ کردند، به تربیت فرزند هم به شیوهى اسلامى مىرسند، شوهردارى را نیز همانطورى که اسلام گفته است انجام مىدهند، فعالیت علمى و سیاسى هم مىکنند. الان در بین شما - مجموع خانمهایى که اینجا تشریف دارید - عدهى زیادى هستند که فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى دارند؛ آن هم فعالیتهاى ممتاز و برجسته؛ چه خانمهاى مجرد، چه خانمهایى که متأهلند و همسران آنها افتخار مىکنند و باید هم افتخار کنند که زنهایشان در میدانهاى گوناگون پیشتازند. با روحیهى اسلامى و در محیط اسلامى، زن مىتواند به کمال واقعى خود برسد؛ دور از آن هرزگیها، دور از آن تجملگراییها و دور از پستشدن و حقیرشدن در مقابل مصرف.
من به خانمهاى مسلمان، به خانمهاى جوان و به خانمهاى خانهدار عرض مىکنم: سراغ این مصرفگرایى که غرب مثل خوره به جان جوامع دنیا و از جمله جوامع کشورهاى در حال توسعه و کشورهاى رو به پیشرفت و از جمله کشور ما انداخته است، نروید. مصرف باید در حد لازم باشد، نه در حد اسراف. خانمهاى کسانى که همسرانشان یا خودشان مسؤولیتهایى در بخشهاى مختلف کشور دارند، باید از لحاظ دورى از اسراف، نسبت به دیگران الگو باشند. باید براى دیگران درس باشند و نشان دهند که شأن زن مسلمان بالاتر از این حرفهاست که اسیر زر و زیور و جواهر آلات و از این قبیل شود. نمىخواهیم بگوییم اینها حرام است؛ مىخواهیم بگوییم شأن زن مسلمان بالاتر از این است که در دورانى که بسیارى از مردم جامعهى ما محتاج کمکند، کسانى بروند پول بدهند طلا بخرند، زینتآلات بخرند، وسایل زندگى رنگارنگ بخرند و در انواع و اقسام روشها و منشهاى زندگى، اسراف کنند. اسراف، الگوى زن مسلمان نیست.
این، یکى از آن میدانهایى است که ما در مقابل دنیاى استکبارى مدعى هستیم. من بارها به گویندگان و مبلغین قضیهى زن عرض کردهام: این ما نیستیم که باید از موضع خودمان دفاع کنیم؛ این فرهنگ منحط غرب است که باید از خودش دفاع کند. آنچه را که ما براى زن عرضه مىکنیم، چیزى است که هیچ انسان اندیشمند با انصافى نمىتواند منکر شود که «این براى زن خوب است.» ما زن را به عفت، به عصمت، به حجاب، به عدم اختلاط و آمیزش بىحد و مرز میان زن و مرد، به حفظ کرامت انسانى، به آرایش نکردن در مقابل مرد بیگانه - براى آنکه چشم او لذت نبرد - دعوت مىکنیم. این بد است؟ این کرامت زن مسلمان است. این کرامت زن است. آنهایى که زن را تشویق مىکنند که خود را به گونهاى آرایش دهد که مردان کوچه و بازار به او نگاه کنند و غرایز شهوانى خودشان را ارضا کنند، باید از خودشان دفاع کنند که چرا زن را تا این حد پایین مىآورند و تذلیل مىکنند؟! آنها باید جواب بدهند. فرهنگ ما، فرهنگى است که انسانهاى والا و اندیشمند غرب هم آن را مىپسندند و رفتارشان همینطور است. در آنجا هم خانمهاى عفیف و سنگین و متین و زنهایى که براى خودشان ارزشى قائلند، حاضر نیستند خودشان را براى ارضاى غرایز شهوانى بیگانگان و هرزهچشمها وسیلهاى قرار دهند. فرهنگ منحط غربى، از این قبیل زیاد دارد.
یکى از حرفهایى که مىزنند، موضوع «حقوق بشر» است. آیا چیزى که غرب از آن دفاع مىکند حقیقتاً حقوق بشر است؟ آنجا که حقوق یک میلیارد و اندى مسلمان، با اهانت به مقدساتشان تضییع مىشود، سردمداران حقوق بشر ساکتند و بلکه تشویق هم مىکنند! مىبینید امروز همهى دستگاههاى استکبارى و نوکران و مزدوران قلم به دست و جیرهخوارشان، در دفاع از انسان بىارزشى که «آیات شیطانى» را در معرض دید مردم قرار داد، صف بستهاند؛ همان انسان مرتد ملحد، یعنى سلمان رشدى. این، دفاع از حقوق بشر است؟! چرا آنجا که دویست میلیون مسلمان هندى، حقوقشان تضییع مىشود و عبادتگاهشان به وسیلهى مشتى جاهل متعصب و با تحریک دشمنان اسلام و مسلمین ویران مىشود، از حقوق بشر دم نمىزنند (۴۸)؟! چرا در بوسنى هرزگوین که میلیونها انسان در معرض سختترین عقوبتهاى ظالمانه قرار گرفتهاند و قتلعام مىشوند و بچهها مىمیرند و زنها نابود مىشوند و مریضها کشته مىشوند، از حقوق بشر دفاع نمىکنند، یا حداکثر به یک اظهار زبانى اکتفا مىکنند؟! اگر به راستى طرفدار حقوق بشرند، چرا اینجاها مردهاند؟! چرا در فلسطین که یک ملت را از خانهى خودش آواره کردند؛ زمینش را غصب کردند و امروز هم به هر مناسبتى فلسطینیها و طرفدارانشان را در لبنان و اردوگاههاى فلسطینى رها نمىکنند و بمباران مىکنند، کسانى که طرفدار حقوق بشرند، ساکت مىنشینند؟ اینها طرفدار حقوق بشرند، یا دروغگو و فریبگرند؟! حقوق بشر به شیوهى فرهنگ غربى، ضدحقوق بشر، و حقوق ستمگران بر آحاد بشر است. این حقوق بشر، حقوق بشر نیست. ما طرفدار حقوق بشریم و اسلام طرفدار حقوق انسان است. هیچ مکتبى بهقدر اسلام، ارزش و کرامت انسان را والا نمىداند. یکى از اصول اسلامى که همیشه در تعریف و معرفى اسلام مطرح شده است، اصل «تکریم انسان» است. ما که منتظر نمىنشینیم غربیها بیایند حقوق بشر را به ما یاد بدهند یا ما را توصیه به حفظ حقوق انسان کنند! ما خودمان، او ل طرفدار حقوق انسان هستیم. منتها حقوق انسان در سایهى اسلام قابل دفاع مىشود و حقوق انسان به حساب مىآید. اسلام است که با احکام خود - همه گونه احکام: چه احکام قضایى و جزایى، و چه احکام مدنى و حقوق عمومى و مسائل سیاسى - از حقوق انسانها دفاع کرده است؛ نه آنچه که در اختیار آنهاست، نه آنچه که آنها - به فریب - حقوق انسان به حساب آوردهاند و اسم گذارى کردهاند.
ما طرفدار حقوق بشریم و حقوق بشر را هم دنبال خواهیم کرد. کارى هم به گفتهى فلان کمیسیون سازمان ملل و فلان کمیتهى بینالمللى نداریم. ما خودمان، بهخاطر دستور اسلام، طرفدار حقوق انسان هستیم؛ چون از اصول اسلام است. منتها چیزى را که آنها مطرح مىکنند، یک فریب و دروغ مىدانیم. آن از طرفدارىشان از حقوق زن، این از طرفدارىشان از حقوق بشر! مستکبرین و مستبدین و غارتگران عالم و بىاعتنایان به حقوق ملتها و نابودکنندگان منافع ملتهاى ضعیف و اشغالگران سرزمینهاى کشورهاى ضعیف، امروز پرچم به اصطلاح دفاع از حقوق انسان و حقوق زن را در دست گرفتهاند! معلوم است که ملتهاى مسلمان نمىتوانند به اینها اعتنا کنند. مهم این است که شما زنان مسلمان؛ بخصوص زنان جوان، دختران دانشجو، خانمهایى که به فعالیتهاى علمى و اجتماعى و سیاسى اشتغال دارید، این روش اسلامى را با جدیت و اهتمام کامل دنبال کنید. تربیت اسلامى و انقلابى زن مسلمان، مایهى افتخار و مباهات جمهورى اسلامى است. ما به زنان مسلمان خودمان افتخار مىکنیم. در این راهپیماییها، وقتى دوربینها مىرود روى چهرهى خانمهایى که با حجاب کامل، فرزندانشان را هم در بغل گرفتهاند و در شرایط دشوار به راهپیمایى آمدهاند، یا براى اعلام موضع سیاسى، یا در نماز جمعه شرکت کردهاند و یا براى کار عبادى، سیاسى به پاى صندوقهاى رأى رفتهاند، براى ما افتخار است. خانمهایى که در دانشگاهها مراتب عالیه را در راه تحصیل علم بهدست آوردهاند و یا در کنکورهاى سراسرى در رشتههاى گوناگون رتبهى اول و دوم شدهاند، وقتى در جامعهى ما نمود پیدا مىکنند، جمهورى اسلامى سربلند مىشود و افتخار مىکند. این، افتخارى است براى احکام نورانى اسلام که در این دوران، اینگونه مشغول سازندگى است و در جهانى که از همه طرف امواج تبلیغات غلط انحرافى در جریان است، زن مسلمان، با این شجاعت و استقلال رأى، خودش را مىتواند نشان دهد. اینها از برکات اسلام است.
محیط دانشگاهها بسیار مهم است. در محیط دانشگاهها، خانمهاى دانشجو و استاد باید بکوشند روحیه و فرهنگ اسلامى را ترویج کنند. اجازه ندهید به کسانى - اگر خداى نکرده در دانشگاههاى کشور هستند - که نسبت به حجاب اسلامى یا زنان و دانشجویان دختر مسلمان بىاحترامى کنند. اجازه ندهید که اینها بتوانند افکار فاسد را منتشر کنند. محیط دانشگاه باید محیط اسلامى باشد؛ محیطى براى رشد انسان طراز اسلام؛ انسانى که الگویش فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیهاست؛ و این، براى آیندهى کشور فوقالعاده مهم است. مخصوصاً بعضى از دانشگاهها، مثل دانشگاه تربیت مدرس که در حقیقت یک نهاد انقلابى است، عنایت بیشترى داشته باشند. من همیشه گفتهام: انتظارى که ما از دانشگاه تربیت مدرس داریم، حتى از دانشگاههاى دیگر ما بیشتر است. اگر چه امروز بحمداللَّه همهى دانشگاهها در زیر سایهى اسلام فعالیت مىکنند؛ اما دانشگاه تربیت مدرس، پروردهى اسلام و مولود اسلام و انقلاب و ساختهشده با هدف تربیت استادان و مدرسین عالىمقام اسلامى است؛ لذا انتظار از این دانشگاه، بیشتر از دانشگاههاى دیگر است. توجه مسؤولین به اینگونه مراکز هم باید توجه شایسته و بایستهى آنها باشد.
امیدواریم که خداوند متعال شما را مشمول رحمت و عنایت خود قرار دهد و وجود مقدس ولىّعصر ارواحنافداه و عجلاللَّه تعالى فرجه، شما را مورد الطاف خود قرار دهد و روح مقدس امام بزرگوارمان از همهى شما راضى و شاد باشد.
بیشتر بخوانید:
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
-------------------------------------------
۴۱) بحار الانوار: ج ۱۴، ص ۲۰۶.
۴۲) آل عمران: ۴۲.
۴۳) مناقب» ابن شهر آشوب: ج ۳، ص ۳۴۱.
۴۴) علل الشرایع: ج ۱، ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۴۳، ص ۸۱ و ۸۲. محجة البیضاء: ج ۴، ص ۲۰۸.
۴۵) همان.
۴۶) بحار الانوار: ج ۴۳، ص ۱۳۴.
۴۷) احزاب: ۳۲،
۴۸) اشاره به تخریب مسجد بابرى به وسیلهى هندوهاى متعصّب در تاریخ ۱۵/۰۹/۱۳۷۱