صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

صیانت از مطالبات مردم در برابر حاشیه‌ها/ دیپلماسی قدرت زیرسایه مقاومت فعال

۰۹ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۳:۰۱
کد خبر: ۵۵۴۴۸۹
صیانت از مطالبات مردم در برابر حاشیه‌ها، دیپلماسی قدرت زیر سایه مقاومت فعال، گفتگو بدون واسطه! و... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، صیانت از مطالبات مردم در برابر حاشیه‌ها، دیپلماسی قدرت زیر سایه مقاومت فعال، گفتگو بدون واسطه!، برگ‌برنده مقاومت، سوءتفاهم بودجه شرکت‌های دولتی، همه تناقض‎های بن‌سلمان، جهان غرب در آستانه سونامی اقتصادی دوم و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید:

 

• روزنامه حمایت مطلبی با تیتر «صیانت از مطالبات مردم در برابر حاشیه‌ها» منتشرکرده که به این شرح است:
چیدمان و آرایش تحولات داخلی کشور همیشه تابعی از اوضاع منطقه و جهان بوده است. ایران اسلامی در بعد منطقه‌ای، پازل حریف را به‌هم‌ریخته و نظم مورد جبهه غربی، عربی و عبری را با چالش جدی مواجه کرده است. نیرو‌های مقاومت در یمن، سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و ... با الهام گرفتن «مقاومت فعال» جمهوری اسلامی، صحنه را به‌گونه‌ای ترسیم کرده‌اند که کاخ سفید در معیت کوتوله‌های منطقه‌ای چاره‌ای جز بازی در چارچوب آن ندارند، وگرنه دچار دردسر‌های بزرگ‌تری خواهند شد. از باب مثال، آل سعود، دیگر توان حمله گسترده به مواضع انصار الله را ندارد، صهیونیست‌ها به لانه‌های خود خزیده و مثل گذشته نمی‌توانند توحش به خرج دهند، تکفیری‌های ادلب، روز‌های آخر خود را در سوریه می‌گذرانند و آمریکایی‌ها برای حمایت از آنان هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند و ... موارد فراوانی از این دست که از کارآمدی راهبرد ایران اسلامی در برابر توطئه «خاورمیانه جدید» حکایت دارد. این اثربخشی و کارآمدی در دفع هجمه تروریست‌های تکفیری از مرز‌های شرقی و غربی که امنیت مثال‌زدنی را برای کشورمان به ارمغان آورده، در حال حاضر به مطالبه‌ای عمومی در داخل، به‌منظور بسط این الگو در همه حوزه‌ها بدل شده است. مردمی که سینه سپر کردن جوانان این مرز و بوم را در برابر حرامیان داعشی دیده‌اند و ساقط کردن پهپاد متجاوز آمریکایی و توقیف نفت‌کش انگلیسی به افتخاری برای آن‌ها تبدیل شده است، امروز به این باور رسیده‌اند که می‌توان در جنگ عریان اقتصادی آمریکا نیز مقاومت کرد و پیروز شد. جنگ اقتصادی که در سال‌های دفاع مقدس، «محاصره اقتصادی» نامیده می‌شد، موضوع جدیدی نیست. رشد فرهنگ مصرف‌گرایی و وابستگی به درآمد‌های نفتی در دو دهه گذشته، دشمنان را نسبت به موفقیت تحریم‌ها امیدوار کرد و در این خیال خام بودند که افزایش برند گرایی، مصرف‌زدگی و اتکا به نفت، مردم را در مقابل حاکمیت قرار می‌دهد و جنگ اقتصادی را به ثمر خواهد نشاند. این محاسبه نیز مثل همه آنچه پیش از آن چرتکه انداخته بودند، غلط از کار درآمد چون، بن‌مایه انقلابی مردم لایتغیر باقی‌مانده بود. علاوه بر اینکه اشرافی گری و رفاه‌طلبی اختصاص به قشر خاصی دارد که اساساً در هر وضعیتی، عافیت‌طلبی و جدار نشینی را ترجیح می‌دهند و اقلیتی هستند که هیچ سنخیتی با گرایشات مردمی ندارند. اگر در سالیان نه چندان دور، موضوع حمایت از تولید ملی و مصرف کالا‌های وطنی، چندان جدی گرفته نمی‌شد و حتی جنبه طنز داشت، در حال حاضر به موجی با حمایت مردمی تبدیل و از مقبولیت مضاعفی برخوردار شده است. هر چند هنوز بعضی بر طبل یأس و ناامیدی در تولید نیاز‌های ضروری و مایحتاج کشور در داخل سخن می‌گویند، اما وجه غالب، همان فرهنگ حمایت از تولیدات داخلی و محصولات ایرانی است که علی‌الدوام در حال گسترش است. این مقاومت افزون بر اقتصاد، مطالبه‌ای جدی در سیاست خارجی نیز به شمار می‌رود. طبق نظرسنجی‌ها که از قضا برخی از آن‌ها را دستگاه‌های رسانه‌ای وابسته به غرب تهیه کرده‌اند، بحث مذاکره آمریکا با ایران از منظر بسیاری از ایرانیان، مردود و غیرقابل طرح است. گفتمان مقاومت خوشبختانه بروز و ظهور بیشتری در دستگاه دیپلماسی ما پیدا کرده و سخنرانی رئیس‌جمهور کشورمان در هفتاد و چهارمین مجمع عمومی سازمان ملل، امتناع از هرگونه مذاکره با طرف آمریکایی در جریان سفر ایشان به نیویورک و عدم پاسخ به تماس ترامپ از سوی رئیس‌جمهور، مصادیق روشنی از افزایش ضریب باورمندی به این رویکرد بسیار مؤثر در میان مقامات کشورمان محسوب می‌شوند. این در حالی است که سیاست‌های اخیر قوه قضائیه برای برخورد جدی، قاطعانه و بدون ملاحظه با مفاسد، امید‌های فراوانی در میان اقشار مردم ایجاد کرده است. دانه‌درشت‌ها، یقه‌سفید‌ها و کسانی که می‌پنداشتند به دلیل انتساب به این مقام و فلان مسئول در حاشیه امن قرار دارند، یکی پس از دیگری به پای میز محاکمه کشانده شده و اقداماتشان بدون اغماض، داوری می‌شود. رئیس عدلیه هشدار داده است که دستگاه قضا در برخورد با مفاسد، ملاحظه هیچ شخص یا گروهی را نمی‌کند و آنچه اهمیت دارد، اجرای مرّ قانون و عدالت است. آنچه از مراجعه به آرای عمومی درباره سیاست‌ها و راهبرد‌های جدید قوه قضائیه استنتاج می‌شود، این است که پرچم عدالت‌خواهی و فساد ستیزی جمهوری اسلامی بلندتر از هر زمان دیگر برافراشته شده و مردم به این باور رسیده‌اند که مفسدین، از چنگال عدالت در امان نیستند. ضمن اینکه شائبه فساد سیستماتیک برآمده از پروپاگاندای رسانه‌های وابسته به غرب، با اقدامات اخیر قوه قضائیه رنگ باخته و برخورد با فساد و مطالبه شفافیت در سایر نهاد‌ها از جمله مجلس شورای اسلامی نیز از آن منشعب شده است. به بیان روشن‌تر، «مقاومت» و «برخورد با فساد»، دو کلیدواژه طلایی در میان مردم و خواسته بنیادی آن‌ها در مقطع کنونی به شمار می‌روند و هر کس باید در حد مقدورات و حوزه عمل خود، با این مطالبه عمومی همراه شود. نکته اینجاست که بعضی جریان‌ها، مخالف سیل عدالت‌خواهی و فساد ستیزی هستند و می‌کوشند که آن را با بر چسب‌های آلوده‌ای همچون «برخورد‌های جناحی» ملوث کنند یا برخی جناح‌های سیاسی بر ضرورت مذاکره با آمریکا در ابعاد منطقه‌ای و نظامی، تأکید ورزیده و آن را مقوم و مکمل یک گفتگوی همه جانبه تلقی می‌کنند! اما مهم این است که ملت فهیم ایران، به این تبلیغات کذب و نظریه‌پردازی انحرافی، وقعی نمی‌نهند و قاطبه مسئولین نیز با این موج همراه‌اند. مطالبات و خواسته‌های مردم در شرایط فعلی کاملاً روشن و شفاف است و نباید اجازه داد که با اغراض شخصی و قبیله‌ای و حاشیه‌سازی‌های هدف‌دار، مخدوش شوند. حتی کسانی که دل در گرو انقلاب ندارند یا منافع جناحی را بر منافع ملی ترجیح می‌دهند، چاره‌ای جز همراهی و همدلی با خواست مردم ندارند، در غیر این صورت، طرد و به حاشیه رانده می‌شوند؛ لذا جمهوریت انقلاب اسلامی حکم می‌کند که آنچه مردم به انجام و تداوم آن تأکید می‌کنند، در دستور کار همه وفاداران به نظام و کشور قرار گیرد و از هر نوع جریان سازی انحرافی اجتناب شود.


• روزنامه کیهان مطلبی با تیتر «دیپلماسی قدرت زیر سایه مقاومت فعال» منتشر کرده که به این شرح است:
۱- دروغگویی و فریبکاری ترامپ زمانی در سازمان ملل آشکارتر شد که ادعا کرد «ایران خواستار مذاکره با من است، اما من نپذیرفتم». این در حالی است که سران پنج کشور فرانسه و آلمان و انگلیس و ژاپن و پاکستان اذعان و تصریح کردند ترامپ از ما خواسته برای دیدار با روحانی در سازمان ملل تلاش کنیم. ترامپ حتی جانسون و مکرون و مرکل را نیز برای بار دوم پیش رئیس‌جمهور فرستاد و پیشنهاد دادند «با ترامپ لب استخر بایستید و با هم شیرجه بزنید»! البته این انتظار و امیدواری از سوی آمریکایی‌ها برای دیدار با روحانی بیجا هم نبود چراکه وقتی آقای روحانی به تماس تلفنی برنامه‌ریزی شده با اوباما تن داده بود، تصور می‌کردند این‌بار نیز می‌توانند یک قدم جلوتر بگذارند و موفق به دیدار روحانی با ترامپ شوند!
۲- ایران مذاکره قبل از برداشتن تحریم‌ها، و آمریکا برداشتن تحریم‌ها قبل از مذاکره را نپذیرفتند و اروپایی‌ها هم در پازل آمریکا اعلام کردند «قبل از مذاکره تحریم‌ها را لغو نمی‌کنیم»، حال سؤال این است که دولت به‌دنبال چیست؟ با این سخنان و مواضع و دشمنی‌ها و فشار‌ها حتی برای افراد عادی کوچه و خیابان هم ثابت شد لغو تحریم‌هایی که قرار بود بالمره با برجام صورت گیرد، بعد از شش سال مذاکره و توافق و فضاسازی غیرممکن است و اگر پنجاه سال هم طول بکشد، آش همان آش است! تجربه چهل‌ساله برای لغو تحریم‌ها و آزادسازی اموال بلوکه‌شده کشور هم همین را نشان می‌دهد. تجربه زیر بار زیاده‌خواهی‌های آمریکا رفتنِ دیگر کشور‌ها از کوبا و کره شمالی و سودان در چند سال اخیر تا دیگر کشور‌ها با وعده دروغین برداشتن تحریم‌ها نیز پیش روی چشم ملت ایران است. عمرالبشیر با تجزیه کشورش سرنگون و زندانی شد. رائول کاسترو هم با عکس یادگاری با اوباما، هفته گذشته خودش هم توسط ترامپ تحریم شد. عکس یادگاری کیم جون‌اون با ترامپ نیز تاکنون بی‌نتیجه بود؛ لذا اولا دولت باید از ادعای لغو تحریم‌ها کوتاه بیاید و شجاعانه اعلام کند «تجربه‌ای به تجربه‌های گذشته اضافه شد که نمی‌شود!». ثانیا دولت باید تذکر رهبری را نصب‌العین خود قرار دهد و با قطع امید کامل از اروپایی‌ها و برگشت احتمالی آمریکا به برجام، برجام را تمام‌شده تلقی و تمام نگاه خود را به داخل و قدرت ملت برای رونق تولید معطوف کند. ثالثا باید از این به بعد هرگونه رایزنی در این خصوص را نیز بی‌ثمر تلقی و از هدر دادن وقت و انرژی کشور پرهیز کند، همان‌گونه که تاکنون رایزنی‌های سیاسی و دیپلماتیک گذشته به علت خوی استکباری و تکبر طرف‌های مقابل بی‌نتیجه بوده است. رابعاً طرح فرانسه را هم باید شکست‌خورده تلقی کرد، اما با توجه به برخی مواضع رئیس‌جمهور و برخی از دولتی‌ها، اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و انتخابات مجلس ایران هنوز طمع دارند با همکاری جریان غربگرای داخلی بتوانند ایران را به پای میز مذاکره بکشانند و با دوگانه‌سازی‌ها و فضاسازی‌های رسانه‌ای – سیاسی شاید به اهداف انتخاباتی دوجانبه خود برسند. با توجه به ارسال پالس‌هایی مبنی بر آمادگی مذاکره در‌باره تغییراتی کوچک در برجام و یا تصویب زودهنگام پروتکل الحاقی در مجلس ایران در مقابل تصویب توافق هسته‌ای در کنگره آمریکا و با ادعای شعار بیشتر در مقابل بیشتر، به‌نظر می‌رسد آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در تدارک بازی جدیدی هستند. این بازی با ادعای مکرون کلید خورده که ادعا کرده «تحقق مذاکره نیازمند آمادگی برای دادن امتیاز در خاورمیانه و خلیج فارس است»! جانسون نیز با دعوت از روحانی برای سفر به لندن و با ادعا اینکه «ما در لندن می‌توانیم درباره مسائل بیشتر از جمله توافق جایگزین برجام صحبت کنیم»!، تلاش دارد به نمایندگی از آمریکا نفس تازه‌ای برای زنده نگه داشتن بحث مذاکره ایجاد کند. در این خصوص چند نکته مهم: اولا مگر مجلس زیرمجموعه دولت است و یا نمایندگان وکیل‌الدوله هستند که بدون اذن نظام و مراکز تصمیم‌گیر وعده تصویب پروتکل الحاقی را می‌دهند؟ هرچند رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز رسما اعلام کرده تصویب پروتکل الحاقی در مجلس محال است و چنین اتفاقی نمی‌افتد. ثانیا ادعای آمادگی برای ایجاد تغییراتی کوچک! در برجام در تناقض با مواضع خود دولت و وزارت امور خارجه است که قبلا ظریف بار‌ها تاکید کرده بود «برجام قابل مذاکره نیست و نه کلمه به آن اضافه و نه یک کلمه از آن کم می‌شود». مذبذب بودن در مواضع خود نشان ضعف در هرگونه تعامل و مذاکره‌ای خواهد بود. ثالثاً ایران با اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی تاکنون امتیاز اضافه هم داده، اما آمریکا و اروپایی‌ها با عمل نکردن به تعهداتشان بدهکارند؛ لذا ادعای امتیاز بیشتر در مقابل امتیاز بیشتر یک فریب و در حقیقت «بیشتر در مقابل کمتر» است. تصویب زودهنگام پروتکل الحاقی و تن دادن به خواست آمریکایی‌ها در مقابل نقض برجام و عمل نکردن به وعده‌هایشان کجایش «بیشتر در مقابل بیشتر» است؟! رابعاً قبلا می‌گفتند امضای جان کری تضمین است، اما حال چگونه با مرگ زودرس برجام، ادعا می‌کنند تصویب کنگره تضمین است! مگر تضمین جان کری و قطعنامه بین‌المللی شورای امنیت توانست جلوی فریبکاری و بدعهدی آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها را بگیرد که حالا کنگره آمریکا که خود بعد از برجام تاکنون ده‌ها مصوبه و تحریم جدید علیه ملت ایران وضع کرده، بگیرد؟ خامسا فشار حداکثری آمریکایی‌ها رو به افول است و دیگر تحریمی باقی نمانده که بخواهند اعمال کنند و به‌قول پمپئو «تحریم‌ها به سقف رسیده است». حالا چرا ایران باید مجبور باشد امتیاز بیشتری بدهد برای هیچ!
۳- آمریکایی‌ها می‌خواستند با تهدید گزینه نظامی به بازدارندگی نظامی و در مذاکره به اهداف سیاسی خود برسند، اما زدن پهپاد آمریکایی و توقیف کشتی انگلیسی و دیگر اقدامات مقاومت در منطقه توازن قدرت را به نفع جمهوری اسلامی تغییر داده و آن‌ها به اهداف خود نرسیدند؛ لذا باید همچنان سیاست مقاومت فعال را ادامه بدهیم و با اقتدار نظامی و امنیتی در منطقه، «دیپلماسی قدرت» را اجرا کنیم. یکی از موارد دیپلماسی قدرت، دیدار نکردن با اروپایی‌ها و قهقهه نزدن با آن‌ها پس از بیانیه سه کشور انگلیس و فرانسه و آلمان بر ضد ایران و اظهارات توهین‌آمیز جانسون که گفته بود «تن‌ها ترامپ می‌تواند ایران را به راه بیاورد»!، و همچنین لغو سفر به نیویورک در مقابل اقدام توهین‌آمیز محدود کردن ویزا و سفر رئیس‌جمهور و هیئت همراه بود که متاسفانه همه از دست رفت. اما اکنون لغو هرگونه سفر احتمالی به لندن به دعوت نخست‌وزیر انگلیس که خودش در آستانه استیضاح است، و فراهم نکردن فضای سیاسی- رسانه‌ای برای امیدوار شدن آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به نتیجه دادن فشار‌ها با بهانه و حربه‌ای دیگر، و ایستادن در مقابل تهدیداتی که فقط ماهیت سیاسی – رسانه‌ای برای ترساندن مسئولان را دارد، از مهم‌ترین موارد دیپلماسی قدرت محسوب می‌شود که دولت باید در دستور کار خود قرار دهد. آن‌گونه که روزنامه گاردین فاش کرده اروپایی‌ها روز چهارشنبه گذشته در حاشیه نشست سازمان ملل در جلسه‌ای به دولت ایران هشدار دادند اگر گام چهارم کاهش تعهدات برجامی را بردارد، از برجام خارج خواهند شد و مکانیسم بازگشت خودکار تحریم‌ها را فعال خواهند کرد! اما اولا با توجه به اینکه تحریمی باقی نمانده که بخواهند اعمال کنند و تاکنون نیز اروپایی‌ها با تمام تحریم‌های آمریکا همراهی کرده و از انجام تعهدات خود سر باز زده، دستشان خالی است جز اینکه ایران را به اعمال تحریم‌های اعمال‌شده تهدید کنند! ثانیا مسئولان دیپلماسی ما باید از هرگونه انفعال و ترسی در مقابل این تهدید توخالی پرهیز و به پشتوانه مقاومت ملت در داخل و در منطقه از دست برتر اقتدار نظامی در حوزه سیاسی استفاده کنند. چراکه در صورت هرگونه انفعالی و دادن هر امتیازی ولو به گفته سخنگوی دولت «تغییر کوچک»!، مقاومت فعال را غیرفعال و دیپلماسی قدرت را بی‌اثر خواهد کرد و به آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها امید می‌دهد که راه برای ادامه فشار‌ها باز است؛ لذا تا پایان سال در صورتی که مسئولان کشورمان به‌سمت مذاکره نروند تحریم‌ها و فشار حداکثری کارایی خود را به‌طور کامل از دست می‌دهد. ممکن است مقامات آمریکایی برای اینکه ابزار تحریم را از دست ندهند تا پایان سال دست به فضاسازی‌های تاکتیکی بزنند و اگر مسئولان کشور در این فضاسازی‌ها گرفتار شوند و پای ایران در این دوره به میز مذاکره باز شود، تحریم‌های مرده با این شوک دوباره زنده می‌شوند و تقابل آمریکایی‌ها با جمهوری اسلامی ایران تکرار خواهد شد و به‌قول معروف روز از نو روزی از نو؟!، همان‌گونه که با برجام چنین شد!
۴- جنگ اراده‌ها بین واشنگتن و تهران حالا حالا‌ها همچنان ادامه خواهد داشت، اما اولا به‌شرطی اراده ما نمی‌شکند که مواظب و مراقب باشیم که نفوذی‌های جریان غربگرا در رسانه‌ها و دولت برای ملت دوگانه‌های دروغین جدیدی فضاسازی نکنند و مسئولان دیپلماسی کشور نیز مجدداً دچار تغییر محاسباتی نشوند! ثانیا مقاومت فعال به ریل دیپلماسی انفعال برنگردد، چراکه تا زمانی که دولت برجام را اجرا می‌کرد، ترامپ گزینه نظامی را هم چاشنی سخنان خودش می‌کرد، اما پس از به کارگیری راهبرد مقاومت فعال و سرنگونی پهپاد آمریکایی، تهدید نظامی آمریکایی‌ها اعتبار خودش را از دست داد و ترامپ نیز جرات نکرد امسال در سازمان ملل از گزینه نظامی سخن بگوید!؛ و ثالثا به‌شرطی که به‌دنبال مواضع انقلابی، شاهد اقدام انقلابی هم باشیم که همان دیپلماسی قدرت زیر سایه مقاومت است.


• روزنامه اطلاعات یادداشتی با تیتر «گفتگو بدون واسطه!» درج کرده که به این شرح است:
همه می‌دانیم که استراتژی سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ بر دو پایه اصلی استوار است. اول، حمایت و دفاع از سلطه (هژمونی) رژیم صهیونیستی، و دوم، تشدید بحران در خلیج فارس با بزرگ‌نمایی خطر جمهوری اسلامی ایران برای دولت‌های عربی منطقه جهت فروش تسلیحات نظامی و غارت دلار‌های نفتی آنها. سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ در جهت اجرای استراتژی (تشدید بحران‌های پیرامونی) رژیم صهیونیستی قرار دارد. شکستن این سیاست از سوی آمریکا و اسرائیل در منطقه که اغلب دولت‌های آن انواع و اقسام گرفتاری‌ها را دارند، نیازمند طراحی و اجرای دیپلماسی مستقیم برای برقراری صلح و امنیت و روابط حسنه دو و چندجانبه است. فعال بودن دیپلماسی منطقه‌ای و گفتگوی مستقیم منطقه‌ای با همه کشور‌های حوزه خلیج فارس از عراق، کویت، قطر و عمان بجز بحرین، عربستان و امارات جواب داده است. اکنون که رئیس جمهور طرح «صلح هرمز» را مطرح کرده است، هیچ دولتی در منطقه به‌طور رسمی با آن مخالفتی ابراز نکرده و جا دارد تا روحانی رئیس جمهور با معرفی هیئت ویژه‌ای به ریاست وزیر خارجه برای مذاکره مستقیم و بدون واسطه با دولت‌های همسایه ما و انجام مأموریت ویژه برای اجرایی کردن این پیشنهاد و طرح «صلح هرمز» اقدام کند. ما نیازمند گفتگو‌های بدون واسطه‌ایم؛ گرچه هنوز جزئیات این طرح اعلام نشده است.


• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با عنوان «برگ‌برنده مقاومت» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
روز گذشته، تصاویری منتشر شد از افتتاح گذرگاه مرزی قائم-بوکمال در شمال عراق؛ گذرگاهی که در ماه‌های اخیر در دست بهسازی و بازسازی طرفین عراقی و سوری قرار گرفته است و صهیونیست‌ها هم تلاش زیادی کردند تا بازگشایی آن را به‌تأخیر بیندازند. در اهمیت بازگشایی این گذرگاه مرزی همین بس که شاهراه حیاتی مقاومت از مبدأ تهران به بغداد و از بغداد به دمشق و درادامه آن‌هم لبنان و سواحل مدیترانه ازطریق این گذرگاه از مسیر زمین به یکدیگر متصل می‌شوند؛ مسیری که خونی دوباره بر جبهه و رگ و پی مقاومت خواهد دمید. دور از ذهن نبود که دشمن صهیونیستی برای سنگ‌اندازی، خود رأسا وارد این بازی پیچیده شود که شد؛ هرچند تا امروز راه به جایی نبرده است. بازگشایی این مسیر، تنها یک امتیاز امنیتی نیست؛ بلکه حیات جدیدی در همکاری‌های اقتصادی و سیاسی محور مقاومت و پنجره جدیدی برای تقویت همکاری‌های متقابل اقتصادی خواهد بود. اهمیت چنین امتیاز بزرگی در شرایط فعلی تحریم برگ‌برنده بزرگی است؛ برگ‌برنده‌ای که به قیمت خون و جان هزاران مسلمان و رزمنده جبهه مقاومت حاصل شده. امید که دولتمردان محور مقاومت ازجمله جمهوری اسلامی ایران قدر این برگ‌برنده را بدانند.


• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با مضمون «گامی دیگر برای ایفای نقش جهانی» درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
سفر رئیس جمهوری به ارمنستان در حالی صورت می‌گیرد که این سفر از دو منظر قابل توجه است. بخشی از این سفر شامل مناسبات میان ایران و ارمنستان است. روابط تهران – ایروان از زمان استقلال ارمنستان روابط همه جانبه‌ای بوده که همچنان ظرفیت‌های بسیاری برای توسعه این روابط وجود دارد. روابطی که محور آن را توسعه همگرایی اقتصادی و سیاسی و البته مقابله با دخالت‌های بیگانگان در امور منطقه تشکیل می‌دهد. جمهوری اسلامی ایران همواره بر اصل میانجی گری برای حل اختلافات میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر منطقه قره باغ تاکید داشته و ایروان نیز از آن استقبال کرده که می‌تواند در سفر کنونی رئیس جمهور ابعاد عملی تری به خود بگیرد. بخش دیگر سفر روحانی به ارمنستان را حضور در نشست اتحادیه اقتصادی ارواسیا تشکیل می‌دهد کشور‌هایی که به دنبال تحقق اصل توسعه همکاری اقتصادی در چارچوب منطقه‌ای می‌باشند وگام‌های بسیاری نیز در این عرصه برداشته اند هر چند که کاستی‌های درونی این کشور و البته مداخلات خارجی تاکنون مانع از تحقق تمام اهداف این اتحادیه شده است. با تمام این تفاسیر حضور رئیس جمهوری در اجلاس ارواسیا چند اصل اساسی را دربردارد. نخست آنکه دعوت از جمهوری اسلامی ایران را می‌توان ادامه آشکارتر شدن واهی بودن ادعای آمریکا و اروپا مبنی بر انزوای ایران دانست. اروپا و آمریکا با ادعای اینکه ایران با عدم اجرای خواسته‌های آن‌ها به کشوری منزوی مبدل شده سعی در باج خواهی از جمهوری اسلامی دارند حال آنکه استقبال قابل توجه کشور‌ها در نشست سازمان ملل برای دیدار با مقامات ایران و توسعه روابط با تهران، سندی بر واهی بودن این ادعا شد. اکنون دعوت از ایران برای اتحادیه اروسیا نمودی دیگر بر موقعیت انکارناپذیر ایران در معادلات منطقه‌ای و جهانی است که ناکامی دیگری برای غرب مدعی انزوای ایران است. دوم آنکه حضور فعال در چنین اتحادیه‌هایی همچون شانگ‌های و اوراسیا این حقیقت را آشکار می‌سازد که جهان صرفا غرب نمی‌باشد و کشور‌ها و ساختار‌های بسیاری برای تحقق اهداف سیاسی خارجی وجود دارند که می‌توانند تامین کننده منافع جمهوری اسلامی ایران باشند. جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های گوناگون از انرژی گرفته تا عرصه اقتصادی، فن آوری و دانشی و امنیت دارای ظرفیت‌های بسیاری است که می‌تواند بسیاری از نیاز‌های اوراسیا را رفع نماید و در مقابل نیز توسعه روابط اقتصادی تهران با اعضاء اوراسیا می‌تواند نقش مهم در مقابله با تحریم‌های غرب داشته باشد. این مساله می‌تواند راهکاری برای مقابله با فشار حداکثری آمریکا و اروپا و البته تحقق بخش اهداف مقاومت راهبردی جمهوری اسلامی ایران باشد. نکته مهم آنکه اعضاء اتحادیه اوراسیا بار‌ها سیاست تحریمی آمریکا مخالفت و بر حق هسته‌ای و نقش منطقه‌ای جمهوری اسلامی تاکید کرده اند لذا توسعه روابط تهران با این کشور‌ها راهبری مهم در مقابله با فشار‌های غرب خواهد بود. در این میان تکیه بر ارز‌های درونی ساختاری به جای دلار و یورو در معادلات اعضاء می‌تواند مولفه‌ای برای مقابله با تبعات وابستگی به دلار باشد. در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد می‌توان گفت که سفر رئیس جمهوری به ارمنستان در حالی که زمینه ساز توسعه روابط دو کشور خواهد بود، حامل این پیام به جهانیان می‌شود که ادعای انزوای ایران ادعایی واهی برای ایجاد فضای یاس در میان ملت ایران و ایجاد اشتباه محاسباتی میان مسئولان با هدف تن دادن به زیاده خواهی غرب است حال آنکه حقیقت امر جایگاه انکارناپذیر جمهوری اسلامی در معادلات منطقه‌ای و جهانی است که دعوت از ایران برای حضور فعال در نشست اقتصادی اوراسیا نمودی از این مهم است. جایگاهی که غرب به رغم جوسازی‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی بسیار نتوانسته آن را پنهان سازد و جهانیان تهران را محور امنیت و ثبات منطقه با آینده‌ای روشن در حوزه اقتصادی می‌دانند که توسعه مناسباتی با آن امری الزام آور است. جایگاهی که در چارچوب مقاومت فعال رقم خورده و استمرار راه مقاومت تقویت کننده این جایگاه خواهد بود.


• روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی با مضمون «سوءتفاهم بودجه شرکت‌های دولتی» منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
در سال ۱۳۹۸ حجم بودجه کل کشور ۱۷۰۰۰هزار میلیارد ریال است که حدود ۴۸۰۰ هزار میلیارد ریال مربوط به بودجه عمومی دولت و ۱۲۰۰۰ هزار میلیارد ریال نیز مربوط به مجموع منابع و مصارف شرکت‌های دولتی است. بودجه عمومی دولت به‌طور عمده مربوط به تامین هزینه‌های جاری است که پرداخت حقوق کارکنان دولت، اعطای یارانه و انجام هزینه برای کنترل قیمت کالا‌های مختلف سرفصل‌های اصلی این هزینه‌ها هستند. در بخش بودجه شرکت‌های دولتی، حدود ۷۰ درصد منابع و مصارف مربوط به شرکت‌های ملی نفت و گاز و پالایش و پخش و دیگر شرکت‌هایی است که به‌طور واقعی فعالیت آن‌ها سودآور نیست و دولت در اداره آن‌ها از انعطاف‌پذیری لازم مدیریتی هم برخوردار نیست. تعداد این شرکت‌ها نیز اندک است. ۳۰درصد حجم بودجه، اما مربوط به تعداد زیادی شرکت دولتی است که ارائه محصولات اساسی و عمومی (نظیر آب، مسکن، خدمات روستایی و...) ماموریت اصلی آنهاست. رقم ۱۲۰۰۰ هزار میلیارد ریال به هیچ‌وجه نمی‌تواند معیاری برای تعیین و سنجش ارزش دارایی‌های شرکت‌ها باشد. حتی اگر ۱۲۰۰۰ میلیارد ریال هم به واقع مربوط به گردش مالی یک‌ساله شرکت‌های دولتی باشد (که نیست)، نمی‌توان از این رقم بازدهی شرکت‌های دولتی را نتیجه گرفت. احتساب مضاعف ارقام، تبادلات و تعاملات داخلی بین شرکت‌ها و برخی دیگر از روش‌های محاسبات، واقعی بودن رقم منابع و مصارف شرکت‌های دولتی را با تردید مواجه می‌کند. با فرض اینکه سود شرکت‌های دولتی در سال ۱۳۹۸ بالغ بر ۴۵۰هزار میلیارد ریال باشد و نرخ متوسط بازدهی در این شرکت‌ها هم ۱۰ درصد، در یک برآورد ساده ارزش عوامل تولید به کار گرفته شده در بخش شرکت‌های دولتی حدود ۴۵۰۰ هزار میلیارد ریال خواهد شد که نسبت به حجم دارایی‌های موجود در مجموعه بازار‌های کسب‌وکار و بنگاه‌های اقتصادی فعال در کلیه بخش‌های اقتصادی کشور رقم بسیار پایینی است. تعیین ارزش واقعی و بازاری دارایی‌های یک بنگاه اقتصادی که در صورت‌حساب ترازنامه آن فهرست می‌شود، به‌راحتی امکان‌پذیر نیست. تفاوت بین ارزش دفتری، قیمت روز، قیمت‌های بازار و قیمت مورد معامله و بازدهی موردانتظار دارایی‌ها، پیچیدگی قیمت‌گذاری دارایی شرکت‌ها را ایجاد می‌کنند؛ بنابراین برآورد ارزش دارایی‌های دولت به مراتب کار آسانی نیست و نمی‌توان به ارقامی که اعلام می‌شود به‌راحتی اعتماد و بر مبنای آن‌ها سیاست‌گذاری و نتیجه‌گیری کرد؛ بنابراین آنچه بدیهی است، طی بیش از دو دهه اخیر به‌تدریج از سهم دولت در مالکیت، مدیریت، تصدی‌گری و اثرگذاری دولت بر بازار‌های کسب‌و‌کار و فعالیت‌های اقتصادی کاسته و به سهم بخش‌های شبه‌دولتی (عمومی غیردولتی، بنیاد‌ها و نهاد‌های مختلف) افزوده شده است. کاهش سهم و جایگاه دولت و بخش‌های عمومی و شبه‌دولتی صرفا از تغییر مقادیر ارزش دارایی‌های در اختیار و تحت‌تملک بخش‌های مزبور قابل‌استنباط نیست، بلکه نظام مدیریتی و راهبردی شکل گرفته در این بازار‌های کسب‌و‌کار و فعالیت‌ها در نتیجه تغییرات و تحولات به اجرا درآمده طی بیش از دو دهه اخیر عامل اصلی این تغییر وضعیت است. کسب‌وکار‌های دولتی کاملا از طریق قوانین و مقررات دولتی در محدودیت توسعه‌ای است و فعالیت‌های تحت مدیریت بخش‌های شبه‌دولتی از مزیت‌های موجود در فضای بخش‌خصوصی و غیردولتی بهره‌مند هستند. اثر قابل‌توجهی هم از بخش‌خصوصی واقعی در اقتصاد ایران مشاهده نمی‌شود.

• روزنامه ایران مطلبی با مضمون «همه تناقض‎های بن سلمان» منتشر کرد که به این شرح است:
با نگاهی به روند تحولات منطقه و بویژه عربستان بسادگی می‎توان مشاهده کرد، تناقض‎های موجود در گفتار و عملکرد سران رژیم قبیله‎ای عربستان روز به روز بیشتر و آشکارتر می‎شود. تناقض نخست در قتلی صورت گرفت که درست یک سال پیش انجام شد. هنوز در اذهان مردم جهان خاطره خبرنگاری به نام جمال خاشقجی ثبت است که در عملی دهشتبار در کنسولگری عربستان در استانبول، به قتل رسید و مثله شد. پس از این قتل تمام توان رژیم آل سعود بر آن بود که این قتل را به دیگران منتسب کند. آن‌ها به همین منظور برخی افراد غیر مسئول در این رژیم را خاطی معرفی کردند و تلاش کردند با هزینه‌های بسیار سنگین مسئولیت این قتل را از سر خود باز کنند و موضوع این قتل را به فراموشی بسپارند. اما اکنون پس از گذشت یک سال و پیگیری‎های بدون وقفه روزنامه‎نگارانی که نمی‎توانستند این قتل را فراموش کنند، محمد بن سلمان قتل او را به گردن گرفته است. مشابه این تناقض را در رفتار و عملکرد سران عربستان بویژه محمد بن سلمان در قبال مسأله یمن می‎توان مشاهده کرد. ۵ سال پیش محمد بن سلمان با اختیارات فراوانی که در ساختار رژیم آل سلمان دارد و در کنار ولیعهدی ملک سلمان به عنوان وزیر دفاع عربستان نیز مشغول فعالیت است، با این قول که طومار جریان جنبش استقلال‎خواه یمن را طی یک ماه در هم می‎پیچد، جنگ علیه مردم بی‌دفاع یمن را آغاز کرد. او در این راستا مرتکب اقدامات غیر معمول، غیر مستدل و غیر انسانی علیه مردم یمن شد و شرایطی را فراهم آورد که امروز حدود ۱۲ میلیون نفر از مردم یمن آواره شده و ۱۰ میلیون نفر از آنان با گرسنگی مطلق دست و پنجه نرم می‎کنند. همچنین ۷۰۰ هزار کودک زیر ۱۰ سال در این کشور به دلیل بمباران‎های کور ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان جان خود را از دست داده‎اند. این بمباران‎ها علاوه بر کشتار مردم بی‎دفاع همچنین موجب تخریب زیرساخت‎ها در کشور یمن شده‎است. با این حال بر مبنای تناقض‎هایی که حکومت عربستان به آن‌ها گرفتار است، شاهد آن هستیم که یمن تبدیل به باتلاقی برای سران ریاض شده است. برخورد‌های محمد بن سلمان با همه جریانات منطقه‎ای و بین‎المللی، بسیار بدوی و غیر مستدل است و به نظر می‎رسد وی با وجود مراودات فراوانی که با غربی‎ها اعم از اروپاییان و امریکایی‎ها - که تأکید فراوانی بر اصول حقوق بشری دارند - داشته، اصول انسانی را در سیاست داخلی کشور خود نیز لحاظ نمی‎کند. او از یک طرف به مردمش قول رفاه، آسایش، آرامش و توسعه همه جانبه می‎دهد و از طرف دیگر بدون توجه به این وعده‎ها کشور را با جنگی که به راه انداخته به سمت کسری بودجه‎ای کم سابقه می‎برد. او همچنین از یک طرف شعار آزادی و حقوق ویژه برای زنان را سر می‎دهد و از طرف دیگر مراکزی را در استان الشرقیه با خاک یکسان می‎کند. از طرفی سیاست خرید بی‌رویه سلاح را دنبال می‎کند و از طرف دیگر پدافند هوایی لازم برای حفاظت از تأسیسات آرامکو را ندارد. از یک طرف ادعای توسعه یافتگی دارد و از سوی دیگر به خاک یمن تجاوز می‎کند و هزاران کشته بر جای می‎گذارد. دیدگاه‎های او همچنین باعث بروز شکاف‎هایی بین او و روحانیون عربستان شده‎است و بخش قابل توجه روحانیون وهابی با سیستم ضددینی و سکولار محمد بن سلمان مخالفت می‌کنند، اما او بدون توجه به این مخالفت‎ها به دلیل فرهنگ غربی حاکم بر تفکراتش به دنبال برگزاری جشن‎های مختلف و گشایش مراکز فساد شبانه است. از همین رو در جمع بندی نهایی باید گفت، شرایط موجود در عربستان بسیار شکننده به نظر می‎رسد و بن سلمان باعث شده جایگاه عربستان به عنوان کشوری که در دهه‎های گذشته جایگاه ویژه‌ای در جهان اسلام داشت، تنزل یابد. طوری که حتی همپیمانان او در ائتلاف عربی ضد یمن در حال دور شدن از آن هستند.


• روزنامه جوان مطلبی با عنوان «جهان غرب در آستانه سونامی اقتصادی دوم» درج کرده که به این شرح است:
طبق برآورد‌های مراکز تخصصی آماری در امریکا، شاخص‌های اقتصادی نشان می‌دهد که وضعیت این کشور به‌ویژه در حوزه‌های اقتصادی با سرعت رو به وخامت گذاشته است و تلاش‌های دیوانه وار ترامپ نیز تأثیر بلند مدت و قابل ملاحظه‌ای بر کنترل و کاهش این روند نداشته است و تنها در حد قرص مسکن عمل نموده است. عالی‌ترین نهاد‌های مالی و اقتصادی امریکا و اروپا و همچنین صندوق بین المللی پول، در ارزیابی‌های یک‌سال اخیر خود، از افزایش نشانه‌های بحران در اقتصاد جهانی و خطر شدت گرفتن آن خبر می‌دهند. گزارش صندوق بین المللی پول درباره چشم انداز اقتصاد جهانی در بر گیرنده پیش‌بینی‌هایی است بد بینانه‌تر از آنچه تاکنون از سوی نهاد‌های رسمی کارشناسی و شمار زیادی از اقتصاد‌دان‌ها انجام گرفته است. صندوق بین‌المللی پول، که معمولاً در پیش بینی‌های خود بسیار محتاط است، رشد اقتصادی امریکا را در سال منتهی به ۲۰۲۰ شش دهم درصد پیش بینی کرده است که ناگفته از بروز بحران خبر می‌دهد. و، اما در داخل ایران، بی‌شک هیچ فرد حقیقی و هیچ‌کدام از احزاب و جناح‌های سیاسی بر اساس قاعده ترجیح منافع ملی بر منافع حزبی تردیدی نمی‌توانند داشته باشند که منافع نظام جمهوری اسلامی اقتضا دارد که باید با سرعت و دقت و با کار کارشناسانه، میزان تأثیرپذیری حوزه‌های مختلف اقتصاد کشور از بحران آینده جهان برآورد شده و راه کار‌های عملی برای برون رفت و با کمترین تأثیرپذیری ممکن در دستور کار قرار گیرد. در چنین شرایطی است که عقلا، نخبگان، اساتید دانشگاه‌ها و کارشناسان اقتصادی کشور در کنار صاحبان صنعت و تولید کشور، یک‌پارچه و یک‌صدا بر خروج و پرهیز از شعارزدگی تأکید و مسئولان و مدیران عالی نظام را به پیاده سازی و عملیاتی نمودن سریع و صحیح تدابیر و منویات حضرت امام خامنه‌ای در خصوص اقتصاد مقاومتی فرا می‌خوانند. بدیهی است که لازمه پیاده سازی و اجرایی نمودن اقتصاد مقاومتی عزم ملی، جهادی و انقلابی برای اجرایی نمودن گام دوم انقلاب و استفاده حداکثری از توانمندی، انگیزه و شور جوانان و تمام ظرفیت‌های داخلی و دل بریدن و قطع امید کامل از بیگانگان است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *