اهمیت «توبه» و نقش آن در اصلاح رفتار انسان
گروه فرهنگی _ توبه عقلا و شرعا واجب است و امری است اختیاری و ارادی. فرد گناهکار برای نیل به توبه، باید علاوه بر اراده بر توبه، یعنی علم و تصدیق به فایده، میل به ترک گناه و معصیت و تقرب به سوی خدای متعال را نیز داشته باشد. این میل باید نسبت به سایر امیال، از جمله انجام معصیت، قویتر باشد. لازمه این کار این است که ضرر گناه و فایده توبه بر انسان روشن گردد.
بدون چنین باوری، اراده جدّی توبه در انسان پدید نمیآید. در واقع، توبه واکنشی است از سوی انسان به رفتار ناشایست خویش در صرف عمر خود در معصیت خدا. مهمترین مانع توبه و بازگشت از مسیر نادرست به راه صواب، تسویف و به تأخیر افکندن آن است. بهترین زمان توبه، پس از ارتکاب عمل نادرست و به ویژه در زمان جوانی است. انسانی که در جوانی نتواند به سوی خدا بازگردد، در دوران پیری امکان توبه برای او به مراتب سختتر و مشکلتر خواهد بود.
«توبه» در لغت به معنای رجوع (بازگشتن و برگشتن) است. اما در اصطلاح و در عرف، توبه عبارت است از: بازگشت و رجوع از گناه به راه صواب. به تعبیر دیگر، رجوع از دوری از درگاه خداوند و انجام معصیت به درگاه خداوند و تقرّب به او. نتیجه توبه ترک گناهان و تصمیم بر ترک آنها در آینده است. راغب اصفهانی در این باره میگوید: «توب (که عبارت دیگر توبه است)، به معنای ترک گناه به زیباترین صورت است و آن، رساترین و بلیغترین وجه از وجوه معذرت خواهی است؛ زیرا عذر خواستن بر سه نوع است: یا آنکه شخص معتذر (عذرخواه) میگوید: فلان کار را نکرده ام، یا میگوید: آن کار را کرده ام، ولی منظورم از این کار چنین و چنان بوده است. به تعبیر بهتر، درصدد موجّه جلوه دادن کار خویش برمی آید. یا اینکه میگوید: آن کار را کرده ام و بد کرده ام و دگر بار تکرار نخواهم کرد و از آن دست خواهم کشید. این قسم همان توبه است.
توبه گاهی به بنده نسبت داده میشود، در این صورت، با «الی» متعدی میشود و به معنای برگشتن بنده به سوی خدا، با استغفار و دست کشیدن از معصیت است و گاهی به خداوند نسبت داده میشود. در این صورت، با «علی» متعدی میشود و به معنای قبول توبه عبد و توجه و بازگشت خدا به بنده با افاضه رحمت و لطف خویش است.
وجوب توبه
اقتضای فطرت انسان، حرکت در مسیر خداوند و راه راست و انجام کارهای نیک است. اما گاهی عوامل شیطانی انسان را از مسیر خداوند و راهی که فطرت خداداد برای انسان ترسیم کرده منحرف میسازند و انسان را به بدی و انجام گناه وادار میکنند. در این صورت، توبه به معنای بازگشت به مسیر صحیح و راهی است که خداوند برای انسان تعیین کرده و پاسخ دادن به ندای فطرت میباشد. بی شک توبه و بازگشت از گناهان و لغزشها هم از نظر عقل واجب است. دلایل وجوب عقلی توبه عبارتند از:
۱- وجوب شکر منعم: توبه متضمن شکر منعم است؛ چه اینکه نافرمانی و سرپیچی از دستورات الهی مصداق بارز ناسپاسی و نافرمانی است و بهترین سپاس و شکرگزاری خداوند، اطاعت از خداوند و انجام دستورات اوست. برای بازگشتن به سپاس و شکر خداوند بایسته است که انسان توبه کند.
۲- دفع ضرر عقلا واجب است: گرفتار شدن به کیفر و عذاب الهی، که به وسیله نافرمانی خداوند حاصل میشود، بزرگترین ضرری است که متوجه انسان میگردد. برای دفع این ضرر خطیر و بزرگ، انسان باید توبه کند.
همچنین در شرع، کتاب و سنت توبه واجب گردیده و آیات و روایات فراوانی بر وجوب آن دلالت دارد که به اختصار به برخی از آنها اشاره میکنیم:
خداوند متعال پس از آنکه به زنان مؤمن سفارش میکند که در برابر نامحرمان خود را بپوشانند و زینت و زیورهای خود را تنها به محارم خود بنمایانند، میفرماید: (وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعآ أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ) (نور: ۳۱)؛ وای مؤمنان، همگی به خدا بازگردید تا رستگار شوید.
خداوند در آیه دیگر میفرماید: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحآ عَسَی رَبُّکمْ أَن یکفِّرَ عَنکمْ سَیئَاتِکمْ وَیدْخِلَکمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ) (تحریم: ۸)؛ای کسانی که ایمان آورده اید، به خدای بازگردید]توبه کنید [بازگشتی به صدق و اخلاص]که از روی پشیمانی بر گناه و ترک آن و استغفار باشد [ امید است پروردگارتان بدی هایتان را از شما بزداید و شما را به بهشتهایی در آرد که از زیر آنها جویها روان است.
خداوند در جای دیگر درباره کسانی که توبه بر آنها واجب است میفرماید: (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئِکَ یتُوبُ اللّهُ عَلَیهِمْ وَکانَ اللّهُ عَلِیمآ حَکیمآ) (نساء: ۱۷)؛ توبه نزد خداوند تنها برای کسانی است که از روی نادانی مرتکب گناه میشوند، سپس به زودی توبه میکنند، اینانند که خدا توبه شان را میپذیرد و خداوند دانای حکیم است.
از جمله روایات، از امام کاظم ۷ روایت شده که آن حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَی إِلَی دَاوُدَ ۷ أَنِ ائْتِ عَبْدِی دَانِیالَ ۲ فَقُلْ لَهُ: إِنَّک عَصَیتَنِی فَغَفَرْتُ لَک وَعَصَیتَنِی فَغَفَرْتُ لَک وَعَصَیتَنِی فَغَفَرْتُ لَک فَإِنْ أَنْتَ عَصَیتَنِی الرَّابِعَةَ لَمْ أَغْفِرْ لَک. فَأَتَاهُ دَاوُدُ (ع) فَقَالَ: یا دَانِیالُ إِنَّنِی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیک وَهُوَ یقُولُ لَک: إِنَّک عَصَیتَنِی فَغَفَرْتُ لَک وَعَصَیتَنِی فَغَفَرْتُ لَک وَعَصَیتَنِی فَغَفَرْتُ لَک فَإِنْ أَنْتَ عَصَیتَنِی الرَّابِعَةَ لَمْ أَغْفِرْ لَک...»؛
خداوند متعال به حضرت داوود وحی کرد که نزد دانیال برو و به او بگو: تو مرا نافرمانی کردی و من تو را بخشیدم. دوباره مرا نافرمانی کردی و من تو را بخشیدم باز تو نافرمانی کردی و من تو را بخشیدم. اگر برای چهارمین بار نافرمانی کنی، تو را نخواهم بخشید. حضرت داوود (ع)، نزد دانیال رفت و فرمود:ای دانیال، من فرستاده خدا به سوی تو هستم و خداوند درباره تو فرمود: تو مرا نافرمانی کردی و من تو را بخشیدم. دوباره نافرمانی کردی و من تو را بخشیدم، باز نافرمانی کردی و من تو را بخشیدم، اگر برای چهارمین بار نافرمانی کنی، تو را نخواهم بخشید.
در روایتی دیگر معاویة بن وهب میگوید که از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: «اذا تاب العبد توبة نصوحآ احبّه اللّه فستر علیه فی الدنیا و الاخرة فقلت: و کیف یستر علیه؟ قال: ینسی ملکیه ما کتبا علیه من الذنوب و یوحی الی جوارحه اکتمی علیه ذنوبه و یوحی الی بقاع الارض اکتمی ما کان یعمل علیک الذنوب فیلقی اللّه حین یلقاه و لیس شیء یشهد علیه بشیء من الذنوب»؛ ۴، چون بنده توبه نصوح کند، خداوند او را دوست خواهد داشت و در دنیا و آخرت بر او پرده پوشی کند. من عرض کردم: چگونه به او پرده پوشی کند؟ فرمود: هرچه از گناهان را که دو فرشته موکل او برایش نوشته اند، از یادشان ببرد و به جوارح (و اعضای بدن) او وحی کند که گناهان او را پنهان کنید و به قطعههای زمین (که در آنجا گناه کرده)، وحی کند که گناهانی را که بر روی شما انجام داده پنهان کنید. پس او خداوند را آنسان ملاقات میکند که هیچ چیز علیه او بر انجام گناهی از سوی او شهادت نمیدهد.
زمینههای پیدایش توبه
با توجه به اهمیت توبه و نقش آن در اصلاح رفتار انسان، جا دارد که زمینههای پیدایش توبه را بشناسیم و بدانیم در چه شرایطی تصمیم و اراده توبه از انسان سر میزند و چه اموری مانع از توبه میشوند. بی شک توبه امری جبری نیست، بلکه حالتی اختیاری و ارادی است، البته اراده و تصمیم بر توبه کردن (چون بعضی از امور) به راحتی پدید نمیآید و نیازمند زمینه سازی و فراهم ساختن مقدمات خاصی است. توضیح آنکه، اراده بعضی از کارها، نظیر سخن گفتن به راحتی تحقق مییابد و انسان گاه به راحتی اراده میکند و تصمیم میگیرد که سخن گوید و یا ساکت بماند و چنین ارادهای نیازمند هزینه و مقدمات ویژهای نیست.
اما اموری، چون نماز و قرآن خواندن چنین نیستند و چنان نیست که همواره اراده انجام آنها از انسان سر زند. وقتی انسان به واکاوی حالات نفسانی خود میپردازد، پی میبرد که اراده همه کارها یکسان تحقق نمییابند. اراده به معنای تصمیم گرفتن یکی از افعال نفس و کیف نفسانی است که پس از تصور، تصدیق و شوق پدید میآید و خود امری غیر اختیاری و قهری است که پس از آن مقدمات اختیاری تحقق مییابد. توضیح آنکه پیش از آنکه اراده کاری از انسان سر زند، انسان آن کار را تصور میکند و سپس به تصدیق فایده آن میپردازد و پس از این دو علم، حالت شوق به انجام فعل پدید میآید و پس از شدت یافتن شوق، اراده آن فعل به وقوع میپیوندد و در پی اراده، عضلات بدن به منظور انجام فعل به حرکت درمی آیند.
روشن شد که دانستن، اولین مقدمه و زمینه پیدایش اراده است و تا انسان به چیزی آگاهی نیابد، میل به آن و نیز اراده آن در او پدید نمیآید. به عنوان نمونه، وقتی انسان از طریق روزنامه و یا رادیو و تلویزیون به فواید سبزیجات و میوه جات و تأثیر آنها در جلوگیری از سرطان پی برد و آن فواید را مورد تصدیق خویش قرار داد، سعی میکند در برنامههای غذایی خود بیشتر از آنها استفاده کند و در نهایت، پس از پیدایش میل شدید به مصرف آنها، اراده استفاده از آنها در او پدید میآید. پس، صِرف علم و تصدیق فایده برای اراده و تصمیم انسان کافی نیستند. علاوه بر آنها، برای تحقق اراده، انسان باید میل به انجام دانسته خود داشته باشد. گاهی انسان به کاری علم دارد و فایده آن نیز مورد تصدیقش قرار گرفته و تا اندازهای بدان تمایل نیز دارد، در عین حال تصمیم و اراده انجام آن کار را ندارد.
این از آن جهت است که میل او شدت نیافته و میل شدیدتر به کار دیگر و اراده آن، مانع اراده کار قبلی شده است. مثلا او به فواید سبزیجات واقف است، اما، چون فواید و لذت استفاده از کباب و عسل بیشتر است، آنها را ترجیح میدهد و به طور طبیعی انسان در تزاحم بین دو لذت، لذت قویتر را ترجیح میدهد. البته گاهی انسان بر اثر عادت کاری که لذتش کمتر است و حتی کاری که فاقد لذت معقول است، بر کاری که لذت بیشتری دارد ترجیح میدهد. نظیر اشخاص سیگاری که در ماه مبارک رمضان به هنگام افطار و قبل از صرف غذا سیگار میکشند و طعم تلخ و بوی آزاردهنده دود سیگار را بر طعم شیرینی و غذای لذیذ ترجیح میدهند.
راه شکل گیری اراده توبه این است که در آغاز انسان علم به زیان گناهان و ارزش و نقش توبه داشته باشد و سپس، این علم و توجه را در خود زنده نگه دارد و نگذارد فراموش شود. البته، باید توجه داشت که باورداشت زیان و ضرر بعضی از کارها به راحتی حاصل میگردد. به عنوان نمونه، با توجه به زیانهایی که پزشکان برای سیگار برشمرده اند و به صورت مکرر از راههای گوناگون، نظیر رادیو و تلویزیون به گوش ما میرسد، اغلب به مضر بودن سیگار اذعان دارند. اما ضرر گناهان، و لااقل برخی از گناهان بر همگان روشن نیست، بخصوص با توجه به لذتی که در گناه است و با توجه به محسوس نبودن زیان گناه در برخی موارد، انسان به راحتی زیان آن را باور نمیکند. این باور و شناخت با مطالعه در آیات و روایات و با دلایل عقلی حاصل میگردد. پس در گام اول توبه باید ضرر گناه و فایده توبه بر انسان روشن گردد و بدون چنین باوری اراده جدی بر توبه در انسان پدید نمیآید.
برخی، چون مرحوم فیض کاشانی، علم به ضرر گناه را جزو توبه به شمار آورده است و معتقد است که توبه از علم و حالت تألم و پشیمانی و انجام آنچه انسان در این ارتباط باور دارد، تشکیل یافته است. اما علم عبارت است از: شناخت بزرگی زیان گناهان و شناخت اینکه گناهان حجاب بین بنده و معبود میگردند. وقتی انسان به این معرفت رسید و به زیان گناهان یقین پیدا کرد، در دل اندوهگین میگردد و پس از سیطره پشیمانی از گناه بر دل، تصمیم میگیرد و اراده میکند که اکنون خود را به گناه آلوده نسازد و ملتزم میگردد در آینده و تا پایان عمر نیز گناه نکند و به تلافی و جبران گناهانی که در گذشته از او صادر شده اند اقدام میورزد. ۵ به هر حال، چه ما علم و تألم و پشیمانی از کردار زشت را جزو توبه حساب آوریم و چه آنها را از مقدمات توبه بدانیم و توبه را تصمیم بر ترک گناه و جبران گناهان گذشته و عزم بر کناره گیری از گناه در آینده قلمداد کنیم، توبه فرایندی دارد و آغاز این فرایند علم به ضرر گناه و منافع و مصالحی است که از ناحیه توبه و جبران گناهان عاید انسان میگردد، سپس حالت پشیمانی از کردار زشت گذشته و در نهایت، تصمیم و اراده ترک گناه و جبران گناهانی است که انسان مرتکب گشته است.
توبه، واکنش به صَرف عمر در معصیت خدا
کسی که به سلامتی خود علاقهمند است، اصول بهداشتی را رعایت میکند و همواره سعی میکند که از غذای سالم استفاده کند و از مصرف غذای آلوده و ناسالم پرهیز دارد. اگر او متوجه شود که غذای مسموم و ناسالم مصرف کرده و در نتیجه بیمار گشته است، سخت ناراحت و متأثر میگردد که چرا با بی دقتی و با مصرف غذای ناسالم سلامتی خود را به خطر افکندم. همچنین کسی که به زیان گناه واقف است و میداند که گناه، چون سم روح انسان را بیمار میکند، از کرده خود پشیمان میشود.
او از یک سو، از اینکه سرمایه عمر خود را بیهوده از دست داده و در قبال آن چیزی به دست نیاورده، متأسف میگردد. انسان میتواند عمر خود را با خدا معامله کند و از دقایق عمرش در راه عبادت خدا، امر به معروف، و نهی از منکر و خدمت به دیگران استفاده برد و در برابر چند دقیقه از عمر خود، که صرف عبادت خدا میشود، به پاداشهای بی نهایت اخروی و رضوان الهی دست یابد که با مقیاسهای مادی و دنیوی قابل ارزش گذاری نیستند.
حال آیا کسی که میتواند با صرف وقت خود به عبادت خدا، بهشت الهی همراه با نعمتهای بی نهایت و ابدی آن را برای خویش فراهم سازد، اگر ساعتی از عمر باارزش خود را صرف گناه و مشاهده فیلم مبتذل کرد و آن سرمایه بزرگ، که بهای واقعی آن بهشت و نعمتهای بی نهایتی است که عظمت و گستره آن قابل درک نمیباشد، این سان تلف کرد و از دست داد، پشیمان و اندوهگین نمیگردد؟ کسی که در برابر تلف کردن عمر خود نه فقط چیزی به دست نیاورده، بلکه قهر و غضب الهی را برای خویش فراهم آورده و خود را مستحق عذاب و کیفری ساخته که اگر توبه نکند، در عالم آخرت بدان گرفتار میگردد، بیش از هر کسی باید از کرده خود پشیمان گردد.
اولین اثر این پشیمانی این است که به آن کار زشت ادامه نمیدهد و تصمیم میگیرد که بعدآ نیز بدان دست نزند و سعادت و آخرت خویش را خراب نسازد. همچنین به تلافی و جبران کارهای زشت خود میپردازد و سعی میکند دل و پرونده اعمال خویش را از زیان و خسارت گناهان پاک کند. اگر در انجام نمازهای خود کوتاهی کرده و یا اگر روزه نگرفته قضای آنها را به جا میآورد و یا اگر در مال مردم دست اندازی کرده، درصدد جبران برمی آید.
البته اگر کسی پشیمان شد و از کردار ناپسند خود توبه کرد، اما جبران کردار زشت خود را به آینده واگذار کرد، توبه واقعی نکرده است و زیان و خسارت گناه را باور ندارد. آیا وقتی غذایی مسموم است، هیچ عاقلی میگوید که اکنون این غذا را میخورم و فردا از خوردن آن خودداری میکنم؟ طبیعی است که انسان عاقل برای یک لحظه هم حاضر نمیشود غذای مسموم بخورد و سلامتی خود را به خطر افکند. مگر کسی که کاملا در دام شیطان گرفتار شده باشد، نظیر افراد معتاد که با وجود خطرات جسمی و روانی و نکبتی که از ناحیه مصرف مواد مخدر متوجه آنان شده، نمیتوانند از مصرف آن سم مهلک خانمان سوز دست بکشند.
موانع توبه
ما باید بکوشیم به آفت تسویف و به تأخیر افکندن توبه گرفتار نگردیم. اگر به این آفت خطرناک مبتلی شدیم و در نتیجه، فرصتها و سرمایههای ارزشمند عمر را از دست دادیم و با امروز و فردا کردن، اقدامی برای جبران خسارتهای معنوی نکردیم، باید درصدد علاج این آفت برآییم. ۶ چه در ارتباط با توبه و چه کارهای دیگر نظیر درس خواندن، با اینکه ما به اهمیت این امور واقفیم، اما انجام آنها را به تأخیر میاندازیم و وسوسههای شیطانی موجب میگردد که ما از فرصت عمر استفاده بهینه نبریم و بخصوص در امر توبه کوتاهی داشته باشیم.
تا جوانیم، به این بهانه که باید از لذتهای دوران جوانی استفاده برد، به گناه دست مییازیم و به خود وعده میدهیم که در دوران پیری توبه خواهیم کرد. گاهی بر اثر غرق شدن در منجلاب گناه و لذتهای دنیوی، حال و نشاط توبه از ما گرفته میشود و حتی سخن از توبه و دست کشیدن از لذتها و شهوات خوشایند انسان نیست. در این صورت، باید دید چه چیزی مانع توبه و غفلت از آن شده است. میتوان مجموعه عوامل رهزن طریق درست کاری و خودسازی و به تعبیر دیگر، موانع توبه را در دو عامل کلی گنجاند:
۱- هوای نفس که مانع تعالی و پیشرفت و مانع صعود به قلههای بزرگ معنویت است، چنان که رسول خدا، فرمودند: «اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک»؛ ۷ سرسختترین دشمنان تو نفس توست که درون سینه ات قرار گرفته است.
کسانی که در گناه غوطه ورند و به مکافات رفتار زشت خود و حساب و کتاب در آخرت نمیاندیشند، بی شک تبعیت از هواهای نفسانی مانع بهره مندی آنان از رحمت، نعمات و فیوضات الهی میگردند.
۲- آرزوهای طولانی: آرزوی دور و دراز، انسان را خیال پرداز بار میآورد و به انسان اجازه نمیدهد که لحظاتی به تفکر سپری کند و به راه سختی که در پیش دارد بیندیشد؛ راهی که امیرمؤمنان (ع)، درباره آن میفرمایند: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِیقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ وَعَظِیمِ الْمَوْرِدِ»؛ ۸ آه از کمی توشه و درازی راه و دوری سفر و سختی منزلگاه.
انسان برای اینکه توفیق توبه پیدا کند و بتواند با موانع سخت فراروی توبه مبارزه کند، در درجه اول باید از خداوند کمک و یاری بطلبد و در درجه دوم، به اولیای خدا و امامان معصوم:، توسل جوید و ارتباطش را با آنان مستحکم سازد. بی تردید کسی که دل خود را با اولیای خدا پیوند زده و دوستی و محبت آنان را بزرگترین سرمایه عمر خود قلمداد میکند، وقتی بداند قلب مقدس حضرت، ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف از گناه او میرنجد و ناراحت میشود، انگیزه بیشتری برای توبه و ترک گناه پیدا میکند.
پی نوشت ها:
۱. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص ۱۶۹-
۲. احتمالا مقصود دانیال نبی نیست، بلکه او یکی از عبّاد یاعلمای عصر حضرت داوود ۷ است. در این صورت، لازم نیستمعصیت را به ترک اولی تأویل کنیم.
۳. محمّدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۴۳۱-
۴. همان، ص ۴۳۰.
۵. مولی محسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج ۷، ص ۵-
۶. مرحوم فیض کاشانی درباره علاج تسویف میگوید: علاجتسویف اندیشه در این است که بیشترین ناله اهل جهنم ناشی ازتسویف و به تأخیر افکندن توبه در دنیاست؛ چون تسویف کننده وکسی که کارش را به آینده حواله میدهد، به آیندهای امید بسته کهممکن است آن را درک نکند و اگر او باقی بماند و فردا را درک کند، چنان که امروز عزمی بر ترک گناه نداشت، فردا نیز چنین عزمینخواهد داشت. آیا اکنون عجز و ناتوانی او بر ترک گناه به جهتتسلط شهوت بر او نیست که این شهوت فردا نیز او را رها نمیکند وبلکه با تکرار و عادت به گناه قویتر و راسختر میگردد؟]و درنتیجه مبارزه با آن دشوارتر میشود.. مثل تسویف کننده مثل کسیاست که ناچار است درختی را از زمین برکند، اما، چون آن را آن سانقوی مییابد که تنها با زحمت فراوان از زمین خارج میگردد، پیشخود میگوید سالی دیگر این درخت را از زمین خارج خواهمساخت؛ در حالی که نیک میداند که درخت هرچند باقی بماندراسختر و تنومندتر میگردد و او هرچند بر عمرش افزوده گردد، ضعیفتر و ناتوانتر میشود. پس حماقتی در دنیا بزرگتر وافزونتر از حماقت او نیست. (همان، ص ۱۰۱)
۷. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۰، ب ۴۵، ص ۶۴، ح ۱-
۸. نهج البلاغه، حکمت ۷۷-
منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه