هیس، مراقب کابوس تبرها باشید
برای این که متوجه شویم با از دست دادن جنگل ها چگونه نسل حاضر و آینده با مخاطرات زیست محیطی مواجه می شوند، بهتر است به ارزش اکولوژیکی و ریالی این منابع ارزشمند زیست محیطی اشاره کنیم تا دریابیم از دست رفتن آنها می تواند به معنای از دست دادن زمین نیز باشد. توجه داشته باشید که کشور ما 2 نوع جنگل دارد که شامل جنگل های شمالی و زاگرسی می شود، مناطقی با اقلیم های متفاوت که هر یک ارزش ها و فواید اکولوژیکی و ریالی خاص خود را دارند.
درختان شمال ایران؛ درختانی متعلق به دوران سوم زمین شناسی
جنگل های شمال در کشور ما در پایین ترین عرض جغرافیایی جنگل های اروپا قرار دارند. محمد امینی، رئیس هیات مدیره جامعه جنگلبانی ایران در مازندران و نیز رئیس سابق مرکز تحقیقات منابع طبیعی و کشاورزی این استان در توضیح این مطلب به میزان می گوید: « در دنیا و در این عرض جغرافیایی مرغوب تر از جنگل های شمال ایران وجود ندارد. براین اساس می توان گفت تنوع زیستی موجود در جنگل های شمال کشور به گونه است که برخی از گونه های گیاهی آن در اروپا حتی تولید هم نمی شود.»
شاید تعجب کنید اما اگر تمام اروپا را جستوجو کنید درختانی به قطر و ارتفاع درختان جنگل های شمالی ایران نمی بینید، زیرا این درختان متعلق به دوران سوم زمین شناسی هستند. در نتیجه بیشترین تولید گونه های گیاهی جنگل های جهان در شمال ایران اتفاق می افتد به گونه ای که تنوع گونه ای جنگل های شمال ایران چند برابر کل قاره اروپا است.
اما هادی کیادلیری، رئیس انجمن جنگلبانی ایران تنها در یک مولفه ارزش جنگل ها یعنی تولید خاک در حوزه جنگل های زاگرسی چنین آماری را ارائه می دهد و در گفتوگو با میزان بیان می کند که «ارزش ریالی 25 تن در هر هکتار از خاک جنگل های زاگرسی برابر با 50 درصد درآمد سالانه نفت کشور است. »
اما اگر بخواهیم با اعداد و ارقام دست و پنجه نرم کنیم و به ارائه آماری نزدیک تر به ذهن بپردازیم باید به اعداد ارائه شده توسط سید امیرفاتح وحدتی، معاون توسعه پایدار و اقتصاد محیط زیست سازمان محیط زیست کشور نیز توجه کنیم.
به گفته وی طبق برآوردهای صورت گرفته جنگل های بلوت یاسوج در استان کهگیلویه و بویراحمد 21 تریلیون ریال ارزش گذاری شده اند، جنگل های سنندج نیز به علت این که منطقه حفاظت شده است طبق برآوردها حدود 96 تریلیون ریال ارزش اکوسیستمی دارد.
حال در نظر بگیرید که مساحت جنگل های زاگرسی 6 برابر جنگل های شمال کشور است و این جنگل ها نیز همانند جنگل های شمال کشور نه تنها ارزش اکولوژیک دارند بلکه باستانی نیز محسوب می شوند. اما نباید از یاد برد این ارقام تنها ارزش ریالی ندارند بلکه جنگل ها به عنوان ذخیره ای زیستی به عنوان پشتوانه اقتصادی و حیاتی و حتی تاریخی برای کشور مطرح هستند.
با مشاهده این آمار می توان فهمید تنها با یک حساب و کتاب ساده هر ایرانی سالانه چه ثروت هنگفتی را از دست می دهد. ثروتی که جایگزین کردن آن تقریبا غیر ممکن است زیرا از دست دادن آن می تواند به معنای نابودی نسل حاضر و آینده باشد. ارزش اکولوژیکی و اقتصادی جنگل ها حفاظت از آنها را امری اجتناب ناپذیر می کند اما تا به ریشه تیشه ای که به جنگل ها زده می شود پی نبریم نمی توان راه حلی برای آن ارائه داد.
کشاورزی در در 850 هزار هکتار از اشکوب جنگل های زاگرسی
کیادلیری دلیل نابودی جنگل ها را در حوزه زاگرسی وابستگی بیش از حد مردم به منابع طبیعی و دغدغه آنها برای تامین معیشت می داند و اظهار می کند:« مردم برای تامین معیشت به کشاورزی روی می آورند. در حال حاضر در 850 هزار هکتار از لایه (اشکوب) جنگل های زاگرس کشاورزی انجام می شود. بررسی های کارشناسی دلیل هجوم آفات به جنگل های زاگرسی را تغییر کاربری عنوان کرده است. این در حالی است که بخش عمده ای از این تغییر کاربری ها به دلیل استفاده کشاورزی صورت می گیرد. »
وی ادامه روند تامین معیشت توسط مردم را در مناطق زاگرس نشین اینگونه شرح می دهد:« از کشاورزی که بگذریم در حال حاضر این جنگل ها 2.5 تا سه برابر ظرفیتشان پذیرای دام هستند، این در حالی است که هدف گذاری های اقتصادی در جنگل های زاگرسی ایران منطقی نیست زیرا این مناطق خشک هستند. بنابراین نیازی نیست به سمت کشاورزی و دامداری حرکت کنند بلکه مناطقی از این دست را باید به سمت صنعت سوق داد. »
فقر مردم زاگرس نشین و هدر رفت سرمایه های کلان
با بررسی این اظهارات می توان فهمید که سرمایه های کلان در مناطق زاگرس نشین به دلیل فقر مردم از دست می رود و کیادلیری آفت این فقر را به نوع دیگری نیز تشریح می کند، اینکه نباید از یاد برد مردم فقیر از نظر اقتصادی یا فرهنگی محیط زیست خود را نابود می کنند زیرا منابع جایگزین برای کاهش وابستگی مردم به منابع طبیعی و کاهش آسیب به محیط زیست وجود ندارد.
تاکید بر فقر به عنوان دلیل تخریب
جنگل های زاگرسی موضوعی است که محمد درویش، مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان
محیط زیست نیز آن را تایید می کند. به باور وی وابستگی معیشتی به سرزمین در مناطق غربی
کشور بیشتر است، این موضوع تخریب ها را نیز افزایش می دهد. این در حالی است که در جنگل
های شمال امکان کشاورزی در زیر اشکوب وجود ندارد و از سوی دیگر تلاش های بسیاری صورت
گرفته است که دام از عرصه جنگل های شمالی دور شود.
با این وجود وقتی اما به شمال کشور که پا می گذاریم می بینیم این جنگل ها نیز با وجود مواهب خدادای فراوان به دلیل سیاست های غلط از آسیب در امان نیستند.
نابودی جنگل های شمال با بهره برداری های دولتی به رویه
درویش با بیان این که نقش مستقیم تخریب جنگل ها در شمال کشور به مراتب بیش از جنگل های زاگرسی است، در این مورد می گوید: «بهره برداری های دولتی مازاد بر توان سرزمینی دلیل عمده از دست رفتن جنگل های هیرکانی و ارسبارانی است.»
اما در صورتی که بخواهیم در مجموع به دلایل
از دست رفتن جنگل ها دست یابیم باید فعالیت هایی همانند تغییر کاربری که زمین و ارزش آن تعیین کننده مناسبات اقتصادی کلان است را نیز به مجموع فهرست های خود اضافه کنیم.
ارزش اقتصادی زمین و نابودی جنگل ها
رئیس هیات مدیره جامعه جنگلبانی ایران در مازندران دلیل تخریب جنگل ها را در کشور ارزش اقتصادی زمین در کشور می داند به عقیده وی در کشور ما زمین ارزش اقتصادی بالایی دارد، بدیهی است این امر منجر به افزایش تصرف و زمین خواری می شود. این در حالی است که اقتصاد پایدار بر پایه ارزش تولید است نه ارزش زمین. سایر عوامل تخریب جنگل ها منتج از این دلیل ریشه ای است.به طور مثال اگر عملیات عمرانی دستگاه های مختلف بدون توجه به قانون به عنوان یکی از دلایل تخریب جنگل ها بنگریم در می یابیم که این امر به سیاست و برنامه های دستگاه های مختلف و ناهماهنگی های بین دستگاهی بر می گردد که هر یک برای پیشبرد برنامه خود تلاش می کنند.
بدیهی است زمانی که ارزش بر پایه تولید نباشد، دستگاه های مختلف برای افزایش تعداد جاده و سدها در رقابت هستند نه برای افزایش شغل و تولید. قاعدتا برای اجرایی کردن این هدف نیاز به زمین است حتی اگر در آن زمین هزاران اصله درخت با تمام مواهب اکولوژیک آن ریشه دوانیده باشند و زمانی که رقابت بر سر زمین در سیاست های کلان ریشه داشته باشد تعدد زمین خواران خرده پا چندان عجیب نیست.
این عامل آنچنان چشمگیر است که گشتاسب میگونی، مدیرکل
دفتر زیستگاه ها و امورمناطق سازمان محیط زیست در گفتوگو با میزان از تغییر کاربری و تبدیل اکوسیستم
به نوع استفاده دیگر به عنوان عامل اول تخریب جنگل ها یاد می کند که در پژوهشنامه
اتحادیه جهانی حفاظت جنگل ها به آن اشاره شده است.
شاید با بررسی آمارهای ارائه شده از سوی سازمان جنگل ها بتوان تصویر واضح تری از دلایل تخریب جنگل ها ساخت.
معاون فنی یگان حفاظت سازمان جنگل ها مراتع و آبخیز داری کشور با ارائه این آمار می گوید:« در هشت سال گذشته بیش از 39 هزار هکتار زمین خواری کشف است این در حالی است که سالانه بیش از 15 هزار و 700 هکتار جنگل در حریق می سوزد . حریق هایی که دلیل 72 درصد از آنها نامعلوم است و 27درصد آن توسط عامل انسانی رخ می دهد. از سوی دیگر سالانه به طور متوسط 119 هزار و 64 اصله درخت و درختچه به صورت غیر مجاز قطع می شود.» بدیهی است بیشترین سهم قطع غیر مجاز درخت متعلق به ارگان های دولتی برای اجرای پروژه های عمرانی است زیرا به کارشناسی بودن طرح ها پیش از اجرا و دریافت مجوز ارزیابی زیست محیطی اعتقاد زیادی ندارند.
اما به حوزه تامین معاش که پا می گذاریم می بینیم برای رفع نیاز مردم به ذغال سالانه 15 میلیون متر مکعب چوب از جنگل ها استحصال می شود و شاهد وجود دو تا سه برابر ظرفیتی دام در مراتع کشور هستیم.
نابودی 6 میلیون هکتار جنگل در 40 سال
دلیل ما انسان ها برای نابود کردن درختان در هر حجم و تعداد هر چه باشد، در نهایت منجر به تخریب هایی شده است که آمار آن بیش از دست رفتن تمام کارخانه های چوب در جهان بهت و حیرت به وجود می آورد و آینده زمین را نگران کننده و تاریک به تصویر می کشد.
گشتاسب میگونی با تکیه بر پژوهش ها آمار تخریب ها را در چهار دهه گذشته برای تمام کشور اینگونه عنوان می کند: «در این مدت وسعت جنگل های کشور از 18 میلیون هکتار به 12 میلیون هکتار رسیده است و 6 میلیون هکتار از این سرمایه زیست محیطی از بین رفته است»
این تخریب ها در حالی است که به گفته ناصر اسفندی، معاون فنی یگان حفاظت سازمان جنگل ها مراتع و آبخیز داری کشور سالانه 35 تا 40 هزار هکتار از جنگل های کشور در معرض تهدید و از دست رفتن است و اگر بخواهیم بدانیم حریق به عنوان دلیلی که سالانه 15 هزار و 700 هکتار جنگل را در کام خود فرو می برد - در مقایسه با تغییر کاربری و زمین خواری که عددی سالانه چهار هزار و 875 هکتاراست – در کدام استان ها بیشتر رخ می دهد می بینیم که در یک دسته بندی کلی و بنابر شرایط اقلیمی و جوی بیشترین حریق ها در استان های زاگرسی رخ می دهد اما بنابر اعلام یگان حفاظت سازمان جنگل ها در سال گذشته استان گیلان و فارس استان هایی بودند که بیشترین تعداد حریق و از دست رفت جنگل ها را به این دلیل داشته اند.
فقر سرمایه اجتماعی و نابودی سرمایه های اقتصادی
با مروری بر مطالب فوق در می یابیم کارشناسان دلیل تخریب جنگل ها را در یک برآیند کلی زمین خواری، حریق و تامین معاش با استفاده از جنگل می دانند و به دلیل این که بررسی دلیل تخریب جنگل ها موضوعی با متغیرهای فراوان است نمی توان تنها بر یک دلیل تاکید کرد بلکه هر یک از دلایل به صورت زنجیره وار به یکدیگر متصل هستند. اما این امر به این معنا نیست که نتوان راه حلی برای آن اندیشید.چه بسا باتکیه بر دیدگاهی جامع بتوان دلیل نابودی و تخریب جنگل ها را نبود سرمایه اجتماعی دانست که در پی آن شاهد از دست رفتند سرمایه های اکولوژیک و اقتصادی نیزهستیم.
سرمایهاجتماعی شامل ارتباطات و شبکههای اجتماعیای است که میتوانند حس همکاری و اطمینان را در میان افراد یک جامعه پدید آورند.برآیند این نوع سرمایه در همکاری، مشارکت، تعدد سازمان های غیر دولتی، اطمینان و مفاهیمی از این دست دانست ضمن این که در این میان نباید از نقش نهادهای مدنی و دمکراتیک و نیز نقش دولت در گشودن چنین فضاهایی غافل شد.
حال در نظر بگیرید اگر از زمین خواری که تنها بر سود شخصی تکیه دارد، اجرای پروژه های عمرانی بدون توجه به تبعات زیست محیطی آن، حریق های عمدی حتی حریق های ناشی از خشکسالی خبری نبود به عبارتی روند همکاری و زندگی مردم بر سطح زمین به گونه ای دیگر پیش می رفت، امروز شاهد قهر زمین، بحران آب و تغییر اقلیم نبودیم. مردم می دانستند تبدیل جنگل به زمین کشاورزی و نابود کردن آن با تعداد بیشتری دام نه منطق اقتصادی دارد و نه در یک برآیند کلی جمع جامعه را در وضعیت رفاه قرار می دهد. مردم باور می کردند حتی قطع یک درخت می تواند زندگی مردم را در تمام دنیا تحت تاثیر قرار دهد.
در واقع به ریشه یابی حتی ریشه ای ترین دلیل تخریب جنگل ها که می پردازیم می بینیم که در صورت غنی بودن سرمایه اجتماعی، سرمایه اقتصادی و اکولوژیکی به نام جنگل ها از دست نمی رفت و در صورتی که در وضعیت موجود نیز به مشارکت و همکاری به عنوان دو شاخص این سرمایه بنگریم، می توانیم با سرعتی هر چه بیشتر به جبران تخریب های وارد شده به جنگل ها بپردازیم.
تعیین جایزه در مهار حریق جنگل ها و مشارکت در آتش سوزی عمدی
کیادلیری برای تفهیم این موضوع به ارائه مثالی از زندگی واقعی مردم در مناطق جنگلی می پردازد. براساس اظهارات وی منطقی ترین قانون ها در مکان هایی که بستر فرهنگی نامناسب است و مشارکت به معنای با هم بودن نه بر هم بودن مفهومی ندارد می تواند نتیجه معکوس داشته باشد. به طور مثال در گرگان به مردم گفته شد در صورت کمک در مهار آتش و مقابله با آتش سوزی روزانه به هر فرد 30 هزار تومان از سوی دولت ارائه می شود. این قانون منجر به آتش سوزی های عمدی برای کسب درآمد بیشتر شد.
این مثال ساده اما واقعی منجر به
این نتیجه گیری می شود که با تهی بودن دستان جامعه از مفاهیم بنیادینی همچون
اعتماد، همکاری، اطمینان، فعالیت های داوطلبانه و غیره هر تلاشی در حفاظت از منابع
کشور منجر به نتیجه معکوس خواهد شد.
محمد درویش ضمن تاکید بر این موضوع به وجه دیگری از بروز این مفاهیم اشاره می کند و می گوید: در تبلور این مفاهیم محیط زیست و هر آنچه که زندگی انسان به آن وابسته است عنوان مطالبه جدی مردم از دولت مطرح می شود و مردم نه تنها خود به تخریب دست نمی زنند بلکه در برابر هر متخلفی با جدیت می ایستند.»
حتی
اگر ریشه تخریب ها را فقر اقتصادی مردم بدانیم رفع این چالش نیز تنها با مشارکت
مردمی امکان پذیر است زیرا به گفته درویش در معرفی معیشت جایگزین نیز باید مشارکت مردم
را طلبید. ضمن این که مردم به این باور می رسند مشارکت نداشتن در حفظ محیط زیست منجر
به از دست رفتن سرمایه های اقتصادی نیز می شود.
این موضوعی است که مدیرکل دفتر زیستگاه ها و امورمناطق سازمان محیط زیست نیز بر آن تاکید می کند، اینکه «آموزش، آگاهی و مشارکت شاه کلید مقابله با تخریب جنگل ها است زیرا زمانی که مردم متوجه شوند یک منبع برای تداوم زیستی آنها ضروری است، به طور حتم بهتر از دستگاه های اجرایی از آن حفاظت می کنند. این در حالی است که بدون آگاه کردن مردم از ارزش منابع زیستی، بزرگترین سرمایه گذاری ها برای حفاظت از جنگل ها یا هر اکوسیستم دیگر نتیجه مطلوب ندارد.»
مشارکت بی نظیر مردم بیابان در حفظ و توسعه جنگل های دست کاشت
برای اثبات این موضوع کافی است به عملکرد سازمان جنگل ها در حوزه بیابان و جنگل های دست کاشت نگاهی بیندازیم. این سازمان با کمبود اعتبار جدی مواجه است، اما به این نتیجه رسیده است که همان اعتباری را که به پیمانکاران می سپارد را به مردم برای رشد نهال و جنگل کاری اختصاص دهد و تنها به ارائه آموزش شیوه انجام کار به مردم بپردازد. مردم خود می دانند نیاز آنها چیست، درد ریزگردها، بحران آب و خشکی هوا به جان مردم این منطقه بیش از هر مردم دیگری نشسته است به گونه ای که مدیر کل دفتر امور بیابان سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری همکاری مردم بیابان و درک آنها را از لزوم مشارکت در توسعه و نگاهداشت جنگل های دست کاشت را بی نظیر و مثال زدنی عنوان می کند.
تن زخم خورده جنگل ها تشنه با هم بودن ما است
و امروز تن زخم خورده جنگل های کشور تشنه درک و همکاری مثال زدنی همانند مردم بیابان است. اما دست یافتن به این مفاهیم که مجموع آنها را سرمایه اجتماعی می نامیم زمانی که جنگل های شمال کشور به سرنوشت امروز جنگل های زاگرسی دچار شوند و از جنگل های زاگرسی خبری نباشد دیگر فایده ای ندارد.