شاقول اولویتهای کشور/ چرا هلیم حواشی را هم میزنند؟
• روزنامه حمایت مطلبی با عنوان «شاقول اولویتهای کشور» درج کرده که به این شرح است:
عملیات روانی و جنگ تبلیغاتی با استفاده از شبکههای اجتماعی و ماهوارهای، یکی از قطعات مهم پازل راهبرد دشمن علیه جمهوری اسلامی است تا از رهگذر بزرگنمایی مسائل حاشیهای و ایجاد امواج کاذب، قدرت و توان کشور را تضعیف کند. در این میان آنچه مایه تأسف بوده و هست، همراهی خواسته یا ناخواسته برخی مسئولین با این موج است که با هدف دوقطبی سازی جامعه و به محاق بردن چشماندازهای کشور طراحی شده است. طی چند روز گذشته، وقوع برخی حوادث و جریان سازیهای کاذب نشان داد که حریف تا چه میزان مترصد ورود از منفذ فضای بی در و پیکر مجازی و بازی دادن نه تنها افکار عمومی بلکه برخی از مسئولین است. طبیعتاً از دشمنی که هر چه در توان داشته، برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی استفاده کرده، انتظاری جز این نمیرود و به فرموده امام راحل (ره) عصبانیت و خصومت آمریکا از انقلاب اسلامی، نشانه درستی مسیری است که در حال پیموده شدن است، اما این انتظار از مسئولین نمیرود که در زمین دشمن بازی کرده و خوراک تبلیغاتی برای آنها فراهم کنند. علاوه بر این، اگر برخی اغراض سیاسی، شرایط شیطنت دشمن را تمهید نمیکرد، بهطور حتم، جبهه آمریکایی – صهیونیستی مجالی برای عرض اندام نداشت، ضمن اینکه در فضایی که جامعه، دغدغههای مشخصی دارد و بدون کنکاش و تحقیق قابل رؤیت هستند، پرداختن به امور دیگر، در حقیقت نقض حقوق مردم به شمار میرود. تشخیص موضوعات اصلی و تمیز دادن متن از حاشیه کار دشواری نیست و به طرق مختلف میتوان به آن دست یافت که مسائل «معیشتی» و «اقتصادی» در زمره آنها قرار دارد. وقتی مردم با تورم بیسابقه، رکود در بخشهای مختلف دست و پنجه نرم میکنند و در عین حال، فلان مسئول، از حقوق قشری خاص آنهم با قرائت غربی و مطلوب ذائقه آنها دم میزند، معلوم است که یا از اولویتهای کشور بیخبر است، یا قرابتی با آنها ندارد و یا خدایناکرده بدون توجه به وضعیت اسفبار اقتصاد، به دنبال تأمین مطامع سیاسی خود است. نکته اینجاست که برخی دغدغهای جز طرح موضوعات جنجالی و حاشیهای ندارند و از وظیفه خود، فرسنگها فاصله گرفتهاند. عدم انحراف از اولویتها و پرهیز از ایجاد دو قطبیهای غیرواقعی و کاذب، در شرایطی که کشور در رینگ تحریمها و «راهبرد فشار حداکثری» قرار گرفته، وظیفه هر ایرانی و به طریق اولی، همه دستاندرکاران نظام است و افکار عمومی نمیپذیرد که فردی بر کرسی مسئولیت، تکیه زده باشد، اما با جو سازی مورد پسند رسانههای غربی و معاند، فرافکنی کرده و از زیر بار وظایفش شانه خالی کند. برای مقابله با این موج، افزایش مطالبه گری از سوی مردم و رسانهها، بررسی عملکرد و واکاوی پرونده دوره مسئولیت این قبیل افراد و جریانها، بهترین راهکار برای جلوگیری از تکرار انحراف از اولویتهاست. رسانهها میتوانند نقش بسیار مؤثری در این حیطه داشته باشند و با تهیه چارتی از اولویتهای ترسیم شده در سند چشمانداز ۱۴۰۴ که شاهراههای کشور در زمینههای مختلف فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را مشخص کرده، به عملکرد مسئولین و نمره آنها از عمل به این موارد بپردازند. پایش و رصد رسانهای عملکرد مسئولین و مقایسه آنها با آنچه در شعارهای انتخاباتی مطرح میکردند، این نتیجه را به همراه دارد که مردم به عنوان صاحبان انقلاب اسلامی، از ریز نمرات کسانی که آنها را در انتخابات مختلف برگزیدهاند، آگاه شوند و شاقولی برای انتخاب صحیحتر در دست داشته باشند. از باب مثال، قرار است که در افق برنامه چشمانداز، ایران اسلامی «به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل» که سیاستهای اقتصاد مقاومتی ناظر به آن است، دست یابد. برخیها باید پاسخ بدهند که برای حصول این هدف که رونق تولید و خروج از وضعیت رکود تورمی در ذیل آن تعریف شده، چه کردهاند که همه توان و نیروی خود را صرف پرداختن به دغدغه درصد بسیار اندکی از مردم نمودهاند؟! این حق مردم است که بدانند در اوضاع فعلی و در شرایطی که آمریکا با تشکیل یک گروه اقدام علیه جمهوری اسلامی، رسماً اعلام کرده است که وارد جنگ اقتصادی با ایران شده تا نظام را به اصطلاح به انصراف از تعقیب اهدافش وادارد، تا چه میزان به تحقق هدف «رونق تولید» پایبند بودهاند و پاتک دشمن در این حوزه را دفع کردهاند؟ مسئولی که نه تنها در شعار، بلکه در عمل نیز اعتقادی به اقتصاد درونبنیان ندارد و عملاً کاپیتالیسم را تبلیغ میکند، طبعاً صلاحیت مدیریت ندارد وای بسا، سر منشأ بسیاری از مفاسد نیز بوده است. به کرات شاهد بودهایم که فرصتهای بسیاری در برخی مقاطع، سوخته و از بین رفته و تهدیداتی نیز از ناحیه این فرصت سوزیها شکلگرفته و لطمات بسیاری را به کشور وارد کرده است. تئوری سازی ها، نظریه پردازیهای مضر و تصمیمات شتابزده بخشی از این موارد است که اثرات تخریبی آن را در بازار ارز شاهد بودیم. این در حالی است که رهبر حکیم انقلاب بارها اولویت کشور و دغدغه مردم را مسائل معیشتی و حل معضلات تولید عنوان کردهاند، لذا با اصلی – فرعی کردن موضوعات، نباید اجازه داد که موج رسانههای بیگانه به نتیجه برسد و هر مسئولی در هر مقام و جایگاهی، فارغ از وابستگیهای حزبی و سیاسی، وظیفه دارد که تنها به منافع ملی بیندیشد.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان «چرا هلیم حواشی را هم میزنند؟» درج کرده که به این شرح است:
عبید زاکانی آورده است مردی ادعای خدایی کرد. حاکم وقت فرمان داد حبسش کنند. فردی بر او گذر کرد و با ملامت گفت: جای خدا در زندان باشد؟ مرد زندانی جواب داد: خدا همه جا باشد! این حکایت امروز دولت اعتدال و حامیان مدعی اصلاحات آن است. راهی که میرفتند به بنبست خورده و وعدههایی که میدادند به جایی نرسیده، اما طوری حرف میزنند و برخورد میکنند که اگر کسی نداند گمان میکند یا دو روز است که بر سرکار آمدهاند و یا تمام وعدههای خود را عملی کردهاند. جناب آقای رئیسجمهور در جلسه هفته پیش هیئت دولت گفته است؛ «نباید برخی از تندرویها و مسیرهای غیردقیق که مردم را آزار میدهد در جامعه اجازه بروز پیدا کند، چرا که مردم به اندازه کافی با غصه و سختی مواجه هستند و نباید اجازه داد که براساس بیدقتیها غصه جدیدی بر مردم وارد شود.» آقای روحانی در ادامه گفته است: «اقشار مختلف مردم اعم از زنان و کارگران هر مشکلی که به ذهنشان میآید و احساس میکنند که حقوقشان مراعات نمیشود، راه اصلی برای کسب حق خودشان انتخابات است.» آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهور نیز در اظهارنظری گفته است: «ما در برابر همه مردم ایران با تنوع در رویکردها و اعتقادات مختلفی که دارند، مسئول هستیم. ما باید از رنج هر دختر و پسر ایرانی آزرده شویم. باید زمینه رنج جوانان را از بین ببریم. با نه گفتن به مطالبات جوانان، مشکلات حل نخواهد شد.» از آقای رئیسجمهور و جناب معاون اول باید پرسید به راستی امروز غم و غصه مردم چیست؟ دختران و پسران ایرانی از چه چیزی رنج میبرند و مطالبه آنان چیست؟ اگر قرار باشد از داخل خودرو و با نگاه کردن به چهره مردم دنبال پاسخ به چنین سؤالاتی باشیم شاید بتوان به پاسخهایی مانند حضور زنان در ورزشگاه و کنسرت و حجاب اختیاری و امثال اینها رسید، اما اگر میان مردم و به خصوص جوانان بروید و پای درددلشان بنشینید به جرات میتوان گفت اغلب پاسخها در سه کلمه خلاصه میشود؛ اشتغال، ازدواج و مسکن. اگر کسی واقعاً به دنبال مطالبات جوانان است و میخواهد غمی از دلشان رفع کند باید درباره این مسائل حرفی برای گفتن داشته باشد و آستینی بالا بزند. بقیه حرفها، باد هواست. البته حرف زدن و نظر دادن برای کارشناسان و منتقدان است و مسئولانی که سالها از دوره مدیریت و کسب قدرتشان میگذرند باید از کارنامه خود بگویند که در این سه حوزه چه کردهاند و چه گلی بر سر جوانان زدهاند. آقایان به گونهای حرف میزنند که انگار رقیب بر کرسی نشسته و آنان نظارهگر و منتقد هستند! مطرح کردن چنین سخنانی هرچند عجیب، اما دور از انتظار نیست. وقتی حرفی برای گفتن و کارنامهای برای ارائه نباشد باید به حاشیهها چنگ انداخت و پناه برد. یک روز ازدواج دختری کم سن و سال را به مسئله اول کشور و مردم تبدیل میکنند و فریاد وا اسفا سرمیدهند و یک روز دیگر بر موج غائله «دختر آبی» سوار میشوند و حضور زنان در ورزشگاه را مسئله اول کشور میکنند. وقتی هدف حاشیهسازی و فرافکنی باشد، هر بیاخلاقی و دروغی نیز ممکن است. اینجاست که مرده «دختر آبی» از زنده آن بیشتر ارزش دارد و خواسته خانواده آن مرحومه برای رعایت اخلاق و نمک نریختن بر این زخم، اهمیتی ندارد و باید آن را نادیده گرفت. چه کسانی برای آن مرحومه اشک میریزند و مدعی حمایت از حقوق زنان و دختران هستند، همانهایی که به تازگی و در ماجرای قتل میترا استاد مرزهای بیاخلاقی را جابهجا کردند و برای منافع حزبی و جناحی، دوجین انگ کثیف به آن مرحومه زده و در جایگاه قاضی نشسته و او را مهدورالدم خواندند! خودشان از این همه تناقض مشمئز نمیشوند؟! مصادیق تناقضات، حاشیهسازیها و نعل وارونه زدنهای این جماعت یکی دو تا نیست. حزب کارگزاران که به حزب لیبرال و اشرافی مشهور است دیروز بیانیهای درباره شرکت هفتتپه و کارگران آن صادر کرده است. کارگزاران در بیانیه خود به عدم رعایت قواعد خصوصیسازی انتقاد و از «اختصاصیسازی و رانتخواری» شکایت کرده و در نهایت چنین نظر داده است که؛ «برای رسیدن به عدالت راهی جز توسعه وجود ندارد.» وقتی حدود دو سال پیش کیهان در چند شماره به ماجرای کارخانه رشت الکتریک و سرنوشت کارگران آن پرداخت که چگونه به اسم همسران آقایان کرباسچی (دبیرکل حزب سازندگی)، عبدالله نوری، قبه (معاون کرباسچی در زمان شهرداری تهران) و دختر باجناق کرباسچی خریداری شده و به خاک سیاه نشست، به جای پاسخگویی و شفافسازی، به هیاهو و جنجال روی آوردند و مدعی شدند کارخانه ورشکسته بود و اصلاً از خرید آن ضرر کردیم. بعد هم رفتند از کیهان شکایت کردند که چرا گفتهاید چندصد کارگر این کارخانه بیکار شدند و غاصبان رشت الکتریک دنبال فروش زمین چند هزار متری کارخانه که اینک در وسط شهر رشت است و متری چند میلیون ارزش دارد، هستند! دنیای عجیب و غریبی است. یک روز کارخانهای که روزی در منطقه سرآمد و تولیداتش مشهور بود را به نام همسران خود خریدند و آن را به متروکهای شبه جنگزده تبدیل کردند و امروز در حمایت از کارگران شرکت هفتتپه بیانیه صادر میکنند و از نحوه خصوصیسازی آن گلایه میکنند! در روزهایی که جمهوری اسلامی ایران در اوج اقتدار منطقهای خود قرار دارد و همه راهها به تهران ختم میشود، کشور درگیر دو جنگ نفسگیر در عرصه اقتصاد و فرهنگ است، مردم با مشکلات عدیده معیشتی دست و پنجه نرم میکنند، آمریکا و فرانسه دست به دست هم دادهاند تا کلاه گشاد دیگری برای ایران تدارک ببینند، ناگهان فرعیترین مسائل به مسئله اصلی و شماره یک کشور بدل میشود. از رئیسجمهور گرفته تا معاونان و وزرا و عمله و اکره رسانهای دولت با تمام قوا وارد میدان میشوند تا مسئلهای که خود بزرگ کردهاند و به جای اولویتهای واقعی نشاندهاند، حل کنند. بحران کارآمدی و محبوبیت با این شامورتیبازیها حل نمیشود. اگر گوشهای از این حمیت و انگیزه صرف مشکلات و مسائل واقعی مردم میشد، بیشک حال و روز امروز مردم بهتر از اینها بود. اگر صدایی هم در گوشه و کناری به پرسشگری بلند شود و بپرسد با آن همه وعده و وعیدی که دادید پس این چه وضع تورم و قیمت ارز و نرخ بیکاری و اجارهخانه و... است، هزار و یک بهانه جورواجور ردیف میکنند؛ از دولت پنهان گرفته تا کمبود اختیارات، کارشکنی رقبا، بدشانسی در روی کار آمدن ترامپ و... ابر و باد و مه و خورشید و فلک در ناکارآمدی آقایان دخالت دارند جز تصمیمات و عملکرد خودشان! حاشیهسازی یکی از موانع مهم و اصلی پیشرفت کشور طی دو دهه گذشته، بهخصوص سالهای اخیر بوده است. روندی که دشمنان جمهوری اسلامی نیز به شدت از آن استقبال کرده و در ساختن حواشی یا پر و بال دادن به آنها، نقشی مهم داشته و دارند. از دشمنان کشور و مردم انتظاری جز این نیست و جای ملامت ندارد، اما از آنان که نان این ملت را میخورند و هلیم حواشی را هم میزنند باید پرسید آقایان و خانمها شما چرا؟!
• روزنامه اطلاعات مطلبی با تیتر «ریشهها» منتشر کرده که به این شرح است:
در آستانه سال جدید آموزشی هستیم. مهرماه از راه میرسد و شورو شوق بچهها و جوانان، از پیش دبستانی تا دانشگاه با این ایام پیوندی ویژه دارد. در حقیقت امروز که ۴۰ سال از انقلاب اسلامی و ۱۱۰ سال از انقلاب مشروطیت میگذرد، هنوز در جای نخست گام میزنیم و پرسشهای مکرر را دوباره به میان میآوریم:چرا فساد ریشهکن نمیشود؟ چرا سطح علمی کشور با توسعه هیچ نسبتی برقرار نمیکند؟ چرا قانون و اخلاق که سرچشمههای نظم و سعادت است، درک و رعایت نمیشود؟ چرا تعامل میان طبقات و اصناف و گروههای اجتماعی، به پیوندهای عمیق نینجامیده، بلکه برعکس یک جامعه افسرده را شاهدیم چنان که مشاور رئیس جمهوری اعلام کرده که طبق آمارهای رسمی ۴۰ درصد از جمعیت ایران و جامعه مشکل روانی دارند! چرا نظام آموزش و پرورش ما به نیازهای فکری و فزونی استعداد و مهارت نمیانجامد؟ چرا نظام قضایی و حقوقی ما با این همه، اما و اگر و مشکلات ساختاری و بنیادی روبروست؟ چرا ورزش و جوانان ما دچار این همه مشکل در پذیرشهای معمول، روندها و فرایندهای بینالمللی و اساساً در درک از مفهوم لذت و سلامت روان و جسم است؟ چرا مطبوعات و رسانههای ما، چون شمعی در حال زوال به آخرین فروغهای خبری و ارتباطی رسیدهاند؟ چرا در نظام رقابت سیاسی، با هزارها معضل روبروییم که فقط یکی از آنها نظام حذف به جای همیاری، نظام بیآبروسازی و مانعتراشی به جای همکاری، نظام جلوگیری از پروژههای مفید و ضربهزدن به منافع ملی برای بهرهبرداری شخصی و جناحی و گروهی شده است؟ چرا حزب بیمعنا و پرورش سیاسی و مدیریتی در ایران هیچ مبنا و معیار متعادل و هیچ مسیر متکاملی ندارد و تنها نزدیکی به اقوام قدرت و اصحاب مکنت و ارباب سیاست میتواند کسی را برکشد و به جایی برساند؟ چرا جوانان مستعد تن به هجرت و سفر در اعماق بهشت دروغین آن سوی اقیانوسها میدهند تا شاید راهی به رهایی بیابند، اما در وطن خود غریبهاند؟ چرا... آنقدر پرسشها زیاد است که نمیدانم از کجا و با چه کلماتی آنها را بیان کنم، اما یک نکته مسلم است و آن این که ما جامعة ثروتمندی هستیم البته بالقوه و نه بالفعل؛ جامعة دانشمند و پرمایهای از لحاظ انسانی و فکری هستیم؛ باز هم بالقوه؛ جامعة فرهنگی بزرگ و باشکوهی هستیم و بالاخره وزن ژئوپولیتیک و مقام و مرتبة ما در میان اقالیم گیتی، منحصر به فرد و یگانه است. نه ژاپن و نه کره، نه روسیه و نه ترکیه و امارات و نه بسیاری از کشورهای اروپایی، موقعیت انحصاری و بینظیر مارا در حوزة انرژی، به ویژه گاز ندارند. هیچ کشوری در آسیا موقعیت ما را در کنارة خزر و خلیجفارس و دریای عمان و اقیانوس هند ندارد. چهار راه فیروزه هنوز قلب جهان است. اما حقیقت آن است که یک کشور بزرگ و یک امپراتوری را قدرت نظامی یا منابع زیرزمینی یا رنگ و بوی اقلیمی و موقعیت ژئوپولیتیک، یا فرصتهای تاریخی نساخته است. ما از همه اینها بهرهمندیم. بیش از ظرفیت و اندازة جمعیتمان، اما نفت نمیفروشیم، گازمان را تلف میکنیم و بازاری در قیاس با قطر و روسیه نداریم، آب و جنگلها و اقلیمهای مستعد در طبیعت بکر و بینظیر ایران را تباه کردهایم؛ جمعیتهای پراکنده را راهی شهرهای شلوغ و بیمعیار کرده و زندانی از دود و آهن و بوق و صدا و قیر و آسفالت ساختهایم و بالاخره نظامهای عرفی و شناخته شده در قانون و نظامهای اخلاقی و معنوی را نیز در رفتارها و تفسیرهای افراطی بلا استفاده و بلکه به ضد خود بدل کردهایم؟! این قضایا، دامنهای عظیم و افقی بزرگ از مسایل و مشکلات ما را نشان میدهد، اما ریشههایش کاملاً قابل شناخت و راهحلهایش با تجربههای تاریخی خودمان و آزمون ملل دیگر در جهان کاملاً قابل رفع و رجوع است. نه یکشبه به وجود آمده است و نه یکروزه از بین خواهد رفت. عزم میخواهد و صبر و عقل و تمام اینها با نظام آموزشی ما گره میخورد و بدان باز میشود. اینکه در آستانة ماه مبارک مهر که متأسفانه لذت و لبخند و شادی و شوق زیادی هم به بار نمیآورد و به قول معاون وزیر آموزش و پرورش، فقط ۹۰۰ میلیارد بدهی معلمان و ۱۵۰۰ میلیارد بدهی حقالتدریسیها و همین مقدار نیاز برای مصارف مربوط به نوسازی و بهسازی و مدارس جدید باید در اختیار آموزش و پرورش قرار گیرد. اینها فقط امور مالی و لجستیک است. امیدواریم وزیر جدید دستگاه تعلیم و تربیت که از سوی کارشناسان آموزش و پرورش کشور زیر ذرهبین نقد است، به جای رفتن به کژراهة گذشتگان، به شاهراه امیدبخشی چشم بدوزد که ژاپن و کره و مالزی را از کشورهایی خسته و درمانده، به لطف آموزش نسلهای جوانتر، به کشورهای درخشان و تمدنهای معاصر بدل کرد. به همین مناسبت در یادداشتهای این هفته، اهمیت و مسیر آموزش و پرورش، و راههای رفته و نارفته را مورد بازبینی و بررسی قرار میدهیم.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان «مخاطب بایدها، انگار نه انگار» درج کرده که به این شرح است:
حتما پیشازاین شنیدهاید که آسیبهای اجتماعی باسیاستهای سلبی مرتفع نمیشوند و تنها راه مقابله با آنها، حذف زمینهها و عوامل به وجود آورنده آنهاست. نمونه هم فراوان است، پدیده کودک کار، با جمعآوری این کودکان از کوچه و خیابانها که خود قربانی درجه اول این بلای شوماند، از بین نمیرود. راهحل اصلی برخورد با پدیده اعتیاد، برخورد با معتادان نیست، همینطور، راهحل مبارزه با مسئله کودک همسری، کار سلبی و ایجاد منع قانونی برای چنین مسئلهای نیست، چه آنکه در اثر اقدامات سلبی، حتی اگر بر اساس قانون باشد، در آیندهای نهچندان دور، در برخی مناطق کمتر برخوردار، شاهد شمار زیادی از ازدواجهای مردان با کودکان دختر هستیم که حتی ثبت هم نمیشوند و این یعنی آنکه نهتنها، مسئله حل نمیشود، بلکه داماد، هیچ تعهد و مسئولیت قانونی هم در برابر دختر نخواهد داشت. همکارانم در گزارش امروز روزنامه، نورافکن خود را به نقطه سیاهی تاباندهاند که دیدنش شدیدا دردناک است. تابهحال، از دلالی ارز و خودرو و ملک بسیار شنیدهاید، اما شاید پدیده دلالی کلیه برایتان عجیب باشد. دقت کنید که موضوع، خریدوفروش کلیه نیست، چه اینکه این کار در کشورهای دیگر هم رواج دارد، موضوع وجود بازار سیاه و حضور دلالانی است که کلیه را ۵۰ میلیون از یک نیازمند پول میخرند و ۱۰۰ میلیون تومان به یک نیازمند سلامتی میفروشند، اقدام تهوعآوری که طبق آمارها، تقریباً در اکثر کشورهای جهان جز ایران، ممنوع است. هر جا که عرضه و تقاضایی وجود داشته باشد و قانون نباشد یا مجریان، انگیزه اجرایش را نداشته باشند، مسئلهای که از آن گریزی نیست، بازار سیاه و دلالی است. این تنها یک نمونه از حوزههایی است که ترکیبی از خلأ قانونی، ضعف مجریان و نیاز مخاطبان، مسئلهساز شده است. نیاز مخاطبان را که نمیتوان نادیده انگاشت و از سویی با وضعیت اقتصادی و معیشتی امروز، نمیتوان توقع داشت که بخشی از مردم، برای غلبه موقت بر فقر، سلامتی خود را نفروشند، اما خلأ قانونی و مسئولیتپذیری مجریان که هر دو، متولی مشخص دارند، میتوانند سریعا نسبت به رفع نواقص اقدام کنند. عجیب آنکه پیشتر از این، گاهی فریاد زدن بلند یک درد مردم، حرکت و تکانی در مسئولان ذیربط ایجاد میکرد، اما چند وقتی است که هر چه رسانهها از درد مردم میگویند، از دولت و مجلس که مخاطب عمده این فریادهایند، آبی گرم نمیشود. مسئولان محترم! مخاطب بایدها شمایید. مخاطب این سخنان و فریادهای مردم شمایید. ایکاش، همانقدر که به فکر استمرار حضورتان درصحنه قدرتید به فکر حل مشکلات مردم هم باشید.
• روزنامه جوان مطلبی با تیتر «همه آتشبیاران پروژه سوخته سحر» منتشر کرد که به این شرح است:
در روزها، هفتهها و ماههای اخیر شاهد سنگینترین امواج رسانهای هماهنگ شده، کمنظیر و سؤال برانگیز در خصوص سیاه نمایی علیه نظام و انقلاب اسلامی به بهانه اعتراض به قانون ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاههای فوتبال بوده و هستیم که در ماجرای خودسوزی سحر خدایاری موسوم به دروغ دختر آبی به اوج خود رسید. در کنار هم قرار گرفتن طیفی از افراد حقیقی و حقوقی نامتجانس و ناهمرنگ بر ابهامات آن افزوده است. دختری ۳۰ ساله به نام سحر خدایاری (که پروندهای در دستگاه قضایی به دلیل تلاش برای ورود به ورزشگاه و تماشای فوتبال با لباس مبدل مردانه داشته است) در تاریخ ۱۱ شهریور ماه در مقابل یکی از مراکز قضایی اقدام به خودسوزی میکند و بلافاصله در بیمارستان بستری و پس از یک هفته خبر مرگ وی رسانهای شده و در کمترین زمان ممکن با موجی از دروغ پردازیها و شایعات و به صورت یک کلاغ چهل کلاغ فضای رسانهای کشور را تحت تأثیر قرار میدهد. یک سایت خبری به دروغ مدعی میشود که، چون برای این دختر شش ماه حکم زندان بریدهاند دست به خودسوزی زده است. به این ترتیب بازار شایعات، دروغ پردازی، مواضع جنجالی داغ و داغتر شده و طیفی از افراد داخلی و خارجی به بزرگنمایی و اظهار نظر در این باره میپردازند که برخی از آنان عبارتند از:
۱ - برخی از مسئولان دولتی و سیاسی کشور که فارغ از موضوع سحر خدایاری مدتهاست که در کوره ضرورت ورود بانوان به ورزشگاهها میدمند و در کنار مشکلات معیشتی مردم و اوضاع نابسامان اقتصادی با جابهجایی اولویتها بر التهاب جامعه میافزایند.
۲ - برخی نمایندگان مجلس بهعنوان عناصر حاکمیتی و مسئول که با تکرار دروغ و نشر اکاذیب فضای کشور را ملتهب کرده و ضمن تشویش اذهان عمومی بعضاً باقیاس وقوع انقلاب در تونس پس از خودسوزی یک دکه دار از مردم، مسئولان و نهادهای مدنی و خصوصی میخواهند که برای احقاق حقوق زنان وارد میدان شوند! که این نوع ادبیات بوی اغتشاش طلبی میدهد.
۳ - سلبریتیهای سیاسی نظیر تاجزاده که با استفاده از ادبیات لمپنی و واژگانی مثل طالبانی، قرون وسطایی و... به تحریک ضمنی و غیرمستقیم جوانان به شورش علیه نظام اسلامی پرداخته و نظام را به فروپاشی تهدید کرده است.
٤ - سلبریتیهای به اصطلاح فرهنگی که بهعنوان همهچیزدان خود را نخود هر آش نموده و در مورد اخیر نیز آتش بیار معرکه بوده و با توجه به حجم هواداران، با تکثیر و نشر دروغ و انتشار نوشتهها و طرحهای تحریک آمیز به موضوع، دامن زده اند.
۵ - سلبریتیهای ورزشی که با توجه به همسویی سوژه با حرفه آنان مانند سلبریتیهای فرهنگی به تکثیر ابهامات و آلوده سازی جامعه کمک کرده اند.
۶ - رسانههای بیگانه نظیر BBC و VOA که مثل همیشه با رندی و استفاده از شیوههای خبری به تحریف واقعه و مدیریت صحنه و جهت دهی به مطالبات، مواضع و اعتراضات مشغول بوده اند.
۷ - ضدانقلاب و اپوزیسیون خارج نشین نیز در این میدان معرکه گیری داشتهاند.
۸ - ظرفیت عظیم دنیای مجازی اعم از توئیتر، فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام که بیشترین نقش را در دامن زدن به شایعات، تکثیر انواع دروغ، وارد کردن اتهامات ناروا، بحران سازی و فراخوان و تحریک به نافرمانیهای مدنی ایفا کردهاند.
۹ - شخصیتهای سیاسی محور شرارت عبری، غربی، وهابی که هر کدام در تشدید پروژه موضعگیری داشتهاند.
۱۰ - روزنامههای زنجیرهای که در ادامه پروژه ورود زنان به ورزشگاهها، فرصت را برای پیشبرد اهداف حزبی و بعضاً انتقامجویانه مغتنم شمرده و با تمام قوا وارد میدان شدند.
۱۱ - باشگاههای ورزشی معروف جهان نظیر باشگاه رم ایتالیا که فراتر از ابراز همدردی با متوفی به مداخله در قوانین داخلی ایران پرداختهاند.
۱۲ - شخصیتهای ورزشی خارجی بهویژه فوتبالیستها به همراه تیمهای ورزشی خود وارد این میدان شدهاند.
۱۳ - برخی از سازمانهای مردمنهاد در حوزههای مختلف نیز به نحو غیرمنتظرهای احساس تکلیف نموده اند!
اهدافی که افراد حقیقی و حقوقی از پیگیری این پروژه دنبال کرده و میکنند بسیار متنوع است، اما عمدهترین و اصلیترین هدف گذاری برای این پروژه را کشورهای امریکا، انگلیس، فرانسه و رژیم منحوس صهیونیستی طراحی کرده بودند. این کشورها از مدل بایکوت ورزشی بینالمللی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی توسط بیش از ٤۰ کشور و همچنین بایکوت و تحریم ورزشی رژیم جعلی صهیونیستی توسط ۲۲ کشور اسلامی استفاده کرده و پروژه بایکوت ورزش ایران به بهانه مقابله با ممنوعیت قانونی ورود بانوان به ورزشگاهها را از سال گذشته کلید زدند. این پروژه به طور طبیعی برای شبکههای رسانهای بیگانه و ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج نشین یک فرصت طلایی برای تحت فشار قرار دادن ایران و انتقام گیری از نظام اسلامی محسوب میشود. متأسفانه پروژه بایکوت و تحریم ورزش ایران به دلایل متعدد با استقبال غربگدایان و به طور کلی فرصتطلبان داخلی مواجه گردیده که در زیر به برخی از این اهداف اشاره میشود:
۱ - سناریوسازی برای تخریب و اعمال فشار حداکثری به قوه قضائیه به منظور از حرکت انداختن یا منحرف کردن و یا حداقل کند کردن چرخ مبارزه با مفاسد اقتصادی.
۲ - پروژه مشغول سازی و انحراف افکار عمومی از اولویتهای اصلی کشور در حوزه اقتصاد و معیشت مردم.
۳ - فرار از پاسخگویی به مطالبات مردم و سرپوش گذاشتن روی سوءمدیریتها، بیبرنامگیها و غفلت از ظرفیتهای داخلی و...
٤ - تغییر ذائقه مردم از مسائل اقتصادی و معیشتی به مسائل فرهنگی در تشدید فشار به بنیانهای فرهنگی ایران.
۵ - تلاش برای زمینه سازی جهت اشاعه و تثبیت الگوی سبک زندگی غربی.
۶ - زمینه سازی برای مدیریت افکار عمومی در انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سالجاری.
البته به موارد فوق میتوان تلاش دشمنان برای براندازی نظام و تحقق موج سوم براندازی را اضافه کرد. پیامدهای پروژه بزرگ دروغ دختر آبی نیز به مقتضای تنوع موضعگیریها متفاوت و متنوع است نظیر «تشویش اذهان عمومی»، «نشر اکاذیب»، «ملتهب کردن فضای عمومی کشور»، «دامن زدن به جو تخریب باورها و اعتماد مردم به نظام»، «کمک به دشمنان برای پیشبرد اهداف کینه توزانه و براندازانه» و... که این بار نیز به برکت ایام محرم و عزای حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، موضوع به صورتی بسیار کم هزینه و محدود و بر خلاف انتظارات شبکه زنجیرهای دشمن خارجی و عناصر داخلی جمع شد. به هر حال پروژه دروغ دختر آبی یک هشدار مهم و زنگ خطری جدی برای مسئولان و نهادهای اطلاعاتی، امنیتی، انتظامی، نظارتی، قضایی و... و دستگاههای ذیربط در هر سه قوه است که قرائن و شواهد موجود نشان میدهد در آینده باید انتظار موارد متعدد مشابه را داشته باشیم.
• روزنامه ایران مطلبی با عنوان «دیروز، امروز و آینده آموزش عالی ایران» منتشر کرده که به این شرح است:
ساماندهی به آموزش عالی ایران بهمنظور تجمیع منابع و تواناییها در سطح ملی و منطقهای: در جهان پرتغییر و چالش امروز، رشد و پیشرفت بهینه و پایدار بدون همافزایی ممکن نیست. کمک به ارتقای سطح اختیارات دانشگاهها برای دستیابی به دانشگاه کیفی، نافع و مؤثر: داشتن اختیار کافی، استعدادها را به قدرت و توانایی بدل نموده و باعث بروز ابتکار و نوآوری در مدیریتها خواهد شد. ایجاد فرصت همگرایی، انسجام و دادوستد علمی و مدیریتی در دانشگاهها: واقعیتی که زمینهساز توسعه فعالیتهای بیندانشگاهی، بینبخشی و بینرشتهای است. اصرار مجدّانه بر تداوم حضور در چرخه جهانی دانش و فناوری بهرغم موانع ساختاری و مالی و فشارهای بینالمللی تحریمهای ظالمانه نظام استکبار جهانی تأکید بر بازنگری برنامههای آموزشی و فرآیند جذب دانشجو و به روزرسانی آنها؛ توجه کافی به عدالت آموزشی تدوین لایحه مقابله با تقلّب و سرقت علمی، پیگیری و تصویب آن: چنین امری همکاری همه اعضای خانواده نظام آموزش عالی را میطلبد تا فرصت را از اخلالگران در نظام آموزش عالی سلب و از جایگاه علمی کشور صیانت کنند. گسترش پارکهای علم و فناوری و حمایت همهجانبه از نخبگان و نوآوریهای آنها و تحصیلکردهها که سرمایههای بیبدیل ایران عزیزند. حمایت از مدیریت دانش و راهبردهای نوآورانه دانشگاهها، مؤسسات پژوهشی و پارکهای علم و فناوری بهمنظور میداندادن به ایدههای نوآورانه و شتاب بخشیدن به روند کیفی تحوّل در نظام آموزش دانشگاهی توجه به روند تعامل دانشگاه و جامعه با برداشتن دیوارهای میان این دو؛ تقویت ایده دانشگاه اجتماعی که در یک سال گذشته بارها بر آن تأکید و برای نیل به آن فعالیت شده است. تداوم تحرّکبخشی به نوآوری و فناوری با استفاده از ظرفیت دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی، بویژه پارکهای علم و فناوری، برای تعامل با بخشهای صنعتی، خدماتی و اجتماعی؛ افزایش سهم اشتغال از طریق شرکتهای دانشبنیان و مراکز رشد؛ حمایت خاص از استارتاپها و واحدهای فناور نوپا حمایت از شکلگیری خوشههای فکری در دانشگاهها بهمنظور تعامل مؤثر با دولت، ایفای مسئولیت اجتماعی دانشگاه و کمک به نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری برنامهریزی برای گسترش صلاحیت حرفهای و اخلاق علمی تسهیل خروج نظام آموزش عالی از مدارهای بسته کنونی در آموزش و ورود به قلمروهای باز و گسترده آموزش ترکیبی و مجازی عمق بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی، ارزشهای دینی و ملی و تقویت زندگی دانشجویی در ساحتهای فرهنگی و اجتماعی در کنار ساحتهای آموزشی، مهارتی و پژوهشی شناخت آسیبهای روانی، اجتماعی و فرهنگی با هدف کاهش مشکلات تحصیلی، روانی و اجتماعی دانشجویان همکاران دانشگاهی بیش از اینجانب واقفاند که تغییرات اجتماعی، تحوّل در فرهنگ و سبک زندگی نسل جوان، پیشرفتهای فناوریهای نوین و البته چرخشهای در حال وقوع در دانش و علم سبب شده است رسالتها، انتظارات و کارکردهای نظام آموزش عالی فراتر از آن گسترش یابد که در دهههای گذشته تصوّر میکردیم. چنین تحوّلاتی، علاوه بر تأثیر بر مناسبات میان استادان و دانشجویان بر فرهنگ، شیوههای آموزش و یادگیری در سطوح دانشگاهی و آموزش عالی و نحوه تعامل و مفاهمه میان دانشگاه و محیط پیرامون تأثیر بسیاری داشته است. افزون بر این، نظام آموزش عالی رویکرد به آینده دارد و در برنامههای خود در پی ساختن انسان برای جامعه آینده است. پژوهشهای ما و دانشجویان نیز بهدنبال گمانهزنی برای گشودن پنجرههایی به سوی آینده است. از همه همکاران آموزش عالی انتظار دارم برای داشتن فردایی بهتر بکوشند. در این راه، در نظر داشتن موضوعات ذیل حائز اهمیت است:چگونگی حمایت از رویکردهای راهبردی و ایدههای نوآورانه، ابداعات و ابتکارات در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی معرفی شیوهها و الگوهای جدید بهمنظور ارتقای کیفیت آموزش دانشگاهی رویکرد نو به بازآرایی، ارزیابی و سنجش کیفیت برنامهها و طرحهای دانشگاهی و آموزشیبررسی راهکارهای پیشگام شدن دانشگاه در عرصه اقتصاد دانشبنیان بهمنظور «خوداتکایی ملی» و «تحرکبخشی به کسبوکارهای نوین» طرح الگوهای همگرایی نسلی بین دانشجویان و استادان و تقویت امید و اعتماد با هدف تبادل دیدگاههای همکاران و درخشش در عرصه نظام آموزش عالی کشور ایمان دارم که دستیابی به اقتدار ملی، توانمندی و قدرت بیشتر در گرو بهرهمندی از دانش در همه حوزههای علمی است. چنین امر مهمی نیازمند همفکری، عزم جدّی و ارادهای استوار است. سخن خود را با کلامی از سالار شهیدان، امام حسین (ع)، که در ایام سوگواری ایشان قرار داریم، به پایان میبرم؛ فرمودهاند: «علم ریشه شناخت و آگاهی، تداومدهنده تجربه فراوانی عقل و موجب شرافت و بزرگواری در تقوای الهی است».
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.