باطلالسحر زیادهخواهی آمریکا و اروپا/ این حسین (ع)کیست؟
• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان «باطلالسحر زیادهخواهی آمریکا و اروپا» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
۱. با خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت سال گذشته، مسئولین کشورمان بیش از یک سال است که به اروپا فرصت دادهاند تا لگدزدن و خسارت ترامپ به توافق هستهای را جبران کنند، با این حال، جز ارائه پیشنویس ساز و کار مالی «اینستکس» که برای عملیاتی شدن آن، چند شرط مهم گذاشتهاند، اقدام دیگری برای جلب نظر جمهوری اسلامی به عمل نیاوردهاند. اروپا بعد از برداشتن دو گام از سوی ایران برای کاهش تعهدات برجامی، دریافت که تهران برای برداشتن گام سوم بسیار جدی است، چراکه سه گامی که کشورمان برای وادار کردن طرفهای اروپایی بهمنظور انجام تعهداتشان طراحی کرده، به این معنی است که محدودیتهای برجامی را دیگر به رسمیت نمیشناسد. اولین محدودیت، مربوط به ذخایر اورانیوم غنیشده و آبسنگین بود که آن را پشت سر گذاشت و گام دوم، با افزایش درصد غنیسازی مرتبط بود. گام سوم نیز به رفع محدودیت در خصوص زمانبندی تحقیق و توسعه اختصاص دارد. افزون بر این، جمهوری اسلامی، دیگر خود را ملزم به تغییر طراحی راکتور نمیبیند و تصمیمات مهمی برای تعداد سانتریفیوژها، پروتکل الحاقی، بازرسی و کلید خوردن غنیسازی در دیگر تأسیسات هستهای کشورمان نیز اتخاذ شده که در موعد مقرر اعلام خواهند شد.
۲. طبق تقسیمکار مشخصی که میان آمریکا و اروپا انجام شد، کاخ سفید به بهانه عدمجامعیت برجام و درخواست از ایران برای آمدن پای میز مذاکره بهمنظور انعقاد توافقی بزرگ شامل محدودیت در توان موشکی و نفوذ منطقهای، اجرای حقوق بشر به سبک غربی و اعمال نظارت دائمی بر فعالیتهای هستهای، از «برنامه جامع اقدام مشترک» خارج شد. اروپا نیز در این پازل، نقش دلال و کارچاقکن واشنگتن را بازی کرد؛ به این مفهوم که از کشورمان خواست برای اجرایی شدن اینستکس و گشایش خط اعتبار ۱۵ میلیون یورویی، به خواستههای ترامپ در خصوص موضوعات موشکی، منطقهای و ابطال «بند غروب برجام»، چراغ سبز نشان دهد. هدف در واقع، یک چیز بود: سلب مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی که ترامپ آن را کلید رفع تحریمها میداند و اروپا هم برای فرار از انجام تعهداتش، بر مصالحه ایران بر سر موضوعات حیثیتی خود اصرار دارد. بهبیاندیگر، پیشنهادات آمریکا و اروپا، دو لبه یک قیچی هستند و بروکسل و آمریکا، هر کدام وظایف تقسیم شده و معینی در این چارچوب برای خود تعریف کردهاند.
۳. حالا که برخی مسئولین کشورمان، هر چند با تأخیر، متوجه بازی «پلیس خوب» و «پلیس بد» آمریکا و اروپا شده و برای بر هم زدن محاسبات آنها، دو گام اساسی در کاهش تعهدات ایران برداشتهاند، اروپا با کارگردانی فرانسه و به نیابت از آمریکا، دقیقاً همان استراتژی روزهای مذاکره را از آستین خود خارج و به جریان انداخته است. در ماهها و هفتههایی که زمزمه به ثمر نشستن توافق هستهای به گوش میرسید، کاخ سفید با وعدههای بسیار محکم و قطعی، دل برخی مذاکرهکنندگان را بهاصطلاح، قرص کرد و اطمینان داد که در صورت اجرای برجام، همه تحریمها از جمله تحریمهای بانکی، تعلیق خواهند شد، اما نهتنها پیشپرداختها و عمل بیعیب و نقص ایران به مفاد توافق که ۱۵ بار به تأیید آژانس بینالمللی انرژی اتمی رسید، باعث نشد که تحریمها بالمره رفع شوند، بلکه شدیدترین و بیسابقهترین تحریمها از جمله تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محدودیتهای بانکی و نفتی نیز اعمال شده و به اوج خود رسیدند.
۴. این اتفاق ثابت کرد که مذاکره، همچون سم مهلکی عمل کرده و ایران اسلامی را از تحقیقات و پیشرفتهای صنعت مدرن هستهای به عقب رانده است. ضمن اینکه، اکنون مشخصشده منظور آنها از توافق هستهای، برداشتن یک گام از چند گامی است که برای آینده پیشبینی کرده بودند، لذا همچنان که ذیل برجام به تعهداتشان عمل نکردند، بهطور حتم، پیشنهاداتی که دلال فرانسوی با چاشنی سالوس و ریا به کشورمان ارائه کرده نیز به سرنوشت پیشنهادات غرب پیش از عقد برجام دچار خواهند شد؛ به این مفهوم که برچیدن قدرت نظامی و منطقهای و حتی اعمال نظارتهای دائمی بر فعالیتهای صلحآمیز کشورمان، ابداً رافع تحریمها نیست و مطابق آنچه در حال حاضر و در گذشته به آن عمل کرده و بر انجام آن اصرار دارند، بهطور حتم، پس از برجامهای موشکی و منطقهای، مطالبات دیگری همچون موضوعات حقوق بشری و حتی تغییر در ارکان حاکمیت، نظام مالی – پولی و حرکت عریان به سمت کاپیتالیسم و لیبرال دموکراسی را مطرح خواهند کرد.
۵. نکته اینجاست که آنچه اروپا و آمریکا را به تکاپو انداخته، خیز ایران به سمت غنیسازی ۲۰ درصد و فعال کردن همه سایتهای هستهای است. پیشنهادات اغواکننده آنها نیز ناظر به این حقیقت که جمهوری اسلامی، وارد مرحله مقاومت شده و در مقابل، هرگاه پالس مذاکره از جانب بعضی از کارگزاران کشورمان ارسالشده، حریف، غلظت خصومتها را افزوده، همچنان که شاهد بودیم ترامپ صراحتاً اعلام کرده است که تحریمهای ایران را تعلیق نمیکند. منهدم شدن پهپاد آمریکایی و توقیف نفتکش انگلیسی، دو نمونه شاخص از «مقاومت فعال» بودند که بهکلی، ادبیات و رفتار آمریکا و اروپا را دچار تطور کرد. ترامپ پس از ساقط شدن پرنده جاسوس پنتاگون از ایران به خاطر هدف قرار ندادن هواپیمای دیگر آمریکایی که حامل سرنشین بود، تشکر کرد و انگلیس نیز پس از آزادی نفتکش ایرانی، برخلاف عربدهکشیهای معمول، سکوت معناداری پیشه کرده است. نکته اینجاست که رفع توقیف نفتکش ایرانی زمانی صورت گرفت که حضور نیروی دریایی سپاه پاسداران برای جلوگیری از تخلفات کشتیهای انگلیسی پررنگتر شد و پالسهایی قوی از عکسالعمل بعدی ایران در صورت عدم آزادی نفتکش «آدریان دریا» ارسال گردید، نه مذاکره و فشار تلفنی و ایمیلی! کما اینکه محصول مذاکره که عبارت است از پیشروی و گستاخی مضاعف آمریکا و اروپا را پیش از این دیدهایم. مقاومت، اکسیری است که در هر اقلیم سیاسی و تحت هر شرایطی جواب میدهد. رژیم جعلی و تا دندان مسلح صهیونیستی پس از شکست حمله پهپادی به جنوب لبنان، گرفت که به گفته سید مقاومت، پیام فرستادند که عملیات مقابلهبهمثل را زودتر انجام دهند تا با خیالی آسوده سر به بالین بگذارند! آمریکا بهعنوان ابرقدرت جهان، پیشقدم شد و پیشنهاداتی برای جلوگیری از حمله به حزبالله ارائه داد، اما مقاومت، اراده خود را بر آنها تحمیل و قواعد پاسخگویی را خود تعیین کرد، همانگونه که یمنیها راهبرد خود را بر «تشدید مقاومت» و در اختیار گرفتن ابتکار عمل قرار دادهاند. از این رو، تنها پادزهر و باطلالسحری که برای کشیدن خط قرمز جلوی پای حریف مؤثر واقع میشود، بازگشتناپذیری گام سوم، توقف مذاکرات، حرکت به سمت غنیسازی ۲۰ درصد و از سرگیری فعالیت همه تأسیسات هستهای اعم از فردو، نطنز و اراک است.
• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر «این حسین (ع)کیست؟» منتشرکرده که در ادامه میخوانید:
ایام محرم فرصت خوبی است که بتوان در مورد قیام سیدالشهداء اندیشید، ولی این اندیشه بدون شناخت او ممکن، کامل و راهگشا نیست. شاید یکی از زیباترین منابع شناخت امام حسین همین دعای عرفه باشد که در دست ماست. آنجا که به شیوه امیرالمؤمنین با ستایش خدا شروع میکند که «ستایش مخصوص خدایى است که قضا و حکمش را جلوگیرىکنندهای نیست و براى عطا و بخشایش او مانعى؛ و هیچ سازندهای مانند ساخت او را نساخته... او دعاها را شنواست... گرفتاریها را برطرف کند و درجات را بالا برد و گردنکشان را ریشهکن سازد...» گواهی میدهد به آنچه در ضمیر دارد که «خدایا من بهسویت مشتاقم و به پروردگارى تو گواهى میدهم. اقرار دارم به اینکه تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست...» و خدا را میستاید برای نعمت هدایت و «از لطفی که به من داشتی و مرا در دوران حکومت سردمداران کفر به دنیا نیاوردی و اسباب هدایتم را فراهم آوردی... شناختت را به من الهام کردی و با عجایب رحمتت مرا به هراس انداختی و بیدارم کردی بدانچه در آسمانها و زمینت آفریدی...» و به ما شیوه سپاسگزاری میآموزد که «راضی نشدی از نعمتی بهرهمند و از سایرش محروم شوم. پس پیوسته به انواع نعمتهایت روزیام دادی تا اینکه تمام نعمتها را بر من کامل کردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى». دعای عرفه نامهای است که انشاءکنندهاش در نهایت عقل است و شناخت؛ و اوج احساس سیدالشهداء به خداست. عاشقانهای است از عاشقی واقعی به معشوقی بینظیر. خوش به حال حسین با چنان معشوقش و خوش به حال عشق که کسی مثل حسین دارد. آنچه ما از اربابمان در ذهن داریم، صلابت و مهابت و شجاعتی است که او را شیر میدانها از جمل و صفین تا کربلا کرده است، ولی اگر کسی میخواهد رمز استمهال یک شبه حسین از عمرِسعد را برای مناجات بداند باید نظری به دعای عرفه بیندازد. «معبودم کدام یک از نعمتهایت را بشمارم و یاد کنم یا براى کدامیک از عطاهایت سپاسگزارى کنم در صورتى که آنها بیش از آن است که به حساب آید... خدایا آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور کرده و بازداشتى بیش از آنچه برایم آشکار شد بوده است...» و اگر این سخنان سیدالشهداء در عرفه است، شب عاشورا چگونه و چه خبر بوده؟ و آنها که اینها را از حسین شنیدند و حالش را دیدند و تنهایش گذاشتند، حق و باطل و انصاف و اجحاف و بهشت و دوزخ به کنار، عجب نامردان سنگیندلی بودهاند؛ و دعای عرفه پیش میرود و حسین یکییکی به نعمات خدا گواهی میدهد و گویی هر کدام از اعضای خود را که برمیشمارد برای قربان کردن برای خدا انتخاب کرده است. «گواهى میدهم خدایا به حقیقت ایمانم و دید چشمانم و خطوط پیشانیام و راههاى نفسم و پردههاى بینیام و راههاى گوشم و لبانم و حرکتهاى زبان و دهان و فک و لثه و کامم و عصب مغزم و حلق و رگهاى گردنم و آنچه درون قفسه سینه دارم و رگهای قلبم و شاهرگم و آنچه را که در میان استخوانهاى دنده دارم و مفاصل استخوانهایم و... و گوشتم و خونم و موى بدنم و پوستم و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگها و تمام اعضاء و جوارحم... و گواهى میدهم که اگر تصمیم بگیرم و بکوشم در طول قرون و اعصار بر فرض که چنین عمرى بکنم و بخواهم شکر یکى از نعمتهاى تو را بهجا آورم نخواهم توانست...»؛ و توای رفیق خوبیها؛ اگر حسین را بخواهی باید به اندازه خودت او را بشناسی تا محرَّمت مُحَرم شود و خودت مَحرم شوی. در دعای عرفه هرچه حسین میگوید، بیشتر متحیرمان میکند و در خودمان غرق میشویم. اصلاً حسین متفاوت است با هرچه که فکرش را بکنی و نعمتی است که به تنهایی فلسفه خلقت را اثبات میکند. اگرچه پناه به حسین اضطرار نجات است، ولی عشق به او عالمی دارد که نجات را از یاد میبرد. با عشق حسین، ابتلا دیگر چیست؟ ابتلا نمیماند. عاشق حسین، فقط حسین را میخواهد. تنهایی زمین و آتش نمرود و چاه یوسف و توفان نوح و تلاطم نیل و... بیابان سوزان کربلا و اسارت تا شام مهم نیست. حسین مهم است و ماندن با او. حسین، خدا را میخواهد و ما از خدا حسین را میخواهیم. چون خدا همین را میخواهد و راه را راه حسین گذاشته و انحراف را در هر راه غیر او. راه حسین راه انبیاء و اولیاء و صراط مستقیم است و حکمتش همین است که ره گم نشود و پرچم او برای این برافراشته است تا در طول تاریخ و جغرافیای بشر، هیچ رهرو و جوانمرد و جویای هدایتی، بیرهبر و، ولی و امام رها نشود.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان «این اتاق نباید تاریک بماند!» درج کرده که در ادامه میخوانید:
بازی مشترک واشنگتن و متحدان اروپایی آن در قبال ایران، وارد فاز جدیدی شده است. کار به جایی رسیده است که دونالد ترامپ دو پیشنهاد اولیه خود به کاخ الیزه در خصوص راه اندازی کانال اعتباری ۱۵ میلیارد یورویی با ایران و اعمال معافیتهای نفتی بر سه کشور چین، ژاپن و هند را رد میکند و در یک بازی نخ نما و ناشیانه، سعی میکند از این موضوع به مثابه «رد پیشنهاد پاریس توسط کاخ سفید» قلمداد کند! شواهد موجود نشان میدهد که ترامپ متعاقب برداشته شدن سومین گام کاهش تعهدات برجامی ایران بار دیگر مذاکرات پشت پرده خود را با تروئیکای اروپایی و خصوصا پاریس آغاز کرده است. این مذاکرات در چارچوب «دیپلماسی پنهان» هدایت میشود و استراتژی حاکم بر آن نیز «مهار ایران قدرتمند» است. در ذیل استراتژی «مهار ایران قدرتمند»، ایالات متحده و تروئیکای اروپایی بر سر یک تاکتیک مشترک به نام «پیچیده سازی صحنه بازی» به توافق رسیدهاند. واشنگتن و متحدان اروپایی معتقدند که هر اندازه صحنه را پیچیدهتر و ابعاد زمین بازی با ایران را گستردهتر سازند، قدرت مانور بیشتری برای امتیازگیری از ایران خواهند داشت. بنابراین، آنها یک معادله ساده «یک مجهولی» به نام «خروج آمریکا از برجام» و «لزوم بازگشت بدون قید و شرط آن به توافق هستهای» را تبدیل به معادلهای «چند مجهولی» کرده اند که در آن مؤلفههایی به نام «INSTEX»، «تغییر برجام»، «مذاکره مجدد با ایران»، «بازگشت ایران از گامهای کاهنده تعهدات در برجام» و «توان منطقهای ایران» خودنمایی میکنند. بدون شک ترامپ، ماکرون، مرکل و بوریس جانسون سعی در ایجاد اتاق تاریکی دارند که در آن، هیچ چیزی سر جای خود نباشد! آنها به خوبی میدانند که اگر بازی مشترک آنها در معرض دید افکار عمومی ایران و جهان قرار بگیرد، دیگر قدرتی برای امتیازگیری از کشورمان و خلق تصاویر مجازی و کاذب و جا زدن این تصاویر به نام تصاویر حقیقی نخواهند داشت. آنچه در این اتاق تاریک بیش از هر موضوع دیگری خودنمایی میکند، مانور پارادوکسها و موارد متناقض است؛ اینکه فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که تا دو ماه قبل از اجرایی شدن INSTEX در آیندهای نزدیک خبر میداد، پس از ایفای نقش خاص ماکرون در قبال پرونده ایران، از زمانبر بودن این پروسه خبر میدهد! اینکه رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه که بارها به صورت صریح بر «مهار همه جانبه ایران» به مثابه یک هدف مشترک در حوزه منطقهای و سیاست خارجی خود تأکید کرده اند، هم اکنون سعی دارند خود را دو قطب مخالف نشان دهند! اینکه امانوئل ماکرون که در سال ۲۰۱۷ میلادی و به نیابت از ترامپ و نتانیاهو، بر لزوم مذاکره مجدد با ایران بر سر اعمال محدودیتهای فرازمانی در برجام و توان موشکی کشورمان تأکید کرده بود، هم اکنون سعی دارد خود را به عنوان یک واسطه گر فداکار جلوه دهد! تمامی این موارد، محصول بازی غرب در یک اتاق تاریک است. همان گونه که اشاره شد، در اینجا توجه و تمرکز بر کلید واژهای به نام دیپلماسی پنهان اهمیت ویژهای دارد. واشنگتن و تروئیکا در قبال ایران دو خط قرمز نانوشته دارند:یکی کشانده شدن صحنه بازی از حوزه دیپلماسی پنهان به حوزه دیپلماسی رسمی و دیپلماسی عمومی و دیگری، ساده سازی و شفاف سازی صورت مسئله توسط ایران. بی دلیل نیست که امانوئل ماکرون و دیگر بازیگران اروپایی، اصرار ویژهای مبنی بر محرمانه بودن مذاکرات دارند. بدون شک آمریکا و متحدانش، نه تنها این اتاق تاریک را روشن نخواهند کرد، بلکه از هیچ گونه اقدامی برای تاریک ماندن آن فروگذار نخواهند کرد. روشن کردن این اتاق تاریک، هنر و مهارت دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان را میطلبد. بدون شک در صورتی که این اتاق تاریک، روشن شود و روح دیپلماسی پنهان از کالبد میز مذاکرات ایران و اروپا رخت بر بندد، جایی برای پیچیده سازی بازی از سوی رقیب باقی نخواهد ماند.
• روزنامه فرهیختگان مطلبی با مضمون «شاهمات پارلمان بریتانیا برای ملکه و جانسون» را منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
پارلمان بریتانیا روزهای سهشنبه و چهارشنبه ثابت کرد رفتارهای احمقانه و دلقکگونه، دروغهای بیپایان، ملیگرایی و حتی هدف مشترکی، چون خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت)، نمیتواند از «بوریس جانسون»، نخستوزیر بریتانیا نمونه اروپایی از دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا بسازد. مجلس عوام بریتانیا روز چهارشنبه به طرحی رای داد که براساس آن، قدرت و اختیارات نخستوزیر در ارتباط با خروج بدون توافق از اتحادیه اروپا محدود میشود و این پارلمان است که باید روند برگزیت را هدایت کند. پس از تصویب این طرح در مجلس عوام روز چهارم سپتامبر، مجلس اعیان هم باید آن را تایید کند. آنطور که رسانههای انگلیسی میگویند، این مصوبه میتواند تا روز نهم سپتامبر که پارلمان تعلیق میشود، تبدیل به قانون شود. تا اینجا هرچند رای مجلس عوام قانون نیست، تایید مصوبه مجلس عوام در مجلس اعیان بهمعنای پایان بوریس جانسون در بریتانیاست. بوریس جانسون از زمانی که به نخستوزیری رسید، تلاش کرد اجرای برگزیت را با مدل دونالد ترامپ به سرانجام برساند. او در گام نخست برای اروپا خط و نشان کشید که باید بین مذاکرات مجدد یا خروج بدون توافق، یکی را انتخاب کند. آگاهی اتحادیه اروپا از مخالفت مجلس عوام بریتانیا با خروج بدون توافق، باعث شده بود اتحادیه اروپا توجه چندانی به هشدارهای جانسون نکند. نخستوزیر انگلیس که قصد تسلیم شدن برابر اتحادیه و پارلمان را نداشت، از ملکه بریتانیا استمداد طلبید تا با تعلیق پارلمان موافقت کند. ملکه نیز در اقدامی عجیب با این خواسته موافقت کرد تا پس از چهار سال سرنوشت برگزیت مشخص شود. قرار بود تعلیق پارلمان از نهم سپتامبر آغاز شود و تا ۱۴ اکتبر (۲۲ مهر) ادامه پیدا کند تا نمایندگان فرصتی برای برنامهریزی برای مذاکره و رایگیری پیرامون برگزیت و رای منفی به برگزیت بدون توافق نداشته باشند. با این طراحی جانسون، قرار بود بریتانیا ساعت ۱۱ شب ۳۱ اکتبر بدون هیچ توافقی از اتحادیه اروپا خارج شود. مخالفان خروج بدون توافق در پارلمان بریتانیا سعی کردند به هر قیمتی مدل برگزیت جانسون را متوقف کنند. برای این کار آنها ابتدا به ملکه درباره حمایت از طرح جانسون هشدار دادند و توانستند این حمایت را متوقف کنند. پارلمان برای شکست طراحی نخستوزیر، تنها یک هفته فرصت داشت. سهشنبه و چهارشنبه هفته گذشته پارلمان در یک هماهنگی قابلتامل، نخستوزیر و ملکه را «کیشمات» یا همان «شاهمات» کردند. شکست اول جانسون، روز سهشنبه زمانی رقم خورد که نمایندگان با دستورکار مجلس که توسط دولت تعیین میشود، مخالفت کردند. نمایندگان مجلس عوام که بین آنان اسامی ۲۱ نماینده محافظهکار از حزب جانسون نیز یافت میشود، با در دستورکار قرار گرفتن «طرح راجع به خروج از اتحادیه اروپا» در روز چهارشنبه موافقت کردند. نمایندگان پارلمان با ۳۲۸ رای موافق در برابر ۳۰۱ رای مخالف، این طرح را تصویب کردند. آنطور که «بیبیسی» گزارش داده در دستورکار پارلمان آمده که «ممکن است تمامی مراحل تصویب این طرح، شامل قرائت، مذاکره، بررسی و رایگیری نهایی در یک جلسه صورت گرفته و تکمیل شود. در چنین صورتی، این مصوبه به فوریت جنبه قانون مییابد و اجرای آن برای دولت الزامآور خواهد بود.» برپایه این طرح، نخستوزیر بریتانیا موظف خواهد شد درصورت عدم دستیابی به توافق با اتحادیه اروپا در موعد مقرر در روز ۳۱ اکتبر (۹ آبان)، خروج کشورش از اتحادیه اروپا را تا روز ۳۱ ژانویه سال ۲۰۲۰ میلادی به تعویق بیندازد. چهارشنبهشب نمایندگان مجلس عوام انگلیس کار ناتمام خود را تمام کردند و با ۳۲۷ رای در برابر ۲۹۹ رای طرح خروج بدون توافق این کشور از اتحادیه اروپا را ممنوع کردند و آن را برای تصمیم نهایی به مجلس اعیان فرستادند. صرفنظر از اینکه نتیجه درگیری بین مخالفان خروج بدون توافق و موافقان آن چه خواهد شد، باید به هزینه سنگین آن برای عمر سیاسی بوریس جانسون پرداخت. آنطور که رسانهها گزارش دادند، پس از رای ۲۱ عضو محافظهکار مجلس عوام علیه بوریس جانسون، تمامی این افراد که «نیکولاس سومز»، نوه وینستون چرچیل، نخستوزیر اسبق بریتانیا و فیلیپ هاموند، وزیر خارجه پیشین نیز جزو این ۲۱ نفر هستند، از جمع اعضای حزب محافظهکار حاضر در پارلمان اخراج شدند. هزینه دیگر برای دولت جانسون، از اکثریت افتادن ائتلاف موافقان دولت بود. در جلسه سهشنبه پارلمان «فیلیپ لی»، نماینده محافظهکار مجلس عوام بریتانیا در میانه سخنرانی جانسون، بهدلیل آنچه «دستکاریهای سیاسی، زورگویی و دروغ» نخستوزیر خوانده، فراکسیون محافظهکاران را ترک کرد و به حزب مخالف دولت پیوست. با این جابهجایی اپوزیسیون ۳۱۹ کرسی در پارلمان را در دست خواهد داشت و تبدیل به اکثریت پارلمان خواهد شد. نخستوزیر بریتانیا برای توقف روند برگزیت با توافق، تهدید کرده است درصورتیکه طرح ائتلاف نمایندگان خروج با توافق -که به «شورشیها» معروفند- به تایید برسد، مجلس را منحل میکند و انتخابات زودرس پارلمانی را ترتیب میدهد. او چهارشنبه نیز این موضوع را بهطور جدی مطرح کرد و پیشنهاد برگزاری انتخابات زودهنگام در ۱۵ اکتبر (۲۳ مهر) را داد. جانسون برای انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات زودهنگام به رای دوسوم نمایندگان نیاز دارد و این امکانپذیر نخواهد بود مگر اینکه جرمی کوربین، رهبر حزب «کارگر» نیز با نخستوزیر همراه شود؛ اما حزب «کارگر» که حزب اصلی مخالف دولت انگلیس است اعلام کرده با برگزاری انتخابات پیش از موعد تا زمانی که قانون جلوگیری از برگزیت بدون توافق به اجرا درنیاید، مخالفت میکند. معنای این سخن این است که در هر صورت برگزیت بدون توافق منتفی است. درصورت تصویب طرح مجلس عوام در مجلس اعیان، شرط حزب کارگر برای برگزاری انتخابات سراسری تامین شده است و بریتانیا خود را برای انتخابات جدید آماده میکند؛ انتخاباتی که گفته میشود بوریس جانسون و حزب محافظهکار بهطور حتم پیروز آن نخواهند بود. بوریس جانسون فکرش را هم نمیکرد در چنین تلهای گرفتار شود. او حالا بیش از یک رهبر قاطع و خودکامه، تبدیل به تماشاچی تحولات شده است؛ یعنی نه میتواند روند برگزیت را آنگونه که میخواهد هدایت کند و نه اینکه انتخابات زودهنگام برگزار کند؛ مذاکرات برگزیتیاش نیز با اتحادیه اروپا بیاثر است چراکه اروپا حاضر به توافق مجددی نیست. برگزیت، وعده انتخاباتی دیوید کامرون بود، ولی برای بریتانیا تبدیل به بحرانی شد که تا کنون دو نخستوزیر یعنی خود کامرون و ترزا میرا از کار برکنار کرده و سومین نخستوزیر را نیز به باتلاق میکشد. برخی کارشناسان معتقدند ضربه برگزیت به بریتانیا بیش از ملیشدن صنعت نفت، استقلال هند و ملیشدن کانال سوئز برای بریتانیاست. حالا باید منتظر ماند و دید جانسون میتواند خود را از باتلاق برگزیت نجات دهد یا یک نام دیگر در کنار دو نخستوزیر ناکام قبلی ثبت خواهد شد.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله با تیتر «اتمام حجت با اروپا» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
اروپا در مدت بیش از یک سال مذاکرات بدون آمریکا با ایران، سعی میکرد خود را ناجی توافق هستهای نشان دهد، اظهار نگرانی شدید از نابودی برجام، یکی از حیلههایی بود که آنها در این مدت به کار بردند و سعی کردند تا افکار عمومی دنیا نیز بر این باور برسد که اروپا واقعاً نگران نابودی برجام است. اروپا از جمهوری اسلامی ایران توقع داشت که به همه تعهدات توافق هستهای پایبند باشد و در مقابل، اتحادیه اروپا تنها راهی پیدا کند برای فروش نفت آن هم به میزان تعیین شده از سوی آنها و براساس اعتبار ۱۵ میلیارد دلاری که اروپا تعیین کرده است، این اتفاق هم باید از سوی آمریکا پذیرفته میشد که نشد. در این راه، همه تعهدات اروپا که برجام را امضا کرده و متعهد به اجرای آن است، کنار گذاشته میشود و ایران باید پایبند به برجام باقی بماند. ماجرای اتحادیه اروپا شباهت زیادی به داستان «خاله خرسه» دارد که به ظاهر خود را دوست ایران نشان میدهد، اما سنگی در دست دارد و آن را بالا برده تا با کوچکترین غفلت ایران بر سر کشورمان بکوبد، که خوشبختانه به نظر میرسد دولتمردان، اعضای مذاکره کننده و وزارت خارجه این فرصت را از آنها گرفتند. اکنون که زمان اجرای گام سوم کاهش تعهدات ایران فرا رسیده، آن لحن دوستانه و مشفقانه اروپا نیز پایان خواهد یافت، از این پس باید در انتظار به کارگیری واژههایی تند علیه جمهوری اسلامی ایران از سوی اروپا به ویژه سران و مسئولین سه کشور اروپایی به ویژه امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه که پیشگام و پیشقدم مذاکره با ایران برای پیدا کردن راهی بود تا برجام یکطرفه باقی بماند، خواهیم بود. ابراز نگرانی اروپا از کاهش تعهدات ایران در برجام از همان گام نخست وجود داشت، این ابراز نگرانی باید از سوی ایران و دیگر کشورهای پایبند به توافق هستهای وجود داشته باشد، ایران، روسیه و چین در این ماجرا باید طلبکار اروپا و آمریکا باشند، در حالی که بر عکس به نظر میرسد، جمهوری اسلامی ایران این حق را دارد تا از تعهدات برجامی خود به خاطر خروج آمریکا از توافق هستهای و بدعهدی اروپا، بکاهد و حتی همه تعهدات خود را اجرا نکند. جمهوری اسلامی تلاش زیادی کرد تا توافق هستهای نابود نشود، اما طرف مقابل تلاش بسیاری داشت تا توافق را نابود کند، مسئولیت هر نوع عواقبی از نابودی برجام بر عهده آمریکا و اروپا است و ایران هیچ مسئولیتی در این قبال ندارد. اروپا و آمریکا اگر به زنده ماندن برجام نیاز داشتند باید برای آن هزینه میکردند، در واقع تعهدات خود را اجرا میکردند، اما آنها خواهان زنده ماندن برجام به شرط اجرای تعهدات از سوی ایران هستند که چنین خواستهای هیچ منطقی ندارد. همواره باید به این موضوع توجه داشت که ایران امتیاز داد تا حق خود را بگیرد، جمهوری اسلامی، سالها است از سوی شورای امنیت، آمریکا و اروپا در تحریم اقتصادی قرار دارد، آن هم به خاطر یک دروغ بزرگ، دروغی که ادعا میکند، ایران قصد ساخت سلاح هستهای دارد، گرچه این ادعای دروغ هیچگاه ثابت نشد، اما جمهوری اسلامی برای اعتمادسازی در یک پروسه مذاکراتی، برنامه صلح آمیز هستهای خود را تعلیق و تعطیل کرد تا تحریمهای اقتصادی لغو شود. اکنون دیگر حجت تمام است. فرصتهایی که به اروپا داده شد، نباید تکرار شود. زمانی خواهد رسید که اروپا حسرت فرصتهای از دست رفته را خواهد خورد، آن زمان دیگر دیر است.
• روزنامه خراسان یادداشتی با عنوان «پشت پرده نطق اتمی اردوغان» درج کرده که به این شرح است:
وقتی پوتین وسط نمایشگاه هوایی ماکس ۲۰۱۹ در روسیه اردوغان را به خوردن بستنی دعوت کرد، همه از مهمان نوازی پوتین تعجب کردند، اما غافل از آن که پوتین اردوغان را نمکگیر کرد تا «سوخو ۵۷»های روسی را بخرد. مهمان نوازی به سبک پوتین به کنار، سیری ناپذیری این روزهای اردوغان هم جای تعجب دارد. سلطان این روزهای ترکیه گفته است: «برخی از کشورها موشکهایی با کلاهکهای هستهای دارند که یکی دو تا هم نیست. اما به ما میگویند نمیتوانید سلاح هستهای داشته باشید. من این را نمیتوانم بپذیرم.» جمله بی سابقه اردوغان گرچه اشارهای به طرح احتمالی ترکیه برای دستیابی به سلاح هستهای نمیکند، اما موجی از شک و شبهات را نسبت به نیات واقعی دولت ترکیه درباره چشم انداز هستهای این کشور به راه انداخته است، فوری یک سوال را به ذهن مخاطب میاندازد:آیا اردوغان واقعاً به دنبال سلاح هستهای است؟ به نظرمی رسد میتوان تا حدودی با قاطعیت گفت بله، اردوغان به دنبال سلاح هستهای است، اما نه اکنون. دولت اردوغان در حالی که هم ان پی تی و هم پروتکل الحاقی را امضا و اجرایی کرده عملا برای حرکت به سمت بمب اتم در گام اول باید از زیر رصد آژانس خارج شود و در گام بعد باید مخاطرات امنیتی و اقتصادی حرکت علنی به این سمت را بپذیرد که به نظر نمیرسد دولت اردوغان هم اکنون آمادگی ورود به این عرصه را داشته باشد. پس چر اردوغان این گونه آشکارا از چیزی سخن گفته که خیلیها سعی میکنند در خفا آن را پیگیری کنند؟ حزب عدالت و توسعه ورجب طیب اردوغان از زمان روی کار آمدن در سال ۲۰۰۲ همواره با چند سیاست مختلف عملا در سودای بدل شدن به قدرتی هژمونیک در منطقه و به نوعی احیای امپراتوری عثمانی بوده است. زمانی اردوغان و داوود اوغلو وزیر خارجه نام آشنای ترکیه با سیاست «صفر کردن مشکلات» و «دکترین عمق استراتژیک» این هدف را دنبال میکردند و پس از آن مداخله آشکار اردوغان در تحولات منطقهای از جمله جنگ سوریه ابزار رسیدن به این هدف شد، بدیهی است توفق و برتری هستهای نیز نمیتواند از نگاه سردمداران حزب عدالت و توسعه برای رسیدن به این هدف دور بماند، اما به نظر میرسد آن چه در این برهه اردوغان را به بیان چنین سخنانی واداشته بایددر دو محور تحولات منطقهای و جهانی و تحولات داخلی ترکیه جست وجو کرد. از حیث منطقهای پس از آن که سر اردوغان در سوریه به سنگ خورد و عملا هیچ کدام از سیاستهای وی در آن جا به نتیجه نرسید و همچنین تغییراتی که در موازنه قدرت در منطقه احساس میشود به خصوص انتشار اخباری که از موافقت ضمنی دولت ترامپ برای ارائه تکنولوژی حساس هستهای به عربستان حکایت دارد و نیزحمایت بیچون و چرای واشنگتن از گروههای کردی یگانهای مدافع خلق دولتمردان آنکارا را نگران کرده است. در کنار این شرایط در حوزه مسائل جهانی نیز شاهد بلبشو و بی نظمی هستیم که عملا دولت ترامپ یک پای همه ماجراهای آن است از جمله خروج آمریکا از عمده تعهدات جهانی به ویژه پیمان منع موشکهای میان برد. بنا براین آنکارا در مواجهه با پیچیدهترین چالش امنیتی خود بعد از جنگ سرد، معتقد است که در نظام آنارشیک بین المللی، در کنار همپیمانی با ایالات متحده و عضویت در ناتو، ضروری است در محافظت از خود در برابر بی ثباتیها و تهدیدهای بالقوه در کشورها و مناطق پیرامونیِ خود، برای مقابله با برهم خوردن موازنه قوا توسط کشورهای منطقه دست به کار شود. اما ممکن است برخی این سوال را مطرح کنند که وقتی ترکیه شریک راهبردی آمریکا وعضوی از ناتوست و پایگاه «اینجرلیک» در اختیارش است، دیگر چه نیازی به سلاح هستهای دارد؟ واقعیت این است که بروز اختلافات عمده میان ترکیه و آمریکا در کنار تشدید حس بدبینی و بی اعتمادی طرفین نسبت به اقدامات و نیاتشان در قبال تحولات منطقهای در بیان این اظهارات از سوی اردوغان مؤثر بوده است. مضاف بر این که در سایه بدبینی اردوغان به نیات مقامات کاخ سفید، رئیس جمهور ترکیه بر این باور است که کشورش به عنوان همپیمان ایالات متحده در ائتلاف ناتو دیگر نمیتواند در بزنگاههای تاریخی حساس به آمریکا اعتماد و اتکا داشته باشد، آمریکایی که از نگاه اردوغان به دشمنان ترکیه یعنی نیروهای کُرد یگانهای مدافع خلق، سلاح و تجهیزات میفروشد، اما زمانی که تُرکها جنگندههای اف-۳۵ از آمریکا میخواهند، واشنگتن به آنکارا "نه" میگوید. اردوغان همچنین با این سخنان این پیام را به آمریکا و غرب میدهد که مماشات با همکاری مشکوک هستهای با عربستان و همین طور معیار دوگانه درباره اسرائیل که از قضا نزدیکی جغرافیایی با ترکیه نیز دارد میتواند یک مسابقه تسلیحات اتمی در منطقه را در پی داشته باشد. با تمام این تفاصیل، اما به نظر میرسد بخش اعظم این صحبتهای اردوغان به احتمال زیاد مصرف داخلی دارد. شکست حزب عدالت و توسعه در انتخابات شهرداری استانبول، برای اردوغان بهمثابه زنگ خطری بود که سالها قبل، خود آن را برای رقبایش به صدا درآورد. به بیان دیگر، اردوغان با این شکست، واهمه دارد که مبادا این رویداد پیروزیِ رقبا، با تکرار در انتخاباتهای بعدی، به روند تبدیل و کار برای حزب عدالت و توسعه سختتر و سختتر شود. هوشمندی اردوغان ایجاب میکرد که فکری اساسی برای رفع این تهدید احتمالی بیندیشد؛ بنابراین اظهارات هستهای او هم حاکی از ژستها و نمایشهای گاه
و بی گاه دولت اردوغان برای نمایش قدرت عثمانی کوچک است و هم احیای اقتدار و قاطعیت از دست رفته حزب حاکم ترکیه برای تقویت سرمایه اجتماعی و رشد احساسات ناسیونالیستی. آیا به فاصله کمتر از چهار سال مانده به یکصدمین سال تاسیس جمهوری ترکیه توسط مصطفی کمال آتاتورک، تولید سلاح هستهای نیز به کلکسیون شگفتیهای ترکیه اضافه میشود؟
• روزنامه جام جم یادداشتی با تیتر «آثار مهم گام سوم» منتشر کرده که به این شرح است:
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.