صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

فروش ۱۵۰ هزار نسخه‌ای اثر نیلوفر شادمهری/ «خاطرات سفیر» به چاپ شصتم رسید

۱۹ آبان ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۵:۰۱
کد خبر: ۵۶۶۵۲۰
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
شادمهری در کتاب «خاطرات سفیر» حدود سی خاطره را به رشته تحریر درآورده و توضیح نیز داده که این مجموعه در واقع بخش اندکی از تمام خاطرات ایشان است و ابراز امیدواری کرده بتوانند فصل‌های بعدی این کتاب را نیز بنویسد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، «خاطرات سفیر» به روایت خانم نیلوفر شادمهری با نگارشی صمیمی و ساده، خواننده را به خوابگاهی در پاریس می‌برد و او را با رویدادها، تجربه‌ها و خاطراتش شریک می‌کند.

«خاطرات سفیر» خاطرات دختر مسلمانی است که در کشور فرانسه، هرچند برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری حضور دارد، اما سفیری شده است برای دفاع از حقیقت اسلام. مواجهه او با آدم‌های مختلف و اتفاقات متفاوت این خاطرات را جذاب‌تر می‌کند، از قبول نشدنش در بهترین دانشگاه فرانسه تنها به دلیل حجابش و دست ندادن با سرشناس‌ترین اساتید مرد تا برگزاری دعای عهد در اتاق خوابگاه و خواندن دعای کمیل برای «یک سلیم النفس».


شادمهری در این کتاب، حدود سی خاطره را به رشته تحریر درآورده و توضیح نیز داده که این مجموعه در واقع بخش اندکی از تمام خاطرات ایشان است و ابراز امیدواری کرده بتوانند فصل‌های بعدی این کتاب را نیز بنویسد.

بارزترین موضوع این کتاب حجاب است و اینکه نیلوفر شادمهری چگونه باید با مردان مواجه شود و این موضوع به تناوب تا آخر کتاب همراه با تجربیات مختلف نویسنده، خواننده را با خود همراه می‌کند. آن‌چنان‌که موضوع کناری حجاب یعنی دست دادن با مردان تذکر داده می‌شود و صد البته به نوع پوشش دانشجویان فرانسوی یا غیر فرانسوی و نیز مردم فرانسه نقد وارد می‌کند که خب بی‌راه هم نمی‌رود و پذیرفتنی است.

برشی از کتاب: «یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی روی همه اومد و صاف وایساد توی ایستگاه.

راننده اتوبوس رو خاموش کرد و سوت زنان از اتوبوس پیاده شد.

رفتم جلو، سلام کردم و گفتم: "عذر می‌خوام. امروز اتوبوس نیست"

گفت: "نه، امروز اعتصابه"

دوست داشتم بدونم اعتصاب برای چیه؛ به خصوص که داشتم متضرر می‌شدم و ناخواسته در زنجیره نتایج اعتصاب دخیل شده بودم.

گفتم: "ببخشید ... می‌شه بدونم برای چی راننده‌ها اعتصاب کردند؟ "

راننده اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: "این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره. "

(آفرین ورپریده! از این حس ملی گرایی‌ات خیلی خوشم اومد بی‌تربیت) خب، دیگه چی باید می‌گفتم؟ هیچی! اما واقعا این حس دوگانه‌ای که توی پرانتز نوشتم سراغم اومد. اگرچه جواب بی‌ادبانه‌ای بود، آفرین به این شخص که علیه دولتش هم که تحصن می‌کنه وقتی مقابل یه خارجی قرار می‌گیره بهش حق نمی‌ده که بخواد حتی وارد دعوا‌های ملی بشه. واقعا از این کارش خیلی خوشم اومد. من اگه جای رئیس‌اش بودم حتما تشویق‌اش می‌کردم.»



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *