رؤیای آشفته! / چرا درِ این جاسوسخانه را نمیبندید؟! / در پی انتقام از عبدالمهدی
• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان «رؤیای آشفته!» منتشر کرده که به این شرح است:
اعتراضات و آشوبهای اخیر عراق درحالیکه این کشور در آستانه برگزاری همایش عظیم اربعین حسینی است، جای تأمل بسیار دارد. تظاهرات و اعتراضات خیابانی در شهرهای مختلف این کشور از سهشنبه هفته پیش آغاز شد و شواهد و قرائن متقنی وجود دارد که نشان میدهند اولاً اتفاقات روزهای گذشته طرحی از پیش برنامهریزیشده و برای روزهای پیش روست و ثانیاً جنبشی اعتراضی و خودجوش نیست. چنانچه فرض را بر مردمی بودن آن بگیریم، طبیعتاً باید از یک شهر آغاز و به شهر یا شهرهای دیگر امتداد مییافت، درحالیکه شروع اعتراضات در چندین شهر و در یک روز مشخص، از قرار داشتن جریانی مشکوک در پس آن حکایت دارد. نکته اینجاست که این اعتراضات و اغتشاشات در شهرهای شیعهنشین کلید خورده حال آنکه میزان محرومیتها، مشکلات و گرفتاریهای اقتصادی در اکثریت مناطق اهل سنت عراق به مراتب بیش از شیعیان است، اما در مناطق اهل تسنن خبری از چنین اعتراضاتی نبود. علاوه بر این، شرایط نامناسب معیشتی و اقتصادی که رسانههای غربی، عبری، عربی تلاش میکنند آن را عامل خیزش مردم عراق بدانند، پدیده نوظهور و تازهای نیست که به یکباره رخداده و سبب انفجار خشم مردم شده باشد. از سوی دیگر، کاملاً روشن است که همزمانی کلید خوردن اعتراضات خیابانی در عراق با موسم اربعین حسینی، به دلیل وحشت کشورهایی است که منافع آنها از ناحیه این اجتماع عظیم به خطر میافتد. بهطور مشخص، اجتماع عظیم زائرین اربعین برای عربستان که منشأ و مبدأ تروریسم در منطقه است، عاملی تهدیدآمیز به شمار میرود و از طریق نزدیک شدن به دولت عراق، تلاش میکند که تصمیمگیریهای بغداد، خارج از اطلاع ریاض نباشد. علاوه بر این، اربعین، عامل وحدتبخش دو کشور همسایه ایران و عراق است. این اتفاق همچون خار چشمی در چشمان آل سعود بوده و از این موضوع رنج میبرند؛ ضمن اینکه طی روزهای گذشته هشتگهایی با عنوان «عراق به پا خیز» در فضای مجازی منتشر شده که ۷۹ درصد آن از داخل عربستان توسط رباتها منتشر شده است. قطعاً اکثریت قریب بهاتفاق جوانان عراقی و مشتاقانی که از اقصی نقاط جهان برای چله شهادت اباعبدالله (ع) به این کشور پا میگذارند، با سیاست تروریسم پروری و تفرقهافکنانه آل سعود مخالفاند و لذا چنین اجتماعی در راستای منافع ریاض قرار ندارد. مهمتر اینکه عربستان از جمهوری اسلامی به شدت زخم خورده چراکه محیط پیرامونی آل سعود از یمن و عراق و لبنان گرفته تا فلسطین و سوریه را در قبضه محور مقاومت قرار داده است. تکفیریهای دستپرورده و خانهزاد سعودیها امروز به برکت همافزایی ایران و عراق و افتتاح شاهراه مقاومت از تهران تا سواحل مدیترانه و به لطف تألیف قلوب ایران و عراق، هیچ نقطه امنی ندارند. شکست سیاستهای منطقهای ریاض در چارچوب همکاریهای همهجانبه ایران و عراق، خون پدرجد تروریستها را به جوش آورده و دیگر طاقت مانور قدرت تشیع در اربعین را ندارند. ماجرای طرح پیشنهادی عربستان به دولت آمریکا برای ایجاد آشوب در عراق، لبنان و ایران که بهتازگی توسط روزنامه الاخبار فاش شد نیز حاوی فکتهای بسیار معناداری است که ثابت میکند قبیله سعودی از جمله کارچاقکنهای اعتراضات محسوب میشود. در این طرح، افکار عمومی برای ریختن به خیابانها تحریک میشوند تا از این طریق، دولتهای مرکزی تضعیف شوند. همزمان با عراق، در لبنان نیز آشوبهایی به بهانه مشکلات اقتصادی آغاز شد، اما در جلب توجهات رسانهای موفق نبود، ولی در عراق، این اتفاق افتاد، چون علاوه بر عربستان، بازیگران دیگری هم در کوره اعتراضات دمیدند. یک ماه پیش، شیخ «قیس الخزعلی»، رهبر جنبش «عصائب اهل الحق» هم در گفتگویی به موضوع بسیار مهمی اشاره کرد. وی گفت که برخی گروههای سیاسی عراق با کشورهای خارجی بستهاند تا موج جدیدی از آشوبها و ناآرامیها را کلید زده و هدایت کنند، چراکه از سیاست خارجی عراق خرسند نیستند و مطلوب آنها، مطیع کردن دولت است. رئیس این جنبش ضد سعودی – آمریکایی حتی تاریخ این بلوا را هم ۱۰ اکتبر ذکر و تصریح کرد که علت این توطئه، عدم همراهی عراق با «معامله قرن» است. با این حساب، این آشوبها با هدف تحتالشعاع قرار دادن اربعین حسینی، چند هدف دیگر را نیز بهطور متقارن پوشش میدهد. نخست اینکه دولت فعلی عراق و شخص «عادل عبد المهدی»، نخستوزیر این کشور، نگاه ویژهای به کشورهای شرق آسیا دارد. وی بهتازگی در سفری به چین، توافقات اقتصادی و تجاری متعددی با پکن امضا کرد که خوشایند غرب نیست. دوم، دولت عراق در گرفتن انگشت اتهام بهسوی رژیم صهیونیستی درباره حملات اخیر به مواضع حشد العشبی پیشقراول است. نمایندگان مجلس عراق نیز بر دولت عراق فشار وارد میکنند تا به نحوی پاسخ گستاخی اسرائیل داده شود. این در حالی است که عراق، صراحتاً با معامله قرن نیز مخالفت کرده و مجموع این عوامل انگیزههایی هستند تا رژیم صهیونیستی در کنار عربستان، دامن خود را پر از سنگ کرده و هر چه در توان دارند برای تضعیف دولت عراق که تشکیل آن به یک سال هم نرسیده، بکار بندند. از سوی دیگر، برای ارزیابی دقیقتر اغتشاشات مهندسی شده عراق، باید دید که حامیان آنها از چه قوم و قبیلهای بوده و به کجا وابسته هستند. یکی از حامیان اعتراضات اخیر، «ایدی کوهن»، (گماشته رژیم صهیونیستی در توئیتر برای اقناع افکار عمومی اعراب) است که معترضان را «انقلابیون علیه فارسها» خطاب کرده بود! از سوی دیگر، «رغد صدام»، دختر دیکتاتور عراق نیز از حامیان این آشوبهاست که به صدور پیامهای توئیتری حماسی همراه با عوامفریبی (استفاده از آیات قرآن کریم) روی آورده است. با این حال و علیرغم برهه حساسی که در آن قرار داریم، هوشیاری مردم عراق در مواقف مختلف طی سالهای اخیر نشان داده است که این اعتراضات همچون کف روی آب، از بین خواهد رفت، دشمنان خارجی و مثلث غربی، عربی، صهیونیستی را با شکست دیگری مواجه خواهد کرد و اربعین امسال، جهانیتر و تماشاییتر از همیشه برگزار خواهد شد.
• روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «چرا درِ این جاسوسخانه را نمیبندید؟! » درج کرده که به این شرح است:
«جان نگرو پونته»، یکی از سیاستمداران برجسته آمریکایی است که در دولتهای آمریکا پستهای کلیدی متفاوتی داشته است. نگرو پونته بعد از «پل برمر»، اولین رئیس آمریکایی حکومت موقت عراق به جانشینی او منصوب شد و از ماه می۲۰۰۴ تا آوریل ۲۰۰۵ (۸۳ و ۸۴) ریاست دولت آمریکایی حاکم بر عراق را بر عهده داشت. او بعد از پایان ماموریت خود در عراق از سوی جرج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا به جامعه اطلاعاتی و امنیتی این کشور پیوست. یکی از مسئولان عالیرتبه عراقی میگوید؛ نگرو پونته قبل از ترک ماموریت خود در عراق از من پرسید؛ آیا میدانی چرا هرگز در آمریکا هیچ کودتایی رخ نمیدهد؟ و من علتهایی که به نظرم میرسید را برشمردم. نگرو پونته بعد از شنیدن دلایل و علتهایی که مطرح کرده بودم، هیچیک از آنها را وارد ندانست و گفت تنها علت آن است که «آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد!» نا آرامیهای اخیر در عراق اگرچه با تابلوی اعتراض به فساد اقتصادی، مشکلات معیشتی و ضعف خدمات عمومی صورت گرفته است و در این زمینه دولت عراق هم خواستههای آنان را نفی نکرده و نمیکند و حضرت آیتالله سیستانی نیز با صدور بیانیهای خواستار رسیدگی به مشکلات مورد اشاره شدهاند، ولی تابلویی که از سوی برخی معترضان برافراشته شده بود، به گونهای غیرمنتظره و غیرقابل توجیه جای خود را به شعارهایی داد که نه در مطالبات معترضان وجود داشت و نه با واقعیات موجود عراق همخوان بود. این تغییر تابلوی تظاهرات، حاکی از آن است که عامل دیگری به عرصه تحمیل شده و کسانی تلاش داشتهاند روی موج سوار شوند و از آب گلآلود ماهی مطلوب خود را صید کنند! فقط نیمنگاهی به شعارهای انحرافی به وضوح نشان میدهد این شعارها، تکرار آرزوهای برباد رفته و ناکامماندهای است که بارها به صراحت از سوی دشمنان ملت عراق بر زبان و قلم آنان نشسته و راهی به میدان عمل نیافته بود. در این شعارها دقت کنید! مقابله با دوستی و پیوند دو ملت ایران و عراق. شعار علیه حشدالشعبی! و از همه بااهمیتتر که میتوان آن را هدف اصلی دشمنان نفوذکرده در ناآرامیهای اخیر دانست، اعلام مخالفت با راهپیمایی چند ده میلیونی اربعین حسینی (ع) بوده است! راهپیمایی عظیم و بینظیری که با حضور شیفتگان اباعبداللهالحسین علیهالسلام از سراسر جهان صورت میپذیرد و حتی آوازه آن نیز به کابوس دردناکی برای جهان استکبار و ائتلاف کینهتوز «غربی، عبری و عربی» تبدیل شده است. اگرچه اسناد فراوانی که تاکنون به دست آمده است به وضوح از حضور مشترک عوامل آمریکایی، اسرائیلی، وهابیون سعودی و بعثیهای گوش خوابانیده در پشت صحنه ناآرامیهای عراق و تلاش آنان برای تبدیل خواستههای مشروع مردم به خواستههای بارها اعلام شده دشمنان ملت عراق حکایت میکند، ولی بدون نیاز به اسناد و شواهد یاد شده و فقط با مروری گذرا بر شعارهایی که از سوی گروهی -هرچند اندک و کمشمار- در تظاهرات مورد اشاره مطرح شده است نیز به آسانی میتوان فهمید که چه جریاناتی و با چه انگیزههایی در پی سوءاستفاده از این تظاهرات عادی و کشاندن آن به سایر شهرهای عراق بودهاند؟ سؤال این است که آیا غیر از آمریکا و اروپا و اسرائیل و آلسعود و تکفیریهای داعش، هیچ دولت، یا حزب و جریان سیاسی دیگری را میتوان یافت که از ائتلاف ایران، عراق و سوریه وحشت داشته باشد؟! و یا از حضور فرزندان غیور و مومن عراق در حشدالشعبی و ایثار و جانبازی آنان در قلع و قمع تروریستهای وحشی داعش ناخشنود باشد؟! و یا مگر حضور حماسی و چند ده میلیونی و بینظیر شیعیان سراسر جهان در راهپیمایی اربعین حسینی (ع) برای آنان به کابوسی دردناک تبدیل نشده است؟! و... مگر ممکن است مردم مسلمان و غیور عراق از جوانان حشدالشعبی که در مقابل داعشیهای وحشی از جان و مال و ناموس آنان دفاع کردهاند، ناخرسند باشند و با آنها دشمنی بورزند؟! بنابراین حتی اگر هیچ شاهد و سندی از دخالت و توطئهچینی آمریکا و اسرائیل و سعودیها و داعشیها و بعثیها در ناآرامیهای اخیر عراق در دست نباشد - که به فراوانی در دست است- تنها یک نیمنگاه به شعارهای انحرافی یاد شده کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که این توطئه از سوی ائتلاف شوم غربی، عبری و عربی تدارک شده و به صحنه آمده است. مردم عراق سالهای سخت و آمیخته به وحشت دوران حاکمیت بعثیها، مخصوصاً دوران حاکمیت صدام را از یاد نبردهاند. سالهایی که با خون و شکنجه و قتل و غارت مردم مظلوم عراق همراه بود. حامیان صدام چه کسانی بودند؟ مگر آمریکا، اسرائیل، فرانسه، انگلیس، آلمان و حتی شوروی سابق تمام قد از صدام حمایت نمیکردند؟! و مگر دلارهای عربستان، کویت، امارات و... به خزانه صدام سرازیر نبود؟! سهم مردم مظلوم عراق غیر از خون دادن و خون دلخوردن و سختی کشیدن چه بود؟! حالا هم همان دولتها و جریانات غارتگر و خونریز به میدان آمده و در تلاشند تا روی موج خواستههای مشروع مردم سوار شوند و اگرچه میدانند بازگشت به دوران وحشت و اختناق گذشته ناممکن است، ولی به یک نمایش ولو حداقلی و بزرگنمایی آن نیاز مبرم دارند تا شکستهای پیدرپی و تحقیرشدنهای بیوقفه خود در منطقه را از چشم جهانیان پنهان دارند! حالا به نکتهای که در صدر این وجیزه آمده بود برمیگردیم. نکتهای که جان نگرو پونته با کنایه به آن مسئول بلندپایه عراقی گفته بود. «علت آنکه در آمریکا کودتا رخ نمیدهد این است که آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد»! این سخن اگرچه به کنایه گفته شده است، ولی واقعیتی غیرقابل انکار است. شواهد تاریخی نشان دادهاند که سفارتخانههای آمریکا در همه کشورها، حتی در کشورهای دوست و همپیمان آمریکا نیز، کانون توطئه هستند. سفارت آمریکا در ایران نمونهای روشن و مثالزدنی از این واقعیت تلخ است. وقتی جوانان انقلابی کشورمان سفارت آمریکا را تسخیر کردند، به اسنادی دست یافتند که نشان میداد گویاترین نام برای سفارت آمریکا همان «جاسوسخانه» است. اسناد یاد شده، از خیانت برخی شخصیتهای سیاسی ایران پرده برداشت و جنایات بیشمار آمریکا در ایران و برخی کشورهای دیگر منطقه را بر ملا کرد. اکنون باید از جوانان مومن و انقلابی عراق که در سالهای اخیر با از خودگذشتگی و ایثار دهها حماسه بزرگ و مثالزدنی آفریدهاند پرسید؛ چرا به حضور سفارت آمریکا در بغداد یعنی همان جاسوسخانه و کانون توطئه علیه ملت مظلوم عراق خاتمه نمیدهید؟! و این دُمل چرکین را از سرزمین مقدس خود حذف نمیکنید و بیرون نمیاندازید؟! تسخیر جاسوسخانه آمریکا و حذف این کانون توطئه برای ما در ایران اسلامی دستاوردهای فراوانی داشته است. چرا باید جوانان انقلابی عراق میهن مقدس خود را از این دستاوردها محروم کنند؟!
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان «سالمندی از نگاهی دیگر» منتشر کرده که درادامه میخوانید:
هفته گذشته به مناسبت روز جهانی سالمند، مراسمی در چند مکان برگزار شد. طبیعتاً، سالمندی مقوله مهمی است و مقطع و برشی از زندگی بسیاری از افراد را که شانس گذر از دوران جوانی و میانسالی را داشتهاند، در بر میگیرد. به همین خاطر سالیانی است که در دنیا در حوزه علوم مختلف، بخشی مستقل به سالمندان اختصاص یافته است. از طب سالمندان تا سلامت سالمندان و روان شناسی سالمندان و ورزش سالمندان تا تفریحات و نیازهای جسمی، روحی، حرکتی، معیشتی و نیز تمهیداتی که در حوزه تسهیل رفتوآمد، خدمات بهداشتی و رفاهی و نحوه مراوده و معاشرت با سالمندان در نظر گرفته میشود. در ایران، به دو دلیل مسائل سالمندان تاکنون چندان مورد توجه قرار نگرفته و اساساً جدی گرفته نشده است. اول به دلیل بیتوجهی عمومی مسئولان نسبت به بیشتر مسائل و دوم به خاطر پایینبودن شمار سالمندان نسبت به کل جمعیت. طبق تعریف، جمعیت سالمندان عبارتست از جمعیت افراد ۶۵ ساله و بیشتر. هر چند این تعریف، نمیتواند بر اساس وضع جسمانی تکتک افراد، تعریف دقیقی باشد، اما عجالتاً تعریف مقبول و پذیرفته شدهای است. در همایشهایی که هفته گذشته به مناسبت روز سالمند برگزار شد، جمعیت سالمندان را جمعیت ۶۰ ساله و بیشتر برشمردند و بر اساس آن جمعیت سالمندان ایران را حدود ۸ میلیون نفر اعلام کردند که این تعریف بر اساس علم جمعیتشناسی، غلط است و عنوان سالمند به افراد ۶۵ ساله و بیشتر اطلاق میشود که در ایران حداکثر معادل ۹ درصد جمعیت کشور و تقریباً معادل ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر است. اساساً شروع سالمندی، تابعی از شاخص «امید به زندگی» است. وقتی امید به زندگی در جامعهای مثلاً کمتر از ۶۰سال باشد میتوان جمعیت ۶۰ ساله و بیشتر را سالمند محسوب کرد، چرا که شرایط اقتصادی، رفاهی و بهداشتی آن جامعه در حدی است که مآلاً افراد ۶۰ سال به بالا از مشکلات عدیده جسمانی رنج میبرند و دیگر نمیتوانند در جامعه فعالیت یا نقش مفیدی داشته باشند. شاخص امید به زندگی گویای آن است که یک نوزاد در بدو تولید چه میزان (چندسال) شانس زنده ماندن دارد. این شاخص در درون خود وضع بهداشت، تغذیه، اقتصاد و امنیت جامعه را به صورت نهفته دارد. طبیعتاً جامعهای که از سطح پایینی از بهداشت و تغذیه و امنیت و اقتصاد برخوردار است، مردمانش امکان زیست کمتری دارند. شاخص امید به زندگی در ایران طبق آمارهای رسمی از ۵۰ سال در سال ۱۳۴۸ به ۷۷ سال در سال ۱۳۹۸ رسیده است. یعنی نوزادی که در سال ۱۳۴۸ به دنیا میآمد به طور متوسط ۵۰ سال شانس زندگی داشت و نوزادی که امسال متولد میشود به طور متوسط ۷۷ سال شانس زندگی دارد. بنابراین سن شروع سالمندی در ایران امروز دستکم ۶۵ سالگی است و نه ۶۰ سالگی. آنهایی که با هدف بالابردن میزان زاد و ولد میخواهند، کشور را پیر نشان دهند در واقع تلاشهای دهههای اخیر برای توسعه و پیشرفت جامعه و نیز بالارفتن شاخص مهم امید به زندگی را نفی و کتمان میکنند. ایران، طبق آمارهای رسمی حدود دو دهه است که در وضع «پنجره فرصت» قراردارد، یعنی بیش از ۷۰ درصد جمعیت در سنین بالاتر از ۱۵ سال و کمتر از ۶۵ سال قرار دارند و این فرصت بینظیری برای به گردش در آوردن چرخهای توسعه اقتصادی کشور است. همچنین به دلیل بافت کماکان جوان جمعیت، ایران دستکم طی ۳۰ سال آینده رشد جمعیت مثبت خواهد داشت همانطور که در طول قرن اخیر یکسره روند افزایشی جمعیت را تجربه کرده و از ۱۰ میلیون نفر در سال ۱۳۰۰ به ۸۳ میلیون نفر در سال ۱۳۹۸ رسیده است. طبق همین محاسبات ایران دستکم تا سال ۱۴۳۰ سالخورده محسوب نمیشود. کشورهای بسیاری در دنیا از اروپا تا ژاپن وجود دارند که نسبت سالمندیشان تا ۳ برابر ایران است، اما در سیاست گذاریها و مواضعشان اعلام بحران نمیکنند. متأسفانه در ایران، در برخورد با پدیده سالمندی گاهی گونهای از رفتار و سخن عرضه میشود که آدم گمان میکند سالمندی فی حد ذاته پدیده ناهنجاری است که باید با آن مبارزه کرد. در این خصوص هم مسئولان و هم کارشناسان و هم رسانهها بد عمل میکنند. تیتر برخی روزنامهها را ببینید: هشدار درباره رشد شمار سالمندان! انگار سالمندی، به خودی خود، یک ناهنجاری و جرم است! طبیعتاً همه کسانی که به دلیل برخورداری از رشد شاخصهای بهداشتی و درمانی و غیره، سنین میانسالی را میگذرانند وارد دوره سالمندی میشوند. آیا این درست است که برخی درباره رشد شمار سالمندان گونهای حرف بزنند که انگار دارند درباره رشد اعتیاد یا ایدز حرف میزنند؟! آیا این بیحرمتی به پدران و مادران و بزرگان نیست؟ این نیز از آفات سیاست زدگی است. کسانی که از رشد شمار سالمندان به عنوان هشدار یاد میکنند، به طرز غریبی میخواهند بگویند این به خاطر بیسیاستیهای دولتهای خاص در بیتوجهی به افزایش جمعیت اتفاق افتاده، در حالی که این تحلیل از اساس غلط است. اگر شمار نوزادان را افزایش دهیم و به تبع آن جمعیت گروههای سنی کودک و نوجوان افزایش یابد، «نسبت سالمندان به کل جامعه» کم میشود، نه شمار سالمندان. طبیعی است که کسانی که ۶۵ سال پیش یا قبلتر به دنیا آمدهاند و اکنون پای در دوران سالمندی میگذارند، ناپدید نمیشوند. نکته آخر اینکه آنها که با اشتباهی فاحش، نسبت به پدیده سالمندی و افزایش شمار سالمندان هشدار (!) میدهند، باید بدانند که سالمندی به معنای تجمیع دانش و تجربیات انباشته بشر است. مگر نه اینکه تقریباً همه دانشمندان، علما و بخش کثیری از مدیران سیاسی و اعضای مجالس و مجامع تصمیمگیری کشور در زمره سالمندانند؟
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان «غروب آشوب» درج کرده که در ادامه میخوانید:
عراق کشور مهمی است؛ نه برای ما، بلکه برای منطقه و جهان که اگر مهم نبود از صدر دور جدید تاریخ، اینگونه آماج حملات و تحولات قرار نمیگرفت. درست همزمان با اتفاقات ایران در آخر سده شمسی گذشته و شکلگیری حکومت رضاخان قلدر، در عراق انگلیسیها زمام امور را بهدست گرفتند و بعدتر شوروی و این اواخر آمریکا و از روزی که صدام ملعون در کودتایی توانست جمهوری عراق را بهدست بگیرد تا اکنون که ۴۰سال میگذرد، این کشور روی آرامش را ندیده است. آنچه در این چند روزه بر عراق گذشته است، گرچه ابعادی بزرگتر دارد، ولی تازگی ندارد و نمیتوان آن را به قدرت موهوم شبکههای مجازی مرتبط کرد؛ شبکه قدرتی ندارد، قدرت در دستان شبکهسازان و شبکهداران است؛ آنهایی که مالکیت این پلتفرمها را در دست دارند و عمدتاً امروز یهودی و وهابی هستند و طبعاً هیچیک، حکومت شیعی عراق را برنمیتابند. این واقعه درسهای زیادی برای دولتمردان عراق و همسایگانش دارد که اگر نتوانند آگاهی افکار عمومی خود را افزایش دهند و وابستگیهای زیرساختی ارتباطیشان به غرب را مهار نکنند، هر بلایی میتواند بر سرشان بیاید. سه روز قبل که راه مستقیم تهران تا بیروت گشوده شد، باید همگان میدانستند که محور زر و زور حتماً تلاش خواهد کرد که محور مقاومت را به چالش درآورد و البته مغناطیس کربلا، حتماً مانند بارهای قبل، غروب این آشوب را بهزودی ایجاد میکند.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر «سخنی از زبان کهنه سربازان به نسل کنونی و آینده» درج کرده که در ادامه میخوانید:
دنیا میگذرد، دنیا هم نگذرد، ما آدمها میگذریم، یعنی میگذاریم و میگذریم، رسم دنیا همین است، قرار نیست، قرار هم نبوده که کسی در این دنیا جاودانه باشد، بگذار آنهایی که همچون مغول بر سر این کشور آوار شدند و چپاول کردند، چند صباحی را خوش باشند که این خوشی پایانی بس غمگین دارد. اما قرار نیست به خاطر این چند نفر اوباش و ارازل، شما نسل حاضر و نسل آینده به انقلاب و اسلام و آرمانهای آن بدبین بشوید! در هیچ جای این انقلاب پیدا نمیکنید که گفته باشد یا اجازه داده باشد که برخیها فساد کنند، چپاول کنند، یا هر غلط دیگری. ما یعنی کهنه سربازان دوران دفاع مقدس، همان کاری را که باید، کردیم، شما امروزیها نظر دیگری دارید؟ بعید میدانیم که اعتقاد داشته باشید نباید میرفتیم و میجنگیدیم. چارهای که نداشتیم هیچ، بماند! بی عقلی و کله خرابی از یک طرف، بعدش هم عشقی که این جبههها داشت. نمیخواهیم ادعا کنیم به دروغ که جانمان برایمان شیرین و عزیز نبود، نه؛ اما حال و احوالی داشت که انگار دعای تحویل سال مستجاب شده بود! اگر نمیرفتیم، اگر میماندیم، اگر دشمن بر این کشور مسلط میشد، اکنون چگونه از نگاههای سنگین شما نسل کنونی نجات پیدا میکردیم، بگذارید بعضیها و برخی جاها بگویند که میخواستی نری! مهم نیست، بگذار بگویند. دیوار ما کهنه سربازان از همه دیوارها کوتاهتر است، اصلاً دیوار ندارد؛ و اکنون که پیر شدیم و موی سپید بر سر و رویمان خودنمایی میکند، پشیمان نیستیم که هیچ، اگر باز هم برای این کشور اتفاقی بیفتد، باز هم از ما به سر دویدن است که خواهید دید. ما که کوفی نیستیم؟ هستیم؟ نه! اگر بودیم که نمیرفتیم، شما چه؟ هستید؟ کوفی مسلکی را میگوییم. گمان نکنیم که باشید، یعنی قطعاً که نیستید. الان هم که نسل حاضر موجود است، اگر خدای ناکرده بار دیگر دشمن خوابی برای کشور دیده باشد، میروند این جوانان رشید. نگاه به سر و وضعشان نکنید که اینها ملاک نیست. یادتان رفته جوانان دوران جنگ مگر طیب و طاهر بودند؟ رفتند زلال شدند، ناب شدند، یا شهید شدند، یا اسیر شدند، یا مجروم و جانباز یا سالم برگشتند که آنها هم سالم نیستند. برای یادآوری میگوییم، میرفتیم بدون مشایعت، بر میگشتیم بدون استقبال، توقعی هم نداشتیم، این حجب و حیا ارزشش از آن دادار دودور کردنها بیشتر بود. همین که مادر و پدر را زمان رفتن میدیدیم و بوسهای بر گونه هایشان میزدیم و وقتی که بر میگشتیم در آغوش میگرفتیم آن فرشتههای زمینی را، برایمان کافی بود. پشیمان نیستیم، اتفاقاً خیلی هم معتقدیم که باید میرفتیم و رفتیم. و، اما اکنون که دوران حساسی است، هم در داخل و هم در خارج، نسل حاضر و نسل آینده است که برای این کشور و انقلاب میماند، ما کهنه سربازان با همه بی ملایمتی ها، این سرزمین را برای شما و آیندگان حفظ کردیم تا شما ادامه دهنده راه همین کهنه سربازان و فرمانده آنها باشید. جز این راهی نیست که اگر غیر از این راه بروید، بیراههای است که نه نعمت دارد و نه میتوان نوری از خاور آن دید؛ و شما سربازان کنونی و سربازان آینده باید با شعور بیشتر به وقایع دنیا بنگرید چرا که تجربه ما کهنه سربازان را با خود دارید.
• روزنامه جوان مطلبی با تیتر «مقاومت» آبروی ما و شما شد »درج کرده که به این شرح است:
«سام کیلی» گزارشگر سی ان ان در تازهترین گزارش خود مینویسد: «حمله به ایران جنگ پیچیدهای به راه خواهد انداخت که امریکا و همپیمانانش نمیتوانند به سادگی در آن پیروز شوند و احتمالاً به سادگی در آن شکست خواهند خورد. ایران مطالعاتی در زمینه حملات هوایی علیه عراق و همچنین یوگسلاوی، کوزوو و لیبی داشته است و بنابراین سپاه پاسداران و نیروهای قدس، آنچه را که از اهمیت بسیار بالایی برای ایران برخوردار است، در کوهها پنهان و تلهگذاری خواهند کرد. احتمالاً هرگونه حمله به ایران از نمایش قدرت غرب به یکباره به آتش تمام عیار و مخرب تبدیل میشود. آتش جنگ در ایران میتواند اسرائیل را نیز درگیر کند.» برخی میگویند «ترامپ زن باره است و جنگ، کار زن بارهها نیست و تاریخ هر کشوری نشان داده است که شاهانی که گرفتار حرمسراها بودهاند، خود را گرفتار جنگ نمیکردند وگرنه امریکا با جنگطلبانی مثل بولتون اگر رئیسجمهور دیگری میداشت، اکنون ایران را زیر بمباران بمبافکنها نابود کرده بود!» نیمی از این ادعا درست است، اما نیم دیگر که مدعی است با وجود افراد جنگطلب در امریکا شانس آوردهایم که ترامپ اهل جنگ نیست، مثال نقض دارد؛ اوباما و بوش پسر علیالظاهر ویژگیهای ترامپ را نداشتند و در کنار خود جنگطلبانی هم داشتند، اما به نظر میرسد درک کرده بودند که جنگ با ایران، مثل جنگ با افغانستان و بمباران سوریه نیست و پیچیدهتر از آن میشود. پیچیدگی جنگ با ایران در «نگاه فرامرزی» ایران به مسئله حفاظت از منافع ملی است. احتمالاً چیزی که هر بار امریکا را وامیدارد تا گزینه حمله به ایران را از روی میز بردارد، همین بیم از گستردگی مکانی و زمانی و غیرقابل کنترل بودن جنگ با ایران است. اکنون در شرایطی قرار داریم که حتی رئیسجمهور ایران که در گذشته اینگونه نبود و واضع نظریه «برجام، سایه جنگ را برداشت.» بود، باکی ندارد که غیرهمسو با برخی افراد در داخل، واقعیتهایی از دلایل اقتدار ایران را برشمارد و به جای برجام و مذاکره فقط از دو گزینه «مقاومت ملت» و «عمل به موقع و بیواهمه نیروهای مسلح» نام ببرد: «هر چه داریم از مقاومت ملت ایران است؛ اگر این همه کشورهای اروپایی، یکی بعد از دیگری برای ملاقات با نماینده ملت ایران میآیند و ما در آن هفتاد و چند ساعت هر چه که وقت داریم در اختیار میگذاریم و باز هم پنج، شش ملاقات باقی میماند و ما وقت نمیکنیم، بهخاطر ملت ایران و مقاومت ملت ایران است. اگر ملت ایران مقاومت نمیکرد، کسی سراغمان نمیآمد، کسی اصرار نمیکرد. کسی نمیآمد بگوید که راهحلی پیدا کنیم. اگر اقتدار ملی نیروهای مسلحمان برای دفاع از کشور نبود و پهپاد آنها به فضای کشورمان تجاوز میکرد و تنها نگاه و سکوت میکردیم، این جایگاه را امروز نداشتیم. همه فهمیدند ملت ایران از پا درنمیآید. همه اروپاییها هر کدام به یک بیان به من گفتند که امروز قدرت شما از یکسال پیش بیشتر است.» اگر در دو سال اخیر پس از خروج امریکا از برجام، سرگردان در میان بیمها و امیدها و عاطفهها و احساسات، میماندیم و مقاومت نمیکردیم، امروز «مارتین ایندایک» سفیر سابق امریکا در اسرائیل نمینوشت: «اتحاد ضدایران نه در تزلزل که در حال فروپاشی است. جان بولتون رفت. نتانیاهو در حال رفتن است. امیر امارات با ایران توافق کرد. محمد بن سلمان هم به زودی توافق خواهد کرد. ترامپ هم به دنبال توافق با ایران است.» مقاومت، امروز آبرومندانهترین واژهای است که حتی بیاعتقادان به آن را مقابل ملت روسفید نگه داشته است.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.