دوستی با دزد گرفتارم کرد
او در گفتوگو با خبرنگار گروه جامعه گفت: دو ماه پیش در پارک محلهمان با سعید آشنا شدم. او موتور داشت و خرجش را از گوشی قاپ به دست میآورد.
من چندبار با او همراه شدم، بعد از سرقت در پارک مینشستیم و صحبت میکردیم. همه در دولت آباد او را میشناختند و از اینکه من با او رفاقتی داشتم، ناراحت بودند.
ناراحتی بزرگترها از این دوستی برایم نگران کننده نبود، اما حالا میدانم که اشتباه کردم و نباید حتی یک لحظه با او هم صحبت میشدم.
من دبیرستانی هستم و در رشته انسانی درس میخوانم. پدرم بازنشسته است و با چشم هایش دید که پسر کوچکش را از خانه با دستبند میبرند. من سنی ندارم، اما خانواده ام را ناامید کردم.
من دو هفته است که در بازداشت هستم، اما سعید چی؟ خدا میداند به کجا فرار کرده و پول فروش گوشیها را چگونه خرج میکند؟