شما خودتون بُریدید اون وقت میخواهید از مقاومت صحبت کنید؟
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «میرزا محمد پدر کردستان» به کوشش علی اکبری گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت هشتم؛ احمدی مقدم
بروجردی فرماندهی سپاه جوانرود بود و من هم معاون و مسئول عملیاتش. مأموریت شش ماههام در آنجا، یکی دو سال طول کشیده بود.
برای گرفتن انتقالی پیش بروجردی رفتم. به راحتی نمیتوانستم حرفم را بزنم. به هر زحمتی بود، سر صحبت را باز کردم و گفتم: حاجی! بچهها خسته شدند. فرمانده گردانها هم خسته و کلافهان، دیگه نمیتونیم اونها رو نگه داریم، میخوان به جای دیگهای برن، موافقت میکنین؟
بدون درنگ گفت: برای اونها صحبت کنید، نصیحتشون کنید، پیغمبران هم تنها با استقامت بود که موفق شدند.
وقتی دیدم فایده ندارد، گفتم: حاجی! خودم هم خسته شدم و دیگه نمیتونم بمونم. اگه میشه جای من رو عوض کنید.
این را که گفتم، با ناراحتی و تأسف سرش را تکان داد و گفت: به خاطر همینه که نیروهای شما خسته شدن! شما خودتون بُریدید، اون وقت میخواید برای اونها صحبت کنید که مقاومت کنند؟ دلیل اینکه صحبتهای شما اثر نداره، همینه. اگر تو خودت به حرفی که میزنی اعتقاد نداشته باشی و به اون عمل نکنی، به طور قطع حرفت توی دل بندگان خدا هم اثری نخواهد داشت.
حرفهایش دلم را لرزاند. برگشتم تا وضعیت منطقه را بررسی کنم. بعدها متوجه شدم، چون او به آنچه که میگفت عمل میکرد، توانست بر من اثر بگذارد و مرا تحت تأثیر قرار دهد.