صنایع دستی معاصر، چالشی میان هنر و صنعت
صنایع دستی، هنر اصیل ایرانی است که امروزه سازمان ها و نهادهای مرتبط با آن ذهنیت خود را صرفاً معطوف به جنبه صنعتی بودن آن کرده اند؛ به طوری که خود هنر مهجور و مغفول مانده و بی شک صنایع دستی در کشاکش هنر و صنعت گرفتار آمده است.
صنایع دستی ما امروزه با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کند؛ از دغدغه مالی و اقتصادی هنرمندان این عرصه گرفته تا بی مهری هایی که بر پیکره این هنر غنی ایرانی وارد شده است.
جای تأسف دارد که با داشتن این هنر اصیل نتوانسته ایم در سطح جهانی ارتقا پیدا کنیم و تراژیک تر اینکه هر ساله به سطح نازل تری از آن می رسیم؛ به طوری که حرفه هنرمندان آن نیز تحت الشعاع این بی مهری ها قرار گرفته است.
به گزارش به نقل از ایرنا؛ در همین ارتباط با مهران هوشیار، دکترای پژوهش هنر با گرایش صنایع دستی و هنرهای اسلامی به گفت وگو نشستیم؛ وی عضو هیات علمی و استادیار دانشکده هنر دانشگاه سوره است؛ همچنین عضویت در شورای ارزشیابی هنرهای سنتی سازمان میراث فرهنگی و عضویت در کارگروه آموزشی معاونت صنایع دستی سازمان را هم در کارنامه خود دارد.
هوشیار داور ، عضو هیات انتخاب و مجری کارگاه های آموزشی چند دوره از نمایشگاه های بین المللی قرآن کریم و جشنواره بین المللی فجر نیز بوده است.
گفت وگوی ما را با این هنرمند و استاد دانشگاه می خوانید:
س: جناب هوشیار؛ همانطور که می دانیم هنرمندان رشته های گوناگون با مشکلاتی در کار خود مواجه هستند که مانع پیشرفت آنان می شود؛ حال می خواهیم بدانیم مشکل اصلی هنرمندان ما در حوزه صنایع دستی چیست؟
- هنرمند اساساً اگر مشکل داشته باشد نمی تواند هنری را خلق کند؛ اما هنرمندان ما به نوعی عاشق پیشه و دل سوخته هستند و از تمام زندگی خود مایه می گذارند. مشکل اصلی هنرمندان ما در عرصه صنایع دستی یا در کل هنرهای سنتی، اقتصادی است. مهم ترین دغدغه یا مشکل آنان امرار معاش است که در اختیار خودشان نیست. صنایع دستی علی رغم هویت تاریخی و پشتوانه قوی که در فرهنگ و هنر سرزمین ما دارد، آنگونه که باید و شاید از طرف مسئولان و مدیران مورد توجه قرار نمی گیرد؛ این در حالی است که سایر هنرها مانند نقاشی، گرافیک، مجسمه سازی و حتی سینما، تئاتر و موسیقی در جامعه ما پررنگ تر هستند و بیشتر مورد استقبال و حمایت قرار می گیرند؛ با این تفاسیر، بیشتر هنرمندان صنایع دستی خود را درگیر این مسائل نمی کنند؛ یک هنرمند سفالگر، خاتم ساز یا بافنده در لحظه انجام کار به هیچ چیز جز درست انجام دادن کار خود فکر نمی کند؛ اما به محض اینکه آن کار را به اتمام می رساند مشکلات وی آغاز می شود؛ مشکلاتی از قبیل اینکه مواد اولیه بعدی خود را چگونه تهیه کند؛ محصول خود را چگونه در اختیار مخاطب قرار دهد و ...؛ در صورتی که هنرمند نباید چنین دغدغه هایی را در سر داشته باشد و مسئولان و مدیران اجرایی سازمان های مختلف باید به راه حلی برای این مشکلات بیندیشند؛ باید دانست این موضوع تنها به سازمان صنایع دستی، میراث فرهنگی و گردشگری مربوط نمی شود؛ این طرز فکر اشتباه همواره در جامعه ما وجود داشته است؛ در حالی که صنایع دستی به نوعی بیانگر شخصیت و هویت فرهنگی ما ایرانی هاست و یک سازمان به تنهایی نمی تواند متولی حفظ و ترویج آن باشد.
س: مشکلات اقتصادی چه چالش هایی را پیش روی صنایع دستی کشور ما به وجود می آورد که باید از آ ن ها پیشگیری کنیم؟
- واژه پیشگیری را خوب به کار بردید؛ ما واقعاً باید به دنبال پیشگیری باشیم. صنایع دستی ما پشتوانه ای قوی دارد و می توان گفت دوره رشد خود را به خوبی سپری کرده است؛ اما اکنون در دوره ای به سر می برد که باید مورد حمایت و تیمار قرار گیرد تا بتواند جایگاه خود را حفظ کند؛ ما اگر پیشگیری نکنیم دوره کهنسالی بدی را برای این هنر رقم می زنیم؛ باید مسئولان دقت نظر بیشتری نسبت به این حوزه داشته باشند و جدی تر در برخوردهای اجرایی گام بردارند؛ سازمان هایی که دست اندرکار و در این حیطه تأثیرگذار هستند، از آن حمایت کنند و به فرهنگسازی آن در سطح جامعه بپردازند.
فرهنگسازی جزو همان عوامل پیشگیرانه از آسیب هایی است که در ادامه ممکن است گریبان صنایع دستی را بگیرد؛ تا زمانی که من نوعی مفهوم هویت فرهنگی و تاریخی خود را به عنوان یک فرد در جامعه درک نکنم، نمی توانم این فرهنگ و هویت را حفظ کنم؛ نمی توانم به آن ارزش دهم، نمی توانم برای آن اهمیت قائل باشم و آن را معرفی و ترویج یا حفظ و احیا کنم. من به سهم خود یک نفر هستم که به عنوان مثال به فرزندم آموزش می دهم؛ سپس او به دوست خود آموزش می دهد؛ و همه به یکدیگر کمک می کنند تا آگاه شویم از اینکه چه ارزشی را در اختیار داریم؛ ارزشی که در جلوی چشمان ما است اما آن را نمی بینیم؛ همچون یک قالی که روی آن راه می رویم و به آن توجهی نداریم؛ اما زمانی که به تک تک موتیف ها و نقش مایه های آن نگاه می کنیم، می بینیم که هر یک برای خود دنیایی از معنا و مفهوم و زیبایی دارند.
ما همواره داشته های خود را کمرنگ می بینیم یا حتی آن ها را فراموش می کنیم. فرهنگسازی در حوزه صنایع دستی باید از دوران کودکی و از درون مهد کودک ها و دبستان ها آغاز شود؛ در اینصورت شاید بتوان گفت در آینده ای دور و مثلاً پس از گذشت 50 سال این فرهنگسازی توانسته است به جایی برسد که از اضمحلال مفهوم هنرهای سنتی و صنایع دستی ما پیشگیری کند.
س: تبلیغات چه نقشی می تواند در این فرهنگسازی داشته باشد؟ آیا تأثیرگذار است؟
- بله؛ حتماً تأثیرگذار است؛ اما تبلیغات تیغی دو لبه است. تبلیغات ما در حال حاضر بیشتر بعد مصرف گرایی کار را ترویج می دهد تا هویتی و فرهنگی آن را؛ به عنوان مثال، برای مدتی جوایز ویژه بانک ها اهداء بن خرید فرش ایرانی یا خرید صنایع دستی بود؛ نام این حرکت را نمی توان فرهنگسازی گذاشت؛ فرهنگسازی یعنی اینکه نقش و نگار، موتیف ها، ارزش های تاریخی و جایگاه آن را در سطح جهانی و در مقایسه و رقابت با کشورهای مشابه خود بیان کنیم. ما تا چند سال پیش جزو سه قطب اصلی صنایع دستی جهان بودیم؛ اما اکنون با خوشبینی می توان گفت جزو 10 کشور نخست هستیم و نزول رتبه داشته ایم.
س: در زمینه فروش آثار چطور؟ هنرمندان صنایع دستی ما برای فروش آثار خود با چه موانعی مواجه هستند؟
- حضور واسطه یا به اصطلاح دلال در فروش آثار صنایع دستی از مشکلاتی است که هنرمندان این عرصه را متضرر می کند. باید سعی کنیم فروش آثار را از طریق واسطه ها کمتر، و نقش و حضور هنرمند را در ارائه و انتقال اثر هنری به دست مصرف کننده پررنگ تر کنیم؛ به طوری که ارتباط میان تولیدکننده و مصرف کننده موجب عرضه کالا شود.
س: چگونه این نقش را کمرنگ تر کنیم؟
- این مسئله در حوزه تخصصی من نیست؛ اما فکر می کنم صنایع دستی چون میوه ای است که در باغی رشد می کند؛ اگر بخواهیم طعم واقعی میوه را بچشیم باید آن را از باغ بچینیم. صنایع دستی میوه باغ هنرهای سنتی ما است.
س: در مراسم بزرگداشت روز جهانی صنایع دستی از نشان اعتماد ملی به عنوان یک دستورالعمل در حوزه رعایت استانداردها و ضوابط و قوانین تولید و فروش صنایع دستی رونمایی شد؛ و قرار شد این نشان از این پس به فروشگاه هایی که استانداردها، ضوابط و قوانین را رعایت می کنند، اعطا شود؛ این فروشگاه ها چه قوانینی را باید رعایت کنند؟
- استنباط بنده این است که در حال حاضر در فروشگاه های صنایع دستی در سطح کشور می بینیم که به دلیل همان مشکل عدم فرهنگسازی مناسب یا کسب رضایت خاطر مشتریانی که به لحاظ فرهنگی قوی نیستند، انواع و اقسام محصولات به عنوان صنایع دستی عرضه می شود؛ به طوری که حتی بسیاری از آن ها صنایع دستی ایران نیستند و محصولات چینی هستند؛ این یکی از آفت هایی است که بدنه صنایع دستی ما را از درون دچار خدشه می کند. طبیعتاً زمانی که فروشنده ای محصول چینی را با قیمت یک سوم یا حتی یک چهارم قیمت محصول داخلی عرضه کند، هم مشتری راضی تر خواهد بود، هم فروشنده سود بیشتری می کند، و هم اینکه جریان اقتصادی رشد بیشتری در جامعه فروشندگان خواهد داشت.
اگر فروشنده ها به هویت و محصول ملی و ایرانی احترام بگذارند و آن را در رقابت با محصولات درجه سوم یا چهارم خارجی مانند محصولات چینی، افغانی یا پاکستانی قرار ندهند، اعتماد ایجاد می شود و آن لوح و نشان به فروشنده یا فردی که این هویت را حفظ کرده، اهدا خواهد شد؛ شاید این یکی از عواملی باشد که بتواند اهدای این نشان را توجیه کند.
س: این حرکت چه تأثیری در حل مشکلات حوزه فروش می گذارد؟
- هر اندازه ما بتوانیم فروش محصولات خود را تضمین کنیم چرخه تولیدمان هم رشد بیشتری می کند؛ تولید محصول، فروش محصول و مصرف کننده آن محصول، سه بخش هستند که اگر در کنار یکدیگر درست عمل کنند؛ موجب حفظ کیفیت و چرخه اقتصادی محصول می شوند. در بخش صنایع دستی نیز همین طور است؛ به این معنا که اگر ما صنایع دستی را تولید کنیم که از کیفیت خوبی برخوردار باشد، از نظر فروش نیز با رعایت اصول و استانداردهای لازم باشد، مصرف کننده نیز از خرید خود راضی باشد، در نتیجه این چرخه، چرخه صحیحی خواهد بود و همیشه به گردش خود ادامه می دهد. اما اگر هر کدام از این سه بخش کار خود را به درستی انجام ندهند، به آفتی تبدیل خواهند شد که این چرخه را از حرکت بازمی دارند؛ به عبارت دیگر، اگر تولیدکننده از مواد اولیه خوبی استفاده نکند و کیفیت تولید خود را پایین آورد؛ اگر فروشنده محصولات اصیل و با هویت کاملاً ایرانی را ارائه ندهد یا اگر مصرف کننده به دلیل آنکه هزینه کمتری را پرداخت کند به دنبال محصول غیر ایرانی باشد، این چرخه از حرکت بازمی ماند.
س: برای بهبود وضعیت صنایع دستی کشور چه پیشنهادی دارید؟
- من فکر می کنم صنایع دستی ما فقط و فقط نیاز به حمایت دارد؛ صنایع دستی ما یکی از قوی ترین، مستحم ترین و با پشتوانه ترین هنرهایی است که در جامعه ایرانی وجود دارد؛ اما نیاز به حمایت و فرهنگسازی دارد و باید به آن درست نگاه شود. صنایع دستی ما هیچ چیزی کمتر از حوزه های اقتصادی دیگر چون نفت ندارد؛ فرش ما در گذشته بالاترین سطح صادرات غیرنفتی را داشته است؛ هنوز هم دارد؛ اما اگر درصد آن را حساب کنیم می بینیم که رشد صعودی نداشته است؛ بنابراین این فرهنگسازی هم باید در میان کودکان و در مهد کودک ها و مدارس اتفاق بیفتد و هم میان مسئولین و متولیان امر و سیاستمداران. سیاستمداران ما نیز باید در عرصه شناخت صنایع دستی و فرهنگ و هویت ایرانی تجدید نظر کنند و آموزش جدی ببینند؛ آنان باید متولیانی باشند که تنها سیاستمدار نیستند؛ صنایع دستی ما به مدیرانی خلاق و خوش فکر نیاز دارد.
س: معاون صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز در روز جهانی صنایع دستی گفت که نگاه ترحمی به صنایع دستی خیانت به این صنایع است و این صنعت نیازمند دیدگاه حمایتی است؛ ...
- بله دقیقاً همینطور است؛ نگاه ترحم آمیز به صنایع دستی از روی ناآگاهی بوده و خیانت است؛ از آنجایی که ما نمی دانیم از چه گنجینه ای برخوردار هستیم احساس ترحم نسبت به آن پیدا می کنیم؛ در حالی که ما یک ارزش را در اختیار داریم و باید دلمان برای خودمان بسوزد و نه برای آن صنعت.
س: اگر بخواهید آموزش آکادمیک صنایع دستی را آسیب شناسی کنید چه انتقادی را به آن وارد می دانید؟
- هم اکنون بیش از سه دهه است که رشته صنایع دستی را در دانشگاه ها آموزش می دهیم و به تربیت هنرمندان و کارشناسانی در این عرصه مبادرت می ورزیم؛ از این رو سرمایه های عظیمی داریم که این رشته را یا از سر ناآگاهی، یا علاقه و اشتیاق و یا از سر اجبار انتخاب کرده اند. کمتر از یک دهه است که این رشته در دانشگاه های معتبر کشور در مقطع کارشناسی ارشد نیز آموزش داده می شود و اساتید و دانشجویان به طور تخصصی در آن فعالیت می کنند؛ اگرچه بدون پشتوانه وارد این رشته شده اند اما با حس نوستالژیکی که در این رشته وجود دارد و احساس مسئولیتی که مدیران و مدرسان آن دارند، به یک هنرمند و کارشناس متخصص تبدیل شده اند. یکی از مؤلفه هایی که می تواند به حفظ و جایگاه صنایع دستی کمک کند، برنامه ریزی و استفاده بهینه از دانش آموختگانی است که به عنوان یک استعداد نهفته در بدنه صنایع دستی کشور وجود دارند و آنطور که باید مورد حمایت و بهره برداری قرار نمی گیرند.
وزارت علوم و معاونت صنایع دستی، انرژی، هزینه و سرمایه جسمی و فکری خود را صرف این رشته می کنند؛ از سوی دیگر خانواده ها نیز عمر و سرمایه خود را هزینه می کنند؛ ای کاش بتوان به گونه ای برنامه ریزی کرد تا پیوند میان دانشگاه و صنعت در عرصه صنایع دستی نیز هرچه زودتر اتفاق بیفتد و ما بتوانیم از این استعدادها و ظرفیت ها و نیروهای جوان بهره مندی لازم را برای حفظ، احیاء و ارتقاء صنایع دستی و فرهنگ ملی خود داشته باشیم.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
جای تأسف دارد که با داشتن این هنر اصیل نتوانسته ایم در سطح جهانی ارتقا پیدا کنیم و تراژیک تر اینکه هر ساله به سطح نازل تری از آن می رسیم؛ به طوری که حرفه هنرمندان آن نیز تحت الشعاع این بی مهری ها قرار گرفته است.
به گزارش به نقل از ایرنا؛ در همین ارتباط با مهران هوشیار، دکترای پژوهش هنر با گرایش صنایع دستی و هنرهای اسلامی به گفت وگو نشستیم؛ وی عضو هیات علمی و استادیار دانشکده هنر دانشگاه سوره است؛ همچنین عضویت در شورای ارزشیابی هنرهای سنتی سازمان میراث فرهنگی و عضویت در کارگروه آموزشی معاونت صنایع دستی سازمان را هم در کارنامه خود دارد.
هوشیار داور ، عضو هیات انتخاب و مجری کارگاه های آموزشی چند دوره از نمایشگاه های بین المللی قرآن کریم و جشنواره بین المللی فجر نیز بوده است.
گفت وگوی ما را با این هنرمند و استاد دانشگاه می خوانید:
س: جناب هوشیار؛ همانطور که می دانیم هنرمندان رشته های گوناگون با مشکلاتی در کار خود مواجه هستند که مانع پیشرفت آنان می شود؛ حال می خواهیم بدانیم مشکل اصلی هنرمندان ما در حوزه صنایع دستی چیست؟
- هنرمند اساساً اگر مشکل داشته باشد نمی تواند هنری را خلق کند؛ اما هنرمندان ما به نوعی عاشق پیشه و دل سوخته هستند و از تمام زندگی خود مایه می گذارند. مشکل اصلی هنرمندان ما در عرصه صنایع دستی یا در کل هنرهای سنتی، اقتصادی است. مهم ترین دغدغه یا مشکل آنان امرار معاش است که در اختیار خودشان نیست. صنایع دستی علی رغم هویت تاریخی و پشتوانه قوی که در فرهنگ و هنر سرزمین ما دارد، آنگونه که باید و شاید از طرف مسئولان و مدیران مورد توجه قرار نمی گیرد؛ این در حالی است که سایر هنرها مانند نقاشی، گرافیک، مجسمه سازی و حتی سینما، تئاتر و موسیقی در جامعه ما پررنگ تر هستند و بیشتر مورد استقبال و حمایت قرار می گیرند؛ با این تفاسیر، بیشتر هنرمندان صنایع دستی خود را درگیر این مسائل نمی کنند؛ یک هنرمند سفالگر، خاتم ساز یا بافنده در لحظه انجام کار به هیچ چیز جز درست انجام دادن کار خود فکر نمی کند؛ اما به محض اینکه آن کار را به اتمام می رساند مشکلات وی آغاز می شود؛ مشکلاتی از قبیل اینکه مواد اولیه بعدی خود را چگونه تهیه کند؛ محصول خود را چگونه در اختیار مخاطب قرار دهد و ...؛ در صورتی که هنرمند نباید چنین دغدغه هایی را در سر داشته باشد و مسئولان و مدیران اجرایی سازمان های مختلف باید به راه حلی برای این مشکلات بیندیشند؛ باید دانست این موضوع تنها به سازمان صنایع دستی، میراث فرهنگی و گردشگری مربوط نمی شود؛ این طرز فکر اشتباه همواره در جامعه ما وجود داشته است؛ در حالی که صنایع دستی به نوعی بیانگر شخصیت و هویت فرهنگی ما ایرانی هاست و یک سازمان به تنهایی نمی تواند متولی حفظ و ترویج آن باشد.
س: مشکلات اقتصادی چه چالش هایی را پیش روی صنایع دستی کشور ما به وجود می آورد که باید از آ ن ها پیشگیری کنیم؟
- واژه پیشگیری را خوب به کار بردید؛ ما واقعاً باید به دنبال پیشگیری باشیم. صنایع دستی ما پشتوانه ای قوی دارد و می توان گفت دوره رشد خود را به خوبی سپری کرده است؛ اما اکنون در دوره ای به سر می برد که باید مورد حمایت و تیمار قرار گیرد تا بتواند جایگاه خود را حفظ کند؛ ما اگر پیشگیری نکنیم دوره کهنسالی بدی را برای این هنر رقم می زنیم؛ باید مسئولان دقت نظر بیشتری نسبت به این حوزه داشته باشند و جدی تر در برخوردهای اجرایی گام بردارند؛ سازمان هایی که دست اندرکار و در این حیطه تأثیرگذار هستند، از آن حمایت کنند و به فرهنگسازی آن در سطح جامعه بپردازند.
فرهنگسازی جزو همان عوامل پیشگیرانه از آسیب هایی است که در ادامه ممکن است گریبان صنایع دستی را بگیرد؛ تا زمانی که من نوعی مفهوم هویت فرهنگی و تاریخی خود را به عنوان یک فرد در جامعه درک نکنم، نمی توانم این فرهنگ و هویت را حفظ کنم؛ نمی توانم به آن ارزش دهم، نمی توانم برای آن اهمیت قائل باشم و آن را معرفی و ترویج یا حفظ و احیا کنم. من به سهم خود یک نفر هستم که به عنوان مثال به فرزندم آموزش می دهم؛ سپس او به دوست خود آموزش می دهد؛ و همه به یکدیگر کمک می کنند تا آگاه شویم از اینکه چه ارزشی را در اختیار داریم؛ ارزشی که در جلوی چشمان ما است اما آن را نمی بینیم؛ همچون یک قالی که روی آن راه می رویم و به آن توجهی نداریم؛ اما زمانی که به تک تک موتیف ها و نقش مایه های آن نگاه می کنیم، می بینیم که هر یک برای خود دنیایی از معنا و مفهوم و زیبایی دارند.
ما همواره داشته های خود را کمرنگ می بینیم یا حتی آن ها را فراموش می کنیم. فرهنگسازی در حوزه صنایع دستی باید از دوران کودکی و از درون مهد کودک ها و دبستان ها آغاز شود؛ در اینصورت شاید بتوان گفت در آینده ای دور و مثلاً پس از گذشت 50 سال این فرهنگسازی توانسته است به جایی برسد که از اضمحلال مفهوم هنرهای سنتی و صنایع دستی ما پیشگیری کند.
س: تبلیغات چه نقشی می تواند در این فرهنگسازی داشته باشد؟ آیا تأثیرگذار است؟
- بله؛ حتماً تأثیرگذار است؛ اما تبلیغات تیغی دو لبه است. تبلیغات ما در حال حاضر بیشتر بعد مصرف گرایی کار را ترویج می دهد تا هویتی و فرهنگی آن را؛ به عنوان مثال، برای مدتی جوایز ویژه بانک ها اهداء بن خرید فرش ایرانی یا خرید صنایع دستی بود؛ نام این حرکت را نمی توان فرهنگسازی گذاشت؛ فرهنگسازی یعنی اینکه نقش و نگار، موتیف ها، ارزش های تاریخی و جایگاه آن را در سطح جهانی و در مقایسه و رقابت با کشورهای مشابه خود بیان کنیم. ما تا چند سال پیش جزو سه قطب اصلی صنایع دستی جهان بودیم؛ اما اکنون با خوشبینی می توان گفت جزو 10 کشور نخست هستیم و نزول رتبه داشته ایم.
س: در زمینه فروش آثار چطور؟ هنرمندان صنایع دستی ما برای فروش آثار خود با چه موانعی مواجه هستند؟
- حضور واسطه یا به اصطلاح دلال در فروش آثار صنایع دستی از مشکلاتی است که هنرمندان این عرصه را متضرر می کند. باید سعی کنیم فروش آثار را از طریق واسطه ها کمتر، و نقش و حضور هنرمند را در ارائه و انتقال اثر هنری به دست مصرف کننده پررنگ تر کنیم؛ به طوری که ارتباط میان تولیدکننده و مصرف کننده موجب عرضه کالا شود.
س: چگونه این نقش را کمرنگ تر کنیم؟
- این مسئله در حوزه تخصصی من نیست؛ اما فکر می کنم صنایع دستی چون میوه ای است که در باغی رشد می کند؛ اگر بخواهیم طعم واقعی میوه را بچشیم باید آن را از باغ بچینیم. صنایع دستی میوه باغ هنرهای سنتی ما است.
س: در مراسم بزرگداشت روز جهانی صنایع دستی از نشان اعتماد ملی به عنوان یک دستورالعمل در حوزه رعایت استانداردها و ضوابط و قوانین تولید و فروش صنایع دستی رونمایی شد؛ و قرار شد این نشان از این پس به فروشگاه هایی که استانداردها، ضوابط و قوانین را رعایت می کنند، اعطا شود؛ این فروشگاه ها چه قوانینی را باید رعایت کنند؟
- استنباط بنده این است که در حال حاضر در فروشگاه های صنایع دستی در سطح کشور می بینیم که به دلیل همان مشکل عدم فرهنگسازی مناسب یا کسب رضایت خاطر مشتریانی که به لحاظ فرهنگی قوی نیستند، انواع و اقسام محصولات به عنوان صنایع دستی عرضه می شود؛ به طوری که حتی بسیاری از آن ها صنایع دستی ایران نیستند و محصولات چینی هستند؛ این یکی از آفت هایی است که بدنه صنایع دستی ما را از درون دچار خدشه می کند. طبیعتاً زمانی که فروشنده ای محصول چینی را با قیمت یک سوم یا حتی یک چهارم قیمت محصول داخلی عرضه کند، هم مشتری راضی تر خواهد بود، هم فروشنده سود بیشتری می کند، و هم اینکه جریان اقتصادی رشد بیشتری در جامعه فروشندگان خواهد داشت.
اگر فروشنده ها به هویت و محصول ملی و ایرانی احترام بگذارند و آن را در رقابت با محصولات درجه سوم یا چهارم خارجی مانند محصولات چینی، افغانی یا پاکستانی قرار ندهند، اعتماد ایجاد می شود و آن لوح و نشان به فروشنده یا فردی که این هویت را حفظ کرده، اهدا خواهد شد؛ شاید این یکی از عواملی باشد که بتواند اهدای این نشان را توجیه کند.
س: این حرکت چه تأثیری در حل مشکلات حوزه فروش می گذارد؟
- هر اندازه ما بتوانیم فروش محصولات خود را تضمین کنیم چرخه تولیدمان هم رشد بیشتری می کند؛ تولید محصول، فروش محصول و مصرف کننده آن محصول، سه بخش هستند که اگر در کنار یکدیگر درست عمل کنند؛ موجب حفظ کیفیت و چرخه اقتصادی محصول می شوند. در بخش صنایع دستی نیز همین طور است؛ به این معنا که اگر ما صنایع دستی را تولید کنیم که از کیفیت خوبی برخوردار باشد، از نظر فروش نیز با رعایت اصول و استانداردهای لازم باشد، مصرف کننده نیز از خرید خود راضی باشد، در نتیجه این چرخه، چرخه صحیحی خواهد بود و همیشه به گردش خود ادامه می دهد. اما اگر هر کدام از این سه بخش کار خود را به درستی انجام ندهند، به آفتی تبدیل خواهند شد که این چرخه را از حرکت بازمی دارند؛ به عبارت دیگر، اگر تولیدکننده از مواد اولیه خوبی استفاده نکند و کیفیت تولید خود را پایین آورد؛ اگر فروشنده محصولات اصیل و با هویت کاملاً ایرانی را ارائه ندهد یا اگر مصرف کننده به دلیل آنکه هزینه کمتری را پرداخت کند به دنبال محصول غیر ایرانی باشد، این چرخه از حرکت بازمی ماند.
س: برای بهبود وضعیت صنایع دستی کشور چه پیشنهادی دارید؟
- من فکر می کنم صنایع دستی ما فقط و فقط نیاز به حمایت دارد؛ صنایع دستی ما یکی از قوی ترین، مستحم ترین و با پشتوانه ترین هنرهایی است که در جامعه ایرانی وجود دارد؛ اما نیاز به حمایت و فرهنگسازی دارد و باید به آن درست نگاه شود. صنایع دستی ما هیچ چیزی کمتر از حوزه های اقتصادی دیگر چون نفت ندارد؛ فرش ما در گذشته بالاترین سطح صادرات غیرنفتی را داشته است؛ هنوز هم دارد؛ اما اگر درصد آن را حساب کنیم می بینیم که رشد صعودی نداشته است؛ بنابراین این فرهنگسازی هم باید در میان کودکان و در مهد کودک ها و مدارس اتفاق بیفتد و هم میان مسئولین و متولیان امر و سیاستمداران. سیاستمداران ما نیز باید در عرصه شناخت صنایع دستی و فرهنگ و هویت ایرانی تجدید نظر کنند و آموزش جدی ببینند؛ آنان باید متولیانی باشند که تنها سیاستمدار نیستند؛ صنایع دستی ما به مدیرانی خلاق و خوش فکر نیاز دارد.
س: معاون صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز در روز جهانی صنایع دستی گفت که نگاه ترحمی به صنایع دستی خیانت به این صنایع است و این صنعت نیازمند دیدگاه حمایتی است؛ ...
- بله دقیقاً همینطور است؛ نگاه ترحم آمیز به صنایع دستی از روی ناآگاهی بوده و خیانت است؛ از آنجایی که ما نمی دانیم از چه گنجینه ای برخوردار هستیم احساس ترحم نسبت به آن پیدا می کنیم؛ در حالی که ما یک ارزش را در اختیار داریم و باید دلمان برای خودمان بسوزد و نه برای آن صنعت.
س: اگر بخواهید آموزش آکادمیک صنایع دستی را آسیب شناسی کنید چه انتقادی را به آن وارد می دانید؟
- هم اکنون بیش از سه دهه است که رشته صنایع دستی را در دانشگاه ها آموزش می دهیم و به تربیت هنرمندان و کارشناسانی در این عرصه مبادرت می ورزیم؛ از این رو سرمایه های عظیمی داریم که این رشته را یا از سر ناآگاهی، یا علاقه و اشتیاق و یا از سر اجبار انتخاب کرده اند. کمتر از یک دهه است که این رشته در دانشگاه های معتبر کشور در مقطع کارشناسی ارشد نیز آموزش داده می شود و اساتید و دانشجویان به طور تخصصی در آن فعالیت می کنند؛ اگرچه بدون پشتوانه وارد این رشته شده اند اما با حس نوستالژیکی که در این رشته وجود دارد و احساس مسئولیتی که مدیران و مدرسان آن دارند، به یک هنرمند و کارشناس متخصص تبدیل شده اند. یکی از مؤلفه هایی که می تواند به حفظ و جایگاه صنایع دستی کمک کند، برنامه ریزی و استفاده بهینه از دانش آموختگانی است که به عنوان یک استعداد نهفته در بدنه صنایع دستی کشور وجود دارند و آنطور که باید مورد حمایت و بهره برداری قرار نمی گیرند.
وزارت علوم و معاونت صنایع دستی، انرژی، هزینه و سرمایه جسمی و فکری خود را صرف این رشته می کنند؛ از سوی دیگر خانواده ها نیز عمر و سرمایه خود را هزینه می کنند؛ ای کاش بتوان به گونه ای برنامه ریزی کرد تا پیوند میان دانشگاه و صنعت در عرصه صنایع دستی نیز هرچه زودتر اتفاق بیفتد و ما بتوانیم از این استعدادها و ظرفیت ها و نیروهای جوان بهره مندی لازم را برای حفظ، احیاء و ارتقاء صنایع دستی و فرهنگ ملی خود داشته باشیم.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *