معبر فرانسوی رویای ترامپ! / قاطرسواری در بغداد مذاکره در پاریس
• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان «معبر فرانسوی رویای ترامپ!» منتشر کرد که به این شرح است:
آمریکا که این روزها با دلالی و کارچاقکنی فرانسویها امیدوار است جمهوری اسلامی را در چند جبهه هدف قرار دهد و افزون بر کشاندن ایران به پای میز مذاکره برای کسب امتیازات جدید، قدرت موشکی و منطقهای کشورمان را نیز با آبنباتی به نام «اینستکس» و گشایش خط اعتباری ۱۵ میلیارد یورویی به منظور تأمین کالاهای غیر تحریمی محدود کند، به طرز بیسابقهای در برابر ابرقدرت غرب آسیا دچار سردرگمی شده و نمیداند با ادعای «فشار حداکثری» خود چه کند. مقامات کاخ سفید مدعی بودند که این راهبرد میتواند جمهوری اسلامی را به کرنش وادارد و با فعال کردن گسلهای «اقتصادی»، «امنیتی» و «نظامی» با چاشنی «جنگ روانی» امیدوار بودند که ایران زنگ سفارت سوئیس را به صدا در آورده و برای تماس با ترامپ، شماره تلفن بگیرد! این اتفاق نه تنها نیفتاد، بلکه شواهد و قرائن نشان میدهند که قلب راهبرد فشار حداکثری آمریکا نیز از تپش باز ایستاده و کاخ سفید و الیزه میکوشند که با لطایف الحیل، این پیکر نیمهجان را احیا کنند. با این رویکرد، آمریکا ضمن فعال کردن تحریمهای جدید در نیمه مرداد و آبان ماه ۹۷ و افزودن پی در پی محدودیتهای اقتصادی، تبلیغات سنگینی به راه انداخت که جمهوری اسلامی را به دلیل بیثبات کردن منطقه – بخوانید قلع و قمع تروریستهای اجارهای و بازی نکردن در جدول آنها – تحریم کرده است. همهجا هم جار میزدند که مردم را هدف قرار ندادهاند، بلکه منظور آنها، تحریم نظام اسلامی است. فهم جلبکی آمریکاییها مثل همیشه به این حقیقت قد نداد که نظام و مردم، یک پیکر واحد هستند و انفکاکی میان قاطبه ملت با آرمانهای جمهوری اسلامی وجود ندارد؛ از این رو، تحریم انقلاب اسلامی، رسماً و علناً به معنای تحت فشار قرار دادن مردم است. علیرغم جنگ رسانهای و روانی سنگین و بیسابقه غرب در شبکههای ماهوارهای و اجتماعی برای تشویق مردم به رویگردانی از حاکمیت، ملت ایران فهیمتر از آن بوده و هستند که فریب ورود به فاز امنیتی و تقابل با نظام به منظور بهبود اوضاع اقتصادی را بخورند. مراکز آماری نیز به همین نتیجه رسیدهاند که جامعه هدف تحریمها، مردم هستند نه حاکمیت و اتفاقاً این حاکمیت است که میان فشار تحریمها و مردم، حائل ایجاد کرده تا محدودیتهای اقتصادی و آسیبی که از این ناحیه به آنها وارد میشود، خنثی یا دستکم کاسته شوند. از طرفی، آمریکا از زمان اوباما تا به حال، برای برنامه موشکی و منطقهای ایران خوابها دیده و در هر دورهای متناسب با شرایط، سناریوهای متفاوتی برای این دو مؤلفه قدرت جمهوری اسلامی طراحی کرده است. طبق تصریحات «جان کری»، وزیر امور خارجه آمریکا در گفتگو با شبکه سی. ان. ان، گام بعد از برجام هستهای، برجام منطقهای و موشکی بود. وی تأکید داشت که باید ایران را با برجام پای میز مذاکرات موشکی و منطقهای میآوردند و درصورتیکه این خواسته از سوی ایران رد میشد، از برجام خارج میشدند؛ اشتباه دونالد ترامپ این بود که اول خارج شد و بعد تقاضای مذاکره کرد! دو پرده از قدرتنمایی بینظیر جمهوری اسلامی در ساقط کردن پهپاد جاسوس آمریکایی و توقیف نفتکش انگلیسی در کنار موفقیت چشمگیر حزب الله لبنان در منکوب و مرعوب کردن صهیونیستها، ثابت کرد که قدرت جمهوری اسلامی در بالاترین حد خود قرار دارد. محصول این توانمندیهای برجسته در میز مذاکرات اروپا با ایران نمود پیدا کرده و فرانسویها دست به هر رطب و یابسی میزنند تا این برگ برنده را از ایران بگیرند. بر همین مبنا، دلالی فرانسه برای مذاکره ایران و آمریکا و کارچاقکنی به منظور به اصطلاح کاهش تحریمهای کشورمان با اغراض مشخص، در حقیقت به این دلیل اتفاق افتاده که ترامپ، اساساً همه ابزارهای فشار خود علیه ایران را از دست رفته میبیند و فرانسه را تنها معبر برای تحقق رؤیاهایش میداند. ناگفته نماند که اروپا در این مقطع، هم از توبره میخورد و هم از آخور؛ به این مفهوم که از یک طرف میخواهد نقش خود را در تحدید شاخصههای قدرت ایران، برجسته سازد و هم از طریق واسطه شدن برای انتقال پیام آمریکا، بر سر ترامپ منت بگذارد و کمی از تحقیرهای مستأجر کاخ سفید طی سه سال گذشته را جبران کند. با این اوصاف، آمریکا و اروپا از سه زاویه تحتفشار قرار گرفتهاند و کاخ سفید بیش از همه، راهبرد فشار حداکثری خود را در معرض فروپاشی میبیند. «دست برتر مقاومت به ویژه حزب الله در منطقه»، «فرو ریختن هیمنه آمریکا و غرب در ماجرای پهپاد و نفتکش انگلیسی» و «خیز ایران برای برداشتن گام سوم»، باعث برهم ریختن محاسبات آنها شده و به دلیل سردرگمی ناشی از قدرت گرفتن ایران علیرغم تحریمهای به اصطلاح فلجکننده، پیشنهاداتی برای فرسایشی کردن توان ایران میدهند. به عنوان نمونه، «امانوئل مکرون»، رئیس جمهور فرانسه در حاشیه نشست گروه ۷ به ترامپ پیشنهاد کرده بود که در ازای توقف غنی سازی از سوی ایران، کشورمان مجاز به فروش نفت «به صورت محدود» و «در مدت زمان معین» باشد یا در مقابل ایجاد خط اعتباری ۱۵ میلیارد یورویی، ایران، محدودیتهای موشکی و منطقهای و دائمی کردن نظارت دائمی بر فعالیتهای هستهای موسوم به «بند غروب» را بپذیرد. پیشنهادات وقیحانه اروپا در حالی است که اروپا بنا بود جور تحریمهای آمریکا را بکشد و انبوهی از الزامات بر زمینه مانده خود را انجام دهد، در حالی که نه تنها به هیچیک از تعهداتش عمل نکرده، بلکه آنها را بر دوش آمریکا گذاشته تا آنها را به قیمت بالاتر به جمهوری اسلامی بفروشد. البته آنها متوجه هستند که بستههای ارائه شده به ایران، شانسی برای پذیرش ندارند و تنها به منظور کند کردن روند رو به رشد توانمندیهای جمهوری اسلامی کاربرد دارند. نکته پایانی اینکه مأموریت پاریس در ایفای نقش «پلیس بد» به پایان رسیده و در اتاق رختکن کاخ سفید، لباس «پلیس خوب» را به تن کرده است. فرانسویها باید بدانند که مذاکره ایران با اروپا به مفهوم باج دادن به آمریکا و تخفیف دادن در هزینههای استراتژی «فشار حداکثری» واشنگتن نیست و در صورتی که تجدیدنظر جدی و اساسی در محاسبات خود نکنند، آخرین مجال آنها پیش از ۱۵ شهریور (موعد کلید خوردن گام سوم ایران) نیز از دست خواهد رفت. کاهش تعهدات ایران در توافق هستهای، تصمیمی غیرقابل بازگشت است و چنانچه اروپا همچنان به بازی در زمین آمریکا و در راستای منافع مشترک بروکسل – واشنگتن گام بردارد، باید منتظر اقدامات جدیتر جمهوری اسلامی باشد.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان «قاطرسواری در بغداد مذاکره در پاریس» درج کرده که درادامه میخوانید:
امروز که تشت رسوایی توافق هستهای از بام بر زمین افتاده و بیدقتیها و ارزیابیهای غلط آقایان نمایان شده است، به جای اذعان به اشتباه خود و عذرخواهی از ملت، همچنان ژست طلبکار و قهرمان میگیرند و با پنهانشدن پشت چهرههای محبوب ملت، سعی در توجیه اشتباهات خود دارند و به همین مقدار نیز بسنده نکرده و به منتقدان هم میتازند! جالبتر آنکه هرچقدر در داخل با توپ و تشر سخن میگویند، در برابر اروپاییها ملایمت به خرج میدهند تا به قول خودشان اروپا به سوی آمریکا میل نکند! یک روز میگفتند برجام همه تحریمها را بالمره (یک باره) پایان داد و امروز میگویند دستاورد آن شکاف میان اروپا و آمریکاست و نباید این دستاورد را از دست بدهیم. اینکه میتوانند چنین چیزهایی را به جای دستاورد به خورد خلقالله بدهند و همزمان جلوی خنده خود را هم بگیرند، هنرمندی خاصی میطلبد و کار هرکسی نیست. جای چنین استعدادهایی در «عصر جدید» خالی است. عصری که ناکامی و اشتباه را دستاورد جا میزنند و به آن افتخار میکنند. همچنان اصرار دارند که آزموده را بیازمایند و البته هزینه آن را ملت میدهد. نمیخواهند پنبه را از گوششان بیرون کنند که راه مشکلات کشور و آبادی ملک و مملکت از مسیر مذاکره با دشمن نمیگذرد. وضعیت عجیبی است. برای آنکه ضعف خود را بپوشانند هر روز ادعایی میکنند؛ یک روز از بدشانسی دولت مینالند، روزی از دولت پنهان میگویند، روز دیگر ادعای کمبود اختیارات میکنند و... وقتی منتقدان میپرسیدند که اگر طرف مقابل بدعهدی کرد چه میکنید، میگفتند جای نگرانی نیست و ظرف چند روز میتوان به وضعیت پیش از برجام برگشت. با دست فرمانی که در پیش گرفتهاند و مهلتهای ۶۰ روزه و حرکتهای لاکپشتی، بعید بهنظر میرسد تا چند سال دیگر هم به جایی برسیم که ۴ سال پیش بودیم و البته که برخی از امتیازات و فرصتهای از دست رفته، هرگز و به هیچ قیمتی قابل برگشت نیست. عمری که از کشور و مردم تلف شد و به امید سیب و گلابی برجام گذشت، چقدر قیمت دارد و چگونه قابل بازیابی است؟ خسارتهای معنوی و ناملموس این مسیر، بسیار مهمتر و بیشتر از خسارات مادی آن است. عبرتگیری از این خسارتها حداقل کاری است که میتوان انجام داد و گوشهای از آن را به اینترتیب جبران کرد. گزینهای که ظاهراً به هیچ عنوان در دستور کار آقایان نیست. صاحب قاطر ماجرا اگر یک روز سرش کلاه رفت، گویا برخی اصرار دارند هر روز به مفلس شهر، سواری مجانی بدهند.
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با تیتر «جمعیت مطلوب، جمعیت پایدار » درج کرده که به این شرح است:
در دوره بعد از انقلاب صنعتی یعنی اندکی بیش از دو قرن اخیر، تغییر و تحولات شگرفی در شئون مختلف زندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع شکل گرفته که تحت تاثیر پیشرفتهای فزاینده تکنولوژی و توسعه اقتصادی و اجتماعی بوده است. دو بال بنیادین توسعه را میتوان تعمیم و توسعه «آموزش» و «بهداشت» دانست. جمعیت و جمعیتشناسی هم از این تغییر و تحولات بینصیب نبوده است. گسترش و تعمیم آموزش و بهداشت منجر به افزایش شتابان و فزاینده احتمال بقای نوزادان و اطفال شد. برای اینکه مقیاسی به خوانندگان بدهم؛ دو قرن پیش از این، از هر هزار نوزاد بیش از ۳۰۰ نوزاد تا یک سالگی و حدود ۵۰۰ نوزاد تا ۵ سالگی فوت میکردند. درحال حاضر بحمدا. این رقم برای کمتر از یکسالهها در ایران به کمتر از ۲۰ درهزار، در کشورهای پیشرفته صنعتی کمتر از ۱۰ درهزار و در ژاپن و چند کشور دیگر به کمتر از ۵ درهزار نفر رسیدهاست. وقتی مرگ و میر نوزادان و اطفال با چنین شتابی پائین میآید چنانچه باروری و زاد و ولد در سطح طبیعی قبلی باقی بماند، رشد جمعیت تصاعدی و نهایتاً انفجاری خواهدشد. اتفاقی که در اروپا و کشورهای صنعتی در نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی و در کشورهای در حال توسعه در نیمه دوم قرن بیستم افتاد و منجر به جهش تعداد جمعیت دنیا از کمتر از یک میلیارد نفر به بیش از ۷ میلیارد نفر در دو قرن اخیر شد. (البته سهم افزایش جمعیت کشورهای صنعتی در قرن ۱۹ به خاطر اینکه جمعیت پایه کمتری داشتند، بسیار کمتر از افزایش جمعیت کشورهای غیر صنعتی در قرن بیستم بود) شمار جمعیت کشور ما نیز از حدود ۱۰ میلیون نفر در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی، به ۸۳ میلیون نفر رسیده و در کمتر از یک قرن حدود ۵/۸ برابر شده است. درچنین وضعیتی، و البته در بستر توسعه، جوامع و کشورها در سطح خرد (خانواده) و در سطح کلان (دولت)، برای حفظ روند توسعه به محدود کردن سطح زاد و ولد میپردازند تا به مانند قرون و اعصار گذشته به رشد بطئی و متعادلی از جمعیت برسند و عموماً چنین هم شدهاست (مراحل انتقال جمعیتی). در چنین تحولاتی باید مراقب بود که باروری به کمتر از سطح جانشینی، که حدود ۱/۲ فرزند است، نرسد. از نظر روند تاریخی، طبعا همواره اصل بر تشویق ازدواج و فرزندآوری بوده و خواهدبود. فقط در مرحله انتقال (گذار) جمعیتی است که جوامع و کشورها برای گریز از رشد تصاعدی و انفجاری جمعیت برای چند دهه ناگزیر از تحدید موالید و نیل به الگو و پارادایم جدیدی از باروری میشوند. در ایران این اتفاق، هرچند از اواسط دهه ۱۳۴۰ شروع شد ولی شتاب نیل به باروری کنترل شده در فاصله اواسط دهه ۱۳۶۰ تا دهه ۱۳۸۰ بودهاست. نگرانیهای حاصل از رشد انفجاری جمعیت سبب میشود که عموماً کشورهایی که در مرحله انتقال جمعیتی قرار میگیرند، ترمزی که برای گریز از رشد انفجاری جمعیت میگیرند محکم بوده و منجر به نیل باروری به زیر سطح جانشینی شود. در کشور ما هم نرخ باروری کل به اندکی کمتر از سطح جانشینی در دهه ۱۳۸۰ رسید. شایان ذکراست که انجمن جمعیتشناسی ایران اولین سخنرانی ماهانه خود در سال ۱۳۷۹ را در مورد قریبالوقوع بودن رسیدن باروری در ایران به زیر سطح جانشینی اختصاص داده بود، اما در آن زمان برای خیلی از مدعیان امروز، باور آن مشکل بود و جدی گرفته نشد. در دهه ۱۳۸۰ میزان باروری کل به زیر سطح جانشینی و رقم ۸/۱ رسید که رشد منفی اقتصادی و بالا رفتن سن ازدواج از عوامل مؤثر آن بودهاست. براساس گزارشهای مرکز آمار ایران، روند دهه ۱۳۹۰ نشان میدهد که باروری به بالاتر از میانگین ۲ فرزند رسیده و به سطح جانشینی بسیار نزدیک شدهاست. در یک جمله میتوان گفت در مراحل اولیه توسعه، رشد جمعیت به سبب توسعه بهداشت شتاب میگیرد. در مرحله بعد از گریز از رشد انفجاری جمعیت، بهمنظور حفظ روند و دستاوردهای توسعه، منجر به کاهش باروری و تعدیل رشد جمعیت میشود. پس از آن همان روند تاریخی سیاستهای تشویق باروری استمرار مییابد. همانطور که در ابتدا گفته شد، از نقطهنظر روند تاریخی؛ اصل بر تشویق ازدواج و باروری بوده و خواهدبود. در تعادل جمعیتی قبل از مرحله انتقال جمعیتی، باروری و مرگ و میر هردو بالا و رشد جمعیت بطئی و ناچیز است و در تعادل جمعیتی بعد از انتقال جمعیتی باروری و مرگ و میر هردو پایین و رشد جمعیت بطئی است. پیامد انتقال باروری از سطح طبیعی به باروری کنترل شده، انتقال ساختار سنی جمعیت از جوانی به سالخوردگی است. در اینجا سالخوردگی جمعیت همانند جوانی جمعیت یک مفهوم آماری است و با مفهوم فردی و بیولوژیک کاملا متفاوت است. هنگامی که بیش از ۱۵ درصد جمعیت در سنین بالای ۶۵ سال قرار بگیرد، اصطلاحاً آن جمعیت را سالخورده میگویند. (متاسفانه در ادبیات عامیانه مفهوم سالخوردگی جمعیت مترادف با پیری مردمان گرفته میشود و همین سوء تفاهم گاه تا سطوح مدیریتی و تصمیمگیری هم سرایت میکند) کشورهای پیشرفته صنعتی از اواسط قرن بیستم یعنی در حدود هفتاد سال است که دارای ساختار سنی سالخورده هستند. بقیه کشورهای دنیا هم در این مسیر قرار گرفته و تا نیمه دوم قرن بیست و یکم تمام کشورها ساختار سنی سالخورده خواهند داشت. هریک از مراحل ساختار سنی جمعیت (جوانی، دوره انتقال و پنجره جمعیتی و در نهایت سالخوردگی) چالشها و مشکلات خاص خود را دارد. مهم این است که در مسیر روندها و تغییر و تحولات جمعیتی، برای چالشهای مربوط به هر مقطع چگونه سیاستگذاری، برنامهریزی و مدیریت صورت میگیرد. درحال حاضر کشور ما در مرحله انتقال ساختار سنی جمعیت قرار دارد. در این مرحله میزان رشد سالانه گروههای مختلف سنی متفاوت از میزان رشد کل جمعیت است. در مقطع زمانی فعلی، سالمندان کشورمان در گروههای سنیای قرار دارند که رشد انفجاری قبل از دهه ۱۳۷۰ را تجربه میکنند؛ بنابراین، این روند کاملا طبیعی است. مضافاً آنکه افزایش شاخص امید زندگی نیز به نوبه خود میزان رشد سالمندان را تشدید کردهاست. به همین سبب در حالی که میزان رشد سالانه کل جمعیت ۲۴/۱ درصد است، میزان رشد سالمندان رقمی بیش از ۳ درصد را نشان میدهد. شایان ذکر است که میزان رشد سالانه ۲۴/۱ درصد، هرچند انفجاری نیست ولی کماکان تصاعدی محسوب میشود و بر خلاف آنچه پارهای افراد نامطلع ترویج میکنند ما نه تنها دچار سقوط جمعیت نشدهایم بلکه کماکان از رشد تصاعدی جمعیت برخورداریم. وقتی میزان رشد سالانه جمعیت به ارقام اعشاری (کمتر از ۱ درصد) برسد به تدریج از رشد تصاعدی فاصله میگیریم. بنابراین مهمترین کار این دوران، توانمندسازی جوانان، کارآفرینی و تسهیل ازدواج است تا در شرایط پایدار جمعیتی قرار گیریم. ان شاء الله
• روزنامه رسالت سرمقالهای با مضمون «مقاومت، غرب را سر میز نشاند» منتشر کرده که به این شرح است:
چیزی به برداشتن گام سوم باقی نمانده و حرفوحدیثهایی از مذاکره مجدد به گوش میرسد. این بار با اصرار و درخواست مستمر ماکرون که تلاش دارد نقش واسطهگری را ایفا کند صحبت از مذاکره و توافق جدید به گوش میرسد. فارغ از اینکه آیا مذاکره مجدد نتیجهای در پی خواهد داشت یا نه این امر ناشی از مقاومت و اقتدار جمهوری اسلامی و همراهی مردم و مسئولین است وگرنه از صرف مذاکرهای که به تضمین امضای کری بود، چیزی عاید کشور نشد. اسقاط پهپاد و توقیف نفتکش، روش و زبان دیپلماسی امروز است که ناشی از مقاومت و عزت است. حالا که مقاومت، غرب را وادار به عقبنشینی در برابر جمهوری اسلامی کرد باید دقت کرد این بار با رعایت خطوط قرمز و حدودوثغوری که رهبر انقلاب تعیین و تبیین میکنند گام برداشته شود تا تجربه تلخ تکرار نشود. دیپلماسی مقاومت همان چیزی است که زبان مذاکره امروز است وگرنه قلدرهای غربی، جز به تسلیم و سازش راضی نمیشوند و گامبهگام پیش میآیند. ایران اسلامی دربرداشتن گامهای خود نباید تردید کند؛ همین گامها ثمن معامله با غرب است؛ همانطور که در مذاکرات پیشین، قدرت و پیشرفت هستهای ثمن معامله بود که البته به کمترین قیمت مبادله شد و توافق نامتوازنی شکل گرفت. حالا که این دولت، مشی و مرامش مذاکره به هر قیمت است لااقل ابتدائیات معامله و مبادله را رعایت کند تا قیمت گامها بهدرستی حساب شود. اما این بار همه زندگی و معیشت مردم را به مذاکره و توافق گره نزنید. حل مشکلات این مملکت درگرو کار جهادی است. ثروت اصلی ایران، جوانانی هستند که مخاطب حقیقی بیانیه گام دوم هستند. راههایی که طی شدنی است را آنها میروند وگرنه به هر دلیلی با بازگشت تحریمها دوباره کشور به مشکل میخورد. ریشه مشکلات را باید حل کرد وگرنه مسکن موقتی به اسم رفع تحریم که البته به آن خوشبین نیستیم، مسئله ما را حل نمیکند رونق تولید با مذاکره، مصالحه و امثال ذلک به دست نمیآید؛ رونق تولید با همت و عزم و ریل گذاری مسئولان و همراهی و تلاش مردم محقق خواهد شد.
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر «ایران و دوستان دوران سخت» منتشر کرده که به این شرح است:
همزمان با به اوج رسیدن مذاکرات ایران و فرانسه درباره برجام، ظریف در سفرهای اخیر خود به روسیه و چین نیز رفت؛ در پکن از پیشنهاد «روابط راهبردی ۲۵ ساله» گفت و در مسکو از «دوستان دوران سخت» تقدیر کرد. به نظر میرسد در حالی که مذاکرات درباره حفظ برجام با فرانسویها به جزئیات ریز رسیده، این سفرهای ظریف تلاشی برای ارسال پالسهای مثبت به شرکای قدیمی و دایمی ایران است. به خصوص این که به نظر میرسد روسیه و چین درباره مذاکرات ایران و فرانسه که ۲-۳ ماهی میشود در جریان است، مشارکت فعالانهای ندارند و حداقل موضع شان بیشتر سکوت است.
تجربه دوره برجام زمانی که پس از توافق، بیشتر تخم مرغهای ایران در سبد اروپا چیده شد و به حاشیه رفتن چین و روسیه در مراودات اقتصادی و مالی این دوره و بازگشت به سوی چین و روسیه پس از خروج آمریکا از توافق هسته ای، این ابهام را پررنگ میکند که با فرض محال که مذاکرات با فرانسه به یک توافق برای حفظ برجام منجر شود آیا بازهم چین و روسیه در دیپلماسی اقتصادی ایران جایگاهی مانند دوره برجام خواهند داشت؟ البته در ایران برخی طیفهای سیاسی غرب گرا مخالف ارتباط نزدیک با روسیه و چین هستند و عمدتا به غلط روسیه را همان روسیه دوره تزاری تصور میکنند. برخی دیگر از تحلیل گران ایران نیز در تعبیری که زیاد تکرار میشود میگویند که روسیه «از کارت ایران» در عرصه بین المللی استفاده میکند. در روسیه هم البته برخی تصمیم سازان هستند که خیلی موافق قرابت تهران و مسکو نیستند، استدلال شان نیز این است که هرگاه ایران از سوی غرب چراغ سبز ببیند به سوی اروپاییها میچرخد. به همین دلیل برخی تحلیل گران روسی ایران را شریکی پایدار برای خود نمیدانند. با علم به این که هر کشوری در عرصه بین المللی منافع خود را دنبال میکند و ایران با روسیه و چین در حوزههایی که چه بسا بسیار مهم هم هستند، اختلافهای جدی دارد (مثلا بر خلاف دوستی دیرینه تل آویو و مسکو، رژیم صهیونیستی اصلیترین تهدید در منطقه علیه ایران است) و نیز با توجه به این که حتی چینیها و روسها نیز در حوزههایی به آن چه باید عمل میکردند عمل نکرده اند، اما هم تجربه نشان داده که دیپلماتهای دو کشور میتوانند میان این منافع و اختلافها توازن مثبت برقرار کنند و هم قرابت موضع با چین در محافل بین المللی و منطقهای و نیز همجواری جغرافیایی و همکاریهای نزدیک نظامی و امنیتی با روسیه در سوریه، این گزاره را پررنگتر میکند که در شرایط مختلف، چه تحریمهای غرب علیه ایران اعمال شده باشد و چه لغو، روابط با این دو کشور نباید تابعی از در باغ سبز غرب باشد. به همین دلیل به نظر میرسد، درصورتی که گشایشی در مراودات ایران و اروپا بر سر برجام رخ دهد، یکی از مهمترین راهبردهای ایران و دستگاه سیاست خارجی کشورمان باید توجه به دوستان و کشورهایی باشد که اشتراکات بیشتری باهم دارند. تجربه برجام و پشت کردن شرکت ها، بانکها و حتی دولتهای اروپایی به ایران نشان داد که روابط ایران با روسیه و چین حتی اگر به «اتحاد استراتژیک» نرسد و در سطح «همکاری استراتژیک» یا «مشارکت استراتژیک» باشد، بازهم اشتراکات و منافع یکسان میان سه کشور این الزام را پررنگ میکند که حداقل در شرایط یکسان که باید بین اروپاییها و روسیه یا چین یکی را انتخاب کنیم، اگر انتخاب مان دوستان قدیمی باشد، احتمال پایداری همکاریها و منتفع شدن از این مراودات بیشتر خواهد بود.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با تیتر «عادت اصلاحطلبان» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
اصلاحطلبان در شورای شهر تهران رویکرد بهانهجویانه خود را که میراثی از سنت اصلاحات در دو دهه اخیر است، ادامه میدهند. آنها که باید دو سال دیگر پاسخگوی عملکرد خود در شهر تهران باشند، بهواسطه اینکه نشانی مهم جز اسم چند خیابان از خود بر جای نگذاشتهاند، مجبور هستند با حمله به مدیریت گذشته تهران از پاسخگویی فرار کنند. اصلاحطلبان قبل از هر چیز باید نسبت خود را با مدیران شهر در دو سال گذشته روشن کنند. بزرگترین انتقاد به آنها تغییر دو شهردار طی دو سال بوده است؛ عملکردی که رگههایی از تاریخ شورای شهر اول را به ذهن متبادر میکند. سؤال دیگری که باید آنها پاسخ دهند، نوع عملکردشان در تهران است؛ آنها تا چه حد توانستهاند برای مشکلات تهران راهحل بیابند و تا چه میزان به حل آن اقدام کنند. به جای پاسخ به این سؤالات، اصلاحطلبان راه فرار به جلو را انتخاب کردهاند و تاختن بر گذشته، مدیریت شهر را پیش میبرند. در این میان مردم بهترین داور برای مدیریت شهری هستند و قطعاً تحتتأثیر فضاسازی اصلاحطلبان قرار نمیگیرند. آنچه در نهایت در تاریخ سیاست میماند، بهانهجویی اصلاحطلبان پس از کسب قدرت برای پاسخندادن به عملکرد است.
• روزنامه جوان سرمقالهای با مضمون «همه پیشنهادهایی که به امام حسین (ع) داده شد » منتشر کرده که به این شرح است:
طبق حدیث نبوی: «حُسَینٌ مِنّی وَاَنَا مَن حُسَین» بقا و دوام دین اسلام (صرف نظر از مذاهب مختلف) مدیون و مرهون جانفشانی حضرت امام حسین (ع) است و طی ۱۳۸۰ سال گذشته در باره نهضت خونین حضرت سیدالشهدا بسیار خواندهایم و شنیده ایم و بسیار گفتهاند و نوشتهاند. به جرئت میتوان گفت در جهان کمتر موضوعی را میتوان یافت که مانند واقعه کربلا مورد نقد و بررسی دانشمندان، نخبگان، اندیشمندان، علما، اصحاب قلم در سراسر جهان و در بین ادیان مختلف مورد توجه قرار گرفته و در باره آن سخن نگفته و یا ننوشته باشند. یکی از موضوعات مهم در تحلیل واقعه عاشورا، بررسی پیشنهاداتی است که برخی از افراد به امام حسین علیهالسلام دادهاند. قبل از آنکه به نام افراد و نوع پیشنهاد آنان بپردازیم، لازم است به این نکته توجه کنیم که:
۱ - کسانی که پیشنهاد دادهاند خواص جامعه بودهاند.
۲ - این افراد نهتنها از خواص بودهاند بلکه از صحابی پیامبر اعظم هم در بین آنان دیده میشود.
۳ - فاصله زمانی این پیشنهادها با زمان پیامبر (ص) فقط ۵۰ سال بوده و از عبرتهای این حادثه بزرگ این است که چطور ممکن است مردمی که «در فاصله کمی از عصر پیامبرشان میزیستهاند»، «بر فسق و فجور آل ابوسفیان و فساد اقتصادی و اخلاقی و شرابخواری یزید واقف بودند»، «همگی میدانستند حضرت سیدالشهدا علیهالسلام از سلاله پاک رسالت و فرزند پیامبر خاتم بوده و از علاقه و سخنان پیامبر نسبت به آن حضرت اطلاع داشتند» روی وی شمشیر کشیده و تلخترین، سوزنده و دردناکترین، زشتترین و غیرانسانیترین صحنهها را آفریده و آل طه را به گونهای به اسارت بردند که حضرت زینالعابدین (ع) همه دردها و غم جانگداز عاشورا را فراموش کردند:
۱ - ولیدبن عتبه حاکم مدینه اولین کسی است که امام حسین (ع) و عبدالله بن زبیر را احضار و قبل از آنکه مردم از مرگ معاویه مطلع شوند، بر اساس نظر مشورتی مروان حکم لعنتالله علیه اعلام کرد چنانچه تن به بیعت با یزید ندهد سر او را جدا کرده و به دمشق خواهد فرستاد، اما امام علیهالسلام با هوشیاری و همراه بردن جمعی از جوانان هاشمی توطئه را خنثی کردند.
۲ - محمد حنفیه برادر امام حسین (ع) دومین کسی است که از سر خیرخواهی به برادرش جلای وطن و کوچ کردن به سمت مکه را پیشنهاد میدهد و میگوید دیگر مدینه برای تو امن نیست بنابراین به مکه برو و در آنجا مردم را به خودت دعوت کن؛ اگر پذیرفتند خدا را شکر بگو و اگر مکه را هم ناامن یافتی از مواجهه با یزید خودداری کرده و از سکونت در شهرها پرهیز کن و دائماً از نقطهای به نقطه دیگر کوچ کن. حضرت فرمود: «خوف این را دارم که یزید به طور ناگهانی مرا بکشد و من همان کسی باشم که با کشته شدنش حرمت حرم شکسته میشود». محمّد گفت: «پس به اطراف یمن بروید که مناطق امنی است». حضرت فرمود: «در گفته شما تأمّل میکنم».
سرانجام امام پیشنهاد کوچ به مکه را پذیرفته و بلافاصله با خانواده به سمت مکه حرکت کردند.
۳ - مروان بن حکم به محض اطلاع از کوچ امام به سمت مکه، راه را بر امام بسته و با گستاخی ایشان را تهدید کرد که بیعت با یزید به نفع دین و دنیای اوست! و اگر تن به بیعت با یزید ندهد او را خواهد کشت، حضرت با ناراحتی در جواب گستاخی مروان فرمودند: «اِنَاّ لِلَّهِ وَاِنَّا اِلَیهِ راجِعُون» و ادامه دادند: «عَلَی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ بُلِیتِ الْاُمَّه بِراعٍ مِثْلَ یزِیدَ وَیحَک یا مَرْوانَ اَتَاْمُرُنِی بِبَیعَه یزِیدَ وَهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ؛ فاتحه اسلام را باید خواند آن زمانی که امت گرفتار امیری، چون یزید گردد. وای بر توای مروان آیا مرا به بیعت یزید فرمان میدهی، در حالی که او مرد فاسقی است!»
٤ - عبدالله بن زبیر که حضور امام را مخالف نقشههای خود برای خلافت بر مکه میدید، موذیانه به امام پیشنهاد داد در صورتی که در مکه بماند با وی بیعت خواهد کرد، اما امام حسین (ع) که از بلندپروازی و نیات شوم وی آگاهی داشت از پذیرش پیشنهاد وی امتناع کردند.
۵ - عبداله بن عمر در مکه با امام ملاقات کرده و امام را از جنگ و کشته شدن برحذر داشته و بیشرمانه به امام پیشنهاد سازش با یزید داد. امام (ع) در پاسخ او فرمودند: «ای ابا عبدالرحمن! مگر نمیدانی که یک نمونه ناچیز بودن دنیا در نزد خدای تعالی این است که سر یحیی بن زکریا به عنوان هدیه نزد زنی بدکاره از بنی اسرائیل فرستاده شد؟ آیا نمیدانی که بنی اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب ۷۰ پیامبر خدا را میکشتند و بعد مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده و حرکت ناروایی رخ نداده است، در بازارها نشسته و مشغول خرید و فروش میشدند؟ خداوند در کیفر آنان شتاب نکرد و به موقع از آنها انتقام گرفت.ای ابا عبدالرحمن! از خدا بترس و از یاری من روی برمگردان.»
۶ - عبدالله بن مطیع در بین راه مکه به کوفه امام را زیارت و عرض کرد: «به فدایت گردم! از خدا برای شما طلب خیر میکنم، مبادا از مکه به سوی کوفه حرکت کنی؛ چرا که کوفه همان شهر بدخاطرهای است که پدرت را در آنجا کشتند و برادرت امام مجتبی علیه السلام را در چنگ دشمن رها کردند و خود نیز با او از در نیرنگ درآمدند و او را زخم کاری زدند که نزدیک بود، او نیز کشته شود. در حرم و خانه خدا بمان؛ زیرا تو بزرگِنژاد عربی و از مردم حجاز کسی نیست که با تو در رتبه و مقام برابر باشد. در آنجا بمان تا مردم از اطراف به گرد تو جمع گردند. به خدا سوگند که بعد از تو ما را به زنجیر بردگی میکشند.» علاوه بر افراد مذکور افراد دیگری نیز با امام ملاقات و پیشنهادهای مشابهی ارائه کردهاند که بهدلیل مشابهت و ایجاز و اختصار از بیان آنها صرف نظر میکنیم. پیشنهادهای ارائه شده را به چند دسته میتوان تقسیم کرد:
۱ - پیشنهادهای ذلیلانه عمال یزید و درخواست «تسلیم و بیعت»
۲ - پیشنهادهای افراد عافیتطلب و دین به دنیا فروش مبنی بر «مذاکره و سازش» با یزید و جان از معرکه جنگ احتمالی به در بردن.
۳ - پیشنهادهای خیر خواهانه برخی از خواص و هاشمیون مبنی بر «کوچ کردن به مکه».
٤ - پیشنهادهای افراد محب اهلبیت علیهمالسلام، اما کمبصیرت مبنی بر قبول کوچ و «آوارگی و از محلی به محل دیگر نقل مکان کردن».
۵ - پیشنهادهای خیرخواهانه برخی از خواص مبنی بر «رفتن به نقاط دور از قلمرو یزید مثل یمن».
۶ - پیشنهادهای برخی از خواص عافیت طلب که هم رضایت امام را میخواستند و هم به هیچ وجه مایل به شرکت در جنگ نبودند. تقریباً میتوان گفت وجه مشترک همه پیشنهادهای ارائه شده از سوی جبهه مقابل یزید، بیبصیرتی، عدم شناخت نسبت به جایگاه امامت و ولایت و عدم تبعیت از امام است. علت اصلی این پیشنهادها چیست؟ چرا در فاصله نیم قرن از رحلت پیامبر جامعه اسلامی را بیبصیرتی، عافیتطلبی، رفاهطلبی و... فرا میگیرد؟ شاید مهمترین پاسخ به چرایی این پیشنهادها، تبعیت دولتمردان و مردم از الگوی اقتصادی فاسد اموی و فساد سیاسی حاکم بر جامعه آن روز باشد؛ یعنی حکومت بعد از پیامبر که بر مبنای «ولایت»، توسط خداوند تعیین شده بود، ابتدا به «خلافت» و بعد از خلافت به «سلطنت» تبدیل شده و نتیجه این تنزل از امامت به سلطنت، جابهجایی ارزشها و نتیجه جابهجایی ارزشها هم، بیبصیرتی و فساد فکری مردم و همراهی با مخالفان و دشمنان ولایت خواهد بود و این عبرت تاریخی فراروی نظام مقدس جمهوری اسلامی است که اگر مسئولان و دولتمردان از آن غافل شوند بیتردید جمهوری اسلامی به همان سرنوشت دچار خواهد شد.
• روزنامه سیاست روز مطلبی با تیتر «گام سوم باید شوکه کننده باشد» منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
جمهوری اسلامی تاکنون از مزایای برجام که حق ایران است بهره نبرده در عوض آمریکا تحریمهای اقتصادی دیگری نیز علیه کشورمان وضع کرده و اروپا نیز در تبعیت از آن عمل میکند. فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پنجشنبه هفته گذشته گفته بود، «این اتحادیه همواره خواستار اجرای تمام ابعاد قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل از جمله توافق هستهای ایران است. برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) ضمیمه قطعنامه شورای امنیت است، پس توافقی بینالمللی یا توافق دوجانبه نیست.» با این سخنان، این پرسش از خانم موگرینی پیش میآید که اگر اروپا اعتقاد دارد برجام ضمیمه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل است، پس چرا چهار سال است که اروپا در اجرای آن تعلل میکند؟ آیا زمانی که شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران قطعنامه صادر کرده بود و جمهوری اسلامی را تحریم اقتصادی کرده بود اروپا در اجرای قطعنامه شورای امنیت تعلل کرد یا به آن پایبند بود؟ اگر قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل برای همگان لازم الاجراست پس اکنون نیز اروپا و آمریکا باید توافق هستهای را که ضمیمه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل است اجرا کنند. با وجودی که اروپا خود اعتقاد به این دارد که برجام ضمیمه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل است، اما در اجرای آن تعلل و کارشکنی میکند. با همه این کارشکنیها جمهوری اسلامی ایران شکیبایی کرد و چهار سال یکجانبه برجام را کامل و حتی فراتر از آن، توافق را اجرا کرد، اما پس از خروج آمریکا از برجام، ماندن در این توافق شکست خورده، نه منطقی است و نه به مصلحت. گامهای نخست ایران برای خروج از توافق هستهای برداشته شده به امید این که شاید اروپا بخواهد و بتواند برجام را اجرا کند و مانع ادامه گامهای بعدی ایران شود. به نظر میآید سیاست ایران تاکنون نتوانسته این توهم اروپا که با فشار میتوانند خواستههایشان را به ایران تحمیل کنند کامل برطرف سازد و لذا گامی دیگر لازم است تا اروپا سر عقل آمده و دریابد که نمیتواند همچون گذشته یک جانبه به نفع خود عمل کند. سفر محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران به اروپا و دیدارهای او با مقامات کشورهای سوئد، نروژ و فرانسه دارای نتایج ملموس و مطلوبی نبود حتی سفر دوباره ظریف به فرانسه که همزمان با برگزاری سران گروه ۷ بود وم در آن زمان دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا هم در این نشست حضور داشت، نتوانست حتی اندک نتیجه مثبتی را به دست بدهد. اکنون زمان آن فرا رسیده که ایران گام سوم را بردارد. جمهوری اسلامی در این مرحله نه همچون دو مرحله دیگر که کاهش آرام تعهدات بود، بلکه گام سوم باید گام پایانی باشد چرا که موضوع توافق هستهای خسته کننده و فرسایشی شده است. گام سوم باید قاطع، ضربتی و شوکه کننده برای اروپا و آمریکا باشد، در غیر این صورت ادامه این روند فرسایشی همچون ۶ سال گذشته کشور را در شرایط شرطی نگه میدارد و در میان آسمان و زمین معلق.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.