رمز عبور از گردنهها/ این دو گزینه، پیش روی شما اختیار با خودتان است!
• روزنامه حمایت مطلبی با عنوان «رمز عبور از گردنهها» منتشر کرده که به این شرح است:
این روزها در هفته دفاع مقدس قرار داریم و آنچه بیش از هر چیز، مایه بزرگداشت و تکریم دوران جنگ تحمیلی به شمار میآید، بازخوانی درسها و آموزههای آن برهه پر فراز و نشیب و پیادهسازی فرمول ظفرمندی آن مقطع، در حال حاضر است. روشن است که عرصه دفاع همچنان باقی است چراکه در سالهای جنگ تحمیلی، هجمه نظامی دشمن عامل و انگیزه دفاع همه جانبه بود، در حالی که امروز جبهههایی متفاوت گشوده شده و میدان نبرد، ساحتهای بیشتر و ابعاد پنهان و پیدای دیگری دارد. در دفاع مقدس، دشمن در مرئی و منظر رزمندگان قرار داشت، اما اکنون میدان چرخیده و دشمنان، با نقاب و در پشت پرده به خصومت مشغولاند. علیرغم اینکه جبههها تغییر کرده، اعم از جنگ اقتصادی که آمریکا پرچمدار آن است یا در نبرد اطلاعاتی، جنگ روانی و اجرای پروژه نفوذ، اما فاکتور برتری و پیروزی بر حریف همچنان ثابت است و هیچگاه تغییر نمیکند. یکی از المانهای بسیار مهم در شکست دادن دشمن طی جنگ تحمیلی این بود که بسیجیها، پاسداران و رزمندگانی به میدان میشتافتند که تعلقات خاطر و انبوهی از علائق و دلبستگیها را در شهر و موطن خود رها کرده و با پوشیدن لباس رزم، لباس وابستگیهای دنیوی را برای ابد کنار میگذاشتند. آنها عاشق پیروزی بودند، اما در عین حال، از مرگ هراسی نداشتند و با دست شستن از جان خود، عِدّه و عُدّه دشمن را به سخره میگرفتند. فرماندهان دشمن نیز متوجه روحیه شهادتطلبی رزمندگان شده و از جبههها یکی پس از دیگری عقبنشینی میکردند، چرا که میدانستند در برابر کسانی که عاشقانه گوش به فرمان رهبرشان بودند چه فرماندهان ارشد و میانی و چه رزمندگان و سربازان هیچ نیرویی کارگر نیست و گروهان و گردان و لشکرهای تا دندان مسلح، تاب مقابله با آنها را ندارند. این اولین درس بزرگ دفاع مقدس برای امروز ماست تا همواره متذکر شویم که رمز عبور از گردنههای برهه کنونی، میدان دادن به نیروهای متخصصی است که حاضرند از همه چیز برای اعتلای نام و آرمان انقلاب اسلامی بگذرند. با این معیار، مدیری موفق است که در عین نوآوری و خلاقیت، برای خدمت به مردم سر از پا نشناسد و برای جهاد در ادای مسئولیت، پایش در لجنزار مادیات گیر نکرده باشد. مدیری که به چرب و شیرین دنیا آلوده شده، دوران مسئولیت را به فرصتی طلایی برای پر کردن کیسه خود تبدیل کرده و در دام انواع و اقسام زد و بندها و رانتها گرفتار آمده، نه تنها در چنبره مادیات قرار میگیرد و قادر نیست مشکلات جامعه را رتق و فتق کند، بلکه گرهی بر گرهها میافزاید و دما دم مانعی جدید میتراشد. بنابراین، متصف بودن مدیران و مسئولین به مدال جانبازی به معنای واقعی کلمه و نسبت آنها با انقلابی گری مخلصانه، شاه کلید حل مشکلات و عبور از دستاندازهای فعلی کشور به حساب میآید. علاوه بر این، معماری اقتصاد و مقاومسازی آن به طور حتم، دشوارتر از مراحل و عقبههای جنگ تحمیلی نیست. دشمن آن روز درصدد بود که با حذف فیزیکی مهرههای اصلی انقلاب از طریق ترور و به شهادت رساندن دسته گلهایی که نوک پیکان مقابله و دفاع مقدس بودند، مردم و انقلاب اسلامی را به زعم خود به زانو در آورد. حیات و جان هر فرد، گرانقیمتترین تحفهای است که خداوند به انسانها داده و دشمن بعثی تقلا میکرد که با بمباران کور شهرها از یک سو و تلاش دوجانبه در جبههها و عقبه آن، مقاومت نظام اسلامی را از این طریق بشکند که موفق نشد و سیلی سختی خورد. به همین علت، قوتبخشی و توانمندسازی اقتصاد، افزون بر مدیران جهادی، نیازمند عزم جمعی و عمومی برای تحقق آن است. سؤال این است که چرا مردم همانگونه که داوطلبانه به میدان نبرد میشتافتند و در پشت جبهه، هر کس هر کاری از دستش بر میآمد، دریغ نمیکرد، امروز پای کار اقتصاد نیستند؟ آسیبشناسی این موضوع نشان میدهد که ذائقه برخی از اقشار جامعه تغییر کرده و به جای تولید و اولویتبخشی به مصرف کالاهای داخلی، تفاخر به برندهای خارجی، تجملگرایی و ورود به حوزههای غیرمولد را ترجیح میدهند. این اتفاق، با فرهنگ جهاد اقتصادی و رجحان کالاهای داخلی بر محصولات خارجی مغایرت دارد و نمیتواند متضمن دفاع در برابر هجمه آمریکا و غرب باشد. هرچند برخی مسئولین در ترویج اجتناب از فرهنگ تجملگرایی و برندپرستی نقش بسیار ممتازی دارند، اما نمیتوان از همراهی مردم و موجی که آنها میتوانند در حمایت از تولیدات وطنی همچون حمایت از رزمندگان طی دوران دفاع مقدس ایجاد کردند، غافل بود. نکته پایانی اینکه صفحات دوران دفاع مقدس، سرشار از تکرار کلید واژه «جنگ ارادهها» بود. جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی ثابت کرد که میتواند در برابر لشکر بینالمللی ضد ایرانی با نقش آفرینی عراق و در مقابل انواع و اقسام ساز و برگ نظامی، اراده خود را به کرسی بنشاند. به فرموده مقام معظم رهبری، «جنگ هشتساله واقعاً تلخ و خسارتبار بود...، اما با همه این سختیها این حسن بزرگ را داشت که به جوان ایرانی نشان داد قادر است اگر اراده کند و در یک میدانی وارد بشود، بر رقیب و حریف خودش فائق آید.» (۲۷ مهر ۹۵) ارادهای که مردم و به خصوص جوانان در جنگ تحمیلی از خود نشان دادند، امروز به الگویی بیبدیل تبدیل شده و کشورمان در بسیاری از حوزههای سیاسی، علمی، نظامی و. حرفهای تازهای برای ارائه دارد، اما هنوز تا نقطه مطلوب راه زیادی باقی مانده که یکی از آنها در بخش معیشت است. اراده انقلابی یک بار دیگر باید ظهور و بروز پیدا کند و معضل معیشت و اقتصاد را به نحوی که شایسته مردم انقلابی و فداکار جمهوری اسلامی است، حل و فصل نماید. میدان اقتصاد، صحنه هماوردی بزرگ است که برای پیروزی ارادهها در آن، لازم است که الزامات ذیل مد نظر قرار گیرند.
۱. بیاعتمادی کامل به وعدههای فریبنده دشمن و اینکه هیچکدام از قطعات پازل مهندسیشده برای ایران اسلامی، مطلقاً به ارتقاء معیشت و بالندگی اقتصاد، کمکی نمیکنند.
۲. تبدیل تهدید تحریمها به فرصت و تأکید بر اصل مصرح «استقلال» در قانون اساسی برای مقابله با آنچه دشمن آن را تهدید اقتصادی معرفی میکند.
۳. آزادسازی پتانسیل عظیم جوانان و استفاده حداکثری از ظرفیتهای داخلی کشور در راستای متابعت از بیانیه گام دوم انقلاب
۴. درمان فوری بیماریهای حاد اقتصادی و بکار بستن رهیافتهای متخصصین انقلابی در اموری همچون واردات کالاهایی که مشابه آن در داخل تولید میشوند، قاچاق، احتکار، رانت و ...
و بالاخره اینکه راهکار گشودن گره از کار امورات به ظاهر غامض و دشوار، نه در چانهزنی با دشمنان قسم خورده و تمنای دعای خیر برای توفیق در آن، بلکه در مقاومت «فعال» و «حداکثری» است که مدل بسیار دشوار آن را در دوران دفاع مقدس با کسب عالیترین تراز و نمره، مشق کردیم و بدون ذرهای تردید میتوانیم با الهام از آن، فصل درخشان دیگری را در تاریخ انقلاب رقم بزنیم.
• روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «این دو گزینه، پیش روی شما اختیار با خودتان است!» منتشر کرده که به این شرح است:
چکیده دکترین امنیت منطقهای آمریکا، تامین امنیت کشورهای مرتجع عربی در قبال دریافت پول است. یعنی، آمریکا تضمین کرده از سلطنت پادشاهان کشورهای مرتجع عربی که در آنها انتخابات واقعی وجود ندارد و قدرت صد در صد موروثی است، در مقابلِ اعتراضهای احتمالی مردمی و تهدیدات خارجی محافظت کند و در مقابل، آنها نیز پول آن را پرداخت کنند. این دکترین با کمی بالا و پایین، درباره برخی کشورهای غیر عربی نیز صادق است. مثلا آمریکا از ژاپن وکره جنوبی پول دریافت میکند تا در مقابل تهدیدات مثلا کره شمالی از آنها محافظت کند. همینطور از برخی کشورهای اروپایی در مقابل تهدیدات مثلا روسیه. (این نکته هم قابل ذکر است که، یکی از مهمترین منابع درآمدی آمریکا از همین راه تامین میشود؛ پس طبیعی است که بعضا حتی، خود این کشور عامل به وجود آمدن شرایطی باشد که بتواند از آن کاسبی کند. مثلا اجازه حل بحران دو کره را ندهد، یا در منطقه ایران هراسی کند، که میکند.) حمله روز شنبه ۲۳ شهریور ماه انصارالله یمن به تاسیسات نفتی آرامکو در «بقیق» و «خریص» (شرق عربستان) برای محمد بن سلمان، که فقط در یک قلم ۴۹۰ میلیارد دلار به ترامپ پول داده تا از ولیعهدی و پادشاهیاش بر عربستان و همینطور امنیت کشورش دفاع کند، ۵۰۰ میلیارد دلار خسارت زد! (همه چیز بن سلمان سند ۲۰۳۰ است و قلب سند ۲۰۳۰ نیز واگذاری سهام آرامکو در بازار بورس است. از آنجایی که آرامکو بزرگترین شرکت نفتی جهان است سعودی روی کسب یک سود ۵۰۰ میلیارد دلاری از این محل حساب ویژهای باز کرده بود که با این شلیک-به نوشته دویچه وله- سعودی یک شبه ۵۰۰ میلیارد دلار از دست داد.) این یعنی بن سلمان در این میان چیزی نزدیک به یک تریلیون دلار خسارتدیده است. رقم بسیار بسیار بالایی است. طبیعی است که عربستان و سایر کشورهایی که برای حفظ تاج و تخت یا امنیتشان به آمریکا متکی هستند، چهار چشمی منتظر واکنش آمریکاییها باشند. ستوننویس آسوشیتدپرس، ضمن این که در اجرای دکترین ایرانهراسی، این حمله را به ایران نسبت داده است، مینویسد؛ «ایران با حمله به آرامکو، فقط به یک پالایشگاه بزرگ نفت شلیک نکرد، بلکه به دکترین امنیت منطقهای آمریکا هم شلیک کرد» (!) حالا آمریکا در این بین دو راه بیشتر پیش رو ندارد:
الف- یا با ایران وارد جنگ شود؛ که به دلیل انتخابات پیش روی این کشور، قَدَر بودن حریف (ایران) و پای کار بودن متحدانش (حزبالله لبنان، سوریه، حشدالشعبی، حماس و...) و در نتیجه بالا بودن هزینه چنین گزینه ای، این احتمال «بسیار ضعیف» است. فراموش نکنیم که ترامپ اگر هیچ چیز هم بارش نباشد، محاسبه و تجارت را خوب بلد است. او با همه صفات زشتی که دارد اهل محاسبه و سود و زیان است. به قول مقامات پنتاگون و فقط به عنوان یک نمونه، در صورت آغاز جنگ با ایران جان ۷۰ هزار نظامی تحت امر سنتکام، مستقر در منطقه، از مصر گرفته تا پاکستان با خطر مواجه میشود. (واشنگتن پست) و قطعا جنگ تمام منطقه را فرا میگیرد. ضمن اینکه ترامپ چرا باید از همین فرصت (حمله به آرامکو) برای دوشیدن بیشتر سعودی استفاده نکند؟! کاری که به نظر میرسد مشغول آن است. اعزام کارشناسان و تجهیزات نظامی بیشتر به عربستان به بهانه تامین امنیت در مقابل پول بیشتر! فراموش نکنیم رئیسجمهور آمریکا در اولین موضع گیری خود راجع به این حمله نیز گفت، عربستان باید پولش را بدهد!
ب- یا دست به اقدامات نمایشی با هدف راضی نگه داشتن گاوهای شیرده خود بزند. مثلا ایران را تحریم کند. (که کرد)، اما از آنجایی که چیزی برای تحریم باقی نمانده! این حرکت نیز «نمایشی» و صرفا برای راضی نگهداشتن گاوهای شیرده صورت گرفت. ریچارد نفیو، معمار تحریمهای ایران پس از تحریم بانک مرکزی کشورمان به بهانه حملات آرامکو گفت، تحریم خوبی بود، اما به شرط اینکه این بانک سال ۲۰۱۲ تحریم نشده بود! لذا به نظر میرسد تحرکات بالای نظامی این سه کشور که در ابتدای این وجیزه به آنها اشاره شد، حتی اگر آن یکی دو کشور مرتجع عربی هم هنوز نفهمیده باشند، «نمایشی» است برای اینکه اولا به سعودیها و سایر کشورهای وابسته بگوید، در مقابل دلارهایی که از آنها میگیرد، بیکار ننشسته، ثانیا برخی بزدلهای داخل ایران و «کاسبان ترس» را به تحرک وا دارد! انقلابیون یمن گفته اند، این حملات اولا، پاسخ به تجاوزات نزدیک به ۵ ساله ائتلاف سعودی به کشورشان است و تا زمانی که این تجاوزات متوقف نشود، حملات «دردناکتر از آرامکو» در راه است. (سید عبدالملک الحوثی، یکشنبه ۳۱ شهریور) پس احتمال تکرار چنین حملاتی، بالاست. اما به همان دو دلیلی که اشاره شد، در صورت تکرار چنین ضربتی نیز «جنگی رخ نخواهد داد». اگر چه وقوع برخی خرابکاریها، ترور، حملات هکری و ایذایی «ممکن» است. به عبارتی، این تصور که، چون آمریکا اهل محاسبه و سود و زیان است، پس با مشاهده هزینه بالای شاخ به شاخ شدن با ایران، کاری با ما نخواهند داشت، نباید باعث غفلت شود. چه حملات انصارالله ادامه یابد چه متوقف شود، دشمن دشمن است و همیشه، مترصد فرصت برای ضربه زدن. اینکه میگوییم جنگی رخ نخواهد داد، منظور یک جنگ واقعی و تمام عیار است. اما انقلابیون یمن تنها راه توقف حملات را توقف تجاوزات اعلام کردهاند و در صورت ادامه حملات انصاراللهی که حالا به تجهیزات مدرن مجهز شده، طبیعتا ادامه این وضع برای سعودیها «غیر ممکن» خواهد بود. بنابر این سعودی برای رهایی از چنین وضعی مجبور خواهد شد یاد دست به مصالحه زده و راهی برای خروج آبرومندانه از این باتلاق بیابد یا. دست به خودکشی بزند! اختیار با خودش است!
• روزنامه اطلاعات مطلبی با مضمون «عربستان و لزوم ارزیابی در سیاست منطقهای» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
یک هفته از حمله پهپادی مبارزان حوثی یمن به تاسیسات نفتی عربستان گذشت. در این مدت رسانههای بینالمللی و تحلیلگران سیاسی و اقتصادی مطالب زیادی در چند و، چون اقدام بیسابقه یمنیها که نیمی از تولید نفت عربستان را از مدار خارج کرد نوشتند. ناکار آمدی سامانههای ضد هوایی، عربستانی، زیر سؤال رفتن توان بازدارندگی سیستمهای پاتریوت ساخت آمریکا، سردرگمی سیاست خارجی عربستان و نداشتن چشمانداز روشن محمد بن سلمان در جنگ یمن، نقش ولیعهد ابوظبی در هدایت غلط سیاست خارجی عربستان و بالاخره کابوس قدرت ایران اسلامی که خواب حکام سعودی را آشفته کرده است، شماری از محورهای مطرح شده در تحلیلها هستند. اینکه حوثیها چگونه توانستهاند اهدافی را در یکهزار کیلومتری مرز یمن با پهباد منهدم کنند، یکی از نکات مبهم این اقدام است که موجب شد دولتهای آمریکا و عربستان تلاش کنند حمله به بزرگترین تاسیسات نفتی آرامکو را به ایران نسبت دهند، هر چند سخنگوی وزارت دفاع عربستان که اصرار در به کار رفتن سلاحهای ایرانی در پرواز پهپادها داشت، مستقیماً ادعا نکرد که حمله توسط ایران صورت گرفته باشد. پیچیدگی عملیات، دقت در کوبیدن هدف، قدرت مواد منفجره، بعد مسافت و عبور پهپادها از سامانه دفاعی چند لایهای ارتش سعودی موجب طرح حدس و گمانها شد، بهگونهای که خبرنگاران شبکه سی ان ان آمریکا و بعضی دیگر از رسانههای غربی پای ایران و نیروهای حشدالشعبی عراق را به میان کشیدند. در لابلای این گمانهزنیها جالبی هم به چشم میخورد. برای مثال دکتر عزام تمیمی مدیر پیشین موسسه تفکر سیاسی در اسلام و سردبیر شبکه تلویزیونی الحوار، در مقالهای که روز پیش در شبکههای اجتماعی هم منتشر شد فاش کرد که حمله پهپادی چند روز پیش اسرائیل به پایگاه حشد الشعبی عراق با هم آهنگی عربستان انجام شده است. همچنین دیوید اکس، سردبیر بخش دفاعی دو ماهنامه نشنال اینترست چاپ واشنگتن که با انتشار مقاله پایان تاریخ، در سال ۱۹۸۹ شهرت جهانی پیدا کرد، مقایسهای جالب بین سامانه پاتریوت آمریکا و اس ۴۰۰ روسی انجام داده و نوشته است که سلاح دفاعی روسها با برد ۴۰۰ کیلومتر و دو برابر سرعت پاتریوت که برد محدود ۱۶۰ کیلومتری دارد به مراتب از پاتریوت کارآمدتر است. زیرا به یک سامانه جنبی مجهز است که میتواند اهداف پرواز در سطح پایین مانند پهپاد را هم هدف قرار دهد. نویسنده همچنین فاش کرد که در فروردین سال پیش که حوثیها ۷ فروند موشک به سمت ریاض شلیک کردند عمل کرد دو واحد پاتریوت که باید این موشکها را در هوا منفجر میکردند چندان موفق نبوده است. نامبرده یادآور میشود که سامانه آلمانی بهنام سپر آسمان برای دفاع چند لایهای از پاتریوت مناسبتر است.آنچه در این روزها بیشتر مطرح میشود بحث اقتدار و سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران در کنار مباحث فوق است، که بنا به گفته تحلیلگران، بر خلاف سیاست غیرواقعگرایانه عربستان که عاری از دوراندیشی و راهبرد دراز مدت است، ایران اهداف تعریف شدهای دارد که طی چند سال اخیر آنها را دنبال کرده و با موفقیت به خواستهای خود نایل شده است و گرچه تحریمها در داخل برای مردم معضلات عدیدهای ایجاد کرده ایران در خارج هر روز قویتر شده است. حکام عربستان با تلقینی که متحدین غربی آنها میکنند، این قدرتمندی ایران را به محاصره عربستان از دو سوی مرزهای خود تلقی میکنند. سخنان چند روز اخیر وزیر خارجه ایران که بازتاب زیادی داشته است، نادرستی این برداشت سعودیها را نمایان میکند. دکتر ظریف دکترین امنیت منطقهای ایران را که امنیت در خلیجفارس باید جمعی و بدون حضور قدرتهای خارج از منطقه تامین شود مورد تاکید قرار داده است. این سیاستی است که هم رهبر معظم انقلاب بیان و تکرار کردهاند و هم در عمل، سیاست خارجی ایران حول این محور در منطقه برنامهریزی و اجرا شده است. خارج از مباحث بالا این واقعیت انکارناپذیر وجود دارد که عملیات نظامی حوثیها در عمق خاک عربستان ضربه بسیار بزرگی به کفایت حکومتی محمد بن سلمان و آبروی رژیم آل سعود در منطقه وارد کرده است و از آنجا که دو شاهزاده مسئولیت دفاعی و انرژی کشور را در دست دارند، سعودیها برای جلب افکار عمومی خود نمیتوانند از کسی بازخواست کنند یا تغییری در رده مسئولان بهعمل آورند. سیاست ناموفق عربستان در سوریه، گروگانگیری نخستوزیر لبنان در ریاض، گرفتارکردن کشور در گرداب جنگ ناموفق در یمن فاجعه قتل جمال خاشقچی در ترکیه در درون کنسولگری سعودی به اندازه کافی حیثیت محمدبنسلمان را خدشهدار کرده بود. گرچه در هر مورد وی با هزینه کرد دلارهای نفتی تلاش کرده بود بهگونهای از آسیب پذیری خود بکاهد، ما آنچه در تاسیسات نفتی عربستان در سحرگاه شنبه گذشته رخ داد از نظر اقتصادی و هم از منظر سیاسی و نظامی، ضربه هولناکی را به بنسلمان وارد کرده است.آنچه در این گیرودار مطرح میشود این است که حمله نظامی پر خسارت حوثیها، در سیاست دفاعی و منطقهای عربستان، بهخصوص نسبت به ایران، چه تغییری را ایجاد خواهد کرد؟ بدون تردید سعودیها چند میلیارد دلار دیگر، صرف خریدهای نظامی خواهند کرد که به قول خودشان حفرههای ایجاد شده در امنیت سامانه دفاعی کشور را جبران کنند. با این وجود باید پرسید که مشکل در پیدایش این حفرهها در نقص یا نبود تجهیزات بوده است یا عدم کفایت در کاربرد سلاحها یا نقص اطلاعاتی سعودیها در شناخت توان تجهیزاتی یمنیها و مدلهای دفاع کشور وسیعی مانند عربستان. نمیتوان تردید داشت که غربیها پیشرفتهترین سلاحهای خود را به سعودیها فروختهاند و نیز مسلم است که از ۵۴۰۰۰ نفر آمریکایی، که به گفته سخنگوی وزارت دفاع عربستان در دو روز پیش، در کشور او زندگی میکنند شمار زیادی مشاوران نظامی آمریکا هستند که در کنار دیگر کارشناسان غربی که در ارتش عربستان به کار گرفته شدهاند، باید امنیت هوایی و زمینی عربستان را تضمین کنند. به بیان دیگر ضربه حوثیها علاوه بر رژیم سعودی کفایت این مشاوران و کارشناسان نظامی و اطلاعاتی غربی که حقوقهای گزافی هم دریافت میکنند را هم زیر سؤال میبرد.درباره رابطه ایران و عربستان و تجزیه و تحلیل تحولات آن در سالهای گذشته میتوان بسیار سخن گفت، لیکن آنچه به حادثه اخیر مربوط میشود نباید منتظر یک چرخش فوری از سوی سعودیها شد، زیرا آنها علاوه بر باور غلطی که در مورد ایران دارند، از سوی دوستان آمریکایی و رژیم صهیونیستی زی فشارند که سیاست خصمانه خود را در قبال تهران تغییر ندهند، لیکن وقتی دود حاصل از حریق تاسیسات نفتی زایل شود و سران سعودی به ارزیابی مجدد سیاستهای خود در قبال ایران بپردازند، این احتمال وجود دارد که آنها به حسن نیت جمهوری اسلامی مقتدر ایران بهتر پی برده و در سیاست همجواری خود با ایران به تجدید نظر تدریجی اقدام کنند. متهم کردن ایران در حملات اخیر با این که بیاساس و دوراز واقعیت است، در واقع اعتراف آنان به قدرت جمهوری اسلامی تلقی خواهد شد. شاید منطقیترین نتیجهگیریای که میتوان کرد این باشد که در نهایت، مشترکات دینی و فرهنگی دو ملت و الزام زیستن در منطقهای حساس و قرار داشتن دو کشور بر روی گنجینههای عظیم انرژی، این اجبار را به منصه ظهور گذارد که دو کشور ایران و عربستان که مقام ویژهای در دنیای اسلام دارا هستند، برای حفظ منافع درازمدت خود به زیستن در صلح و صفا در کنار یکدیگر تن دهند. ایران اسلامی از زبان رهبری خود و گردانندگان سیاست خارجی کشور حسننیت خویش را در قبال عربستان بیان کرده و اگر هم در اینباره در گذشته قدمی ناصواب برداشته شده نه در چارچوب سیاست رسمی ایران اسلامی بوده و نه حکومت ایران از آن حمایت کرده است.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان «مأموریت رئیسجمهور در نیویورک» درج کرده که به این شرح است:
دکور قدرت آمریکا در منطقه و جهان طی ۴۰ سال گذشته به هم ریخته است. آنها برای بازسازی قدرت خود هر چه بیشتر تلاش میکنند کمتر نتیجه میگیرند. آمریکاییها مرتب چهره قدرت خود را در حوزه سخت و نرم «گریم» میکنند. اما هر بار پیرتر و فرسودهتر به نظر میرسند. رشد و توسعه قدرت مقاومت در منطقه و صدور انقلاب اسلامی بارها این گریم را به هم ریخته و ضعفهای آن را به رخ ملتهای مسلمان منطقه و جهان کشیده است. جنگ نفتکشها در خلیج فارس و دریای عمان، زدن پهپاد آمریکایی و بالاخره آسیب جدی تأسیسات آرامکو و برملایی ضعف پوسته سخت و دفاعی آن نشان داد جمع کردن این «دکور» و آن «گریم» کار دشواری است. ایالت پنجاهم آمریکا یعنی رژیم صهیونیستی مرتب از سوی دو قدرت غیرقابل نفوذ یعنی «حماس» و «حزبالله» تهدید میشود و این در حالی است که رژیم اشغالگر قدس کار چندانی برای دفاع از خود نمیتواند بکند. ملت یمن، چون کوه در برابر تجاوزات عربستان و امارات و ائتلاف عربی، عبری و غربی ایستاده است و هر روز شاهد آن هستیم خنجر حوثیها بیشتر به پشت ائتلاف فرو میرود. قدرت آمریکا و همپیمانانش سخت دچار فرسودگی است و این فرسودگی هزینه «تعمیر» و «نگهداری» آن را هزینهبر کرده است. آمریکاییها قدرت «اجماعسازی» را از دست دادهاند و کمتر از واژه «جامعهجهانی» سخن میگویند. از درون نشستهای اتحادیههای جی ۸، جی ۲۰ و ... صدای همگرایی و همافزایی قدرت بیرون نمیآید. براساس آخرین نظرسنجیها که توسط فاکس نیوز، تنها رسانه همپیمان ترامپ انجام شده، او از همه رقبای خود عقبتر است. ایالت تگزاس پایتخت رأی جمهوریخواهان است. در این ایالت ترامپ پایینترین رأی را براساس این نظرسنجیها دارد. ترامپ در هر چهار حوزه منابع قدرت یعنی «اطلاعات»، «ارتباطات» «سازمان» و «محاسبات» کم آورده است. او فکر میکرد در دوران دولت به اصطلاح میانهروها در تهران با فشار بیشتر شاهد تسلیم ملت ایران میشود. اما هر چه فشار را بیشتر کرد نه تنها شاهد تسلیم نبود بلکه شاهد تقویت و ظهور یک خط مقاومت در منطقه از سواحل مدیترانه تا دریای عمان و اقیانوس هند شد. این خط درست عمل میکند، واژه «تسلیم» در این خط و در ادبیات مقاومت وجود ندارد. او فکر میکرد ایران در هر شرایطی در برجام میماند. اما سهگام برداشته شده از سوی ایران برای برون رفت از تعهدات برجامی نشان داد اگر او فشار را زیاد کند عزم ایران را در برداشتن گامهای بلندتر جزم میکند. برجام توقفگاه بدی نیست، اما قطعاً اقامتگاه بسیار بدی است. توقفگاه برجام نشان داد هرگونه مذاکره و توافق با آمریکا محال است. او فکر میکرد با سفر به چند کشور عربی، یک ائتلاف ضد ایران را با دستگرمی فروش میلیاردها دلار اسلحه شکل میدهد. این ائتلاف نه تنها شکل نگرفت بلکه تردیدهایی در توانایی آمریکا برای مقابله با ایران در این کشورها پدید آورد که یکییکی پنهانی با تهران رایزنی میکنند تا از چرخش شمشیر مقاومت در منطقه و فرود آمدن آن بر گردن برخی شیوخ منطقه جلوگیری کنند یا فرود آمدن آن را به تأخیر بیندازند. او فکر میکرد توانایی حل بحران، حضور نیروهای آمریکا در افغانستان، عراق، سوریه و ... را دارد و پاسخی برای توقف تروریسم در منطقه پیدا خواهد کرد؛ و بعد روی ایران تمرکز پیدا میکند. اما ارزیابی تلاشهای دیپلماتیک آنها در وزارت خارجه و مطالعات و بررسیهای سیا در منطقه و ارزیابیهای پنتاگون نشان میدهد او در توفیق رسیدن به این اهداف از دولتهای پیشین آمریکا عقبتر است. او فکر میکرد با تشدید فشار علیه ایران، اختلافات سیاسی در تهران بالا میگیرد و سرویسهای امنیتی و جاسوسی آنها به راحتی میروند در شکاف دولت- ملت شروع به توطئه میکنند و آشوبهای خیابانی را راه میاندازند. اما دیدند رهبری با هوشمندی با تنظیم «دُزنقد» اشتباهات دولت و کنترل اوضاع این آرزوی ترامپ را هم به باد دادند. ترامپ فکر میکرد مردم در تهران و شهرستانها جمعهها به خیابانها میریزند و تظاهرات اعتراضآمیز علیه دولت برپا میکنند. اما رهبری او را از این خواب غفلت بیدار کرد و فرمود: «این سر و صدا در تهران نیست در پاریس است، جمعهها نیست شنبهها است» ترامپ برای جبران این شکستها اولین کلهپوک احمق تیم امنیتی خود یعنی بولتون را از کاخ سفید بیرون کرد و نشان داد که هر چه ضربه در اینباره خورده است از مسیر ذهنیت آلوده او بوده که وصل به منافقین است. اکنون دنبال این است دومین کلهپوک و احمق دولت خود یعنی پمپئو را هم اخراج کند که بهزودی آن را هم به بهانهای از کاخ سفید بیرون خواهد کرد البته او پیش از این بسیاری را به دلیل ناکارآمدی در فهم مسائل ایران و درک مسائل منطقه و جهانی از کاخ سفید اخراج کرده بود. اخراجیها از کاخ سفید در طی مدت کوتاهی که ترامپ در کاخ سفید بوده از همه دولتهای پیشین بیشتر است. افکار ترامپ و تیم ورشکسته او نشان میدهد یک قدرت هوشمند در کاخ سفید اوضاع را در داخل و خارج رصد نمیکند. یک ذهن پریشان و بیحساب و کتاب و بدون محاسبه فاقد اطلاعات صحیح و ارتباطات معین در کاخ سفید حکومت میکند. «سازمان» او از هم پاشیده است و ترامپ مرتب به در و دیوار میکوبد. رئیس شورای روابط خارجی آمریکا امروزها صریحاً اعلام کرده است؛ «ترامپ در بنبست گیر کرده است او یا باید به ایران امتیاز بدهد و کوتاه بیاید یا تن به یک جنگ- پرهزینهترین جنگ تاریخ آمریکاست- بدهد که همواره از آن پرهیز کرده است.» در چنین موقعیتی که هیچ حساب و کتابی وجود ندارد که ما با چه کسی در واشنگتن طرف هستیم. هرگونه مذاکره و گفتگو با آمریکاییها نوعی دیوانگی و حماقت و نهایتاً بلاهت است. به همین دلیل رهبری معظم انقلاب تصریح کردند: «هرگونه مذاکره و گفتگو در هر سطحی با آمریکاییها چه دو جانبه و چه چند جانبه مردود است». البته دستگاه دیپلماسی ما هم به همین جمعبندی رسیده است. سفر رئیسجمهور ما به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل فرصتی است که در نطق وی گفته شود؛ که ایرانیان، مردم منطقه و جهان دچار چه پدیدهای در کاخ سفید هستند. او باید مصائب راهبردهای به بنبست رسیده ترامپیسم را روشنگری کند. نحوه مقابله با این راهبرد را که در درک عمق و ژرفای واژه «مقاومت» خوابیده است را تشریح نماید. او باید به جامعه جهانی تفهیم کند، «قرن جدید آمریکایی»، «خاورمیانه جدید» و «هژمونی آمریکا» پایان یافته است. ملتهایی که تحت ستم قرار میگیرند و گرفتار جنایات جنگی آمریکا و همپیمانان آنها هستند خوب میتوانند از عهده دفاع از خود برآیند. او باید به دولتها و ملتهای عالم اعلام کند؛ جمهوری اسلامی با هرگونه تجاوزی برخورد «سخت» و «شکننده» خواهد کرد؛ و از ملتهای مظلوم فلسطین، یمن، سوریه، عراق و افغانستان که تحت تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند بدون تردید دفاع میکند. وقتی غیر نظامیان در تجاوزات آمریکا مورد هدف هستند وقتی کودکان در مدارس، بیماران در بیمارستانها مردم عادی در بازارها و به ویژه پیران هدف حملات وحشیانه هوایی هستند ایران اسلامی نمیتواند در برابر جنایات جنگی استکبار و استبداد جهانی ساکت باشد؛ و بالاخره وقتی جمهوری اسلامی هنوز تحت شدیدترین تحریمها از سوی آمریکا علیرغم توافق جهانی برجام قرار دارد، از هر طریقی که بتواند رئیسجمهور دیوانه آمریکا را سرعقل آورد پرهیز نخواهد کرد. این طریق «اعمالی» است، ضرورتاً «اعلامی» نیست.
• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر «برای معلمان وطنم ایران» منتشر کرده که به این شرح است:
چه افتخاری است معلم بودن، چه سعادتی است در فضای تعلیم و تربیت نفس کشیدن، چه عزتی است مربی انسان بودن، کدامین بیان و قلم توان گفتن و نوشتن و ستودن مقام معلم را دارد خصوصا آن گاه که اولین معلم جهان هستی را خداوند علیم و حکیم و سپس انبیا و ائمه طاهرین میدانیم چه سعادتمند و نیک تقدیرند آنان که معلمی را برگزیدند و هنر تعلیم و تربیت را با عشق در عمق جانشان عجین کردند و کمر همت بستند برای کشف و شکوفا کردن استعدادهای فرزندان عزیز سرزمینمان ایران. چه منزلتی بالاتر از ارتباط علمی و عاطفی و تربیتی با انسان که اگر درست و به هنگام و عالمانه در مسیر دانایی و کسب معرفت و تعالی قرار گیرد به مقام والای خلیفة اللهی میرسد و کیست که نقش معلم و مربی آگاه و عاشق و متعهد در رساندن انسان به چنین مقامی را باور نداشته باشد. گاه یک گفتار، یک رفتار، یک برخورد بهنجار و عالمانه و گاه حتی یک نگاه مادرانه و پدرانه معلم و مربی به دانش آموز و دانشجو تحولی در دل و جان دانش آموز و متربی ایجاد میکند که شاید دهها سخنرانی و منبر و خطابه و حتی کتاب نتواند چنین تاثیری داشته باشد. کم نشنیده ایم که دانش آموز یا دانشجویی سالها نتوانسته با یک درس و کتاب و کلاس کنار بیاید و حتی به مرحله تنفر از آن درس و حتی مدرسه و دانشگاه رسیده، اما با رفتار و کردار یک معلم و استاد و نشستن مهر او بر دل شاگرد، درس و مدرسه و دانشگاه جای خود را در اندیشه و نگاه و دل آن دانش آموز و دانشجو پیدا میکند. چه بسیار معلمان و استادانی که نه تنها در تعلیم از جان و وجود خود عاشقانه مایه میگذارند بلکه محرم اسرار و سنگ صبور دانش آموز و دانشجوی خود میشوند و دختران و پسران این «کهن بوم و بر» را همچون فرزندان خویش عزیز میشمارند و دل به دلشان میدهند و گوش جان به سخنشان میسپارند و چه بسیار همدلیها و جهت دادنهای آگاهانه معلمان و مربیان آگاه و دلسوز و متعهد که سرنوشت و آینده دانش آموزان و دانشجویان و فرزندان این سرزمین را به نیکوترین وجه تغییر داده است و فقط خدا میداند که هدایت و در مسیر کمال و سعادت قرار دادن حتی یک انسان چه اجر و منزلت و پاداشی نزد پروردگار یکتا دارد و همان طور که اگر طبیبی وسیله درمان و نجات و ادامه حیات یک انسان شود گویا همه انسانها را نجات داده، نجات و در مسیر سعادت قرار دادن یک دانش آموز و دانشجو نیز به مثابه نجات و سعادت انسان هاست. و، اما در این عصر و دوره که «فضای مجازی» بی لجام و افسار گسیخته بر افکار، ارزش ها، باورها، فرهنگ و «سبک زندگی» جوامع و از جمله جامعه ما بی رحمانه میتازد، برخی خانوادهها به خاطر یا به بهانه مشکلات معیشتی و مسائل دیگر آن چنان که باید به تربیت آگاهانه، به موقع، موثر و به روز فرزندان خود همت نمیگمارند، مسائل فرهنگی و تربیتی اولویت اول و درجه یک رسانهها و رسانه ملی نیست، سیستم آموزش و پرورش از بیماریهای مزمنی از جمله روزمرگی در رنج است، حرمتها آن چنان که باید رعایت نمیشود و از جمله حرمت معلمان عزیز در چشم برخی مسئولان. هزینه کردن برای تعلیم و تربیت، سرمایه گذاری برای ساخت آینده بهتر کشور محسوب نمیشود، ذائقه ها، آمال و آرزوهای برخی افراد و خانواده از ارزشهای واقعی فاصله گرفته و به سمت «ارزش نماها» سوق پیدا کرده است.ملت و خصوصا نوجوانان و جوانان ما از سوی دشمنان و بدخواهان آماج تیر و ترکشهای جنگ نرم، جنگ اقتصادی و پراکندن بذر ناامیدی قرار گرفته اند، مشکلات معیشتی سینه معلمان عزیزمان را مانند بسیاری از مشاغل دیگر سخت میفشارد، وظیفه و هنر معلمی بس خطیر و البته ارزشمندتر و بیش از پیش سنگینتر و سختتر است و تنها عشق و ایمان و توکل به خدا و امید به پاداش و اجر الهی و مهم بودن سرنوشت انسان هاست که میتواند معلمان گران قدرمان را در انجام وظایف سرنوشت سازشان یاری رساند و در این راه حتما کمک و همراهی خانواده ها، مدیران، سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی، تصمیم سازان، دولت و مجلس، رسانهها و نوع نگاه جامعه در هر چه بهتر و موفقتر عمل کردن معلمان و مربیان فرزندانمان نقش و سهم و تاثیر بسزایی دارد. بی گمان اگر مسئولان، مردم و خانوادهها خواهان جامعهای دانا، پیشرو، پیشرفته، اهل علم و عمل، امیدوار و پویا هستند و میخواهند آمار جرم و جنایت و بزه و تعداد زندانیان و آمار اعتیاد و طلاق کاهش یابد اساسیترین کار، اصل دانستن تعلیم و تربیت صحیح، به هنگام، مستمر و موثر و «بازیابی» جایگاه معلم و مربی در تمامی سطوح است، قدر مسلم تحول در سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی دیگر نیاز ضروری عرصه تعلیم و تربیت است. این روزها و در آغاز «ماه مهر و مهربانی» و فصل غرس نهال علم و ایمان، دانایی و شکفتن غنچههای امید و انگیزه در دل و جان فرزندان ایران زمین، این خجسته ایام را به همه نوجوانان، جوانان، خانوادهها و خصوصا معلمان گران قدر وطنم شادباش و مبارک باد میگویم و بوسه افتخار بر دست معلمان و مربیان و استادان عزیز میزنم باشد که خداوند هر روز ملت و خاصه جوانان ایران را به قلههای علم و کمال و سعادت و پیشرفت نزدیکتر کند. به خاطر داشته باشیم که امیرمومنان علی علیه السلام در جلالت و مرتبت علم و دانایی و مقام معلم چه نغز سخن حکیمانهای فرمود که باید آویزه گوش هر طالب علم و انسان قدرشناسی باشد «مَن علَّمنی حرفا فقد صیّرنی عبداَ»
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان «دست و پا زدن بیهوده» منتشرکرده که در ادامه میخوانید:
شواهد و قرائن حاکی از آن است که تلاش برای متهمکردن ایران به حملات موشکی اخیر به تاسیسات نفتی سعودیها باز هم ناکام مانده است. سعودیها و بعضی مقامات آمریکایی در چند روز اخیر تلاش زیادی کردند تا در ویترین رسانه، ایران را عامل این حملات معرفی کنند. فارغ از اینکه چنین سیاستی چقدر در عمل جواب خواهد داد، اما از همان ابتدا مشخص بود که این بیشتر یک شوی رسانهای-سیاسی علیه جمهوری اسلامی است. حالا چند روز از این تلاشها گذشته و ناکام بودن تلاش محور سعودی-آمریکایی بیشتر خود را نشان میدهد. برای تحلیلگران سیاسی و نظامی که تحلیلهایشان بر مبنای واقعیات میدانی وقایع منطقه است از همان ابتدا مشخص بود که سعی مقامات سعودی، دست و پا زدن بیهوده است. مقامات ایالات متحده که در اوج تنش با ایران و منهدمشدن پهپاد جاسوسی، طرح حمله ولو محدود و جزئی به ایران را در نهایت بهدلیل نگرانی از پاسخ جمهوری اسلامی کنار گذاشته بودند، چگونه حاضر بودند برای نزاع سعودی-یمنی، از اعتبار و آبروی خود خرج کنند! راهی جز این نبود که وزیر امور خارجه یانکیها راهی ریاض شود تا بلکه آمریکا در مقام شعار، حمایت خود را از متحد مرتجع خود در غرب آسیا نشان دهد و نهایت در بازی ضدایرانی رسانههای سعودی شرکت کند. اینها از واقعیات تلخ دنیای امروز است. دیپلماسی بدون اتکا به قدرت، صرفاً شویی شیک است که به درد تدریس در دانشکدههای حقوق جهان سوم میخورد.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله ای با تیتر «چرخش از مدیریت درآمد به حذف هزینههای زائد!» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
امروز که پس از ۴۰ سال تمام قطعات این پازل کنار هم قرارگرفته و تصویری واضح و گویا از آن به دست آمده است به خوبی میتوان نقش آمریکا و کشورهای اروپایی و معدود طفیلیهای آنها را در اقصی نقاط جهان در آن ملاحظه نمود و دانست که فلسفه اصلی برجام چیزی جز یک نیرنگ بزرگ برای به تحلیل کشیدن توان ایران نبوده است در حالی که هوشیاری مقام معظم رهبری همه این تلاشهای مذبوحانه را نقش بر آب میکند، زیرا به صراحت عدم اطمینان خود را به عهد و پیمانهای آمریکا قبل از به نتیجه رسیدن توافقنامه برجام به مقامات کشور ابراز نمودند، ولی هیچیک از دولتها طی بیست سال گذشته نتوانستند فارغ از جلوه گریهای پوچ برجام کشور را بر اساس تواناییهای خود پایدار نموده تا از هر نوع گزند اقتصادی در امان باشد. گذشت ربع قرن از شروع زمزمههای توافق جهانی برای تعدیل رو در روییهای نافرجام و انجام برجامی جهت به نتیجه رسیدن آن گویای این واقعیت تلخ است که بارها از سوی مقام معظم رهبری به آن تذکار داده شد، اما به نوعی فلسفه تعامل با زیرساختهای بصیرت سد این مصلحت شد تا درباره عواقب آن بیشتر کنکاش شود و این بازی توأم با خدعه و نیرنگ ربع قرن ادامه یابد که به نوعی غرب بتواند برای اسرائیل جایگاه محکمی پیدا کند در حالی که وجود مقاومتها در منطقه و بخصوص فلسطین و لبنان که در تمام این سالها ایران را آیینه تمام نما و پشتوانه عقیدتی خود دانسته و رهبری آن را به عنوان پدری روحانی و معنوی پذیرفتهاند و هرگز در این فکر نبودهاند تا از سر صلح با جرثومه فساد صهیونیست برآیند، چون تاریخ ۷۳ ساله اشغال این سرزمین مقدس گویای خیانتهای فراوان همین جرثومهها بوده است! شاید غرب حضور اوباما را در رأس دولت آمریکا نوعی کیش کردن ایران در سیاستهای جهانشمولی فرض میکرد تا پس از آن به دنبال مهرهای باشد تا این کیش به دست آمده را به مات تبدیل کند، اما غافل از این بوده که روند این ماراتون به ظاهر موفق برای آنها، اما در باطن به سود ایران اسلامی تمام شده است تا نه تنها اوباما در این بازی یک قرنی کیش شود بلکه زمینه را برای مات شدن ترامپ هم فراهم نماید و امروز این ایران یعنی ام القرا و پایگاه اصلی جهان اسلام است که باید از فرصت ناب به دست آمده در طول تاریخ یکهزار و چهارصد ساله آیین الهی نهایت استفاده را جهت تمامی مسلمانان جهان بنماید، زیرا معلوم نیست سور انحطاط کفر در کره خاکی را چه زمانی دیگر خواهند نواخت. اهرمی که غرب و دیگر دشمنان ایرانی و مسلمانان جهان در دست دارند تا ضربه آخر را وارد کنند چیزی نیست به جز فشار تحریمها در پشت سپر اقتصاد که اگر با درایت و مدیریت با آن برخورد شود به راحتی جای خود را عوض کرده و ضمن خروج از حیطه غرب به دستان توانمند مردم ایران خواهد رسید. پر مسلم است که کشف نفت و خرید آن توسط غرب طی بیش از یک قرن گذشته چیزی جز گستردن یک دام برای این روزها نبوده تا دارندگان این منابع را با تهدید و ارعاب برای سالهای آینده نیز در استعمار و استثمار خود داشته باشند، غنی بودن از این ثروت و نشستن پای سفره آن طی این دهههای متوالی تا حدودی توانسته است جامعه را از مسیر درست کسب رزق و روزی همراه با کشیدن زحمت به نوعی منحرف نماید و حالا این همان چالشی است که منتظرش بوده و میتواند برای همیشه به فرصت تبدیل شود، اقدام دولت و سازمان برنامهوبودجه برای تنظیم لایحه اجرایی سال ۹۹ درزمینه توزیع بودجههای جاری و سرمایهگذاری بدون اتکا به درآمدهای نفتی تحولی است بیبدیل که در تمام سالهای سپریشده پس از کشف نفت سابقه نداشته که امروز میتواند شهامت نه گفتن را به دشمنان دوچندان کند. با تدوین و تنظیم این بودجه که به نوعی ده فرمان است و نیازمند میباشد تا مجلس یازدهم با تأیید یکپارچه آن رسالت خود را در این دوره به اتمام برسانند و توپ اجرای آن در زمین قوه مجریه انداخته تا قبل از شروع سال جدید فتیله هزینههای زائد را بدون هیچگونه ملاحظهای پایین کشیده و این انقلاب درونی را در تاریخ سیاه استعمار نفتی جهان به سفیدی و روشنایی تبدیل نمایند.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با مضمون «سوء تفاهم بزرگ اقتصادی» درج کرده که در ادامه میخوانید:
حضور جریانات، مکاتب و اندیشههای مختلف و متقابل در هر جامعه امری طبیعی است؛ هیچ جامعهای را نمیتوان یافت که همه جریانات آن روی تمام مفاهیم و مسائل اجتماعی و اقتصادی اجماع داشته باشند. بهعنوان مثال ممکن است درخصوص مفهوم توزیع درآمد، گروهی معتقد به توزیع نقدی و گروهی دیگر معتقد به توزیع کالایی یا هر رویکرد دیگری باشند. در این حالت، هر گروه استدلالهایی منحصر به خود دارد؛ و بر این اساس به دفاع از ایده خود میپردازد. مفهوم توزیع درآمد مفهومی «بحث برانگیز» است و به همین دلیل حضور جریانات مختلف در آن امری طبیعی است. اما در کنار مفاهیم «بحث برانگیز» مفاهیم دیگری وجود دارند که میتوان آنها را مفاهیم «مسلم» نامید. مفاهیم «مسلم» مفاهیم قطعی هستند که صحت و برقراری آنها از سوی علم اثبات شده است. بدیهی است که حضور جریانات متقابل در مقام «دفاع و انتقاد» از مفاهیم مسلم دیگر امری طبیعی نیست. یه این معنا که نمیتوان انتظار داشت گروهی به دفاع از یک مفهوم به اثبات رسیده بپردازند و گروهی آن را نقد کنند. بهعنوان مثال، رابطه مستقیم بین فشار و دما در علم فیزیک یک مفهوم و رابطه قطعی است؛ بنابراین اگر در جامعهای دو گروه پدیدار شوند که یک گروه به این امر مسلم انتقاد و گروهی از آن دفاع کنند، در این حالت این «جریانات متقابل» نه تنها طبیعی و سازنده نیست، بلکه نتایج فاجعهباری برای جامعه به همراه خواهند داشت. در چنین حالتی، همزمان که سایر جوامع در حال پیشرفت در مراحل بعدی علم هستند، جامعه مورد نظر روی بدیهیات در حال نزاع و اختلاف نظرند. این مثال را میتوان به فضای اقتصادی امروز در ایران تعمیم داد. در ایران گاهی جریانات مختلف روی «بدیهیات و امور مسلم» نزاع میکنند و به همدیگر میتازند تا یک اصل بدیهی را در فضای سیاستگذاری به کرسی بنشانند. یکی از این مفاهیم مسلم اقتصادی که این روزها مورد نزاع جریانات مختلف است، نقش و کارکرد بانک مرکزی و سیستم بانکی در اقتصاد است. درخصوص کارکرد بانک مرکزی یگ گروه معتقدند بانک مرکزی مسوولیت توسعهای دارد؛ یعنی باید از مسوولیتهای خود برای رسیدن جامعه به توسعه استفاده کند. گروهی دیگر معتقدند بانک مرکزی پاسخ دهنده نهایی تورم است و اصولا نقش مستقیمی در توسعه ندارد. در دنیا ثابت شده که بانک مرکزی باید پاسخدهنده نهایی «تورم و ثبات» باشد و هیچکدام از ابزار رشد و توسعه اقتصادی مانند بهرهوری، نیروی کار و سرمایه در کنترل بانک مرکزی نیستند؛ بنابراین مفهوم «کارکرد بانک مرکزی» در دسته بندی یادشده جزو «مفاهیم مسلم» بوده و نه جزو «مفاهیم بحث برانگیز». نتیجه این نزاع بیهوده این است که سایر کشورها به مراحل بعدی این مفهوم یعنی به صفر رساندن تورم میرسند و اقتصاد ایران هنوز مشغول خروج از این دور باطل خیالی است. دور باطل و بیهودهای که نتایج فاجعهباری را به همراه داشته و خواهد داشت.