صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«لَچک» اثری متفاوت درباره مشکلات پنج مرد/روایتی دراماتیک از مشکلات یک خانواده

۲۰ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۷:۰۰
کد خبر: ۵۶۶۳۵۸
نمایش «لچک» به نویسندگی و کارگردانی «امیر ابراهیم زاده» این شب‌ها در مجموعه نمایشی عمارت روبرو میزبان مخاطبان بوده و تاکنون با وجود فرم و محتوای متفاوت خود با استقبال خوبی روبرو شده است.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، نمایش «لچک» به نویسندگی و کارگردانی «امیر ابراهیم زاده» این شب‌ها در مجموعه نمایشی عمارت روبرو میزبان مخاطبان بوده و تاکنون با وجود فرم و محتوای متفاوت خود با استقبال خوبی روبرو شده است. 

سپهر طهرانچی، شایان پناهی، زهرا یوسفی از جمله بازیگرانی هستند که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند، در خلاصه داستان نمایشنامه لچک آمده است: پنج مرد در زمان های متفاوت درگیر مسئله ای هستند که برای بیرون رفتن از آن راه حلی ندارند.

بیشتر بخوانید: 

نقد نمایش دراماتوژ را اینجا بخوانید.

نمایش «لَچک» با رویکرد خود به جامعه اکنون سعی دارد با پیش آوردن اتفاق‌ها و باور‌های درونی و بیرونی شخصیت‌ها جهان اثر را به سوی هدایت کند که بتواند از دغدغه آن‌ها حرف بزند. البته در این راستا جهان متن با حذف مقدمه‌های معمول و گاهی بی‌هدف به اصل مطلب اشاره می‌کند که این تصمیم از جانب نویسنده راهکاری موثر در پیش آوردن اتفاق‌های این نمایش در فرمولی مینی‌مال گونه درست و کارساز به حساب می‌آید.

زیرا از ابتدا شخصیت‌ها می‌توانند با قرار گرفتن در شرایطی مشخص به شرح حال خود نسبت به جهانی که در آن قرار گرفته‌اند واکنش نشان داده و عملی را در ازای خواسته جهان متن برون‌ریزی کنند؛ لذا به صورت خودآگاه فضایی دراماتیک در بستر روایت پیش می‌آید که منطق و تفسیری قابل ارائه را رقم می‌زند تا اهمیت محتوا در اثر برای مخاطب قابل درک و باور باشد. استفاده از تصاویر پخش شده در عمق صحنه از دیگر اهرم‌های روایی است که فضای ذهنی هر شخصیت را بنابر لزوم تفسیر‌هایی که از خود بیان می‌کند شرح می‌دهد تا همخوان بودن کلام و تصویر به شکلی هم‌راستا جهان متن و اثر را پیش برده و شرایط را برای نمایان کردن هدف و اهمیت آن مسجل کند. شاید بتوان گفت که این رویکرد در شیوه اجرایی تمام آن چیزی است که نویسنده و همچنین کارگردان این نمایش به آن نیاز دارند تا مخاطب را به جهان اثر وارد کرده و در تمام لحظات او را در مقام شاهد سیال کنند.

در واقع این عملکرد بیان‌گر آن است که حس همذات‌پنداری با ترکیب باور‌های درونی و تخیل شخصیت‌ها این مجال را فراهم می‌کند تا محتوا که همان حرف‌های هر شخصیت است از زاویه درونی وجود به بیرون و در زمانی دیگر از تاثیرات جهان پیرامون به باور و تخیل جهان درونی آن‌ها رفت و آمد کند.

جهان اثر با این دانسته که مرز بین واقعیت و خیال را به تصویر می‌کشد سعی دارد شخصیت‌ها را بعنوان راوی معرفی کند. زیرا آن‌ها با استفاده از تصویرسازی‌ها می‌کوشند تا موقعیت مکانی نمایش را به جایی مابین خانه‌ای در واقعیت و مکانی در تخیل تعریف بدهند. استفاده از مولفه مونولوگ یکی از کارسازترین شیوه‌ها برای بیان چنین تصمیمی است.

دلیل این ادعا هم آن است که شخصیت‌ها در این نمایش با نفوذ به باور‌های درونی و جاری کردن کلام در ذات اثر مخاطب را ترغیب می‌کنند تا شرایط و داشته‌های آن‌ها را شنیده و با تصویر‌هایی که می‌بیند آن‌ها را بشناسد. اصولا درام در این نوع نمایش‌ها که ساختاری از دغدغه‌های انسانی را مورد توجه قرار داده وابستگی کامل به کاربرد موازی محتوا و فرم دارد که این موضوع در اثر به شکل نمایانی رعایت شده است؛ لذا از این جهت عمل و عکس‌العمل شخصیت‌ها در ازای برون‌ریزی درونی و خاطراتی که بیان و تصویر می‌شود امری لازم تلقی خواهد شد.

موقعیت محور بودن این اثر از نگاه دیگر نمایان‌گر شرح واگویه شخصیت مردی است که باور‌های درونی خود را همراه با تاثیرات جهان پیرامونش در هم آمیخته و دو شخصیت زن و مرد که همراه او در این روایت حضور دارند بعنوان راوی‌های تخیلش ماجرا‌هایی از زندگی این شخصیت را با رفتار‌ها و واکنش‌های خود نسبت به حرف‌های او تصویر می‌کنند.

استفاده هم‌زمان از بدن و بیان جهت شرح واگویه‌ها از جانب شخصیت‌ها این اجازه را به مخاطب می‌دهد که آن‌ها را با تمام داشته‌ها و نداشته‌ها و البته دغدغه‌هایشان مورد تحلیل و بررسی قرار بدهد. محتوای مونولوگ‌های شخصیت مرد کاملا از دوران معاصر و زمان حال زندگی او نشات می‌گیرد؛ لذا این بی‌پیرایه بودن روایت خود به نوعی یکی از جزئیات اثرگذار است که قاعده بی‌پروایی کلام را تشریح کرده و آن را در ازای شرح آشفتگی‌های ذهنی و دغدغه‌هایش نمایان می‌کند.

در واقع شخصیت مرد اول یا همان شخصیت اصلی اثر نمونه ما به ازایی از فردی در جامعه اکنون است که در وجود خود حرف‌های ناگفته و راز‌های سر به مُهر دارد که آن‌ها را تلاش دارد با استفاده از موقعیتی برون‌ریزی کند. عنصر ارتباط را می‌توان بعنوان قوه محرک این نمایش به شمار آورد، زیرا سبب می‌شود شخصیت‌ها با وام گرفتن از رویداد‌های واقعی و بارگذاری آن‌ها در خیال، جهان اثر را به جایی شبیه یک دادگاه تبدیل کنند که در آن شخصیت مرد لب به اعتراف و اعتراض می‌گشاید. حال در این راستا طراحی صحنه اثر با استفاده از مولفه نمادگرایی داده‌های جهان نمایش را به گونه‌ای تشبیه می‌کند که در این موضوع نیز مرز بین واقعیت و خیال حالتی عینی به خود می‌گیرد.

عنصر تجربه‌گرایی در ساختار کلی نمایش «لَچک» کاربردی‌ترین عنصری است که تمامی جزئیات آن از شخصیت‌ها تا طراحی‌ها و حتی جهان متن را تحت تاثیر خود قرار داده است؛ بنابراین وجود چنین تمهیدی فضایی را ایجاد می‌کند تا اوج و فرود‌های روایت که در ازای موقعیت‌های نمایشی شکل می‌گیرند از جانب مخاطب این نمایش اثری تجربی و قابل توجه تلقی شود.

حال در این میان میزانسن‌های طراحی شده اثر بسیار به جهان متن و البته درک شخصیت‌ها از فضای نمایش وابسته است، زیرا تاثیرات پیش آمده از این طراحی بعنوان راهکاری موثر برای عیان کردن نیاز آن‌ها در جهان اثر قلمداد می‌شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *