وعده صادق سید مقاومت/ به راهبرد رهبری برگردید/ قدرت هوشمند!
• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان «وعده صادق سید مقاومت» منتشر کرده که به این شرح است:
پس از حمله پهپادی رژیم صهیونیستی به یکی از مراکز رسانهای حزبالله لبنان در ضاحیه واقع در جنوب بیروت و دقیقاً بعد از یک هفته از آن تجاوز، رزمندگان مقاومت اسلامی با شلیک چند فروند موشک ضدتانک «کورنت» به دو خودروی زرهی ارتش اسرائیل در شمال منطقه «الجلیل»، اولین پاسخ دندانشکن را به متجاوزین صهیونیست دادند. رژیم صهیونیستی گرچه مدعی است که در این حمله، تلفاتی نداده، اما شبکه المیادین، اعلام کرد ویدئوهایی در دست دارد که هر زمان فرماندهی مقاومت بخواهد آن را منتشر میکند و بر اساس آن، تمام گفتههای طرف اسرائیلی تکذیب خواهد شد. برخی از منابع نزدیک به حزبالله نیز میگویند که این حمله به نام شهیدان «یاسر ضاهر» و «حسن زبیب» بود که در تجاوز هفته گذشته رژیم صهیونیستی به مواضع حزبالله در جنوب دمشق واقع در روستای «عقربا» به شهادت رسیدند و پاسخ به تجاوز ضاحیه هنوز داده نشده است. در هر صورت، پاسخ برقآسایی که حزبالله به صهیونیستها داد، دارای پیامهای روشن و ویژگیهای منحصربهفردی به شرح ذیل است.
۱. این حمله از داخل مرزهای لبنان و نه مزارع شبعا، صورت گرفت و این اتفاق برای اولین بار رخ داد. پیش از این، در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۴ پاسخ حملات صهیونیستها از این منطقه صورت میگرفت، در حالی که حزبالله از طریق مرزهای لبنان، به موشکباران خودروهای زرهی ارتش رژیم اشغالگر پرداخت.
۲. حزبالله از طریق این حمله و با نامگذاری عملیات به نام دو شهید مقاومت در سوریه، گمانهزنیها درباره حمله بعدی را تقویت کرد و صهیونیستها را همچنان در تله جنگ روانی نگه داشت. سید حسن نصرالله روز یکشنبه هفته گذشته، در سالگرد آزادی منطقه «جرود عرسال» بر سر اشغالگران فریاد کشید: «دوران بزن در رو سپری شده است. من به نظامیان اسرائیل میگویم از امشب به بعد منتظر ما باشید؛ یک، دو، سه یا چهار روز دیگر. این وعده دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز، نه.» صهیونیستها ترجیح میدهند که هر چه زودتر این وعده محقق شود تا اینکه در انتظاری کشنده بمانند و زجر بکشند. در واقع، حزبالله با کدی که از طریق این عملیات ارسال کرده، نیروهای ارتش متجاوز را در اضطرابی گزنده نگه داشته و همین انتظار عذابآور، قوای آنها را تحلیل خواهد برد.
۳. اسرائیل مدعی است که در این حمله، حتی زخمی هم نداده در حالی که رسانههای این رژیم و همچنین شبکه المیادین، ادعای تلآویو را رد کردهاند. رسانههای مختلف، ویدیوهایی از لحظات فرار تعدادی از سربازان صهیونیست از منطقه مرزی در پی شلیک موشکهای ضدتانک از مرزهای لبنان به سمت شهرک مرزی «آویویم» و انتقال سربازان زخمی با یک فروند بالگرد نظامی اسرائیل به بیمارستان این شهرک را منتشر کردند. نتانیاهو ضمن تکذیب زخمی شدن سربازان صهیونیست گفته است که هیچ نیروی زخمی در صفوف ارتش ما وجود ندارد و در حال رایزنی درباره این هستیم که در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد! چند روز پیش از این نیز، تصاویری از مانکنهای ارتش رژیم کودک کش صهیونیستی در مرزها منتشر شد. سربازان اسرائیلی از ترس عملیات مقابلهبهمثل حزبالله، پستهای خود را ترک و آنها را جایگزین خود کرده بودند که دستمایه خنده و طنز کاربران فضای مجازی قرار گرفت. تلفات صهیونیستها که احتمالاً طی چند روز یا حتی ساعتهای آینده با انتشار ویدئوهای حزبالله مشخص میشود، در حالی است که آنها در آمادگی کامل به سر میبردند. آخرین حمله تلافیجویانه حزبالله به اسرائیل، سال گذشته در پی برخی حملات پراکنده صهیونیستها به سوریه و پایگاه «تی فور» بود که طی آن، مواضع مهم نظامی و اطلاعاتی ارتش اشغالگر در بلندیهای جولان، هدف ۶۰ فروند موشک قرار گرفت. آنها روزهای متمادی منتظر حمله مقاومت بودند، اما با وجود آمادگی، خسارات کم سابقه و تلفات سنگینی را متحمل شدند. این حمله نشان داد که صهیونیستها روحیه خود را باختهاند و این مقاومت است که قواعد بازی را تعیین میکند.
۴. وعده صادق سید مقاومت، عملیات روانی سنگین حزبالله و پاسخی که یکشنبه به صهیونیستها داده شد، تأکیدی دوباره بر راهبرد «وحشت در برابر وحشت است». حزبالله از سال ۲۰۰۰ به این سو، راهبرد بازدارندگی را به استراتژی وحشت در برابر وحشت تبدیل کرده و متجاوزین به خوبی میدانند که در برابر هر غلط اضافه، باید هفتهها بلکه ماهها زیر سایه وحشت، منتظر پاسخ بمانند. همزمان با سخنرانی سید حسن نصرالله، اسرائیل تدابیر امنیتی و نظامی خود را در پایگاهها، شهرکهای صهیونیست نشین، فرودگاهها و مرزها افزایش داد و هراس و دلهره از نحوه پاسخ حزبالله در همه شهرهای اسرائیل حاکم شد. تأکید مقاومت فلسطین بر اینکه در جنگ احتمالی در کنار حزبالله علیه صهیونیستها خواهند جنگید و نقل قولی که از سرلشگر «قاسم سلیمانی» مبنی بر آخرین تقلاهای اسرائیل منتشر شد، رژیم صهیونیستی را در تونل وحشت گرفتار کرد. «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی دوشنبه هفته پیش، ویدئویی کوتاه، اما ملتمسانه منتشر کرد و از جامعه به اصطلاح بینالمللی خواست تا مانع از حملات تلافیجویانه ایران و حزبالله شوند که بر اساس تحلیل زبان بدن، ترس و نگرانی در چشمان و رفتار او موج میزد.
۵. پس از حمله موشکی، ارتش رژیم جعلی اسرائیل به مناطق پیرامونی «مارون الرأس» که اساساً فاقد امکانات نظامی و غیرنظامی و خالی از سکنه است، گلولههای نمایشی شلیک کرد تا برای مصرف داخلی با توجه به نزدیک بودن انتخابات پارلمانی (۲۶ شهریور)، بکار گرفته شود. شلیک توپخانهای به منطقهای خالی از تأسیسات و سکنه، از ضعف مفرط اسرائیل در پاسخ متقابل نشان دارد. افزون بر این، نتانیاهو از این حمله، بهره برداریهای انتخاباتی را مدنظر داشت و میخواست با هدف قرار دادن مراکز حزبالله، برگ برندهای در برابر رقبای راستگرای خود در دست داشته باشد. حتی تحلیلگران صهیونیست نیز این اقدام را به ضرر نخستوزیر اسرائیل میدانند و معتقدند که چنانچه وعده دبیر کل حزب الله لبنان، مبنی بر برگزاری انتخابات با خون صهیونیستها محقق شود، حمایت بیشائبه ترامپ از نتانیاهو از جمله انتقال سفارت آمریکا به قدس اشغالی و به رسمیت شناختن بلندهای جولان برای تلآویو، فایدهای به حال او نخواهد داشت و وی، بازنده بزرگ انتخابات پیش رو خواهد بود؛ و بالاخره اینکه موج شادمانی مردم لبنان و گروههای مقاومت اعم از فلسطین، سوریه، عراق و یمن، راهبرد جدید صهیونیستها با حمایت آمریکا را به چالش کشید و نشان داد که حزبالله از پشتوانه مردمی، نهادهای حاکمیتی و ارتش لبنان برخوردار است و لگد پراکنی صهیونیستها را به نمایشگاهی از تزلزل عنکبوتی هیمنه صهیونیستها تبدیل کرد. از این رو، اگر اسرائیل دست از پا خطا کند و حمله همهجانبهای را کلید بزند، با پاسخی قاطع از سوی همه محورهای مقاومت در عراق، لبنان، سوریه، یمن و فلسطین رو به رو شده و جنگ آتی به نابودی کامل این رژیم سرطانی منجر خواهد شد.
• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر «به راهبرد رهبری برگردید» منتشر کرده که به این شرح است:
موضوع رهبری (leadership)، جایگاه ویژهای در مباحث سیاست جهانی پیدا کرده است. ضرورت رهبری برای تعیین راهبردها و انسجامبخشی توانمندیها، تبدیل به مطالبهای مهم در کشورها و سیاست بینالمللی شده است. خیلی از سیاستمداران امنیتی، درباره این خلأ بزرگ اظهار نگرانی میکنند. ما، اما به برکت انقلاب اسلامی، از مزیّت رهبری بهرهمند هستیم؛ هر چند که معالاسف «حکمت متعالیه» ولایت فقیه، آن چنانکه باید فهمیده نشده و مورد اهتمام و التزام کافی قرار نگرفته است. مواجهه جمهوری اسلامی با راهبرد جبهه صهیونیسم مسیحی در چند دهه اخیر، به یک نتیجه راهبردی انجامیده است: پیروزی و پیشروی جبهه مقاومت در عین دفاع مشروع، و هزیمت و عقبنشینی جبهه مقابل، با وجود تعدی و تهاجم. فرآیند دامنهدار برجام و پسابرجام را باید در همین متن (context) تحلیل و بررسی کرد که آیا آنچه دولت و وزارت خارجه، بهویژه در ۱۶ ماه گذشته و هفتههای اخیر انجام دادهاند، منطبق با موقعیت جبهه خودی بوده یا نه؟ راهبرد حکیمانه امام خمینی و امام خامنهای، موجب زوال رهبری و راهبرد در جبهه قدرتمند غرب شد؛ امپراتوری بزرگی که توانسته بود رقیب قدرتمندی مثل شوروی را از پیش پا بردارد، اما در برابر محور مقاومت اسلامی، دچار سلسله شکستها شده؛ و بنابراین برای نفوذ و استحاله راهبرد اسلامی- انقلابی طراحی کرده است.
۱. از آمریکا تا انگلیس و اسرائیل و حتی فرانسه، شاهد گسیختگیهای سیاسی- اجتماعی گسترده هستیم. اما از انگلیس و فرانسه مهمتر، وضعیت آمریکا و اسرائیل بهعنوان پیشانی رهبری جبهه صهیونیسم مسیحی است که جنگ جهانی چهارم و سوم (مستقیم و نیابتی) را برای غرب آسیا طراحی کردند. شکست در این دو جنگ، به بحران دستاورد دامن زد و سپس باور زوال رهبری و راهبرد را در واشنگتن و تلآویو فراگیر کرد. آمریکا از اوج فروپاشاندن شوروی و بلوک شرق، ادعای کدخدایی جهان و تغییر نقشه خاورمیانه جدید، به حضیض شکست در سلسله جنگهای افغانستان و عراق و سوریه - و به یک معنا لبنان و غزه و یمن- افتاد و ۷ هزار میلیارد دلار خسارت دید. کار چنان گره خورده که «ولفگانگ ایشینگر» رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ ۲۵ بهمن ۹۵ به روزنامه ایندپندنت گفت: «جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند. همه پرسی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و انتخاب ترامپ، اتحادیه اروپا، سازمان ملل و ناتو را در وضعیت متزلزلی قرار داده... دولت فعلی آمریکا ممکن است به منزله کاتالیزور [سرعتدهنده فعل و انفعالات]در این روند عمل کند».
۲. ایشینگر ادامه میدهد «در دوره جدید، بازیگران غیرغربی امور بینالمللی را شکل میدهند. برخی از اساسیترین ارکان غرب و نظم جهانی تضعیف شده. ناکامی در پاسخ به درگیری سوریه و اوکراین، ضعف ما را آشکار کرد و زمینه را برای پرکردن خلأ توسط کشورهایی مانند ایران و روسیه فراهم نمود». همان زمان، موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به روزنامه «دی ولت» گفت «قدرت رهبری آمریکا در حال زوال است. من هرگز آمریکا را تا این حد قطبیشده ندیده بودم. آمریکا در درون منسجم نیست. بزرگترین دموکراسی دنیا بیثبات شده است». چند روز بعد، آقای ظریف گفت «جهان وارد مرحله پساغربی شده است». اما مشی دولت و وزارت خارجه غالباً، خلاف این واقعیت بوده است.
۳. آریل شارون نخستوزیر اسرائیل، سال ۲۰۰۱ ادعا کرد کار فلسطینیها را ۱۰۰ روزه تمام میکند. صهیونیستها، قصاب صبرا و شتیلا را که ۳۵۰۰ فلسطینی را قتلعام کرده بود، بولدوزر میخواندند، اما همین جنایتکار مجبور شد تابستان ۲۰۰۵ دستور عقبنشینی از غزه را صادر کند. شارون در سخنرانی تلویزیونی گفت «عقبنشینی از غزه، اقدامی دردناک، اما اجتنابناپذیر برای تامین آینده اسرائیل است. ما نمیتوانیم برای همیشه غزه را نگاه داریم». صهیونیستها پس از عقبنشینی از جنوب لبنان و نوار غزه، همه جنگها را با سرشکستگی پشتسر گذاشتهاند و این در حالی است که پنجمین ارتش قدرتمند دنیا معرفی میشدند.
۴. آنچه از اسرائیل در دهه گذشته زائل شد، قابل جبران نبود. علت کدام است؟ قدرتمندی و حکمت رهبری جبهه مقاومت، و فقدان رهبری و راهبرد در هیئت حاکمه اسرائیل. گزارش کمیته وینوگراد (کمیته اطلاعاتی- قضایی بررسی علل شکست اسرائیل در جنگ ۲۰۰۶) خاطرنشان میکند: «رهبری سیاسی در جنگ ۳۳ روزه، دچار بحران و سردرگمی بود. [ضمن مسکوت گذاشتن نقش شیمون پرز رئیس رژیم]نخستوزیر، مسئول اصلی شکست است. با وجود اعلام طراحی ۴ ماهه، این جنگ فاقد طرح مشخص و راهکارهای جایگزین بوده است. تناسبی میان سناریوها و آنچه در عمل در جریان بود، وجود نداشت. ارتش بدون برنامه و با سردرگمی رفتار کرد و در برابر حملات موشکی حزبالله ناتوان بود. تصمیم استراتژیک و دکترینی برای خروج از جنگ وجود نداشت. این جنگ، اشتباهی وحشتناک و ناکامیخطرناک بود. ما شکافهای خطرناک در بالاترین سطوح هرم سیاسی و نظامی را مشاهده کردیم». همچنین پس از شکست اسرائیل در جنگ ۲۲ روزه غزه، روزنامه هاآرتص نوشت «مشکل ما فقط نخستوزیر نیست؛ ما نمیدانیم چگونه جنگهای خود را پایان ببریم و دستاورد تعبیر کنیم تا به شکست تفسیر نشود. دستاورد ۶۰ ساله ما با این جنگ از بین رفت.»
۵. پس از بیان این مقدمه فشرده درباره ضعف و سردرگمی دشمن، و صرف نظر از گذشته برجام، میتوان گفت آنچه دولت و وزارت خارجه در ۱۶ ماه اخیر (پس از ابطال برجام توسط آمریکا و لغو عملی تعهدات توسط اروپا) انجام دادهاند، با جایگاه اقتدار جمهوری اسلامی و راهبردی که رهبر انقلاب بهویژه در دوره اخیر ترسیم کردهاند، مطابقت ندارد؛ چه در ارسال پالس بیهنگام به ترامپ که او را گستاختر کرد و چه در اعتماد به اروپا بهویژه پلیس بد مذاکرات برجام (فرانسه). به اقتضای عقل و تجربه، مسیر فعلی وزارت خارجه، غیرحکیمانه و اشتباه است. در اینباره تصریحات راهبردی وجود دارد که رفتارها را قابل ارزیابی میکند.
۶. رهبر انقلاب، تیر ماه ۹۷ در دیدار هیئت دولت فرمودند: «کار را در محدوده مقدورات کشور با جدیّت دنبال بکنید؛ منتظر این و آن نباشید. ما یک روز مشکل اقتصادی کشور را موکول کردیم به برجام... نتیجه این شد که مردم نسبت به برجام شرطی شدند، که وقتی آن بابا میخواهد از برجام خارج بشود، تا مدّتی که او میگوید خارج میشوم، ما همین طور دچار تلاطم در بازار خواهیم بود؛ ما شرطی شدهایم دیگر، مردم را ما شرطی کردهایم. حالا هم «بسته اروپایی»؛ مردم را درباره بسته اروپایی شرطی نکنید. البتّه اروپاییها مجبورند، ناچارند، چشمشان چهارتا! بایستی بگویند چگونه خواهند توانست از منافع ما دفاع کنند. امّا این را جزو موضوعات اصلی کشور قرار ندهید. ما مقدوراتی در کشور داریم؛ گره نزنید بهبود اقتصاد کشور را به چیزی که از اختیار ما خارج است... در روزنامه خواندم ترامپ گفته که میخواستم به ترزا مِی سفارش کنم راجع به سختگیری نسبت به ایران، او به من سفارش کرد درباره سختگیری راجع به ایران. آن وقت تلفن میزند به آقای دکتر روحانی و اظهار ارادت و اخلاص هم به ایشان میکند. اینها را بایستی با این چشم نگاه کرد.»
۷. ایشان همچنین فروردین ۹۸ تأکید کردند «نمیتوانیم به غربیها هیچ امیدی داشته باشیم. در همین قضیّه برجام، وظیفه اروپاییها چه بود؟ این بود که میایستادند در مقابل آمریکا، میگفتند ما به تعهّد خودمان پایبندیم؛ تعهّد آنها این بود که تحریمها بهطور کلّی برداشته بشود؛ با بهانههای مختلف نَایستادند، خودشان هم در عین اینکه مدام به ما تأکید میکنند که «مبادا از برجام خارج بشوید»، عملاً از برجام خارج شدهاند؛ یعنی حتّی تحریمهای جدیدی را بهوجود آوردهاند. از اینها میشود توقّع داشت؟ این کانال مالیای هم که مدام گفته میشود به شوخی شبیهتر است؛ البتّه شوخی تلخی است. این هیچ معنیای ندارد؛ آن چیزی که وظیفه آنهاست با آنچه دارند مطرح میکنند زمین تا آسمان فرق میکند. در آخرین مسئله، باز اروپاییها مثل گذشته از پشت خنجر زدند، خیانت کردند. از اینها توقّع نمیشود داشت؛ هیچ توقّعی نمیشود داشت.»
۸. حضرت آیتالله خامنهای ۲۵ تیر امسال، در تحلیل رفتار مستکبرانه دشمن فرمودند: «آفت بزرگ دولتهای غربی، تکبر آنها است. اگر دولتِ مقابل آنها دولت ضعیفی باشد، این تکبر کار خود را میکند. اما اگر کشوری باشد که واقعیت آنها را دید و شناخت و ایستاد، آنها زمین میخورند. الان در قضایای بین ما و اروپاییها، علت اینکه مشکلات باقی میماند، تکبر آنهاست». به شهادت روند طی شده میتوان گفت دولت و وزارت خارجه، حتی اگر بر خط قرمزهای حداقلی خود هم که مذاکرهناپذیری برجام یکی از آنهاست، میماندند و مقتدرانه مواجه میشدند، با شوخی تلخ دشمن روبهرو نمیشدند. آیا کسی باور میکند اروپاییها که هفت ماه وعده دادند، اما حاضر نشدند ۴ میلیون یورو اعتبار برای اینستکس اختصاص دهند، اعتبار ۱۵ میلیارد دلاری کنار میگذارند؟ یا اینکه میخواهند دولت ما را چند ماه دیگر سر بدوانند و اعتبار تهدید او را با عمل نکردنش به ضربالاجل گام سوم مخدوش کنند؟! آیا میشود روی فرانسه که به تعهدات خود عمل نکرد و علنا میگوید پلیس بد مذاکرات برجام بوده، حساب باز کرد؟ یا به دولتی در آمریکا اعتماد کرد که وزیر خارجهاش اذعان کرد «زمانی که رئیس CIA بودم، دروغ میگفتیم و تقلب و دزدی هم میکردیم. اینها یادآور افتخارات تجربه آمریکایی است»؟! آیا با عقلِ دیوانه مذاکره مواجه هستیم که هم مذاکره با آمریکا را دیوانگی میخواند و هم میگوید «هرگز فرصت مذاکره و ملاقات با آمریکا را از دست نخواهیم داد»؟!
۹. تنازل از مفاد حداقلی برجام، خودزنی دیپلماتیک است. امکان صادرات نفت نه با اجازه گرفتن از آمریکا بلکه با هزینهدار کردن کارشکنی طرف مقابل ممکن است. نظیر کاری که با انگلیس کردیم. خرید و فروش امن نفت برای همه و ناامنی و محدودیت برای همه. ادبیات آقای ظریف در گفتگو با نشریات اروپایی که حتی مطالبه حقوق ایران در برجام را هم منتفی میکند، زیبنده دولت نیست: «تنها چیزی که میخواهیم، فروش نفت و دریافت پول آن است» و «اروپا خود را به یازده نکته متعهد کرده. اینها شامل سرمایهگذاریها، هواپیمایی غیرنظامی، حملونقل و بازگشت شرکتهای اروپایی است. ما هیچ یک از اینها را بهعنوان پیششرطی برای اجرای کامل تعهدات خود درخواست نمیکنیم. تنها میخواهیم بتوانیم نفت خود را بفروشیم. ارز ما ۷۵ درصد ارزش خود را از دست داده. اروپا تنها خود را به بیانیهای که از برجام حمایت میکند محدود کرده، اما اینجا انسانها شغل و درآمد خود را از دست میدهند». آیا بعد از این ادبیات منفعل، جای مقاومت و مذاکره هم باقی میماند؟ (و حال آنکه توافق منعقد شده، جای چانهزنی هم ندارد.)
۱۰. چاره چیست؟ کنار گذاشتن انفعال، رفتار قاطع متقابل، و باور به اقتدار بیبدیل جمهوری اسلامی در منطقه، چنانکه رهبری درباره گستاخی انگلیس فرمودند و عملیاتی شد: «انگلیس خبیث دزدی دریایی میکند و کِشتی ما را میدزدد؛ جنایت میکنند و شکل قانونی به آن میدهند. جمهوری اسلامی و عناصر مؤمن نظام، این خباثتها را بیجواب نمیگذارند». از لحاظ انباشت عبرتها و تجربهها و نصایح مستند رهبری و کارشناسان، حجت بر دولت تمام است. اگر مذاکرات اخیر با فرانسه (بخوانید آمریکا) موجب کلاهبرداری دوباره دشمن شد، برای بیخبرترین عوام هم مسموع نخواهد بود که کسانی فرافکنی کنند و سوءرفتار خود را پای عالیترین مقام نظام بنویسند.
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با مضمون «آقای حجتی! خرد سیاسی امروز «اکل میته» را نمیپسندد» را منتشر کرده که به این شرح است:
«مذاکره با ترامپ، چون خوردن گوشت مردار بالاصاله حرام است، ولی به عنوان ثانوی و به حکم اضطرار کنونی چنین مذاکرهای رواست». این عبارات، بخشهایی از مقاله اخیر جناب حجتی کرمانی در روزنامه اطلاعات است. به طور خلاصه ایشان میخواهد بگوید اگر چه مذاکره با ترامپ حرام و ممنوع است، اما به خاطر شرایط کشور باید به مذاکره تن دهیم تا مشکلات حل شود. درباره یادداشت ایشان نکات زیر به ذهن میرسد:هر کس میخواهد از مذاکره با آمریکای ترامپ، حمایت کند ابتدا باید به روشنی بگوید هدف از مذاکره چیست؟ مگر جز این است که آقایان از مذاکره دم میزنند، چون میخواهند در ازای دادن امتیازات فراوان، فشار تحریمها بر اقتصاد کشور را کم کنند و وضعیت معیشت مردم را بهبود بخشند. حال سوال این است: آیا آمریکا از تحریم دست خواهد کشید؟ چگونه میتوان به «تعهد شفاهی» دولتی که به روشنی «توافق کتبی» مورد تایید سازمان ملل را پاره کرده و زیر پا گذاشته است اعتماد کرد؟ مگر غیر از این است که همین آمریکا با کره شمالی هم وارد مذاکره شد و وعده تخفیف تحریم داد، اما هنوز زمان زیادی نگذشته بود که آمریکا زیر میز تفاهم و توافق زد و کُره هم مسیر موشکی و هستهای خود را دوباره در پیش گرفت؟ از سوراخ توافق با آمریکا چند بار و چند نفر باید نیش بدعهدی بخورند تا بفهمیم اینها قابل اعتماد نیستند؟ اگر به راستی ما برای حل مشکلات اقتصادی کشور و بهبود وضع معیشت مردم هیچ چارهای نداشتیم جز این که دست تسلیم بالا ببریم و همه دستاوردهایمان را به باد بدهیم باز هم مذاکره در این شرایط معقول به نظر نمیرسید چه رسد به الان که راههای پرشُماری پیش روی داریم و تنها کافی است دست التماس از غرب بکشیم و دست به زانوی توان داخلی و هوش سرشار جوان ایرانی بگذاریم تا شاهد باشیم آن چه در موشک و نانو و ماهواره و پزشکی رخ داد در اقتصاد هم اتفاق خواهد افتاد. ممکن است خواننده گرامی به بخشی از آن چه در بند دوم گفته شد، انتقاد کند و آن را مغایر با واقعیتهای اقتصادی کشور بخواند و چاره گره اقتصاد کشور را تنها در دستهای مذاکره بداند. این پندار که متاسفانه این روزها از برخی تریبونها به جامعه پمپاژ میشود خلاف عدد و رقمهای کنونی اقتصاد کشور است. برای فهم دقیق بینیازی کشور به غرب و انحصار راه حل در داخل باید به این آمارها که اتفاقا بخشی از آن را مسئولان دولتی اعلام کردهاند توجه نمود:
الف) نقدینگی موجود در کشور به مرز ۲۰۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. اگر این رقم به واحدهای تولیدی کمرمق تزریق شود حتما مایه جهش تولید و اشتغال خواهد شد و در این زمینه تاثیر متغیرهای خارجی مانند تحریم، اینستکس و... حداقلی است. ب) آمار فرار مالیاتی در کشور به گفته وزیر اقتصاد حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان است. این رقم تقریبا معادل یک سال یارانهای است که دولت به مردم و خانوادههای کم درآمد پرداخت میکند. یعنی با جلوگیری از فرار مالیاتی، میتوان یارانهها را تامین کرد و ردیف بودجه آن را به کارهای عمرانی و اشتغالزایی اختصاص داد. ج) دولت در سال حدود ۹۰۰ هزار میلیارد تومان یارانه پنهان پرداخت میکند که رقم بسیار تکاندهندهای است. حال تصور کنید اگر دولت با برنامهای مدون و منطقی این رقم را به بخشهای عمرانی، کشاورزی و صنعتی کشور تزریق کند. آیا اساسا به مذاکره با ترامپ بدعهد و دل سپردن به مکرون مکار نیاز خواهیم داشت؟ این سه نمونه تنها مشتی نمونه خروار است و دهها و صدها ظرفیت این چنینی در اقتصاد کشور وجود دارد که شوربختانه به دلیل نگاه به بیرون آقایان، مغفول مانده است. دونالد ترامپ به دلیل شکستهای پی در پی در سیاست خارجی به شدت دنبال کشاندن ایران به میز مذاکره برای بازیابی اعتبار از دست رفته خود است. چه آن که در سوریه، بازی را به ارتش بشار واگذار کرده است، در یمن دست امنیت متحدانش زیر ساطور موشکی انصارالله است، در لبنان حزب الله ـ بخوانید بخشی مهم از حاکمیت لبنان ـ بیش از پیش میدرخشد و تن صاحب منصبان اسرائیلی را هر روز میلرزاند و در عراق حشد الشعبی کمر داعش را شکسته و امنیت را تا حد قابل توجهی برقرار کرده است. در این شرایط ترامپ میخواهد بازی سراسر باختش را با یک عکس یادگاری مشترک به بازی بُرده تبدیل کند! مطمئن باشید خر پیروزیاش که از پل انتخابات بگذرد به ریش اعتماد و دلخوشی ما خواهد خندید و در چشم به هم زدنی همه تحریمها را بازخواهد گرداند. دوباره روز از نو و روزی از نو!
جمع بندی
منطق جناب حجتی کرمانی پذیرفتنی نیست. مذاکره با آمریکا را در شرایط کنونی نه خرد سیاسی میپسندد و نه محاسبات اقتصادی ایجاب میکند. چه آن که شرایط کشور مقتضی اکل میته نیست! بنابراین به جای حاشیه سازی و جابجایی اصل و فرع، باید بر توان داخلی کشور متمرکز شویم تا انشاء الله از گردنه تحریم به سلامت عبور کنیم.
• روزنامه رسالت یادداشتی با تیتر «قدرت هوشمند!» درج کرده که در ادامه میخوانید:
قدرت هوشمند (smart power) ترکیبی است از قدرت سخت قهریه و تسویه با قدرت نرم متقاعدسازی و جذب. قدرت هوشمند، توانایی ترکیب و تلفیق قدرت سخت و نرم است که فقط یک رهبر شجاع و حکیم درصدهای دقیق ترکیب آن را میداند. با ظهور انقلاب اسلامی و درخشش شخصیتی بینظیر در عرصه سیاست جهان همانند امام خمینی (ره) تعاریف و مفاهیم «قدرت» در علوم سیاسی دستخوش تغییرات وسیعی قرار گرفت. جهان سیاست با ظهور شخصیتهایی، چون امام (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای در ۴۰ سال گذشته با پدیده «قدرت هوشمند» طرف هستند. سوخت اصلی این قدرت هنگامی تولید میشود که قدرتمندان عالم در رأس آنها رؤسای جمهور آمریکا و برخی کشورهای اروپایی مشغول عیاشی و شرابخواری هستند. درست همان هنگام رهبران الهی ایران اسلامی از نیمههای شب تا طلوع خورشید با تضرع و زاری و زانو زدن در برابر قدرت مطلق جهان نیرو میگیرند و از خداوند بزرگ میخواهند آنها را در مسیر رهایی انسانها از کفر، شرک و نفاق یاری کند. جوزف ساموئل نای استاد برجسته دانشگاه هاروارد و واضع نظریه جنگ نرم که در دولتهای مختلف آمریکا از جیمیکارتر تا کلینتون در کاخ سفید در مقام تحلیلگر ارشد خدمت میکرده است میگوید؛ «دیکتاتوری [بخوانید آمریکا]که مایل است یک مخالف را مجازات کند چنانچه آن مخالف برای پیشبرد آرمان خود واقعاً جویای شهادت باشد اعمال قدرت در برابر وی خطاست». (۱) اعمال قدرت علیه امام (ره) و نهضت امام در منطقه و جهان موقعی که پیروان آن حضرت در سبیل شهادت هستند یک خطای راهبردی از سوی آمریکا بوده با آنکه طی نیم قرن اخیر این حقیقت را میدانستهاند، اما دچار این خطا شدند. عجیب آنکه هر قدر «زور» میزنند کمتر نتیجه میگیرند، اما بر خطای خود اصرار دارند. زورآزمایی رژیم صهیونیستی با حزبالله در لبنان و سوریه با اولین واکنش شهادتطلبانه حزبالله وارد مرحله جدیدی شده است. رژیم صهیونیستی کم کم وارد تلهای شده که استراتژیستهای نظامی و امنیتی آنها بارها به دوری از این تله هشدار داده بودند. جوزف نای میگوید: «اگر کسی تفنگ خود را به سوی شما نشانه رود و بگوید پولت را میخواهی یا جانت! شما حق انتخاب دارید. (۲) او و سردمداران کاخ سفید فکر میکنند طرف مقابل حتما پول را انتخاب میکند. ۴۰ سال است آنرا آزمودهاند و دیدهاند طرف مقابل نه پول را میخواهد و نه جانش!» این تفنگ و آن حق انتخاب برای آمریکا و رژیم صهیونیستی در لبنان و سوریه مصیبت به بار آورده است و نمیدانند و نمیتوانند از این مصیبت و مخمصه رهایی یابند. اکنون رژیم صهیونیستی دچار چنین مخمصهای است. مخمصهای که تهدید حزبالله را تبدیل به یک فرصت کرده است و این بار رژیم اشغالگر قدس باید پاسخ دهد که بین پول و جان کدام را انتخاب خواهد کرد. جنگ برای اسرائیل و آمریکا هزینهبر است آنها حتماً باید پول را بدهند. علاوه بر آن جان خود را هم باید بدهند، در این تردیدی نیست. شگفتی اعمال قدرت هوشمند در این است که آنها باید تفنگ خود را هم زمین بگذارند! چون این طرف معادله قدرت، کسی چیزی ندارد که از دست بدهد. سرّ پاسخگویی مقتدرانه سید مقاومت در روز دوم ماه محرم این است که او با الهام از راهبرد قدرت هوشمند امام حسین (ع) در مواجهه با یزید دست به این اقدام شجاعانه زده است. «زمان عمل» به عنوان مقدمه پاسخ به شرارت رژیم صهیونیستی مهم است. این تازه آغاز عمل به وعده انتقام است. صهیونیستها هنوز سرّ پیروزی حزبالله را کشف نکردهاند. نصیحت جوزف نای را هم گوش نکردند که گفته بود اعمال قدرت در برابر کسی که جویای شهادت است خطاست. صهیونیستها با حماقت نتانیاهو قدم به قدم به دامی که خود پهن کردهاند نزدیک میشوند. خدا کند حزبالله تا روز عاشورا ضربه دوم را وارد کند. تاریخ شیعه و شهدای راه فضیلت نشان میدهد بهترین ماه جنگیدن همین ماه محرم و اقتدا به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است.
• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر «چرا نذر امام حسین (ع)؟!» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
اگر پرچم عزت طلبی و آزادگی هنوز در دست برخی در اهتزاز است، اگر خون غیرت و مروت و جوانمردی در رگهای انسانهای غیور و آزاده در جریان است، اگر روحیه ایثار و فداکاری همچنان جزء وجود حق باوران حق یاور است، اگر فریاد ظلم ستیزی و مبارزه با ظالمان هنوز طنین انداز است، اگر شرف و تن به ذلت ندادن همچنان اصلیترین نشانه انسانیت است، اگر دین و ایمان و آیین اسلام ناب محمدی از پس قرنها فراز و فرود هنوز ملجأ امید و آمال خداباوران حق طلب است، اگر چراغ هدایت بشر به سوی سعادت و کمال واقعی هنوز روشن و کشتی نجات انسان در اقیانوس پرتلاطم و مواج جهان همچنان در حال حرکت به سوی ساحل امن و رضایت الهی است، بی تردید و بی گمان نقش امام حسین (ع) و یاران اندک، اما به غایت خداباور و به یقین رسیده اش در روشنایی و تشخیص حق از باطل و پیمایش طریق عزت و سعادت انسان همچنان بی بدیل و بی نظیر است و، چون امام حسین (ع)، این بزرگ قافله سالار عشق و ایمان، این احیاگر اکمل ادیان، این اسوه، الگو و اسطوره واقعی آزادگی و عزت دینداری، این تجلی غیرت الهی در پیش چشم جهانیان، این فرزند پیغمبر آخر الزمان، این دردانه هستی و پور گران قدر علی مرتضی و زهرای مرضیه، تمام هستی خود، فرزندان، برادران و یارانش را نثار مانایی و جاودانگی دین حق و سنت و آیین محمدی و احیای آزادگی و نجات انسانیت از ذلت کرد. بر ماست که هرچه در توان داریم در همچنان زنده نگاه داشتن «نهضت بیداری» حسین (ع) بکوشیم. هر وجدان بیدار و انسان عزت طلبی که به حقیقت حسین (ع) و خدای حسین (ع) باور دارد، با ندایی که از عمق جان و فطرت پاک به گوش جانش میرسد، دوست میدارد و بلکه بر خود فرض میداند که به اندازه وسع و توان و ظرفیت و قابلیت خود گامی در جهت زنده نگاه داشتن نهضت حسینی، آن قیام خدایی و سراسر ایمان و اخلاص و آزادگی بردارد برای قیامی الهی، سرنوشت ساز و تاریخی و بی مثل و مانند که تداوم رسالت انبیا و ولایت و امامت را تا ظهور منجی عالم وجود، برای هدایت و سعادت انسان رقم زد و، چون به فرمایش رسول اعظم، حسین (ع) چراغ هدایت است و کشتی نجات، و نه این چراغ خاموش شدنی است و نه این کشتی شکستنی، پس هر طالب فیضی، هر حق طلبی، هر عزت مداری، هر عاشق وصالی و هر آرزومند چنگ زدن به ریسمان الهی و سوار شدن بر کشتی نجاتی که ناخدایش حسین (ع) و مقصدش عرش و رضوان الهی است، میکوشد کاری کند تا در زمره تلاشگران در مسیر زنده نگاه داشتن نام حسین (ع) و نهضت بیداری آن بزرگوار باشد. عدهای قلم متبرک میکنند به نام حسین (ع) و مینویسند از حسین و قیام خدایی اش، عدهای گفت و زبان و دهان معطر میکنند به نام و یاد فرزند رسول خدا، آن سبط اصغری که پیامبر درباره اش فرموده: «حسین منی و انا من حسین»، عدهای شعر و مرثیه میسرایند و میخوانند برای حضرت سیدالشهدا، عدهای برای این یکی از پنج تن آل عبا و یکی از خمسه بار یافته به «کساء» هر چه دارند در طبق اخلاص میگذارند، از عشق و وفا و اظهار ارادت پس از هر صلاة، عدهای با عشق حسین (ع)، عزیزانشان را به وقت نیاز گاه به میدان دفاع از کیان دین و میهن و گاه به میدان دفاع از حرم اهل بیت (ع) میفرستند و کیست که نداند عزت و استقلال امروز وطن مدیون جانفشانیهای فرزندان رشید ایران محب اهل بیت است و کیست که نداند در این زمان کور شدن چشم فتنه و داعشیان خونخوار به دست موالیان و محبان اهل بیت رقم خورده است. آری، عدهای نیز خیمه عزا به پا میکنند و مردمان در آن جا از خدا و رسول و قرآن و اهل بیت و قیام کربلا میشنوند، از حق، از باطل، از تشخیص حق از باطل، از ایثار، جوانمردی، آزادگی، حق طلبی و امر به معروف و نهی از منکر و ... در این خیمه ها، مساجد، حسینیهها و تکایا نه فقط از شمر و یزید و ابن زیاد و... سال ۶۱، بلکه باید از شمر و یزید این عصر و زمانه نقاب برداری شود چرا که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» و ... پس نذر برای حسین (ع)، نذر برای زنده نگاه داشتن عزت و آزادگی و حق طلبی و انسانیت انسان و به سعادت رساندن نوع بشر است، نذری که حتما دستگیری از مستمندان، گره گشایی از کار مردمان، خیرخواهی و مدد رسانی، عاطفه و مهربانی، انسان دوستی و رعایت حقوق دیگران، ایثار و فداکاری، وفای به عهد و امانتداری و البته اخلاص لازمه و ضرورتی انکارناپذیر است.
• روزنامه جوان مطلبی با عنوان «پیشرانها و پسرانها در الگوی مقاومت فعال» درج کرده که به این شرح است:
هفته گذشته «رابرت مالی»، مشاور ارشد «باراک اوباما»، رئیسجمهور سابق امریکا در امور غرب آسیا و رئیس فعلی «گروه بینالمللی بحران» در مصاحبه با وبگاه «بنیاد پلاشرز» درباره سیاست دولت ترامپ در قبال ایران که به سیاست «کارزار فشار حداکثری» معروف شده گفت: «دولت امریکا در حال ادامه این کارزار فشار حداکثری است. هدف اعلامشده این سیاست این است که گلوی ایران را باید آنقدر ازلحاظ اقتصادی فشرد که مجبور شود یا پای میز مذاکره بیاید یا اینکه با نوعی ناآرامی داخلی مواجه بشود و اینکه ایران درنتیجه این فشار تسلیم خواهد شد.» این مقام سابق دولت امریکا که ازجمله اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای امریکا با ایران هم بوده گفت: «این در حالی است که در طرف مقابل، یعنی در میان ایرانیها، شما با ذهنیت کاملاً متفاوتی طرف هستید. آنها اهل تسلیم نیستند. هر وقت گلوی آنها فشار داده شود آن را معادل جنگ میدانند. [کارزار فشار حداکثری]برای آنها در حکم جنگ اقتصادی است. آنها بهصراحت این را میگویند که به این جنگ اقتصادی واکنش نشان خواهند داد.» آنچه بهعنوان مقوم و پیشران اصلی، نظام جمهوری اسلامی را در این مواجهه مقاومتر کرده و میکند، نقش و جایگاه ارزشهای دینی و انقلابی در ساختار نظام و لزوم عمل دولتمردان در همه قوا به این اصول و ارزشها است و به همین دلیل است که علاوه بر انتظاری که در همه کشورها از دولتهای حاکم برای حل مسائل و مشکلات مردم وجود دارد، انتظار از دولت در نظام اسلامی را در مقایسه با دولتها در سایر نظامها متفاوت میکند، نظیر آنچه دربند اول اصل سوم قانون اساسی در مورد وظیفه دولت اسلامی برای «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» آمده است. این واقعیت سبب شده است که در فرایند تحقق پنج گام پیشرفت و رسیدن به تمدن نوین اسلامی، توقف و کاستی در مرحله دولت سازی همواره بهعنوان یکی از چالشها مورد تأکید قرارگرفته است. به همین دلیل است که رهبر معظم انقلاب در دیدار با هیئت دولت در روز چهارشنبه ۳۰ مردادماه در عین تأکید بر دو اولویت اصلی کشور یعنی «اقتصاد» و «فرهنگ» خاطرنشان میکنند که این تلاشها زمانی مؤثر است که با دو شرط مهم یعنی «حرکت جهادی» و «نیت الهی» همراه شود، که البته زمینهساز برکات زیادی در جامعه خواهد شد. اما تا تحقق ایده آل این شروط، تجلی کارآمدی نظام در اثبات اقتدار دفاعی کشور در اسقاط پهپاد پیشرفته نظامی امریکا و توقیف کشتی متخلف انگلیسی و اقدامات دستگاههای اجرایی و شورای عالی امنیت ملی در تعیین ضربالاجل برای اروپاییها و اعمال گامهای اول و دوم در کاهش تعهدات برجامی و همچنین تلاشهای مقدماتی صورت گرفته برای رونق تولید و میدان دادن به جوانان و اقدامات جدید قوه قضائیه در برخورد با مفاسد، پیشران و نماد توانمندی و قابلیت در عبور موفقیتآمیز از این مرحله است که البته جبهه فراگیر مقاومت در منطقه را نیز به همراه خود دارد. اما در نقطه مقابل آنچه درروند حرکت ملی ایجاد اخلال نموده و دشمنان را بهرغم ظرفیتها و پیشرانهای در تشدید فشارها و امیدواری به اثربخشی فشارها مصمم میکند، اقدامات و مواضعی است که از آن بهعنوان پسران در الگوی مقاومت فعال میتوان نام برد، که در عین تضعیف روحیه ملی تصویری نامناسب از نظام اسلامی به جهان ارائه و البته پیشرانها را نیز خنثی میکند. طرح مباحثی از سوی رئیسجمهور مبنی بر اینکه «دولتی که فاقد اختیارات است، چه انتظاری میتوان از آن برای حل مشکلات داشت» و یا مواضع ضدونقیض در مورد آمادگی برای مذاکره که میتواند بهعنوان سردرگمی در اتخاذ سیاست روشن در برابر دشمنان تعبیر شود و یا سخنان آقای نوبخت رئیس سازمان برنامهوبودجه که میگوید «وضعیت بودجهای کشور بسیار وخیم است و شرایط بد است» و... تنها دشمنان را در پیگیری راهبرد فشار مصمم میکند. در این زمینه میتوان به مصادیق دیگری نظیر طرح موضوع ضرورت استعفای دولت، در ماههای اخیر توسط برخی جریانهای هم سو با دولت، همصدایی بعضی از دولتمردان با جنگ روانی دشمنان درزمینه مسائلی، چون ضرورت حجاب و نحوه برخورد با هنجارشکنان و طرح موضوع رفراندوم پیرامون موضوعاتی که سازوکار حل آن بهروشنی در قوانین و سازوکارهای نظام مشخصشده است، اشاره کرد. در شرایطی که کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند وحدت و انسجام ملی برای مقابله با فشارها و تهدیدات دشمنان بیرونی و عوامل داخلی آنهاست، حاشیهسازیها میتواند پیامدهای نامناسبی برای نظام اسلامی داشته باشد از جمله:
۱-کاهش وفاق اجتماعی در جامعه و دلسرد کردن مردم نسبت به قابلیتها و کارآمدی نظام
۲-ایجاد اختلاف میان دستگاههای اجرایی و قوای مختلف باهم و تضعیف توان دولتمردانی که در پی حل مشکلات مردم هستند
۳- زمینهسازی برای دوقطبی سازیهای کاذب در جامعه
۴-به حاشیه رفتن اولویتها و مسائل اصلی جامعه نظیر رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم
۵- فرصتیابی برخی مسئولین برای شانه خالی کردن از بار مسئولیتها و انجام وظایف اصلی
۶-هدر رفتن وقت دولتمردان و منابع ملی کشور
۷- دامن زدن به نارضایتیهای اجتماعی و تخریب عقبه مردمی نظام
۸ -کاهش آستانه تحمل مردم و زمینهسازی برای شکلگیری اعتراضات اجتماعی
۹- غفلت از جنگ همهجانبه دشمن و فرصت سازی برای افزایش فشارها
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با مضمون «کار مولد و نامولد در اقتصاد» درج کرده که به این شرح است:
اخیرا گزارشی «پژوهشی» تحت عنوان «فعالیتهای نامولد رقیب تولید» منتشر شده که مصون از این شبهات نیست و اگر ملاک سیاستگذاری قرار گیرد، ممکن است به جای درمان مشکلات بر دامنه آنها بیفزاید. مشکل نظری این گزارش از عنوان آن کاملا پیدا است. هر فعالیت اقتصادی دو طرف دارد: خریدار و فروشنده؛ بنابراین فعالیت یک طرفهای در اقتصاد نداریم که یکی مولد و دیگری رقیب آن، غیرمولد باشد. هر فعالیت اقتصادی در نهایت به معنی دقیق کلمه دادوستد یا تجارت است. اگر همه داد و ستدها داوطلبانه (آزادانه) و در چارچوب قانون باشد هر دو طرف معامله نفع میبرند؛ چون در غیر این صورت، به لحاظ منطقی معاملهای صورت نمیگیرد. در همه این نوع مبادلات سطح مطلوبیت و رفاه طرفین افزایش مییابد و گسترش آن در سطح جامعه رفاه عمومی را ارتقا میبخشد. گزارش فوق، مصادیق فعالیتهای نامولد را کسب سود از طرق زیر دانسته: ۱- خرید و فروش سوداگرانه املاک؛ ۲- معاملات طلا و فلزات گرانبها؛ ۳- معاملات ارز؛ ۴- سپردهگذاری بانکی؛ ۵- بخشی از سود واسطهگری و توزیع کالا. البته با این تذکر که «در تعیین مرز فعالیت مولد و نامولد در مصادیق ذکر شده باید به این نکته توجه داشت که فعالیتهایی نظیر خدمات واسطهگری در بخش مسکن و رساندن خریدار به فروشنده و دلالی برای انجام معامله، یا بازرگانی طلا یا خدمات کارگزاری معاملات سهام و صرافی واجد ارزش افزوده محسوب میشود.» این نقل قول نشانه آشفتگی فکری و سردرگمی نویسندگان گزارش است. اگر سود واسطه، دلال و کارگزار واجد ارزش افزوده است به چه دلیل سود سوداگری که نوعا همان کار را میکند فعالیت نامولد و فاقد ارزش افزوده تلقی میشود؟ هر معاملهای که با رضایت طرفین و در چارچوب قانون صورت گیرد مطلوبیت و رفاه طرفین معامله را افزایش میدهد و سود حاصل از آن همانقدر «واجد ارزش افزوده» است که دیگر سودها. اینکه به هر دلیلی باید یا نباید بر معاملات مجدد خرید و فروش املاک، یا دیگر داراییها مالیات اضافی گذاشت بحثی جداگانه است و ربطی به مولد یا نامولد بودن این فعالیتها ندارد. سپردهگذاری بانکی در حقیقت پساندازی است که با آن سرمایهگذاری برای تولید تامین مالی میشود. از این رو غیرمولد دانستن آن چه معنایی دارد جز اینکه طوری سیاستگذاری کنیم که پسانداز صورت نگیرد؟ در گزارش آمده: «بهعنوان یک تعریف اولیه، فعالیت نامولد یعنی فعالیتهایی که سود از آنها حاصل میشود، اما بر رشد اقتصادی اثر مثبتی ندارند یا در صورتی که از اقتصاد حذف شوند زمینه افزایش رشد اقتصادی را فراهم میآورند.» با توجه به توضیحاتی که پس از این تعریف آمده به نظر میرسد منظور از فعالیتهای غیرمولد فعالیتهای رانتجویانه باشد، اما جلوتر تعریف دیگری از فعالیت غیرمولد به عمل میآید که فراتر از موضوع رانتجویی است که حکایت از آشفتگی روش شناختی بحث دارد. طبق این تعریف «هر فعالیت... که با ایجاد ارزش افزوده، تولید ملی را بزرگتر کند، مولد است و هر فعالیتی که در سطح خرد سود... ایجاد کند، اما در سطح کلان، ارزش افزوده ایجاد نکند و تولید ملی را افزایش ندهد، نامولد است.» مصداقهای سهگانهای برای این تعریف ذکر شده: «۱- عایدی از محل افزایش قیمت واقعی سرمایه (بلندمدت)؛ ۲- عایدی از محل خرید و فروشهای مکرر و سفتهبازی (کوتاهمدت)؛ ۳- عایدی از محل تخلف، فساد، انواع رانت و انحصار.» در بند یک ظاهرا تصور این است که سرمایهگذاری بلندمدت در مستغلات و سهام موجب حبس منابع مالی میشود، از این رو نامولد است. این تصور آشکارا نادرست است؛ چون هر معاملهای دو طرف دارد و با معامله یک دارایی، فروشنده نقدینگی را در اختیار میگیرد و از طریق او دوباره وارد چرخه اقتصادی میشود. مضافا اینکه عایدی بلندمدت سرمایه به محض اینکه محقق شود بهصورت ارزش افزوده در حسابهای ملی منعکس میشود. در مورد بند ۲ باید گفت سود سفتهبازی هم اگر در چارچوب قانون صورت گیرد، مانند هر سود دیگری، ارزش افزودهای است که وارد محاسبه محصول ناخالص ملی میشود. اما بند ۳ نشان میدهد نویسندگان گزارش، گرفتار خلط مفاهیم هستند و اعمال مجرمانه و غیرمجرمانه را در یک مقوله طبقهبندی میکنند. تخلف و فساد حتی اگر موجب رشد اقتصادی هم شود نباید صورت گیرد و معرفی آن بهعنوان فعالیت اقتصادی نامولد کاملا بیربط است. آنچه در بند ۳ آمده فعالیتهای مجرمانه از یکسو و مخرب از لحاظ اقتصادی از سوی دیگر است که مقامات مسوول موظف به جلوگیری از انجام آن هستند. واقعیت این است که هرگونه فعالیت اقتصادی که در چارچوب قانون و با منطق اقتصادی صورت گیرد مولد مطلوبیت و رفاه برای بازیگران اقتصادی است؛ و هرگونه فعالیت اقتصادی خلاف قانون که عملا به معنی فساد است مخرب سرمایه اجتماعی است و باید از آن جلوگیری کرد حتی به فرض آن که موجب افزایش ارزش افزوده اقتصادی شود. از سوی دیگر، رانتجویی و استفاده از امتیازات انحصاری دولتی، حتی اگر خلاف قانون نباشد؛ چون موجب اتلاف منابع اقتصادی شده و به زیان منافع ملی تمام میشود باید از کل اقتصاد کشور ریشهکن شود. صورت مساله فساد و رانتخواری است نه کار مولد و غیرمولد.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر «به سرگردانی نفتکش آدریان پایان دهید» منتشر کرده که به این شرح است:
هشدار جدی رهبر معظم انقلاب به حکومت سلطنتی انگلیس که این روزها بر سر خروج از برگزیت، مجلس این کشور را موقتاً تعلیق و تعطیل کرده و یک دموکراسی! جدیدی را به جهان نشان داده است، عملیاتی شد و عناصر مؤمن و انقلابی در خلیج فارس یک نفتکش انگلیسی را توقیف کردند. این توقیف در حالی صورت گرفت که نفتکش انگلیسی از سوی یک ناو جنگی این کشور در خلیج فارس اسکورت میشد و این ناو به هنگام عملیات توقیف قانونی نفتکش از سوی نیروی دریایی سپاه پاسداران هیچ واکنشی از خود نشان نداد. نفتکش جمهوری اسلامی ایران پس از گذشت بیش از یک ماه توقیف غیر قانونی از سوی انگلیس، سرانجام آزاد شد و به آبهای بینالمللی رفت، در حالی که نفتکش انگلیسی همچنان در توقیف است. اینکه نفتکش ایرانی به کدام کشور و کدام مقصد در حال حرکت بود، به هیچ کشوری ارتباط ندارد، اگر این نفتکش به سوی سوریه حرکت میکرد، قوانین اتحادیه اروپا نمیتواند برای دیگر کشورها تسری داشته باشد. اتحادیه اروپا دولت و ملت سوریه را تحریم اقتصادی کرده و در مصوبه خود همه کشورهای عضو را ملزم کرده با سوریه روابط اقتصادی نداشته باشند و هیچ کالا و محصولی به این کشور صادر نشود. در حالی که سوریه به خاطر جنگی که با حمایت کشورهای غربی و عربی بیش از ۸ سال است که درگیر آن است، نیازمند کمکهای انساندوستانه، مواد غذایی، دارو و تجهیزات پزشکی است. گروههای تروریستی حاضر در سوریه از سوی آمریکا، عربستان، رژیم صهیونیستی و برخی دیگر از رژیمهای منطقه تغذیه میشوند و همگان نیز بر تروریستی بودن این گروهها اعتراف کردهاند. با این وجود دولت و ملت سوریه از سوی اروپا و آمریکا در تحریم هستند. جمهوری اسلامی ایران به خاطر روابط استراتژیک با سوریه، در جریان جنگی که گروههای تروریستی در این کشور راه انداختند، به یاری دولت و ملت سوریه رفت و پس از ۸ سال، معادلات در این کشور تغییر کرد و اکنون اندکی از نیروهای گروههای تروریستی در سوریه باقی مانده که میرود تا به نابودی کامل برسد. ماجرای نفتکش ایرانی که ادعا میشد به سوریه میرود، اکنون وارد مرحله تازهای شده که بار دیگر نیازمند واکنش قاطعانه و انقلابی بدون در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی است. اگر این کشتی از همان ابتدا راهی سوریه نبود، اما اکنون باید به خاطر رفتارهایی که از سوی آمریکا سر میزند، در یکی از بندرهای این کشور پهلو بگیرد و به سرگردانی خود پایان دهد. نفتکش آدریان دریا، اکنون در آبهای منطقه در حال حرکت است، این نفتکش اگر به سوریه برود، یقین بدانید که آمریکاییها هیچ واکنشی نمیتوانند از خود نشان دهند. حضور آدریان دریا در سوریه اقتدار و قاطعیت جمهوری اسلامی ایران را در مقابل زیاده خواهی و زورگوییهای این رژیم به رخ خواهد کشید. ایران باید چنین اقدامی را انجام دهد در غیر این صورت حرکت بی هدف نفتکش سرانجام باعث خواهد شد تا آمریکاییها دست به توقیف آن بزنند. دولت ایالات متحده نفتکش ایرانی و ناخدا و خدمه آن را تحریم کرده و حکم مصادره آن را صادر کرده است، بهترین اقدامی که میتوان در قبال این اقدامات آمریکا انجام داد، پهلو گرفتن نفتکش در سوریه و تخلیه نفت آن در این کشور است. تنها کافی است برخی ملاحظات سیاسی کنار گذاشته شود و اندیشه و راهبرد رفتار انقلابی و مقاومت فعال و قاطع در پیش گرفته شود، نتیجه آن برای جمهوری اسلامی مثبت و سازنده خواهد بود.
• روزنامه ایران مطلبی با عنوان «بودجهریزی و توسعه پایدار استانها» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
رئیس سازمان برنامه و بودجه از تفویض اختیارات بیشتری به استانها در بودجه سال آتی خبر داده و عنوان کرده است که به استانهای کشور در حوزه حصول درآمدها و هزینهها و همچنین تأمین منابع استانی و ملی اختیارات بیشتری اعطا خواهد شد. بازنگری در بودجه استانی همواره یکی از اهداف برنامههای کلان کشور بوده است. بدین معنا که استانها بتوانند درآمد بیشتری کسب کرده و از محل این درآمد بتوانند طرحهای توسعه استانی را اجرا کنند. برآیند کلی این اتفاق مثبت ارزیابی میشود، چرا که میتواند منجر به تسریع در روند توسعه استانها شود. ذکر این نکته ضروری است که این رویکرد در بودجهریزی بدان معنا نیست که استانها نمیتوانند از منابع ملی برخوردار باشند، بلکه استانها علاوه بر اینکه از منابع ملی بهرهمند میشوند میبایست نسبت به کشف منابع جدید در استان خود اقدام کنند. به گونهای که منایع جدید در اختیار شورای برنامهریزی استان قرار بگیرد تا مسئولان محلی و استاندار که عضو این شورا هستند، بتوانند درباره نیازمندیهای استان تصمیمگیری کنند. این اقدام فی نفسه خوب و پسندیده است، اما تحقق آن با چالشهایی هم همراه است. یکی از مشکلات عمده در اجرای این طرح این است که بسیاری از شرکتهای استانی در تهران ثبت شدهاند، به همین علت درآمد مالیاتی حاصل از فعالیت این شرکتها در اختیار استان قرار نمیگیرد که لازم است راهکاری برای رفع این مشکل لحاظ شود. چالش بعدی این است که حدود ۷۵ تا ۸۵ درصد درآمد مالیاتی کشور از فعالیت اقتصادی ۷ کلانشهر کشور حاصل میشود این بدان معناست که اقتصاد در شهرهای خاصی متمرکز است و به تبع آن اهم درآمدهای مالیاتی هم از این مناطق حاصل میشود. حال برای آنکه درآمد استانی مفهوم خود را پیدا کند باید کاری کنیم که فعالیت اقتصادی در کل کشور توزیع عادلانهای داشته باشد. برای تحقق این مهم باید با درنظر گرفتن بحثهای آمایش سرزمینی، ظرفیتها و پتانسیلهای هر منطقه و استان کشف و شکوفا شود و مورد استفاده قرار بگیرد تا از محل فعالیت اقتصادی جدید درآمدهای جدید هم برای استان به دست آید. چالش بعدی به این موضوع اختصاص دارد که بسیاری از استانها درآمدهایی دارند که در زمره درآمد ملی تعریف میشود که به نوعی باز هم باعث تمرکز بودجه میشود. اینجا ضرورت دارد که سازمان برنامه و بودجه با مطالعات گسترده درآمدهای ملی را محدود به اقلام ویژهای کند تا به این حد گسترده نباشد. در این شرایط است که میتوان امیدوار بود بازنگری در بودجه استانی محقق شود. همچنین ذکر این نکته واجب است که درحین اجرای طرح بازنگری در بودجه استانی، استانهای کم برخوردار از منابع درآمدهای ملی بهرهمند شوند. اجرای این طرح در بلند مدت منجر به گسترش فعالیتهای اقتصادی استان شده و سپس منابع درآمدی جدید و پایدار برای استان محقق میشود. در واقع این موضوع بدان معناست که ۱۵ تا ۲۵ درصد از استانهایی که درآمد مالیاتی کمتری دارند قطعاً فعالیت اقتصادی کمتری هم داشتهاند یا برخی فعالیت شان در بخش کشاورزی متمرکز بوده که این بخش معاف از مالیات است. در یک جمع بندی نهایی میتوان اضافه کرد که نگاه به اجرای این طرح نباید محدود به شرایط فعلی باشد که دولت در تأمین بودجه با مشکلاتی مواجه است، بلکه این اقدام مثبت باید با یک چشمانداز بلند مدت با هدف ایجاد انگیزه درآمدزایی در استان اجرا و پیگیری شود. دوباره باید تأکید کرد که این اقدام مثبت است، اما برای آنکه استانها مواهب آن را درک کنند، لازم است زیرساختها به گونهای فراهم شود که بتوانند منابع جدیدی برای خودشان خلق کنند. لازمه تحقق این مهم آن است که یک طرح توسعه استانی و منطقهای با پیوست تأمین منابع درآمدی تهیه شود که بدون شک منجر به شکوفایی اقتصادی خواهد شد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.