اولین بحران آمریکا شکست سیاستهای ضد ایرانی/ آل سعود در پی ناکامی در پادویی کردن برای آمریکا
تحولاتی که امروز در منطقه و جهان در حال وقوع است، بسیار شبیه به سالهای پایانی جنگ تحمیلی است. صدام، سرمست از حمایتها و پشتیبانیهای بینالمللی و منطقهای، در این اندیشه بود که قادر است شطرنج معادلات منطقه را به نفع خود به پایان برساند، حال آنکه مدتی بعد وقتیکه قافیه را تنگ دید و دریافت که آمریکا و اروپا پشت او را خالی کردهاند، به فکر مصالحه با ایران اسلامی افتاد و نامههایی ملتمسانه و از سر عجز به مقامات کشورمان ارسال کرد.
هنوز چند سالی از «متجاوز» خوانده شدنش از سوی سازمان ملل نگذشته بود که آمریکا بهعنوان بزرگترین حامیاش، اقدام به حمله نظامی کرد و با استفاده از پایگاههای نظامی کشورهای همسایه از جمله کویت و عربستان، به عمر حکومتش پایان داد. این رویکرد آمریکا را میتوان در خصوص سعودی در کسوت صدام عصر حاضر دید با این تفاوت که کاخ سفید از قدرت دو دهه پیش برخوردار نیست و نمیتواند همچون گذشته بر مناسبات منطقه تأثیرگذار باشد. در حال حاضر، واشنگتن در پنج نقطه دچار بحران شده و علاوه بر این، برای اولین بار در تاریخ آمریکا، رئیسجمهور این کشور در مظان استیضاح و برکناری است.
اولین نقطه بحرانی آمریکا، به شکست سیاستهای ضد ایرانی عربستان بازمیگردد. ریاض و واشنگتن تقریباً در اینکه با حربه تحریم میتوانند انقلاب اسلامی را بهاصطلاح ساقط کنند، تردیدی نداشتند و طبق اذعان «برایان هوک»، رئیس گروه اقدام علیه ایران، یک بازه زمانی سه ماهه برای این اتفاق را مدنظر داشتند که در مقابل چشمان حیرتزده آنها، این سیاست به بنبست رسید. عربستان به نیابت از آمریکا، درصدد بود که جمهوری اسلامی را درگیر شبکهای از مشکلات اقتصادی و امنیتی کند و لذا با همراهی مرتجعین منطقه، مجموعهای از روشهای تخریبی برای هدف قرار دادن اقتصاد، ایجاد آشوب و ناامنی در مرزها و کشاندن آنها به داخل را کلید زد. در این میان، به دلیل راهبرد ترکخورده آمریکا که نقش مقوم هرم ضد ایرانی را داشت، دیگر اضلاع آن نیز دچار شکاف و سیاست «فشار حداکثری آمریکا» به اذعان کارشناسان این کشور با شکست مواجه شد. بهعنوان نمونه، هفته گذشته اندیشکده شورای آتلانتیک در تحلیلی به قلم «جک گلدستون»، استاد دانشگاه «جورج میسون» با یادآوری اینکه سیاست دولتهای متوالی آمریکا علیه نظام ایران در چهار دهه گذشته ناکام مانده، به سیاستمداران این کشور توصیه کرده که معطل تغییر نظام ایران نباشد.
آل سعود در پی ناکامی در پادویی کردن برای آمریکا، دچار کابوس بزرگ انصار الله و ارتش یمن هم شد. این، دومین بحرانی بود که رئیسجمهور آمریکا از ناحیه عربستان متحمل و هنوز از اتخاذ تصمیم درست درباره برونرفت از مخمصه فعلی سردرگم است. قبیله سعودی با گمان فتح چندهفتهای یمن، وارد باتلاقی شدهاند که هر چه بیشتر دست و پا میزنند، بیشتر در آن فرو میروند. حمله یمنیها به تأسیسات نفتی آرامکو و عملیات بزرگ «نصر من الله»، باعث شده که ریاض ناامید از کمک آمریکا، برای خروج از مهلکه دست به دامن ایران شود. مستأجر کاخ سفید رسماً به سعودیها گفته است که اگر خواستار امنیت هستند، باید هزینه بیشتری پرداخت کنند و از سوی دیگر، به نظر میرسد که نه آمریکا و نه عربستان، مراودات صمیمانهای همچون گذشته ندارند و حساب طلایی خود برای یکدیگر را بستهاند. از این رو با توجه به دور جدید گسترش اختلافات داخلی در میان شاهزادههای سعودی که هفته گذشته خبر آن منتشر شد و پایان قریبالوقوع تاریخمصرف این رژیم، ابتلای آل سعود به سرنوشت صدام و کمرنگتر شدن حمایتهای آمریکایی – غربی از ریاض، ابداً بعید به نظر نمیرسد.
سومین بحران، آمریکا به تزلزل اوضاع سیاسی در سرزمینهای اشغالی بازمیگردد. همین چند هفته پیش بود که مقامات واشنگتن پس از ناتوانی «بنیامین نتانیاهو» در تشکیل کابینه ائتلافی، صراحتاً اعلام کردند که آمریکا متحد اسرائیل است نه نتانیاهو. این موضع رسمی در حالی اتخاذ شده که ترامپ تقریباً همه کارتهای خود را برای پیروزی و ادامه حیات سیاسی نخستوزیر رژیم صهیونیستی سوزاند. انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس، به رسمیت شناختن بلندیهای جولان به نفع تلآویو، مشارکت و همراهی در توسعه سامانه پدافندی «آرو-۳» و سرازیر کردن میلیونها دلار از جیب مالیاتدهندگان آمریکایی به جیب نخستوزیر این رژیم، نمونههایی از سرمایهگذاری سنگین آمریکا روی نخستوزیر اسرائیل است که همگی هباء منثورا شد. علاوه بر این، در تاریخ رژیم صهیونیستی، برگزاری دو دور متوالی انتخابات کنست بدون مشخص شدن وضعیت کابینه بیسابقه است.
خروج نیروهای تروریست آمریکا از سوریه نیز چهارمین پاشنه آشیل این کشور به شمار میآید. رهبران و سیاستمداران هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا، مخالف تصمیم ترامپ هستند و بالاتفاق آن را به نفع ایران و جبهه مقاومت میدانند. رئیسجمهور آمریکا پیش از این تصریح کرده بود که کشورش ۷ هزار میلیارد دلار را در منطقه غرب آسیا به هدر داده و تصمیم گرفت که برای متوقف کردن بخشی از این هزینههای بیهوده، از ائتلاف نانوشته خود با ترکیه خارج شده و سوریه را ترک کند. ترکیه نیز با ورود به سوریه کار آمریکا را دشوارتر کرد، چراکه با چراغ سبز روسیه به این معرکه وارد شد و این احتمال وجود دارد که با تحریم آنکارا از سوی بروکسل (پایتخت اتحادیه اروپا)، ادامه عضویت ترکیه در ناتو با مشکل مواجه شود و در نتیجه، این کشور به یکی از متحدین روسیه در حوزه نظامی – امنیتی بدل گردد.
از سوی دیگر؛ شرکای اصلی آمریکا در فرانسه و انگلیس نیز دچار مشکلات عدیده داخلی هستند. «بوریس جانسون» که به ترامپ انگلیس شهره است، نیامده با پارلمان این کشور بر سر برگزیت گلاویز شده و تنشهای بسیار جدی و سختی با مخالفانش دارد. این تنشها به ویژه پس از حکم دادگاه عالی انگلیس مبنی بر غیرقانونی بودن تعطیلی پارلمان شدت گرفت و کماکان ادامه دارد. «امانوئل مکرون»، رئیسجمهور فرانسه همچنان با بحران جلیقه زردها رو به روست و این اعتراضات، به کابوسی برای الیزه تبدیل شده. گرفتار شدن مکرون و جانسون در بحرانهای داخلی که پنجمین معضل آمریکا به شمار میآید، ثابت میکند که معادلات هماهنگ شده کاخ سفید در اقصی نقاط جهان به بنبست و به عبارتی، ماهعسل محور ضد ایرانی به پایان رسیده و از سوی دیگر، کفه تحولات به نفع ایران، جبهه مقاومت و متحدانش سنگینتر شده است.
با توجه به تغییرات بنیادی در سطح کنشگری بازیگران منطقهای و جهانی، تردیدی وجود ندارد که برنده این میدان، جمهوری اسلامی و عمق راهبردی آن است و پازل منطقه به سمتی در حرکت است که کشورمان با هماهنگی دقیق میان ارکان و اجزاء محور مقاومت در غرب آسیا مهندسی کرده است.