تاثیرات آلودگی هوا بر مغز
در سالهای اخیر حوزههای مطالعاتی جدیدی به روی این مطلب گشوده شده که چگونه آلودگی هوا میتواند بر مغز ما و نحوه اندیشیدن و احساس کردن ما تاثیر بگذارد. اپیدمولوژیستها و دانشمندان عصب شناس شواهدی یافته اند که نشان میدهند قرار گرفتن دراز مدت در معرض آلودگی هوا با افزایش امکان ابتلا به زوال عقل، بیماری آلزایمر و دیگر امراض مغزی ارتباط دارد. همزمان اقتصاددانان رفتاری و کاری یک رشته مقالاتی مطالبی را درباره اثرات آلودگی هوا بر عملکرد شناختی انسان منتشر کرده اند.
آنتونی هیز استاد اقتصاد در دانشگاه اوتاوا در نگارش چندین مطالعه از این دست همکاری داشته است. در یکی از این مطالب که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده، نشان داده شده که بین تعداد روزهای آلوده در لس آنجلس با تشدید جرایم خشونت آمیز ارتباط تنگاتنگی وجود داشته است.
همچنین در گزارش دیگری که در همان سال منتشر شده، گفته شده در ایامی که نیویورک از هوای ناسالمی برخوردار بوده، بازده شاخص بازار سهام S&P ۵۰۰ به طرز قابل توجهی پایینتر بوده است. بر اساس فرضیه هیز، آلودگی مثل آب و هوای بد «باعث کبود و کوته بین شدن و عدم ریسک پذیری» شما میشود.
هیز میگوید: «ما به تدریج درباره طیف اثراتی که هوای آلوده بر سلامتی انسان میگذارد آموخته ایم. ما میدانیم که هوای آلوده تاثیرات فیزیکی بر بدن انسان دارد. اما روان شما نیز به طرق بسیار زیادی مختل میشود یا تحت تاثیر قرار میگیرد.»
تحقیقات پیشین نشان داده اند کارگرانی که کار جسمانی انجام میدهند مثل میوه چین ها، در روزهای آلوده بازدهی کمتری پیدا میکنند. مطالعات اخیر نشان داده اند که مواد آلاینده هایی، چون اوزن، منواکسید کربن و ریزگردها بر عملکرد کارگران بسیار ماهر که عمدتا وظایف شناختی بر عهده دارند تاثیر میگذارند. در مقالهای که در سال جاری منتشر شده و هیز نیز از نویسندگان آن بوده، نشان داده شد که در روزهای آلوده، اعضای پارلمان کانادا هنگام ایراد نطقهای خود، زبانی با پیچیدگیهای کمتری را به کار میگیرند، این کار بر اساس فرمولی اندازه گیری شده که طول جملات و سیلابهای هر کلمه را در نطقهای آنها محاسبه میکند. یک مطالعه دیگر که در سال ۲۰۱۸ انجام شده، نشان میدهد که در روزهای آلوده داوران لیگ بیسبال مرتکب اشتباههای بسیار بیشتری در محاسبه توپها و ضربات میشوند. این مسئله بر اساس فناوری ردگیر میدان اندازه گیری شده که در زمینهای لیگ بیسبال مورد استفاده قرار گرفته است.
جیمز آرشمیت از نویسندگان این مطالعه میگوید که محاسبات این مطالعه ما را به این فکر انداخت که باید در مورد دیگر انواع حرفهها مثل کنترل کنندگان ترافیک هوایی نیز نگران باشیم، حرفهای که در آن فکر و ادراک کردن بسیار مهمتر از انجام فعالیتهای فیزیکی است.»
مطالعاتی که در چین و دیگر کشورها نیز انجام شده نشان داده اند که قرار گرفتن کوتاه مدت و دراز مدت در معرض هوای آلوده، میتواند به کسب نمرات پایین تری در آزمونهای استاندارد شده منجر شود؛ و در مقالهای که در ماه سپتامبر سال جاری منتشر شده، گفته میشود که بازیکنان شطرنج در آلمان زمانی که در معرض ریزگردهای بیشتر از حد معمول در هوا قرار میگیرند، اشتباههای بیشتری مرتکب میشوند. این اندازه گیری توسط یک برنامه رایانهای انجام شده که در مورد حرکات بازیکنان قضاوت میکند.
در عین حال بیش از ۱۰ مطالعه آلودگی هوا را به ابتلای بیشتر به امراض مغزی از جمله زوال عقل و آلزایمر مرتبط دانسته اند.
سازمان حفاظت از محیط زیست محدودیتهایی را برای ریزگردها، اوزن، منواکسید کربن و دیگر آلایندهها وضع کرده است. میلیونها آمریکایی در مناطقی زندگی میکنند که میزان آلایندهها در آنها از این استانداردها فراتر میرود. اما تعداد فزایندهای از دانشمندان و مدافعان زیست محیطی میگویند که این استانداردها به اندازه کافی گویا نیستند. برخی از تحقیقات اخیر نیز نشان میدهند سطوحی که در حال حاضر سازمان حفاظت از محیط زیست آنها را «ایمن» قلمداد میکند، ممکن است همچنان برای مغز ما زیانبار باشد.
کلب فینش استاد نوروبیولوژی سالخوردگی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی میگوید: «تا جایی که من میدانم شواهد قاطعی دال بر اینکه میتوان سطوح ایمنی برای آلودگی هوا وضع کرد وجود ندارد، درست مثل آن است که برای سیگار کشیدن سطح ایمنی وضع شود. البته این حوزه هنوز بسیار جوان است. در مقایسه با (آنچه که درباره) استعمال دخانیات میدانیم، ما تازه یک دهم درصد از این راه را پیموده ایم.»
این تحقیقات همه را اقناع نمیکند، دست کم تا حالا که چنین بوده است. جیم هندریکس دانشمند ارشد بنیاد لومایند آی دی اس سی، بنیادی که در مورد سندروم داون مطالعه میکند و مدیر پیشین ابتکارات علمی جهانی انجمن آلزایمر است. او میگوید که در مطالعات اخیر هر چند که جالب توجه است، اما فقط ارتباط اندکی بین آلودگی هوا و امراض مغزی نشان داده میشود و رابطه علی بین این دو را اثبات نمیکنند.
هندریکس میگوید: «واقعا سخت است که یک دلیل و یک تاثیر را توصیف کرد. اغلب قرار گرفتن در معرض آلودگی و سموم زیست محیطی میتواند عامل جانشینی برای وضعیت اقتصادی نامناسب باشد. ما میدانیم که دسترسی نامناسب به مراقبتهای درمانی نیز یک عامل جانشین است. شاید در معرض تنشهای شدیدی که درمان نیز نشده باشد قرار بگیرید که خود میتواند به زوال عقل منتهی شود. بسیاری از این عوامل همین قدر در هم تنیده و چند وجهی هستند و جدا کردن یک عامل از بقیه کار دشواری است.»
او نیز نسبت به مقالات اقتصادی مثل مطالعه در مورد داوران بدبین است. او میگوید: «این داوران ممکن است به آلرژیهایی که عامل آن آلودگی بوده مبتلا شده باشند. چشم هایشان ممکن است آب افتاده باشد. من واقعا در اینجا هیچ چیزی که به عملکرد مغز آنها مرتبط باشد نمیبینم. مسئله به چشمهای آنها مربوط میشود.»
او میگوید چیزی که نیاز است آزمایشهای علمی کنترل شده برای کشف این نکته است که آیا آلایندهها واقعا به مغز آسیب میرسانند یا خیر. انجام این کار روی انسانها کار دشواری است، زیرا در چنین آزمایشهایی باید افراد را عامدانه در معرض مواد زیانبار قرار داد، هر چند که فینش خاطر نشان میکند که حدود ۲۰ مطالعه آزمایشی نشان داده اند که آلودگی هوا اثراتی منفی بر مغز حیوانات داشته است.
به گفته فینش «راز بزرگ این است که این آلایندهها موجب چقدر آسیب در سطح مغز میشوند. احتمالا این آلایندهها موجب یک واکنش تحریک کننده میشوند، اما این یک مسئله ناشناخته بزرگ در این حوزه است.»
پژوهشگران امیدوارند که در دست بودن حجم رو به رشد شواهد، موجب تحریک و تشویق جامعه بین المللی برای در پیش گرفتن اقدامی جهت کاستن از آلودگی هوا شود. اقتصاددانانی، چون آرشمیت و هیز امیدوارند که تحقیق آنها لطمات پنهانی که آلودگی هوا بر اقتصاد وارد میآورد و در نتیجه مزایای پنهان از میان برداشتن این آلودگیها را نشان دهند.
آرشمیت میگوید: «اگر آلودگی هوا تاثیری منفی بر عملکرد کارگران داشته باشد، در اصل باید این زیان را مالیاتی اضافی دانست که تمام شرکتها ملزم به پرداخت آن هستند.»
هیز میگوید: «این فرض همیشه وجود داشته که این یک بده بستان است؛ اینکه اگر خواهان هوای پاک تری هستید، لازم است مقررات بیشتری وضع کنید که البته به کسب و کارها لطماتی خواهد زد.»